گفت و گوي شهروند با ميهن جزني:
وظيفه اصلي جمهوري خواهان روشنگري است
جواد طالعي ــ دفتر اروپائي شهروند
ميهن
جزني از فعالان جنبش جمهوري خواهان دموکرات و لائيک است. او، در سازماندهي همايش
پاريس نقشي تعيين کننده داشت و در انتخابات اين همايش نيز به عنوان عضو شوراي
هماهنگي برگزيده شد. در جريان برگزاري همايش، با او گفت و گوئي داشتيم که متن آن
را در اينجا مي خوانيد:
دفتر
اروپائي شهروند
خانم جزني! به عنوان کسي که براي برگزاري اين همايش تلاش زيادي کرده
ايد، از روند برگزاري آن راضي هستيد؟
ــ
اين که افراد با گرايش ها و ديدگاه هاي مختلف گرد هم آمده اند، مهمترين وجه موفقيت
است. اين فرصت مغتنمي بود که آدم ها با سابقه هاي سازماني و غير سازماني کاملا
گوناگون بتوانند کنار هم بنشينند و به حرف هاي هم گوش بسپارند. من، تا به امروز در
پاريس کمتر شاهد آن بوده ام که حدود 300 نفر سه روز تمام کنار هم بنشينند و اين
مسئله پيش نيايد که عده اي به عنوان اعتراض نشست را ترک کنند. به نظر من، اين خيلي
مثبت و باعث اميدواري به آينده است. طبعا گرايش ها يکدست نيست و نبايد هم باشد. ما،
با هدف يک پلوراليسم سياسي گرد آمده ايم و معتقديم دوران وحدت کلمه به پايان رسيده
است. خوشبختانه فلسفه کثرت گرائي وارد فرهنگ سياسي ما شده است. اميدوارم بتوانيم
در پايان بحث ها، امشب به يک منشور واحد يا يک سند سياسي براي پيشبرد کارها و
همچنين به يک سند براي ساختار سازماني برسيم.
همايش تصويب کرده است که زنان حق داشته باشند 50 درصد اعضاي ارگان هاي
اجرائي و تصميم گيري را به عهده بگيرند. اين درحالي است که فقط 25 درصد کساني که
براي شرکت در همايش ثبت نام کرده اند زن هستند و درصد حاضران هم بيش از 15 درصد
نيستند. اصولا در تشکل هاي سياسي ايراني، تعداد خانم ها به ندرت بيشتر از ده تا
پانزده درصد است. اين تضاد ميان واقعيت و آرزو را چطور بايد حل کرد؟
ــ
آنچه شما مي گوئيد کاملا منطقي است. اما پشت اين منطق مسئله درازمدتي خوابيده است
که بايد به آن توجه کرد. هربار و هرجا که صحبت از مشارکت زنان شده، اين دور تسلسل
همچنان ادامه پيدا کرده است. به علت اين که زنان هميشه از صحنه فعاليت هاي سياسي و
اجتماعي عقب رانده شده اند، مسئله مردسالاري، عقب ماندگي هزاران ساله و نديده
گرفتن حقوق زنان امروز و فردا حل نخواهد شد. اما حرکت بايد از يک جائي شروع شود. ما
نبايد از اين بترسيم که وقتي گفتيم 50 درصد اين تعداد وجود ندارد. من تصديق مي کنم
که مردها به علت امکاناتي که در جامعه داشته اند، ظرفيت هاي بيشتري براي شرکت در
همه کارها دارند. اما اين سد کجا بايد شکسته شود؟ کجا بايد به زنان ميدان داده شود
که پا پيش بگذارند، تجربه بياموزند و مهارت هاي خودشان را نشان بدهند؟ ما به خاطر
ايجاد يک پرنسيپ بود که 50 درصد را تقاضا کرديم. نصف جمعيت جهان مرد و نصف ديگر آن
زن هستند. اما همانطور که گفتيد، اينجا زنان تنها 25 درصد هستند. بسيار خوب. ما هم
غير عقلائي فکر نمي کنيم. در انتخابات، به ترکيب شرکت کنندگان نگاه مي کنيم و تصميم
مي گيريم.
الان در دامنه جنبش جمهوري خواهان ايران سه جريان موازي به حرکت در
آمده اند: اتحاد جمهوري خواهان، جنبش جمهوري خواهان لائيک و منشور 81. شما شانسي
براي وحدت عمل اين سه نيرو مي بينيد؟
ــ
من، با توجه به علاقه شديدم به پلوراليسم سياسي، از وحدت نمي ترسم. چون يک روزي
خميني گفته است همه با هم، متاسفانه بعضي از رفقاي ما خيال مي کنند که بايد از "همه
با هم بودن" بترسند. اما مسئله جمهوري خواهي هم آش در هم جوش نيست که همه در
آن حل شوند. در عين حال همه مي توانند با حفظ هويت خودشان در آن حضور پيدا کنند. مثلا
من که در راه سوم هستم، خواست هائي دارم که با خواست هاي طرفداران منشور 81 يا
اتحاد جمهوري خواهان يکي نيست. هرکس حق دارد منطبق با سليقه خود راه سياسي اش را
انتخاب کند. ضرورتي ندارد که همه ما يک کاسه بشويم. اما بايد در جاهائي با حفظ خط
و مرزهاي خودمان وحدت عمل را بپذيريم. غرض از وحدت مستحيل شدن در ديگران نيست.
جمهوري خواهان دموکرات و لائيک تلاش در راه سرنگون ساختن جمهوري
اسلامي را مبناي حرکت خود قرار داده است. بحثي نيست که اکثريت مردم ايران اين امر
را آرزو مي کنند. اما با توجه به سياست زدگي اکثريت مردم در داخل و شرايط خارجي،
بويژه با بهبود وضعيت اقتصادي ايران و درگيري آمريکا در عراق، به نظر مي رسد که
اين شانس دست کم براي آينده نزديک کاهش يافته باشد. آيا در چنين شرايطي عمده کردن
مسئله سرنگوني رژيم سبب نخواهد شد که امکان سياست گذاري هاي واقع بينانه در جنبش
جمهوري خواهي ضعيف شود؟
ــ
من شخصا با اين اصطلاح سرنگوني موافقت زيادي ندارم. براي اين که ما حق نداريم در
خارج از کشور، با برخورداري از آرامش و امنيت به مردم ايران بگوئيم به دنبال
سرنگوني رژيم بروند. اين مسئله بستگي به مردم داخل ايران دارد. مردم ايران هم از
کشت و کشتار و جنگ و خونريزي خسته شده اند و سعي مي کنند از طريق گفتمان هائي که
به راه انداخته اند، حقوق مدني خود را به تدريج کسب کنند. از سوي ديگر منشور حقوق
بشر مي گويد که مردم هر کشوري حق دارند اگر همه راه هاي مسالمت آميز به روي آن ها
بسته شد، براي به دست گرفتن سرنوشت خود به اسلحه متوسل شوند. اما اين ما نيستيم که
در اين مورد تصميم مي گيريم. بلکه مردم ايران بايد راه خودشان را انتخاب کنند. من
اصولا معتقد نيستم که ما در خارج از کشور يک آلترناتيو حکومتي هستيم. ما در نهايت
مي توانيم يک آلترناتيو نظري باشيم. خلاصه کنم: من خودم را جزو آن گروه از جمهوري
خواهان مي دانم که انتقال صداي مردم ايران و انعکاس رنج و درد آن ها را بيش از
هرچيز وظيفه خود مي دانند. کار ما بايد پشتيباني از خواست هاي مردم ايران باشد. خواست
مردم ايران هم روشن است. اکثريت آن ها جدائي حکومت از دين را مي خواهند. کار ما روشنگري
است. در داخل کشور اين روند ادامه دارد. اگر مردم مفاهيم دموکراسي، حقوق بشر،
آزادي فردي و مدرنيسم را دريابند، هيچ قدرتي نمي تواند در آينده آن ها را وادار به
تسليم کند. با شعار کاري پيش نمي رود و اگر يک گروه مسلح قدرت را به دست بگيرد،
خواهد کوشيد به زور اسلحه اين قدرت را حفظ کند. من اين را نمي خواهم. ما، نه بايد
خيلي جلوتر از مردم برويم و نه عقب تر از آن ها.
اگر
ما خيلي مرد هستيم بايد براي بيداري وجدان جهانيان بکوشيم و کاري کنيم که سازمان
ملل براي برگزاري يک رفراندوم در ايران فشار بياورد........
ببخشيد، چرا مرد؟
ــ
(با خنده): حق با شما است. فرهنگ ما مردانه است. تاريخمان مردانه است. حتي
پزشکانمان همان داروئي را که براي مردان تجويز مي کنند براي زنان هم مي نويسند. من
هم از اثرات اين فرهنگ مصون نمانده ام. اين يک عادت است و عادت بدي هم هست.
در دو روز نخست همايش، تصميم هيئت رئيسه در زمينه محدود کردن کار
خبرنگاران با توجيه رعايت حال گروهي که نمي خواهند حضورشان در اين جمع برملا شود،
سوء تفاهم ها و تنش هائي آفريد که شاهد آن بوديد. شما فکر مي کنيد دليل اصلي اين
تصميم چه بوده است؟ درک ضعيف ما از آزادي؟ يا واقعا آن دلشوره هائي که مطرح شد؟
ــ
من دليل ديگري براي اين موضوع مي شناسم: اکثريت زنان و مرداني که اينجا گرد آمده
اند، بازماندگان احزاب و سازمان هاي سياسي هستند که کار مخفي مي کرده اند و حالا
ديگر سازمان هايشان مخفي نيست. اما آنچه باقي مانده عادت مخفي کاري است. در اين
پاريس کساني هستند که هنوز اسم اصلي شان را پنهان مي کنند. در حالي که من با
تاريخچه روشن زندگي سياسي ام همه جا با اسم و رسم خودم شرکت مي کنم. من مطمئنم که
تصميم هيئت رئيسه قصد کم بها کردن کار روزنامه نگاران را نداشته است. آن ها رعايت
حال کساني را کرده اند که هنوز درگير اين فرهنگ هستند. قبول کنيد که همه اين 300
نفر هم آدم هائي نيستند که از تهديد و خطر نمي ترسند. اولين خواست ما آزادي قلم و
بيان است و طبيعي است که خودمان قصد نداريم اين آزادي را محدود کنيم.
سپاسگزارم
و براي شما موفقيت آرزو مي کنم