پروژه ی
كشتار تابستان ٦٧ (١)
حسن پويا
h.pooya@sympatico.ca
پرونده ی كشتار تابستان ٦٧ را ميتوان از جهتی
همچون يك پازل (٢) در نظر گرفت كه جای بسياری از تكه های آن خالی است . طی شا نزده
سالی كه از آن جنايت گذشته بر پايه ی گزارشهايی كه توسط جان به در بردگان از آن
قتل عام داده شده و نيز اسنادی كه از داخل
رژيم به بيرون درز كرده است ، تكه هايی از آن پازل به دست آمده كه بر مبنای آن
ميتوان طرحی بسيار كلی از آن جنايت را ديد، در حاليكه همچنان جای بسياری ازتكه های
آن تصويرخالی است .
اما
در صورت تكميل شدن تصوير پر رمز وراز و معماگونه ی پروژه ی كشتار تابستان ٦٧، چه
چيزهايی را ميتوان در آن ديد ؟ در آن
تصوير تكميل شده ميتوان :
١-
طراحان و تدارك كنندگان قتل عام ٦٧ و چرايی آنرا ديد.
٢-
ميتوان مشاوران خمينی را در مقطع صدور فرمان قتل عام ٦٧ ديد . كسانيكه با ارائه ی گزارشهای پرداخت شده ( در جهت نتايج مورد
نظرشان) به خمينی ، در سمت وسو دادن به
تصميمات او نقش موثر داشتند.
٣-
ميتوان نام ومشخصات اعضای كميسيون مرگ در تهران وشهرستانها را ديد.
٤-
ميتوان نام ومشخصات مجريان پروژه ی قتل عام ٦٧ را در تهران و شهرستانها ديد.
٥-
ميتوان نام و مشخصات ، سن ، دوران اسارت و
تعداد زندانيان سياسی اعدام شده در هر يك از زندانها را ديد .
٦-
ميتوان مكان ، نشانی گورهای دسته جمعی و نيز نام و مشخصات كسانی را كه درهر يك از
انها به خاك سپرده شده اند، ديد.
٧-
ميتوان تاثيرات ، عوارض و پيامدهای آن قتل عام را به لحاظ روانی ، روی خانواده ها
و بستگان نزديك آنها ديد.
٨-
ميتوان تاثيرات و پيامدهای آن قتل عام را به لحاظ روانی روی جان به در بردگان آن
جنايت و نيز فرزندان آنها ديد.
اكنون
پيش از آنكه به بعضی از قسمتهای مشخص شده ی پروژه ی كشتار ٦٧ بپردازم به نكته ای
اشاره می كنم وآن اينكه :
به
دنبال چه ضرورتی بايد ابعاد آن فاجعه را جستجو كرد و دستاوردهای آنرا در
برابروجدانهای مردم بيدار دل قرار داد ؟
پژوهش
و جستجوی جزييات قتل عام ٦٧، شناختن و شناساندن طراحان و دست اندركاران و دلايل
انجام آن و نيز به محاكمه كشاندن آنها، يكی از راههايی است كه می تواند عدم تكرار
آن را تضمين كند. بويژه وقتی دستان آلوده ای كه آن جنايت بزرگ را مرتكب شدند،
همچنان در گوشه و كنار قدرت حضوری شوم دارند و با توجه به ماهيت جمهوری اسلامی
ايران همواره امكان آن هست كه رژيم ، به قصد پس
راندن روحيه ی اعتراضی مردم و سركوب جنبش آنان ، دست به جنايتی مشابه بزند. وانگهی
ياد آوری از آن انسانها ، گرامی داشت آزادی و ارزشهای انسانی و نيز زمينه ی مبارزه
برای لغو شكنجه و اعدام هم هست .
آن جنايت چگونه تدارك ديده
شد ؟
بنظر
من كشتار تابستان ٦٧، تداوم كشتار زندانيان سياسی است كه از سی خرداد سال ٦٠ شروع
شد و تا نيمه ی اول سال ٦٤ ادامه پيدا كرد و پس از آن به دلايلی كه اشاره خواهم
كرد برای يك دوره وقفه ايجاد شد و دو باره تدارك و اجرای آن در دستور كار قرار
گرفت .
* * *
اواخر سال ٦٤ ، به لحاظ اعتراض گسترده ی
خانواده های زندانيان سياسی و فشارهای بين المللی در اعتراض به كشتاروسيع
زندانيان سياسی و نيزبا توجه به سركوب گسترده ی سازمانهای سياسی و گروههای مبارز
كه فعاليت آنها را در داخل بسيار محدود كرده بود ودر نتيجه در آن مقطع از ناحيه ی
آنها احساس خطری نمی شد ، رژيم تصميم می گيرد از فشار روی زندانيان سياسی بكاهد
تا هم سرو صدای خانواده ها ی زندانيان سياسی را بخواباند و هم اينكه از فشار های
بين المللی كم شود. از اينرو افرادی چون حاج داودها و لاجوردی ها كه چهره های
منفور رژيم در زندانها بودند ، از كار بر كنار می شوند و به حسينعلی منتظری فرصت
داده می شود تا افراد مورد نظرش را جايگزين آنها كند. بنا بر اين از اواخر سال ٦٤
تا اواسط سال ٦٦ ، نزديك به دو سال سياست گذاری زندانها تغيير می كند. در اين دوره
است كه نظافت جمعی ، ورزش جمعی ، كتابخانه ی گروهی ، صندوق تعاونی جمعی و كمون
شكل می گيرد و همكاری بين نيروهای سياسی با ديدگاهها و ايدئولوژيهای گوناگون رشد می
كند و كتاب و مجله بطور چشمگيری در بند ها افزايش پيدا می كند. زندانيان سياسی
مسئول هر بند را خودشان انتخاب می كنند و امور صنفی زندانيان زير نظر شورای
مسئولين برنامه ريزی می شود. در اين دوره آنهايی كه استعداد " كار نظری
" داشتند از اين فرصت بيشترين بهره را می برند و به تدوين نوشته هايی در
زمينه ی سر چشمه های بحران ايدئولوژيك جنبش چپ
می پردازند. اين همه ، گر چه دور از چشم نگهبانان و با رعايت تدابيرامنيتی
انجام می گيرد ، اما جنبه هايی از آن فعاليت فكری با گذر زمان بر گردانندگان زندان
اشكار می شود. در ضمن مسئولين زندان و
وزارت اطلاعات از اين دوره بيشترين بهره را می گيرند و به كمك خفيه نويسان خود ،
زندانيان سياسی با ويژگيهای توانايی تئوريك ، قدرت بسيج و سازماندهی را مورد
شناسايی قرارمی دهند و بسياری از چهره هايی
كه در دوره ی حاج داودها شناسايی نشده بودند را می شناسند . (٣) و از اين شناخت در مقطع كشتار تابستان ٦٧
استفاده می كنند. در اين دوره همچنين تعداد قابل توجهی از زندانيان سياسی آزاد می
شوند. اما نرمش در مقابل زندانيان سياسی و آزاد
كردن تعدادی از آنها خوشايند خمينی و سران جمهوری اسلامی واقع نمی شود.
حدود
دوسال پيش از آغاز قتل عام ٦٧، خمينی ، ضمن عزل منتظری
از مسئوليت هيئت عفو، در تاريخ ١٢ . ٧
.٦٥ طی نامه ای به او می نويسد : "
... تقاضا می كنم با اشخاص صالح آشنا به امور كشور مشورت نماييد پس از آن ترتيب
اثر بدهيد تا خدای نخواسته لطمه به حيثيت شما كه بر گشت به حيثيت جمهوری است
نخورد، آزادی بی رويه چند صد نفر منافق به دستور هيئتی كه با رقت قلب و حسن ظنشان
واقع شد آمار انفجارها و ترورها و دزديها را بالا برده است ..." (٤) و اين
اولين نشانه ی تدارك قتل عام ٦٧ است .
حسينعلی
منتظری در تاريخ ١٧ – ٧ -
٦٥ در پاسخ نامه ی خمينی نامه ی بلندی می
نويسد كه بخشهايی از آن را در زير ملاحظه می كنيد. در اين نامه به شرايط زندانها
در آن مقطع و كارهايی كه او انجام داده
اشاره هايی شده كه قابل تامل است : "
... اين همه وقت كه من صرف رسيدگی به شكايات زندانيان و بستگان آنان ... می
كنم و بازرس به شهرستانها می فرستم و بسياری از بی گناهان و يا كم گناهان و افراد
مريض و روانی را كه آزاد كردم به عقيده اكثر علاقمندان به حضرت عالی بزرگترين
خدمت را به شخص حضرت عالی كرده ام ... ولی بدانيد كه اطلاع شورای عالی قضايی و
سازمان اطلاعات كشور از داخل زندانها از اطلاع من بسيار كمتر است . ظرفيت همه ی
زندانهای كشورحدود سی هزار نفر است در صورتی كه زندانيان ايران اعم از عادی و سياسی
و موادمخدر حدود نود الی صد هزار نفر است يعنی تقريپا سه برابر، امكانات غذايی و
بهداشتی و دارويی بسيار كم ، امكانات آموزشی تقريبا صفر، و زندانبان ها نوعا افراد
جاهل و يا تندخو و دارای عقده بودند كه غير از فحش و كتك منطق ديگری نداشتند و
بالاخره زندانها در شرف انفجار بود كه من دخالت كردم و در اثر پيگيری خيلی بهتر
شده است ولی افراد تند و وارثان امثال لاجوردی منتظر استشمام نظر بيت حضرتعالی
هستند تا خشونتها را از سر گيرند و می گويند خشونت نظر امام مد ظله است زيرا
لاجوردی نماينده معظم له بود و او اين روش را می پسنديد . (٥)
... ضمنا توجه
داشته باشيد كه ترورها و انفجارهای فعلی اغلب مربوط به گروههای اعزامی از عراق و
اروپا است نه آزاد شده ها، خود اطلاعات هم اين را می داند، و اينجا است كه انسان
در حسن نيت بعضی مسئولين شك می كند كه وقايع را به نحو تحريك آميز و مطابق ميل
خودشان گزارش می دهند ... من در حضور فرزند حضرتعالی با شما شرط كردم كه دخالت در
امر عفو را می پذيرم به شرط اينكه اگر گزارشی و چيزی عليه عفو و رسيدگی به وضع
زندانيان به اطلاع حضرتعالی رساندند قبل از تصميم مرا بخواهيد تا رفع شبهه شود،
خوب بود مرا می خواستيد يا اقلا حكم عزل مرا به من ابلاغ می فرموديد نه به آقای
محمدی گيلانی ، آيا اين برخورد صحيح است ؟... " (٦)
منتظری
در همين نامه راجع به شرايط زندانها می نويسد : " ... آيا می دانيد عده زيادی
زير شكنجه ی بازجوها مردند؟ آيا می دانيد در زندان مشهد در اثر نبودن پزشك و
نرسيدن به زندانيهای دختر جوان بعد ناچار شدند حدود بيست و پنج دختر را با اخراج
تخمدان و يا رحم ناقص كنند؟... آيا می دانيد در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی
دختران جوان را به زور تصرف كردند؟ ... آيا می دانيد چه بسيارند زندانيانی كه در
اثر شكنجه های بی رويه كور يا كر يا فلج يا مبتلا به دردهای مزمن شده اند و كسی به
داد آنان نمی رسد؟... " (٧)
علت و چگونگی تدارك قتل عام زندانيان سياسی
برای
پی برد ن به علت تدارك قتل عام زندانيان سياسی ناگزيربايد به چندين ماه پيش از
قتل عام ٦٧ برگشت و مهره های اصلی حاضر درمتن و صحنه ی قدرت و موقعيت و شرايطشان
را در آن مقطع از نظر گذراند .
منتظری
در تاريخ ١٧ - ٧
- ١٣٦٥ در نامه ای
به خمينی می نويسد : " ... چند سالی است كه عملا اداره ی كشور و انقلاب را
حضرتعالی به رؤسای سه قوه و شخص آقای حاج احمد آقا سپرده ايد و همه كارها از ريز
و درشت و تخصصی و غير تخصصی را بايد آقايان صلاح بدانند و تشخيص دهند ، و در عمل
آقای موسوی نخست وزير تسليم آقايان خامنه ای و هاشمی و حاج احمد آقا است ، و آقای
موسوی اردبيلی هم اهل مقابله و بر خورد نيست فقط نزد ما داد می زند كه مخالفم ولی
نميتوانم مخالفت كنم . پس در حقيقت سه نفر تصميم گيرنده اند ... "(٨)
از ميان اين سه نفر، يعنی هاشمی رفسنجانی ، خامنه ای و سيد احمد خمينی ،
نقش و موقعيت هاشمی رفسنجانی از دو نفر ديگر بر تر است .
به
قسمتی از خاطرات حسينعلی منتظری توجه كنيد :
" ... در
آن اوايل آقای خامنه ای با اينكه رييس جمهور بود ولی كمتر در جريان مسائل جنگ
بود، بيشتر آقای هاشمی در امور جنگ دخالت می كرد، مثلا آقای محسن رضايی از جبهه به
آقای هاشمی تلفن می كرد آقای هاشمی هم دستور می داد كه فلان كار را به كنيد يا
فلان جا برويد ، حالا يا امام اين اختيارات را به آقای هاشمی داده بود يا اينكه
اقای هاشمی خودش كارها را به دست می گرفت . ..." (٩)
"...آقای
مير حسين موسوی هم عملا صاحب رای نبود و هر چه می گفتند بايد انجام می داد، عملا
آقای هاشمی و احمد اقا هر چه تصميم می گرفتند عملی می شد. حتی گاهی آقای موسوی نخست
وزير از سوی خودش كاری می كرد آنها به او تشر می رفتند ...." (١٠)
با نگاهی گذرا به كتاب خاطرات رفسنجانی ميتوان
نقش برجسته و تعيين كننده ی او را در
تصميم گيريهای مهم ديد . هر اتفاق مهمی كه افتاده به فاصله ی كوتاهی به او گزارش
شده و برای هر تصميم گيری مهمی با او مشورت شده است . همچنين در كتاب مذكور ميتوان ديد كه احمد خمينی
بارها برای تصميم گيری به رفسنجانی مراجعه می كند ونظر او را می خواهد.(١١)
اكنون
با توجه به آنچه گفته شد ، ميتوان موضوع را روشن تر دنبال كرد. خمينی در يكی دوسال
آخرعمرش، سخت بيمار است و سرطان دارد ."..در اين اواخر ايشان بيمار بودند،
سرطان داشتند، اعصابشان ناراحت بود و تقريبا از مردم منعزل شده بودند .... "(١٢)
در
اين مقطع هاشمی رفسنجانی وهمپالگيهايش (خامنه ای ، ری شهری ، فلاحيان ، محسن رضايی
، عسگر اولادی ، بادامچيان، واعظ طبسی ،
لاجوردی و... ) اگرچه در همه ی ارگانهای
رژيم نفوذ دارند و رفسنجانی می داند كه بعد از مرگ خمينی شانس او ودر نتيجه باند
ش برای سهيم شدن در قدرت بالا است ، اما سه مشكل بزرگ پيش روی آنها است كه بايد
پيش از مرگ خمينی با استفاده از نفوذ و قدرتش و نيز به هزينه ی او تكليفشان روشن
شود . ١_ مشكل حسينعلی منتظری ، كه هم در ارگانهای مهمی چون سپاه و وزارت اطلاعات
تاحدی نفوذ دارد و هم اينكه حاضر نيست زير نفوذ باند رفسنجانی برود و دار و دسته و
هواداران خودش را دارد. ٢_ مشكل جنگ ٣_
مشكل زندانيان سياسی .
برگ
برنده ی رفسنجانی و همپالگيهايش در برابر منتظری گذشته از نفوذ گسترده شان در
ارگانهای قدرت ، نزديكيشان به سيد احمد خمينی نيز هست كه رئيس دفتر خمينی محسوب می
شود و اميدوار است با نزديكی به باند رفسنجانی ، بعد از مرگ پدر سهم بزرگی از قدرت
نصيب او شود. در ضمن از كانال او است كه رفسنجانی و هم پالگيهايش می توانند گزارشها را بگونه ای كه می خواهند به
گوش خمينی برسانند .
اگر توجه داشته باشيم كه خمينی تصميماتش را بر
پايه ی گزارشهايی كه دريافت می كرد، می گرفت ، آنوقت به نقش و تاثير گزارشهايی كه
بگوشش می رساندند و كانالی كه آنها را می رساند پی می بريم . در اين زمينه نقش
اين كانال ( احمد خمينی ) بگونه ای است كه حتی در مواردی بی انكه خمينی را در
جريان بگذارد( به علت بيماری او ويا دلايل ديگر ...) خودش به تنهايی ويا در مواردی
پس از مشورت با همپالگيهايش چون رفسنجانی تصميم می گرفت وبه نام خمينی آن را
منعكس می كرد. "...يكی از افرادی كه با من مربوط است و با آقای فلاحيان قائم
مقام وقت وزير اطلاعات هم مربوط بود نقل می كرد كه آقای فلاحيان گفت :" اين
يكی دو سال آخر ما هر كاری با امام داشتيم با احمد آقا حل می كرديم و به اسم امام
منعكس می كرديم ، ما اصلا دسترسی به امام نداشتيم می رفتيم با احمد آاقا مطرح می
كرديم و بعد می آمديم به عنوان امام مطرح می كرديم ."... (١٣)
برای
بركناركردن منتظری ، به عنوان يك رقيب جدی و با نفوذ از عرصه ی قدرت ، زمينه سازی
و برنامه ريزی لازم بود و كاری نبود كه بتوان يك شبه انجام داد. مثل قتل عام ٦٧ كه برای انجام آنهم برنامه ريزی
كردند .
تدارك
بر كنار كردن منتظری با دستگيری ، به مصاحبه ی تلويزيونی كشاندن ، محاكمه و اعدام
سيد مهدی هاشمی برادرسيد هادی هاشمی داماد منتظری آغاز شد . اگر چه اتهام مهدی
هاشمی دست داشتن در قتل و آدم ربايی بود اما مگر در رژيم اسلامی ايران دست داشتن
افراد بالای هرم قدرت و يا نزديك به آن در ادم ربايی و قتل جرم است ؟ ری شهری ، فلاحيان ، رفسنجانی ، خامنه ای در
چند فقره قتل و آدم ربايی دست داشته اند؟ ترورهای خارج كشور ، قتلهای زنجيره ای
،آدم ربايی ها به دستور و بابرنامه ريزی چه كسانی انجام گرفت ؟ سيد مهدی هاشمی بعد
از شكل گيری سپا ه پاسداران ، حدود پنج سال عضو شورای فرماندهی آن بود . آيا اگر
او به جای نزديكی به منتظری با همين اتهامات به خامنه ای و يا رفسنجانی نزديك بود
باز هم اعدام می شد؟
( نكته ی قابل
تامل در مورد محاكمه و اعدام مهدی هاشمی اينكه دادستان دادگاه او علی فلاحيان بود
. كسی كه بعداً خودش به عنوان وزير اطلاعات ، نقش بسيار فعالی در قتلهای زنجيره
ای ايفاء كرد .)
در
هر صورت همانطور كه از دستگيری ، به مصاحبه ی تلويزيونی كشاندن ، محاكمه و اعدام
قطب زاده برای كوبيدن شريعتمداری استفاده شد ، (١٤) مشابه همان روند نيز در مورد
سيد مهدی هاشمی برای كوبيدن و زمينه سازی بر كناری منتظری انجام گرفت .
منتظری در برابر دستگيری ، پخش مصاحبه ی
تلويزيونی و بعد هم اعدام مهدی هاشمی واكنش نشان داد و به خمينی نامه نوشت و
وزارت اطلاعات او را كه در دستگيری و محاكمه ی سيد مهدی نقش فعالی داشت از ساواك
شاه بدتر دانست . از طرف ديگر باند رفسنجانی هم بيكار ننشسته بودند ومرتب گزارشهايی
مربوط به منتظری بگوش خمينی می رساندند، تا زمينه ی ذهنی او برای بركنار كردن
منتظری بهتر فراهم شود.
Q...
مرحوم امام به اطرافيان خود وبه مسئولين بالای نظام اعتماد داشتند و برخی از اين
اعتماد سوء استفاده می كردند، افرادی از روی اغراض سياسی يا خطی و جناحی چيزهايی
به ايشان می گفتند و برای ايشان ذهنييت درست می كردند، ... حتی شنيدم برخی از
مسئولين پيش امام رفته بودند و عليه من مطالبی گفته بودند بعد برای اينكه امام را
تحت تاثير قرار دهند شروع به گريه كرده وعمامه به زمين كوبيده بودند... وزارت
اطلاعات هم در اين بين نقش مؤثری را ايفا می كرد ، از ناحيه ی مسئولين وزارت اطلاعات
گزارشهای مختلفی به ايشان داده می شد كه برخی از آنها حد سيات و تحليلهای غلط و
برخی اكاذيبی بود كه به عنوان واقعيات به ايشان گزارش می شد"(١٥)
پيش
از اين اشاره كردم كه خمينی بر اساس گزارشهايی كه دريافت می كرد تصميم می گرفت ،
بنابراين پرداخت و سمت و سو دادن به گزارشهايی كه به او داده می شد در تصميم گيری
و موضع گيری خمينی در جهتی كه مورد نظر باند رفسنجانی بود، نقش مهمی داشت . منتظری
در كتاب خاطراتش راجع به يكی از اين گزارشهای ساختگی ، از قول محمدی گيلانی می
نويسد : " ... چند نفر از افراد اطلاعات كه از رده های بالای آنها بودند به
من گفتند در ان جريانات ما را مجبور كردند كه به دروغ شهادت بدهيم كه خانه ی فلانی
در اختيار منافقين است و منافقين به فلانی خط می دهند و ما الان از اين گزارشها
خيلی ناراحت هستيم ... "(١٦)
"... حتی
قضيه سيد مهدی هاشمی هم بهانه بود، از همان اول هدف اصلی من بودم و همه اينها
زمينه ای برای بركناری من بود، در صورتی كه مرحوم امام اگر دوستانه به من می گفتند
شما كنار برويد من می رفتم و مشغول درس و بحث خودم می شدم ولی كسانی كه طراح و
پشت صحنه ی اين قضيه بودند بنايشان بر تخريب و شكستن حيثيت من بود، وگر نه هيچ گاه
بيت من در اختيار منافقين نبود"(١٧)
اگر
چه محور اصلی اين نوشتار پروژه ی قتل عام ٦٧ است و نه پرداختن به روند بر كناری
منتظری ، اما از آن جا كه بین شيوه ی به
كار گرفته شده برای تدارك و بر كنار كردن منتظری ( ساخته و پرداخته كردن گزارشهايی
كه به خمينی داده می شد ) و تدارك قتل عام ٦٧ شباهتهايی هست ، از اينرو به موضوع
تدارك بر كناری منتظری تا حدی اشاره شد.
* * *
همانطور
كه گفته شد ، مشكل دوم مسئله ی جنگ بود كه از ماه ها قبل جز شكست مفتضحانه چشم اندازی نداشت و ديگر شعار
فريبكارانه ی ( راه قدس از كربلا می گذرد ) ، خريداری نداشت ، و سران و مسولين
رژيم در تير ماه٦٧ خمينی را قانع كردند كه ادامه ی جنگ ديگر فايده ای ندارد و او
هم ناگزير به آتش بس گردن نهاد .
اگر
چه گزارشهای محرمانه به خمينی كه شرايط
وخيم جبهه ها در آن موقع را بطور مشخص بيان كرده ، هنوز انتشار بيرونی پيدا نكرده
است ، با اين وجود بر پايه ی همين حد از اطلا§عاتی كه موجود است ودر نامه ها و
گزارشهايی كه تا كنون منتشر شده ، انعكاس يافته است ، ميتوان تا حدی به شرايط و
اوضاع جبهه ها در مقطع پذيرش آتش بس پی برد . در اين رابطه می توان به نامه ی
خمينی كه در تبيين ضرورت پذيرش آتش بس و نوشيدن جام زهر در تاريخ ٢٥
-٤ -٦٧
نوشته مراجعه كرد . (١٨)
اكنون
می توان به عقب برگشت و عملكرد زندانبانان را در رابطه با تدارك قتل عام زندانيان
سياسی ايران از نظر گذراند.
با
توجه به رشد فعاليت های جمعی وروحيه ی مقاومت در سطح زندانها كه پيش از اين به آن
اشاره شد، از نيمه ی دوم سال ٦٦، رژيم تصميم می گيرد سياست گذاری زندانها را
دوباره تغيير دهد و با بكارگيری افرادی چون لاجورديها و حاج داودها دوباره به سخت
گيری رو آورد و زندانيان سياسی را تحت فشار قرار دهد.
در
فاصله ی ماههای آذر تا بهمن ٦٦ رژيم در دو زندان اصلی خود ، اوين و گوهر دشت كه
بيشترين زندانی سياسی را داشت ، دست به اقدام تازه ای می زند:
الف
_ با هجوم به يكايك بندهای زندان و تفتيش وسائل زندانيان ، همه ی دست نويسهای
آنان را با خود می برد.
ب
_ با بازجويی و پرسيدن سؤالهايی از زندانيان ، نظير : مسلمان هستيد يا نه ؟ نماز می خوانيد يا نه ؟
ماركسيسم را قبول داريد يانه ؟ حاضر به مصاحبه در جمع زندانيان و محكوم كردن جريان
خود هستيد يا نه ؟ آنها را مورد ارزيابی و شناسايی قرار می دهد.
همچنين
در بهمن ماه ٦٦ ، همه ی زندانيانی را كه حبس ابد داشتند ، از گوهر دشت به اوين
منتقل می كنند و با ابديهای اوين همه را در بند ی جداگانه زندانی می كنند . از طرف
ديگر، رژيم كه تا آن زمان زندانيان مجاهد و چپ را در كنار هم در بندها نگه می داشت
، در اسفند ماه ٦٦ آنها را جداگانه در دو بخش كاملا مستقل از همديگر زندانی می
كند. سپس زندانيان هر يك از اين دو بخش دو باره بر اساس دوران محكوميتشان ،
ميان بندهای مختلف تقسيم می شوند . به اين صورت كه زندانيان زير ده سال را در
بندهای معين می برند و زندانيان محكوم به ده سال تا ١٥ سال را در يك بند جدا از
بقيه نگهداری می كنند. در ضمن برای جلوگيری از با خبر شدن زندانيان از وضع و تركيب
بندها ، و نيز به منظور تدابير امنيتی، شماره گذاری بندها و قفل درآنها را نيز
تغيير می دهند. تغييرات مذكور به گونه ای انجام می گيرد كه امكان برقراری ارتباط
ميان زندانيان
(
از طريق مورس و غيره) بسيار دشوار باشد.
سران رژيم ماهها پيش از پذيرش
آتش بس می دانستند كه جنگ چشم انداز پيروزی ندارد بنا براين خود را برای مقابله
با موانع و بحرانهای احتمالی و غير قابل پيش بينی شكست ( آتش بس ) آماده می كردند . يكی از اين موانع زندانيان سياسی
بودند ، كه طی سالها زندان آبديده و با تجربه شده بودند و در صورت بهم ريختن اوضاع
و آزادی آنها می توانستند در سازماندهی اعتراضات مردم نقش مؤثر داشته باشند. از
سوی ديگر نگهداری آنها در زندان به فعاليت و اعتراض خانوداه های آنها در بيرون
زندان دامن می زد. پرسشنامه ها به قصد شناسايی زندانيان سياسی مقاوم ، تفكيك و
دسته بندی كردن آنها تغيير و تحولات داخل زندانها ، زمينه سازی های رژيم را برای
نابود كردن زندانيان سياسی نشان می دهد. در اين مقطع اگر چه سران رژيم در باره ی
تصميم شومشان چیزی بروز نمی دهند ، اما بازتاب اين تصميم گيری را در متلك ها،
تهديدها و حرفهای جسته گريخته ی بازجوها و مسؤلان زندان كه از تصميمات پشت پرده
بويی برده بودند ، می توان ديد : ( زندان نياز به خانه تكانی دارد) ، خيال می كنيد
می گذاريم از زندان عمودی بيرون برويد و به شما دسته گل بدهند ؟ نخير شما افقی به
بيرون تشريف فرما می شويد . ( برای هر سلول يك نارنجك آماده داريم و هر وقت
لازم باشد شما را به درك می فرستيم) (١٩)
پذيرش قطعنامه ی ٥٩٨ و تشكيل كميسيونهای مرگ
در٢٥تيرماه ٦٧
، خمينی با سر كشيدن "جام زهر قبول قطعنامه ی ٥٩٨ سازمان ملل " ناگزير و
از موضع ضعف كه انعكاس آن را در نامه اش ميتوان ديد ، به مقررات جنگ با عراق
گردن نهاد. " ... شما عزيزان از هر كس بهتر می دانيد كه اين تصميم برای من چون
زهر كشنده است ... خداوندا، ما برای دين تو قيام كرديم و برای دين تو جنگيديم و
برای حفظ دين تو آتش بس را قبول می كنيم "(٢٠)
با
پذيرش آتش بس از سر ناچاری ، اينك جمهوری اسلامی با نگرانيهای چندی روبرو است :
با
تنشهای احتمالی و اعتراضات خانواده های قربانيان جنگ كه فرزندانشان طی هشت سال ،
برای هيچ به عنوان سربازان امام زمان و "
گوشت دم توپ "به جبهه های جنگ اعزام و كشته شده بودند، چه بايد كرد؟ با
واكنش مردم ستم كشيده و زحمتكشی كه طی هشت سال مطالبات ابتدايی و اعتراضاتشان
نسبت به وضع ناهنجار اقتصادی ومعيشتی به بهانه جنگ بشدت سركوب شده چه بايد كرد؟ به
مردم جان به لب رسيده ای كه می پرسند : اين آتش بس نمی توانست سالها پيش انجام
گيرد؟ چه بايد گفت ؟ ...
در
اين شرايط رژيم به دنبال فرصتی بود تا با وارد كردن شوك بزرگی به جامعه و ايجاد ترس و وحشت و زهر چشم گرفتن ، روحيه ی اعتراضی وشرايط
انفجاری پس از پايان خفت بار جنگ را به عقب براند.
عمليات
نظامی مجاهدين درغرب كشور، در روزهای نخست مردادماه ٦٧ ( از سوم تاششم) ، بهانه و
فرصت خوبی به رژيم داد، تا سراغ زندانيان سياسی برود كه از مدتها قبل از آتش بس
، آنها را با برنامه ريزی دسته بندی و تفكيك كرده بود . كسانی كه صف مقدم مخالفان
جمهوری اسلامی را تشكيل می دادند و بسياری از آنها از همان آغاز جنگ ، هدفهای
ارتجاعی و ضد مردمی آن را افشاء كرده بودند. كشتار زندانيان سياسی كه بسياری از
آنها طی سالهای زندان آبديده و كارآمد شده بودند و برخی از آنها، از دانش سياسی
وتجربه ی مبارزاتی بالايی برخوردار بودند ودر صورت آزادی می توانستند در سازماندهی
جنبش اعتراضی مردم نقش موثر داشته باشند ، از يكسو " پاك كردن صورت مسئله
بود " و از سوی ديگر وارد كردن شوك بزرگ به جامعه . در ضمن قتل عام زندانيان
سياسی ، دستاورد ديگری هم برای رژيم داشت و آن تصفيه و كنار زدن افرادی از حوزه ی
قدرت بود كه با سركوب عريان موافق نبودند.
و
چنين شد كه خمينی با صلاحديد نزديكترين مشاورانش ، خامنه ای ، رفسنجانی و احمد
خمينی و انتخاب اعضاء كميسيون مرگ ، مركب از نيری از سران جمعيت مؤتلفه به عنوان
حاكم شرع . اشراقی دادستان ، رئيسی از سران شكنجه گر دادستانی و معاون دادستان ،
پورمحمدی نماينده ی وزارت اطلاعات در اوين و مبشری دستيار نيری و... دستور داد كه
زندانها را ازحضور مجاهدين و كمونيستها خالی كنند.
كميسيون ياد شده مسئوليت اجرای طرح كشتار در زندانهای اوين و گوهردشت را خود بعهده
گرفت و نمايندگانش را برای اجرای فتوای خمينی به شهرستانها گسيل داشت .
حضور
نماينده ی وزارت اطلاعات در كميسيون مرگ ، برای
اطمينان از اعدام شدن آن دسته از
زندانيانی بود كه به لحاظ تواناييهایی چون قدرت ارتباط گيری ، سازماندهی، آگاهی سياسی ، روحيه ی
جمعی، پيگيری و سرسختی در طول مدت زندان و بويژه در چند ماهه ی پيش از آغاز قتل
عام ، شناسايی شده بودند و نا مشان در ليست سياه قرار داشت . از نظر رژيم ، اين
زندانيان ، در صورت آزاد شدن توانايی و روحيه روآوری مجدد به مبارزه با او را
داشتند. به همين جهت ، گروههای چپ از لحاظ كيفی بزرگترين ضربه ی سازمانی را در اين
جنايت متحمل شدند و بخش عمده ی رهبری و كادرهای با تجربه و موثر خود را بطور
جبران ناپذيری از دست دادند. سازمان مجاهدين خلق اما به لحاظ كمی بزرگترين ضربه ی
تاريخی خود را متحمل شد؛ چرا كه رژيم اسلامی سالها پيش كادرها و اعضای با تجربه و
دستگير شده ی آنها را به شكل بی سابقه ای اعدام كرده بود(٢١)
اكنون
اين سؤال مطرح است كه اگر مجاهدين در روزهای اول مرداد ٦٧ به غرب كشور حمله ی نظامی
نمی كردند، ايا باز هم رژيم دست به قتل عام زندانيان سياسی می زد ؟
همانطور
كه قبلا اشاره شد ، رژيم اسلامی پيش از حمله ی نظامی مجاهدين ، زندانيان سياسی را
به لحاظ روحيه ، كارايی ها ی سياسی و سالهای زندان شناسايی و دسته بندی كرده بود .
اين رژيم حتی همه زندانيان سياسی را كه حبس ابد داشتند از گوهر دشت به اوين منتقل
كرد وبا ابديهای اوين همه را در يك بند كنار هم زندانی كرده بود تا دسترسی به آنها سريع و آسان باشد . از رژيم
اسلامی ايران بعيد نبود كه در صورت بهم ريختن اوضاع جامعه ، بند مذكور را منفجر
كند و يا اينكه آنرا به آتش بكشد. اين همان رژيمی است كه در تاريخ ٢٦/١٢/٦١ زندان
رشت را به اتش كشيد كه طی آن چندين زندانی سياسی در آتش سوختند. بنا بر اين در
صورت حمله نكردن مجاهدين به غرب كشور هم ، رژيم بهانه و يا شيوه ی ديگری برای
كشتار زندانيان سياسی پيدا می كرد ، با اين
تفاوت كه به لحاظ ملتهب نبودن فضا و شرايط ، دستش تا آن حد برای يك كشتار گسترده
و سراسری باز نبود ؛ در نتيجه تعداد كمتری اعدام
می شدند .
از
روز جمعه ٧ مرداد ٦٧ ، به عنوان اولين اقدام ، تلويزيون بندها را جمع می كنند و از
فردای آنروز زندانيان سياسی سراسر ايران از ملاقات ، رفتن به بهداری ، هواخوری و
روزنامه محروم می شوند.
از
روز شنبه ٨ مرداد ، كميسيون مرگ به سرپرستی " نيری " در ساختمان دادگاه
واقع در طبقه اول زندان گوهر دشت مستقر می گردد وكشتار را با " محاكمه ی مجدد
" مجاهدين ، آنهم از زنان مجاهد آغاز
می كند . اولين دسته از زنان زندانی مجاهد كه روز شنبه ٨ مرداد به دار آويخته شدند
، كسانی بودند كه به پرسش تعلق سياسی شما چيست ؟
پاسخ داده بودند ، مجاهدين !
اما
كسانی كه می گفتند " منافقين " مرحله ی اول محاكمه ( بازجويی ) را پشت
سر گذاشته بودند و بايد به پرسشهای ديگری چون( آيا حاضريد با مصاحبه ی تلويزيونی
منافقين را محكوم و افشاء كنيد ؟) ، ( آيا
حاضريد طناب دار را به گردن يك عضو فعال منافقين بياندازيد ؟) ، ( آيا حاضريد
ميدانهای مين گذاری شده را برای ارتش اسلام پاكسازی كنيد ؟) و ... جواب
گويند. پی آمد پاسخ منفی به هر يك از اين
سوالات ، حكم اعدام بود. بعد هم سراغ مردان مجاهد رفتند و باز به همين شيوه ...
در زندان اوين اما بازجويی و كشتار زندانيان
سياسی را زود تر از گوهر دشت شروع كردند؛ به اين صورت كه از بعد از ظهر روز
چهارشنبه پنجم مرداد اولين دسته از زندانيان مجاهد به حضور" كميسيون مرگ
" برده می شوند و بازجويی از آنها تا ساعت ده شب طول می كشد . از سحرگاه
پنجشنبه ٦ مرداد ماه ( حدود ساعت دو و نيم بعد از نيمه شب ) كشتار زندانيان مجاهد
آغاز می شود (٢٣،٢٢)
در
رابطه با تاريخ نگارش فرمان قتل عام ٦٧،
منتظری در كتاب خاطراتش می نويسد: "...
نامه ی منسوب به امام تاريخ ندارد، اما اين نامه روز پنجشنبه نوشته شده
بود، روز شنبه توسط يكی از قضات به دست من رسيد ... و شنيده شد كه به خط حاج احمد
اقا است ... " (٢٤) از آنجا كه نامه ی منتظری به خمينی در اعتراض به قتل عام
٦٧ ، تاريخ نهم مرداد ( يكشنبه ) را به پيشانی دارد ، ميتوان گفت كه نامه ی خمينی
روز پنجشنبه ٦ مرداد ماه نوشته شده است . يعنی همان روزيكه اعدام مجاهدين را در
اوين آغاز كردند .
انگار
همه چيز را از قبل آماده كرده بودند و فقط منتظر صدور فرمان خمينی بودند تا با
عجله كشتار زندانيان سياسی را شروع كنند!
قابل
توجه اينكه رژيم سعی داشت در داخل زندانها
، زندانيان سياسی را نسبت به پروژه ی
كشتار بی خبر نگهدارد تا آنها نتوانند برای روبرو شدن با " كميسيون مرگ
" و دادن پاسخهای تاكتيكی به سوالات آنها، خود را آماده كنند . از اينرو
زندانبانان شايع كرده بودند كه اين " هيات عفو " است كه برای بررسی
وضعيت زندانيان و اعلام عفو عمومی ، با
آنها برخورد ومصاحبه خواهد كرد.
و چنين شد كه در فاصله زمانی كمتر از سه هفته ،
صدها مجاهد ، پس از سوال و جوابهايی كه دوسه دقيقه بيشتر طول نمی كشيد ، به جوخه
های مرگ سپرده شدند ؛ و ماه مرداد ماه كشتار مجاهدين شد.
كميسيون
مرگ ، هر هفته سه روزدر زندان گوهر دشت و سه روز در زندان اوين كشتار می كرد. اعضای
ان با هلكوپتر رفت و آمد می كردند و با خود مرگ به ارمغان می بردند ؛ به همين خاطر
به آنها كميسيون هوا برد مرگ هم گفته اند . بنابر آنچه گفته شد، ماه مرداد ماه
كشتار مجاهدين است واينكه در برخی از اطلاعيه های جريانهای چپ از كشتار شهريور٦٧
ياد می شود ، اگر پشت آن نگاه قبيله ای به كشتار تابستان ٦٧ نباشد ، در بهترین حالت
، بی اطلاعی و يا بی توجهی است ، كه با توجه به گذشت شانزده
سال از قتل عام مذكور ، عذر بد تر از گناه است .
سه
روز پس از آغاز قتل عام زندانيان سياسی (يكشنبه نهم مرداد ٦٧ ) ، حسينعلی منتظری طی
نامه ای به خمينی نسبت به عمق فاجعه ای كه در حال انجام بود ، هشدار می دهد :
" ... با حكم اخير حضرتعالی بسا بی گناهانی و يا كم گناهانی هم كه اعدام می
شوند... اگر فرضا بر دستور خودتان اصرار داريد ، اقلا دستور دهيد ملاك اتفاق نظر
قاضی و دادستان و مسئول اطلاعات باشد نه اكثريت ، و زنان هم استثناء شوند، مخصوصا
زنان بچه دار . و بالاخره اعدام چند هزار نفردر ظرف چند روز ، هم عكس العمل خوب
ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود... " (٢٥)
باوجوديكه
منتظری خود از طرفداران جدی ولايت فقيه بوده و سالها برای تحقق ان تلاش كرده بود
پس از آن نامه مغضوب بارگاه خمينی می شود و عنوانهای قائم مقام رهبری و اميد امت
و امام را از دست می دهد.
فصل كشتار كمونيستها
" هفته ی
اول شهريور ٦٧ است . بيرون ، خانواده ها به لحاظ قطع كامل ملاقاتها در انتظار و
نگرانی روزگار می گذرانند . درون ،
زندانيان سياسی ، در فضايی پر از اضطراب و د لشوره به سر می برند.
جلادان
اسلامی كه طی ماه مرداد به قتل عام مجاهدين مشغول بوده اند، اينك بر آنند كه
زندانيان چپ را نيز از دم تيغ بگذرانند. آنها اگر چه كوشيده اند با پنهان كردن
دستها ی آ لوده ی خود، زندانيان چپ را در بيخبری نگهدارند ، اما بوی مرگ و خون از
پنجره ی بندها به درون نفوذ كرده و بهت فاجعه را همه جا پاشيده است . وقتی ببينی
چيزهای غير عادی در كنارت اتفاق می افتد كه بوی مرگ می دهد اما تورا از آنها بيخبر
نگه داشته اند، خود به قدرت تخيل به حدس و گمانهايت شكل می دهی و نوبت خود را
انتظار می كشی .
*
* *
پنجم
شهريور ٦٧ است . اينك نوبت قتل عام مبارزان چپ رسيده است . در ميان زندانيان ، عده
ای در باره ی اتفاقهای احتمالی كه ممكن است رخ دهد به بحث و گفتگو مشغول اند و
واكنش هايی را كه بايد نشان دهند ، بررسی می كنند . بعضی نيز سر در لاك خود فرو
برده و با كسی حرف نمی زنند.
در
اين روز در زندان گوهر دشت ، پيش از ظهر ، از هر بند چند نفر را صدا می زنند .
داود لشگری به همراه چند پاسدار ، زندانيانی را كه از بندهای مختلف صدازده اند ،
چشم بند زده به صف كرده و از آنها سئوال و
جواب می كنند . و سئوالها : نوع جرم ، مدت محكوميت ، مسلمان هستی يانه ؟ نماز می
خوانی يا نه ؟ و ... بعد آنها را به دادگاه می برند . در دادگاه همان سئوالها توسط
حاكم شرع " نيری و يا اشراقی " پرسيده می شود ، آنگاه اگر جواب اين بود
: مسلمان نيستم ، يا نظری ندارم و يا جواب نمی دهم ، حاكم شرع می گفت : برو بيرون
. و نگهبان دم در با اشاره ی او ، زندانی را سمت چپ و يا راست راهرو می نشانيد و
سمت چپ يعنی ... و همان روز اول حدود ٨٠ _ ٩٠ نفر ... و روزهای ديگر ...
از
كسانيكه در دادگاه می گفتند ، مسلمان اند ، می پرسيدند : نماز می خوانی ؟ اگر پاسخ
منفی بود ، حاكم شرع حكم می كرد برای هروعده نماز ده ضربه شلاق و روزی ٥٠
ضربه زده شود.
در
مورد شلاق زدن زنان چپ ، قابل اشاره است كه چون از نظر شرعی حكم زن مرتد شلاق تا
مرگ و يا توبه است ، ونيز در تابستان ٦٧ زندانيان چپ را اغلب به لحاظ عقيدتی به
دادگاه می بردند، از اينرو حكم مرگ زنان كمونيست را با شلاق تعيين كرده بودند. مرگ
زير شلاق و يا پذيرفتن اسلام !
عده
ای اززندانيان ، از همان دادگاه دراعتراض به حكم مذكور، اعلام اعتصاب غذا می كنند
و با ادامه ی آن شلاق می خورند. از ميان انها ، تنی چند زير شلاق كشته می شوند كه
از زنان سرور درويش كهن و از مردان جليل شهبازی را می توان نام برد.
تعداد كشته شدگان
در
مورد شمار كشته شدگان ، امار دقيقی دردست نيست و بعيد بنظر می رسد تا پيش از سقوط
رژيم اسلامی تعداد انها مشخص شود. تخمين قربانيان ( كشتار ٦٧ ) بين پنج هزار تا
دوازده هزار نفر می رسد. در اين رابطه تا كنون از طرف جريانهای سياسی و انجمنهايی
كه در زمينه ی دفاع از زندانيان سياسی فعاليت می كنند، نام و مشخصات حدود ٥٠٠٠ نفر
زندانی سياسی اعدام شده ، در تابستان ٦٧، منتشر شده است .
اينك
شانزده سال پس از قتل عام ٦٧ ، مهره های اصلی
راس هرم قدرت را در نظر بگيريد . خامنه ای و رفسنجانی دست در دست همديگر به تمام
اهرم های قدرت چنگ انداخته اند . احمد خمينی كه روزگاری يار غار رفسنجانی و
همپالگيهايش به حساب می آمد و از كانال او بسياری از گزارشها را به گونه ای كه می
خواستند به گوش خمينی می رساندند ، ( از جمله گزارشهای مربوط به زندانيان سياسی ) بعد از مرگ پدرش سهمی از قدرت نصيبش
نشد؛ بنابراين وقتی سر خود را بی كلاه ديد، زبان به افشاگری گشود؛ و با توجه به
اطلاعات گسترده ای كه از ماجراهای پشت پرده داشت ، در اسفند ١٣٧٣ او را هم
"خذف " كردند. چگونگی طرح حذف او و افراد درگير دراين حذف از زبان سعيد
امامی قابل تامل است : "... فلاحيان با وجود انكه خود حاكم شرع بود، اما
معمولا و در موارد حساس ، احكام حذف محاربان را شخصا صادر نمی كرد . او اين احكام
را از آيت الله خوشوقت ، آيت الله مصباح ، آيت الله خزعلی ، آيت الله جنتی و گاها
نيز از حجت الاسلام محسنی اژه ای دريافت می كرد و به دست ما می داد. ما فقط به
آقايان اخبار و اطلاعات می رسانديم و بعد هم منتظر دستور می مانديم . مثلا وقتی با
خبر شديم كه حاج احمد آقا درجلسات خصوصی به مسولان نظام و حتی به ولايت امر اهانت
می كند، آنرا ارجاع داديم و بلافاصله دستور آمد كه همه رفت و آمدهای ايشان را زير
نظر بگيريد و از مكالمات و ملاقاتهای ايشان نوار تهيه كنيد . ما هم به مدت يكسال
همين كار را كرديم . متاسفانه حاج احمد آقا به راه يكطرفه ی بدی وارد شده بود كه
برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را اقای فلاحيان به من ابلاغ كرد مضطرب
شدم و حتی به ترديد فرورفتم . دو روز بعد همراه با اقای فلاحيان به ديدار آيت الله
مصباح رفتيم ، آقايان محسنی اژه ای و بادامچيان هم آنجا بودند البته بعدا حاج آقا
خوشبخت هم از بيت آمدند انجا و نظر جمع بر اين بود كه نبايد به كسانی كه با ولی
امر خصومت می كند ، رحم كرد ... " (٢٦)
همانطور
كه ملاحظه می كنيد برای حفظ قدرت و سرمايه بايد هر مانعی را از ميان برداشت . قتل
عام زندانيان سياسی، قتلهای زنجيره ای و صدها جنايت ديگر همه در اين رابطه شكل
گرفته اند و تفسير می شوند.
در
رابطه با بحث اصلی اين نوشتار ، پروژه ی كشتار ٦٧، اكنون می توانيم به برخی از
افراد اصلی دخيل در طرح ريزی و اجرای اين
جنايت به عنوان مجرمان درجه اول اشاره كنيم :
١ - آيت الله
خمينی ٢- هاشمی رفسنجانی ٣- سيد علی خامنه ای ٤ - سيد احمد خمينی ٥ - محمدی ری شهری
وزير اطلاعات وقت ٦- علی فلاحيان قائم
مقام وزير اطلاعات ٧ - موسوی اردبيلی رئيس شورای عالی قضايی ٨ - جعفر نيری رئيس كميسيون مرگ ٩-مرتضی اشراقی دادستان و
عضو كميسين مرگ ١٠ - ابراهيم رئيسی معاون دادستان و عضو كميسيون مرگ ١١ - مبشری
حاكم شرع زندان اوين و عضو كميسون مرگ ١٢ - پورمحمدی نماينده ی وزارت اطلاعات در
كميسيون مرگ ١٣ - اسماعيل شوشتری رئيس سازمان زندانها در مقطع قتل عام٦٧ با نقش
موثر در تصميم گيری اعدام زندانيان سياسی ، وزير دادگستری در كابينه ی رفسنجانی و
خاتمی . ١٤ _- محمد مغيثه ای با نام مستعار ناصريان ، رئيس زندان گوهر دشت و از
افراد بسيار فعال در( قتل عام ٦٧ ) ١٥-
داود لشگری مسول انتظامی و امنيتی گوهردشت و از افراد فعال در( قتل عام ٦٧ )١٦ -
حسين مرتضوی رئيس زندان اوين در مقطع( قتل عام ٦٧ ) ١٧ - مجتبی حلوايی از افراد
اصلی اجرای اعدامها در ( قتل عام ٦٧) و... و نامهای بسياری ديگر از تهران و
شهرستانها كه بايد به اين سياهه اضافه گردد .
پا نوشت ها:
١- طرح اوليه ی اين نوشتار، در ٢٤ اوت ٢٠٠٣ در برنامه ای كه بمناسبت
پانزدهيمن سالگرد قتل عام تابستان ٦٧ ، از طرف سازمان دفاع از زندانيان سياسی
ايران در دانشگاه تورنتو ( کانادا ) برگذار شده بود ، بصورت گفتار عرضه شد.
.٢- اشاره به سرگرميهای فكری و معما گونه ای است كه
از تعداد زيادی قطعات كوچك بهم مربوط ولی در هم ريخته شده تشكيل شده كه يك يا چند
نفر با قرار دادن هر قطعه در جای مناسب خود به يك و يا چند تصوير مشخص می رسند.
٣- كتاب زندان ، جلد دوم ، به وير استاری ناصر
مهاجر ، ص ٣٢٤
٤-
خاطرات آيت الله منتظری ، چاپ دوم ، اتحاد ناشرين ايرانی در اروپا ، ص٥٠٨
٥- همان
كتاب ، ص ٥٠٩ ،
٦ و ٧-
همان كتاب ص ٥١١ ،
٨- همان كتاب ص ٥١٢ ،
٩- همان كتاب ص ٣١٧ ،
١٠- همان كتاب ص ٣٢٠ ،
١١- نگاه كنيد به كتاب عبور از بحران ، كارنامه و
خاطرات
هاشمی رفسنجانی ، دفتر نشر معارف اسلامی ١٣٧٨ ، ص ٤٦٨ .
١٢- خاطرات
آيت الله منتظری ، ص ٣٥٧ ،
١٣ - همان كتاب ص ٣٥٧ ،
١٤- همان كتاب ص ٢٦٨ ،
١٥ - همان كتاب ص٣٦١
١٦ - همان كتاب ص ٣٥١ ،
١٧ - همان كتاب ص ٣٤١ ،
١٨ - همان كتاب ص ٥٠٣ ،
١٩- همنشين بهار ، مقاله ی پشت فتوای خمينی و قتل عام ٦٧ ، سايت گويا نيوز
، سيزده اكتبر ٢٠٠٣ ،
٢٠ - خاطرات آيت الله منتظری ، ص ٥٠٣
،
٢١ - پيام آرماندوست ،
مقاله ی چرا به بزرگترين جنايت ضد بشری تاريخ معاصر ايران توجه و رسيدگی لازم نمی
شود ، سايت گويا نيوز ، شهريور ١٣٨٢ ،
٢٢ - قتل عام زندانيان سياسی ، ص ١٩٢ ، از انتشارات
سازمان مجاهدين خلق ايران ،
٢٣- همنشين بهار ، پشت فتوای خمينی و قتل
عام ٦٧ ، سايت گويا نيوز ، سيزده اكتبر ٢٠٠٣ ،
٢٤- خاطرات ايت الله منتظری ، ص ٣٤٥ ،
٢٥ - همان كتاب ص ٥٢٠ ،
٢٦- امير
فرشاد ابراهيمی ، ليلاج بازنده ، سايت سياه و سپيد ٦ - ١٩ - ٢٠٠٣
٢٧ -
در تهیه ی این مقاله از نوشته ی "فصل طناب كشی " بهمين قلم( مندرج در سايت خاوران) هم استفاده شده
است .