آقايان تئوری، خانمها شيرينی!؟

 

 منيره كاظمى

٢٣ اكتبر ٢٠٠٥

 

 

 

مبارزات سياسی اجتماعی در هر دوره‌ای مشخصات خاص خود را دارد و به فاکتورهای مختلفی بستگی پيدا ميکند که از ان جمله ميتوان چند مورد زير را نام برد:

 

  • اهداف اين مبارزات و راه رسيدن به آنها
  • تاريخ و تجارب اجتماعی جامعه‌ای که اين مبارزات در آن صورت ميگرد
  • ترکيب طبقات و دسته‌جات اجتماعی که درگير اين مبارزات هستند
  • و مهمتر از همه طبقه و قشری که با پايگاه فرهنگی خاص خود هژمونی‌اش را بر اين مبارزات اعمال ميکند

 

 از زمان شروع مبارزات مشروطه خواهی درايران تعداد بيشماری از زنان حتی با پوشيدن لباس مردانه نه تنها در صف مبارزان برای رسيدن به جامعه‌ای که در آن حقوق شهروندی قانونمند شده و برابربودن همه‌ء آحاد مردم از جمله زنان را مد نظر داشته کوشيدند، بلکه با نگاهی انتقادی به سنت، آداب و رسوم بخصوص در ميان زنان تلاش در ساختن نسلی نو از زن ايرانی را پی ريختند. ولی هژمونی داشتن مردان (مردسالاری) بر آن مبارزات تأثير مثبتی بر روی موقعيت زنان ايرانی بر جای نگذاشت.

 در سالهای بعد از آن و حتی با شروع مبارزات چريکی و مخفی سالهای چهل و پنجاه با اينکه تعداد زيادی از زنان به به مبارزه عليه استبداد و بی عدالتی بپا خواستند ولی به علت عدم طرح مسائل و حقوق خاص جنسيتی خود آنان تنها دنباله روی مردان شدند. نتيجه آنکه باز هم اين مردان (مردسالاران) بودند که در رأس رهبری اين جريانها قرار گرفته و خط مشی و مواضع سياسی اجتماعی آنها را مشخص ميکردند. به متعاقب آن در قيام پنجاه و هفت با توجه به اين هژمونی (مردسالارانه) بر احزاب و سازمانهای سياسی با اصلی و فرعی کردن مسائل اجتماعی، مبارزه برای کسب حقوق برابر و ديگر حرکتهای دموکراتيک زنان از آن جمله و مقدم بر هر چيز حق پوشش (حجاب اجباری) و حق کار(مانع شدن زنان در مشاغلی مانند قضاوت و وکالت) فرعی قلمداد و قربانی مبارزه با امپرياليسم شد چرا که اينها مسائل زنان و مربوط به زنانی خاص و نه همه آنان تشخيص داده شد. و ما باز بار ديگر شاهد فقدان دخالتگری سياسی با مطالبتان زنانه هستيم.

سئوال اينجا است تا کی ما بايد نظاره‌گر اين چرخ گردان باشيم و آيا زمانی نبايد زنان با دخالتگری مشخص خود به اين چرخه پايان دهند؟

در سالهای اخير اما دوران ديگری آغاز شده. هم اکنون نه تنها در سطح داخلی (ايران) بلکه جهانی کوششهائی در به زير سؤال بردن اين هژمونی صورت گرفته و ميرود که آنرا به چالش کشد. موارد زيادی برای مثال زدن وجود دارد که چندی را بر ميشمارم:

 

  • وجود انواع مختلف تشکلهای مسقل زنان چه در داخل و چه در خارج از کشور
  • انجام اکسيونهای مختلف اين تشکلها در داخل و خارج از ايران
  • وجود انواع متعدد شبکه‌های ارتباطی زنان
  • برپائی سمينارها، گردهمائی‌ها و جلسات بحث و گفتگو در ميان زنان و جلب شدن توجه فعالين سياسی، اجتماعی مرد به اينگونه گردهمائيها
  • تعداد روزافزون زنان نويسنده، شاعر، روزنامه نگار و هنرمند که مسائل زنان ايرانی تم اصلی و محوری آثارشان را تشکيل ميدهد
  • استفاده تعداد نسبتاً بالای وسايل ارتباط جمعی (از جمله وبلاگها، سايتها، پست الکتريکی و کلاً اينترنت) به وسيله زنان برای مطرح ساختن خواسته‌ها، مطالبات و آرمانهای خود

 

 

 

آری زمان آن فرارسيده که اگر زنان به ميدان مبارزه برای رسيدن به دموکراسی، برابری و عدالت اجتمائی همراه مردان ميشوند، هدف نه مطرح کردن بعدی يک سويه از اين مطالبات بلکه پافشاری و تأکيد بر نهادينه و پياده شدن اين خواست‌ها در تمامييتشان ميباشد. برای مثال ما در مبارزات مليتهای موجود در ايران شاهد آنيم که در ميان فعالين کرد برای دست‌يابی به حقوق مشروع خود، زنان خواسته‌ها و مطالبات مشخص زن کرد را عنوان کرده و آنها را دنبال ميکنند.

وجود تفاوتهای رفتاری مابين زنان و مردان حتی در فعاليتهای سياسی و اجتماعی نبايد دليل برتری يکی بر ديگری شمرده شود و خود را محق هژمونی بر ديگری بداند. مداخله‌گری زنان در مجامع سياسی ديگر نميتواند درحد تدارکات باقی بماند و اگر زنان شاهد آن باشند که حظور و نقش آنان جدی گرفته نميشود يا از آغاز همکاری نخواهند کرد و يا در ميانه راه از ادامه همکاری خودداری ميکنند.

اگر زنان (به خصوص از فعالين جنبش زنان) به فعاليت در حرکتی مختلط روی ميآورند با عنوان کردن ابزارهائی مانند سهميه بندی زنان در ارگانهای تصميمگيری، پيوستن و به اجرا گذاشتن "کنوانسيون حذف کليه اشکال تبعيض عليه زنان"، خواست برخورد به سنت‌ها و قوانين کهنه وضد زن و درس‌آموزی از تجارب گذشته، خواهان برداشتن قدمهائی نوين و جدا از انوعی که تا به حال آزمايش شده و در پروسه‌ای تاريخی مردود شده‌اند ميشوند.

 در اينجا نکته‌ای که نبايد فراموش شود اين است که فعاليتهای سياسی خارج از کشور خصوصيات خاص خود را دارا ميباشد که مهمترين آنها نمادين بودن آن است. يعنی از آنجائيکه از يک سو از جامعه ايران به دور بوده و در تنور سوزان اتفاقات قرار نداريم و از سوی ديگر به خاطر آزاديهای اجتماعی سياسی و ديگر امکاناتی که در محل زنده‌گيمان از آنها برخورداريم، ما را در شرايطی خاصی متفاوت با شرايط يک فعال سياسی داخل ايران قرار ميدهد. ما ميتوانيم آزدانه و به دور از هيجانات احساسی و لحظه‌ای به طور مشخص عنوان کنيم که چه ميخواهيم و چگونه ميخواهيم. به همين خاطر ديگر نميتوان از زنان انتظار داشت در جائی که حقوقشان نديده ميشود، نظرات و مطالباتشان جدی گرفته نميشود و حتی بر آنان اعمال خشونت ميشود، با فرعی قلمداد کردن آنها سکوت اختيار کنند و چشم برآنها ببندند.

به خاطر ميآورم در زمانی که تازه به آلمان آمده بودم و تسلط کافی به زبان آلمانی نداشتم همراه معلم زبانم که زنی فرهيخته بود به يک مراسم سياسی حزب سوسيال دموکرات آلمان رفتيم و در آنجا با تعجبی وصف ناپذير شاهد آن بودم که مردان در حال بحث و جدل با يکديگرند بودند. در مراسم آن روز هم همه سخنرانان از بين مردان بودند و زنان سرگرم عرضه کردن قهوه و شيرينی به مدعوين بودند. پس از پايان مراسم و در راه بازگشت معلمم از من پرسيد که آيا متوجه شده‌ام که موضوع اين مراسم چه بود و من با ريشخند در يک جمله ناقص پاسخ دادم آری، آقايان تئوری، خانمها شيرينی. اين واقعه مربوط به يک شهر کوچک آلمان در اواسط دهه هشتاد قرن گذشته است و ما در حال به پايان رساندن سال دو هزار و پنج ميباشيم.