چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۳ - ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۴

درشانزده مين يادمان قتل عام تابستان ۱۳۶۷ ياد آزاد زنان و مردان

کشتار خونين را به فراموشی نسپاريم!

 

اميرجواهری لنگرودی تابستان .۱۳۸۳ com.hotmail@l_amir

 

 

« من اين روزگاران اسارت بزرگ را ، نه

در نوحه سرايی بر ويرانه و طلب مصرانه

ياری از آسمان ها ، بَل در گِرد آوری و

آمار برداری دارايی های برهم انباشته مان

صَرف کرده ام ، دارايی هايی که هيچ دشمنِ

پيروز نمی تواند از ما بُربايد : يادَمانها »

 ( رومن رولان )

 

 

صدای گامها که آمد ، چه عجولانه و ناهماهنگ به مانند هجوم و شبيخون مغول و تاتار ها با تکيه بر سرنيزه های چکمه پوشان و حکم حرامی در دست ، نه مسلسل رو به سوی سينه ها بلکه چوبه های دار به پا کردند تا صدای گلوله ای برنخيزد و بی واهمه از « عذاب اخروی » به کشتاری بس صعب ناک گردن گزارند! چرا که امامشان ( خمينی ) هر گونه ترديد و زمان سوزی را به عاملين کشتار ممنوع اعلام داشته بود!

زندان ، درحکومتهای ديکتاتوری ، به تنهائی وسيله نيست بلکه به مثابه نمادی الزامی برای حفظ وبقای آن نظام هاست تا با دسنگيری هر مخالف حکومتی ، همچنان ديکتاتور ها را بر سر پا نگهدارند!

 زندان ، شمشيرازنيام برکشيده ای برفرازسرمردم ، دربرابرتمامی چون وچراهاست که هرَدم از جانب زندانبانان و حافظين زندان شلاق کَش می شود

سرکَردگان زندان ، تلاش می ورزند تامانع ، هرگونه رابطه زندانی بابيرون گردند . زيرا زندان و زندانی هرچه خاموش ترباشند ، خواب زندان بان سنگين ترمی گردد . ولی آياهيچ قدرتی قادر است ، عليرغم ديوارهای بلند سيمانی ، بتون وآرمه های به سيم خاردار مجهزگشته ، بندها ، قل وزنجيرها ، ِاعمال شکنجه ها ، درب وپنجره های مُهرو مُوم شده و پاک شدن هر نوع خبری به بيرون از زندانها ، مانع عبورهرفرياد رسا ، خاطره آن همه جان های بيقرار به دنيای آزادگردند؟

با کلامی قدرتمند می توان و بايدگفت : نَهْ!

تا به امروز زندان بانان نتوانسته اند ؛ رنج واندوه ، اميد و مقاومتِ زندانی و نَهْ گُفتن آنان در برابر شکنجه و خشونت بيرحمانه شکنجه گران را درتاريکی سلولها و بندها به بندکشند . هرچندکه طی هرفرصتی ، شيهه سر می دادند : «ما نمی گذاريم کسی قهرمان شود » بازجوها ، شکنحه گران و جلادان درون زندان ها ، چنان فضای مختنقی برای زندانيان بوجود آورده بودند که سايه آنان نيز ، تصور شکنجه و بازخواست رابه ذهن زندانی متبادر می کرد۰ برای نشان دادن چنين فضايی ؛ ذکر اين ياد داشت بد نيست:

 مينا زرين زندانی سياسی دربخشی از خاطراتش از زندان گوهردشت باعنوان « انفرادی » می نويسد : «... آن روزهوا آفتابی بود . نورش به درون سلول می تابيدولی گويا اين نورهم فراری بود. سردی خاصی احساس می کردم. مثل ديوانه هاباهمه چيزحرف می زدم. به نورسلول گفتم : توهم اين ها را ديدی پابه فرارگذاشتی؟ بايست! نرو! اينجا بمان! نترس! دراين موقع دلم می خواست دشتی پيش روی خودداشته باشم ودرآن قدم بزنم. دشتی وسيع وسبزکه هيچ مانعی جلوی روی خود نداشته باشم به هرطرف نگاه کنم، هيچ در و ديوار و نرده چوبی نبينم . همه دشت سبز باشد و من فقط درآن راه بروم . آن قدرراه بروم که آرامش پيدا کنم وازدرد درونی رهايی پيداکنم . به پنجره کوچکم تکيه دادم . برای لحظه ی چشمانم را بستم وآن دشت زيبارابه تصويرکشيدم . سريع به خودم آمدم وخودم را از پنجره کنارکشيدم.» مينا ادامه می دهد : درسلولهای انفرادی زندان گوهردشت « درمواقعی که کسی در راهرو است . مخصوصاً پاسدار نادری ، حق هيچ گونه کاری ، نظير جلوی پنجره ايستادن ، زدن سيفون ، بازکردن شيرآب ، قدم زدن ، به آسمان نگاه کردن ، مرتب کردن وسايل را نداری ، هيچ کاری درمحدوده به اصطلاح قوانين عادی سلول ، نمی توانستی انجام دهی وچنان جو وحشت و ترس را دراين موقع حاکم می کردندکه حدوحساب نداشت، مثلاً يکبارشيرآب باز بود . يک دفعه مشت وحشتناکی به درکُوبيده شدکه همان جاکم مانده بود زهرترک شوم. جلوی پنجره ايستادن که عواقب بدوتنبيبه درپی داشت. خلاصه انفرادی مضاعفی ايجاد کرده بودند.» ازکتاب : (گفتگو های زندان شماره ۴ در باره سرکوب ، اختناق و زندان ، صفحه۴۹ انتشارات سنبله هامبورگ (آلمان) تابستان ۱۳۸۰)

اين حد وحشت زندان بانان از زندانی با اينکه در زندان او اسيرند ۰ نشان از سبعيت سيستمی می گيرد که می خواهد همه آثار بُودن و زندگی را از زندانی سلب کندو حتی رويای بُودن را نيز در او بخُشکاند ۰ با اينهمه صدای رسای زندانيان دربند، ازپس سالها زندان ، شکنجه ، اعدام وسربردارشدن به بيرون اززندان ها راه يافت وفرزندان رها شده ازبندها باشرح خاطرات خود ، بعنوان شاهدين زنده درکنار داغ همسران و غم نداشتن مادر و پدر برای کودکان ديروز و نونهالان و نوجوانان امروز ، مادران و پدران ، خواهران و برادران هزاران هزار اعدامی زندان ها، امروزبيش ازپيش هر يک از آنان بعنوان شاهدين زنده سنددادخواست جنايت عليه بشريت بشمار می روند.

 امروز و در شانزدهمين سالگرد آن تابستان خونين ، بايد و می توان زندان و اوج جنايات آن را دربرابرافکارعمومی بشريت آزاد انديش وسازمان ها واحزاب مترقی جهان و مجامع حقوق بشری وسازمان ملل بر ملا کرد۰

امروز و در سالگرد کشتار خونين دو تابستان ۶۰ و ۶۷ بايد و می توان با جمع آوری اسناد و مدارک لازم و ضروری زمينه تدارک دادگاه بين المللی ومحاکمه سران جنايتکار رژيم جمهوری اسلامی ايران را به پشتوانه مبارزات مردم و فرزندان شجاع آنان فراهم آورد.

برای هرهمسر و فرزند ، خواهر و برادر ، مادر و پدر ، دوستان و رفقا و هر شهروند انسان دوستی ، دنيای زندانی و خود زندان نيز پر رمزو راز می نمايد . زندگی هرزندانی و سرنوشت جانبخش آدم دربند ، اين شوق را در ديگران و خود برمی انگيزد تا از راز و رمز سربه مُهر، زندان سر در آورد و از زندگی يکايک زندانيان پرده بردارند و آنرا باز بشناسانند.

بايد برای همگان اسرار زندان و همه هُول و وَلع آن مشخص گرددکه قرارها ، تعقيب ها و مراقبت ها ، خانه های تيمی ، دستگيری ، چشم بند ، بازجُويی . بازپرسی ، وکيل و دادگاه فرمايشی ، حبس ، شکنجه ، شلاق ، کابل زنی ، اجراء حدشرعی ، جيره روزانه شلاق (تعزير اسلامی) ، زخم و باند پيچی ، تابوت های شکنجه حاج داوود رحمانی درزندان قزل حصار ، سگ دانی ( شکنجهِ ابداعی در زندانِ گوهردشت) و دست بندقپانی ، زنده بگورکردن در قزل حصار ، کشتن باگاز درگوهردشت ، مجازات باسيگار ، ريختن آب سرد ، آپُولو ، کُنده کشی ، پاهای آماسيده ، اعدام مصنوعی با تيراندازی هوايی ، تيرباران زن حامله و نوزاد بدنيا نيآمده ، اقليت های مذهبی ، بهائی ، اتهام جاسوسی و مزدوری ، بند قيامت ، مُقاومت ، خُودکشی ها، کابل برق ، خُود زَنی ها ، ديوانگی ، اعتصاب ، تواب ، دروغ و لودادن ها ، پيچ توبه ، توبه تاکتيکی ، ندامت ، سرمُوضع بودن ، انزجار نامه دادن ، گزارش دهی ، ملاقات و ملاقات پانتوميمی ، ميله های آهنی ، روزنامه خوانی ، جاسازی کتاب ، سرود و آوازخوانی ، تلويزيون و ندامتهای مداربسته ، راديو ، بلندگوی زندان و پخش قرآن ، اذان و مرثيه ، نوحه خوانی آهنگران ، سلول ، بندعمومی ، بند۲۰۹ اوين ، بخش تنبيهی ، بند مغضوبين ، زندانی مسله دار ، بندفرعی گوهردشت (که درساختمان اصلی و درمدخل ورودی بندهای بزرگ) زيرهشت ، نمازاجباری ، سقف سلول وفلش قبله نماز ، نمازخانه (بهداری بند) ، بی خوابی ، هواخوری و ورزش دسته جمعی و انفرادی ، خورد وخوراک ، تهيه ليست غذا ، سفره غدا ، تقسيم غذا ، چای و تقسيم قند ، سيگار و خريد از فروشگاه زندان ، بندزنان ومادران وکودکان زندانی ، عادت ماهانه ، نواربهداشتی ، لباس زيرزنانه ، بند لباس و مقررات خشک کردن لباسها ، بازجو و سربازجو ، تجاوزبه دختران قبل از اعدام ، حلق آويز ، رگ زنی ، جويدن رگ ، سيانور ، صدای تک تيرياتيرخلاص ، تيرباران های عمومی پشت بند ۴ و روی تپه های اوين ، توالت ، صف ده دقيقه ای دشتشوئی ، نوبتی بودن لگن دستشويی ، خمير دندان ، حمام ، حوله ، ميوه ، سوزن و جا سازی آن لای درز چادر و لباسها ، قيچی ، گلدوزی ، کاغذ ، خودکار ، مغز مداد ، سلول انفرادی ، خواب کنسروی شبانه ، دوش گرفتن ، زندگی کمونی ، ملی کشی ، دادگاه عدل اسلامی و سرانجام طناب دار ، حلق آويزشدن ، اعدام در زندانهای کميته مشترک يا بند۳۰۰۰ ، اوين ، قزل حصار ، گوهردشت (کرج) ، عادل آباد (شيراز) ، وکيل آباد (مشهد) ، زندان کميته اصفهان در خيابان کمال آباد ، باغ کاشفی اصفهان يکی از مخوف ترين شکنجه گاههای کشور بوده است ، مالک اشتر (لاهيجان) ، اعدام کنار دريای چمخاله ، پل دختر (لرستان) ، زندان آمل و محمودآباد ، زندان چالوس ، ديزل آباد کرمانشاه ، بازداشتگاهها و زندان سيمرم _ شهرضا _ زرين شهر _ شهر کرد و زندانی به وسعت ايران باگردن کشی جانيانی همچون : خمينی ، خامنه ای ، رفسنجانی ، موسوی اردبيلی ، حسين موسوی تبريزی ، محمدی گيلانی ، خلخالی ، هادی غفاری ، لاجوردی ، نيری ، ناصريان ، دادياراشراقی ، حاج داوو رحمانی ، بهرام گشتاپو ، حاج داوود لشکری ، يونسی ، پور محمدی در سمت نماينده وزارت اطلاعات در اوين و صد ها نقابدار بی نام ونشان ديگر ، شکنجه می کردند و فرمان می رانند تا حاکميت اسلام ناب محمدی وکيان اسلام وخيمه عمود نظام برسرخودکامگان حکومتی فرو نريزد     در زمينه کشتار تابستان ۶۷ تا به امروز اقوال گوناگونی گفته شده است ۰ جدا از متن فرمان يا فتوای مرگ خمينی که در کتاب خاطرات حسين علی منتظری آمده است ۰ ذکر منبع تحقيقی آبراهاميان نيز قابل توجه می باشد ۰ در آخرين اثر تحقيقی نامبرده آمده است «: درست پيش از اعدام ها که از زمان دقيق آن نا آگاه هستيم ، خمينی در نهان فرمانی بی نظير در نوع خود که برخی آن را نوعی فتوا می دانند ، برای تشکيل يک هيات ويژه با دستور اعدام مجاهدين به عنوان محارب و چپ گرايان به نام مرتد صادر می کند۰ هيات تهران ، که از شانزده نفر تشکيل می شد ، شامل نمايندگانی از سوی شخص امام ، رييس جمهوری ، دادستانی کل ، دادگاه انقلاب ، وزارتخانه های دادگستری ، اطلاعات و مديريت زندان اوين و گوهر دشت بودند۰ سرپرستی هيات بر عهده آيت الله اشراقی گذارده شده بود که دو دستيار ويژه داشت ، حجت الاسلام نيری و حجت الاسلام مبشری در پنج ماه بعدی اين هيات توسط بالگرد ( هلی کوپتر) از اوين به گوهر دشت در رفت وآمد بود۰ نام اين هيات را « هيات مرگ » گذارده بودند ۰ تشکلی مشابه در شهرستان ها هم ايجاد شده بود » از کتاب ( اعترافات شکنجه شده گان زندان ها و ابراز ندامت های علنی در ايران نوين ، يرواند آبراهاميان ، مترجم : رضا شريفها ، نشر باران ، صفحات ۳۲۹ و ۳۲۸ )

امروز بعد از گدشت شانزده تابستان از سال ۱۳۶۷ به اينسو با همه خاطره های به جا مانده از زندان های سراسر کشور ، هنوز بيشترين حقايق تلخ از فجايع کشتار بزرگ درون زندانها ، برای افکار عمومی جامعه بشری پنهان مانده است ۰ بر پايه شواهد و دلايل زنده و به جا مانده از عمق جنايات دو کشتار تابستان ۶۰ و ۶۷ می توان و بايد همه اين صحنه آرايی ها ازشعبه های بازجوئی و شبه دادگاهها ، تاتجمعات اجباری حسينيه ها ، سلولها وشکنجه گری ها ، بر پا داشتن تيرها و چوبه های دار و همه زوايای پنهان اين کشتار خونين را با تمام قدرت برای همگان به نمايش در آورد و آن را در پيشگاه جهانيان بر ملا نمود !!

بايد و می توان برای بازشناسی تمامی کارکرد اين دستکاه عريض و الطويل ايدئولوژيک اسلامی ، صد هاجلدکتاب نوشت و هزاران مطلب تهيه کرد. نمايشگاههای خود افشاگر برپاساخت ۰ پرسوناژ های سينمايی تهيه نمود و فيلم های بيشمار سينمايی ساخت ، دقيقا به مثابه کاری که پس از سقوط هيتلر و فاشيست ها برای برملا کردن جنايات آنان توسط سينما گران متعهد آلمانی و جهانی فراهم آمد۰

بايد برای نسل ماو بعد ما روشن گرددکه در طول بيش از دو دهه حاکميت سياه سران رژيم اسلامی از فردای قيام بهمن به اينسو ، جان بيش از ۱۰۰ ها هزار تن انسان عاشق زندگی چگونه سر بردارشدند؟ چه جانهای دوست داشتنی به پای چوبه های دار رفتند؟ و چه سينه های مالامال از عشق و سرور ، عاطفه و مهر ، آرمان خواهی و مهرورزی به کسان و مردم خويش و طبقات محروم جامعه ، در سينه کش ديوار با گلوله های ناکسان و جانيان زر و زور ، در خون خويش به درون تلی از خاک آرميدند ؟ و چه انبوه بيشمار آن جانها که تا به امروز حتی برای اعضاء خانواده شان بی رد و نشان باقی مانده اند؟

بايد و می توان ازدهها و صد ها زندانی رها شده از زندانهای رژيم اسلامی ، بعنوان شاهدين عينی برای بر پايی و تدارک دادگاه بين المللی جهت محاکمه سران رژيم اسلامی ايران به جرم جنايت عليه بشريت با حضور وکلای جهانی ، امکان داد ستادن از اين همه بيداد را در برابر افکار عمومی مردم ما و جهانيان فراهم آورد!

اپوزيسيون راديکال و ترقيخواه ، بايد و می تواند در يک زنجيره کارزارهای جهانی ، عمق جنايات را بر همگان آشکار سازد و همه ابزارهای تبليغی را در خدمت خود افشاءگريهای همه جانبه اين سلسله کارزارها قرار دهند۰ اين کار از ما بر می آيد !