چهارشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۳ – ۲۸ آوريل ٢٠٠۴

مناقشه ترک و ارمنی در تهران

کسی فرياد می زند

 

سعيده اسلاميه: روزنامه شرق

 

آنان کمتر از ۱۵ نفر بودند. خيلی پيش از ۲۴ آوريل ۲۰۰۴ قرار خود را گذاشته بودند. قبل از شروع مراسم آنجا حضور داشتند. مينی بوس های دانش آموزان ايستاد. بچه ها پياده شدند. کم کم جمعيت بيشتر شد. آنها همان کمتر از ۱۵ نفر بودند. دقايق گذشت. مراسم شروع شد. آنان فرياد زدند. اينان هم فرياد زدند. آنان شعار دادند، اينان نيز. مراسم مثل هر سال برگزار شد، اما نه مانند هر سال آرام. اسقف مقابل محراب ايستاد و نيايش کرد اما بيرون از محوطه کليسا صدای فرياد بلند بود.

اين بار آرام نبود. قبل از آن که اوضاع آرام شود و غائله بخوابد خبر به سراسر دنيا مخابره شده بود. خبر اين بود: «ارامنه تهران با گردهمايی در کليسای سرکيس مقدس در تهران به اعتراض به آنچه نژادکشی ارامنه به دست دولت ترکيه عثمانی و انهدام آثار تاريخی و مذهبی ارامنه به دست حکومت کنونی ترکيه می دانند پرداختند.» شرکت کنندگان گردهمايی که تعدادشان به ۶۰۰ نفر می رسيد با خواندن قطعنامه ای از مجلس شورای اسلامی ايران و همچنين ديگر دولت های جهان خواستند آنچه را ارامنه، نژادکشی ارامنه می خوانند به عنوان واقعيت تاريخی بپذيرند.

برگزارکنندگان راهپيمايی خواهان راهپيمايی به سمت سفارت ترکيه بودند اما وزارت کشور ايران از صدور مجوز برای اين راهپيمايی خودداری کرد. مراسمی که ارامنه هر ساله در اين روز برگزار می کنند طی سال های اخير با اعتراض افراد و گروه هايی مواجه شده که عمدتا از آذربايجانی های ايران هستند. امروز نيز در بيرون از محل گردهمايی افرادی به شعار دادن و اعتراض به ارامنه پرداختند که اين حرکت به درگيری و زخمی شدن چند تن از اعتراض کنندگان انجاميد. مراسم که تمام شد ديگر نه آنها همان کمتر از ۱۵ نفر بودند و نه راهپيمايان ۶۰۰ نفر.

 

۲۴ آوريل ۲۰۰۴ چه گذشت

 

هر سال در اولين روزهای ارديبهشت شعارهای جديدی روی ديوار محله هايی که بيشتر ارامنه در آن زندگی می کنند نقش می بست که مضمون آنها محکوم کردن دولت ترکيه عثمانی بود. همچنين روز ۲۴ آوريل ارامنه تهران با برگزاری راهپيمايی و مراسمی ياد و خاطره قربانيان خود را گرامی می داشتند. مسير اين راهپيمايی از کليسای سرکيس مقدس تا دفتر سازمان ملل متحد بود. اما امسال شعارها فقط محکوم کردن دولت ترکيه عثمانی نبود. شعارهای ديگری با خط و رنگ ديگری ديده شد که بر ضدارامنه بود. ۲۴ آوريل که رسيد روابط عمومی خليفه گری ارامنه تهران اعلام کرد که به دنبال تغيير مکان دفتر سازمان ملل امکان انجام راهپيمايی وجود نداشته و درخواست مسئولان خليفه گری ارامنه درخصوص صدور مجوز حرکت به سمت سفارت ترکيه از سوی مسئولان وزارت کشور بی پاسخ ماند.

وزارت کشور تنها با راهپيمايی ارامنه به سمت شمال شهر تهران موافقت کرد و شرکت کنندگان در اين مراسم نيز در مخالفت با اين تصميم وزارت کشور و برای نشان دادن اعتراض خود راهپيمايی به سمت شمال شهر تهران را برگزار نکردند و قرار بر اين شد فقط گرد همايی در کليسای سرکيس مقدس برگزار شود. اما بعد از اينکه جمعيت در محل حاضر شدند همه می دانستند مراسم مثل هر سال نخواهد بود. يکی از مغازه دارهای خيابان ويلا در اين باره می گويد: «از صبح زود وضعيت خيابان عادی نبود. چند جوان از اول وقت مقابل کليسا ايستاده و همراه خود پلاکارد نيز آورده بودند. ظاهر آنها به ارامنه نمی آمد. مراسم که شروع شد شروع به شعار دادن عليه ارامنه کردند. جوانان ارمنی نيز با آنها درگير لفظی شدند و درگيری شروع شد.» او هم به گفته خودش کرکره مغازه را پايين کشيد تا در اين ميان آسيبی نبيند.

حاضران در اين مراسم با سر دادن شعارهايی با عنوان عدالت، عدالت فرياد بر حق ماست، ترکيه جنايت می کند آمريکا حمايت می کند، ای شهيد ارمنی راهت ادامه دارد، ترکيه ننگت باد از اين همه جنايت شرمت باد و... خواستار محکوميت نسل کشی ارامنه توسط دولت وقت ترکيه در ۲۴ آوريل ۱۹۱۵ و شناسايی اين جنايت از سوی مجامع بين المللی شدند. در مقابل نيز اعتراض کنندگان شعارهايی بر ضدارامنه و حکومت ارمنستان فعلی دادند. آنان نيز معتقد بودند که در حال حاضر دولت ارمنستان مشغول جنايت عليه آذربايجان است. اين درگيری های لفظی منجر به درگيری شد. يکی از شرکت کنندگان در اين مراسم می گويد: در روزهای گذشته شنيده بوديم که به برخی از جوانان ارمنی حمله کرده اند و برخی از پلاکاردها را پاره کرده و شعارهايی بر ضدارامنه نوشته اند اما انتظار اين جسارت را نداشتيم که به مراسم حمله شود.

آنها با موتور ويراژ می دادند و شعار مرگ بر ارمنی می دادند و برخی شعارهای توهين آميز ديگر. بعد از اين با زنجير و چوب با جوانان ارمنی درگير شدند. اما مردم جوانان را به خويشتنداری فرا خواندند. بعد از آن هم پسرها يک حفاظ انسانی درست کردند و دست به دست همديگر دادند تا خيابان را بند بياورند تا موتورسوارها نتوانند مجددا حمله کنند و ديگران به راحتی بتوانند از کليسا خارج شوند. اما در مقابل يکی از اعتراض کنندگان به اين مراسم نيز درباره اين درگيری می گويد: ما فقط شعار می داديم و پلاکارد به همراه داشتيم اما ظاهرا آنها مجهز به مراسم آمده بودند چون اگر غير از اين بود پس چرا از بچه های ما زخمی شدند و هيچ يک از ارمنی ها پايش به بيمارستان نرسيد اما دو نفر از بچه های ما که از دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايی بودند راهی بيمارستان شدند. سرهنگ مهدی احمدی دبير شورای اطلاع رسانی نيروی انتظامی در اين باره می گويد: «درگيری آن چنانی صورت نگرفته بود. نيروهای مستقر در محل، بروز هيچ درگيری را در مراسم بزرگداشت قربانيان ارمنی گزارش نکرده اند.»

در اين ميان روزنامه جمهوری اسلامی در همان روز می نويسد: «هر ساله دعوای کهنه ميان ترکيه و ارامنه که ايران با هيچ يک از آنها مشکلی ندارد موجب مزاحمت می شود. مسئولان امنيتی کشور نبايد اجازه بدهند اين دعوا در ايران ادامه يابد.» اين در حالی است که برخی از فعالان آذری نيز درخواست برپايی تجمع اعتراض آميز داشتند که وزارت کشور به آنان نيز پاسخ منفی داده بود. آنان همچنين معتقدند ارمنی ها اين واقعه تاريخی را تحريف کرده اند. کميته دفاع از زندانيان سياسی آذربايجان (آسمک) نيز خبر از دستگيری چند نفر در تهران و زنجان در آستانه روز ۲۴ آوريل داد.

 

ارامنه درباره ۲۴ آوريل چه می گويند

 

هنگامی که در تابستان سال ۱۹۱۴ دنيا در آتش جنگ جهانی اول شعله ور شد و توجه اروپائيان به رويدادهای جنگ معطوف گرديد، دولت عثمانی فرصت مناسبی يافت تا مسئله ارامنه را برای هميشه حل کند. هدف اين پاکسازی نژادی از سوی عثمانی ترويج سياست های توسعه طلبانه اين حکومت بر پايه ديدگاه های پان ترکيستی بوده است. کاری که هيچ کدام از سلاطين قبلی عثمانيان و به ويژه سلطان عبدالحميد موفق به انجام آن نشده بودند. قبل از آغاز جنگ جهانی اول حدود دو و نيم ميليون نفر ارمنی در قلمرو امپراتوری عثمانی زندگی می کردند. در آن زمان ترکان جوان کميته اتحاديه و ترقی زمام امور را در دست داشتند. سه تن از رهبران اصلی اين حزب به نام های محمد طلعت پاشا وزير اعظم وقت ترکيه اسماعيل انور پاشا وزير جنگ و احمد جمال پاشا وزير درياداری که انديشه های پان ترکيستی نژادپرستانه و گرايش به آلمان داشتند در راس امور قرار گرفتند.

انهدام کامل نژاد ارمنی توسط اين کميته و به ويژه اين سه نفر به شکل دقيقی برنامه ريزی شده و محرمانه طرح ريزی شد. آنها برای اجرای اين سياست غيرانسانی ابتدا مردان بين ۱۵ تا ۵۰ سال را به بهانه بردن به جبهه های نبرد به ارتش فراخواندند. همچنين دستوری صادر شد که هر کس اسلحه دارد بايد به ارتش تحويل دهد و هر آنچه که ممکن است در خلال جنگ مورد احتياج ارتش قرار گيرد نظير لباس، قاطر، غذا و... ضبط خواهد شد. ولی دولت فقط اموال ارامنه را به نفع ارتش ضبط کرد. ماموران جمع آوری اموال وقتی به خانه های ارمنی وارد می شوند همه چيز را اعم از اينکه مورد احتياج ارتش باشد يا نباشد نظير لباس های زنانه، اشيای زينتی و تزئينی را جمع کرده و با خود می برند. سرانجام در روز ۲۴ آوريل ۱۹۱۵ به دستور دولت عثمانی حدود ۳۰۰ نفر از رهبران، روحانيون، انديشمندان، نويسندگان و سياستمداران ارمنی دستگير شده و پس از انتقال به کشتارگاه همگی آنها به جز اسقفی به نام کوميتاس که او نيز هوش و حواس خود را در اثر آنچه که ديده بود از دست داد به طرز فجيعی سلاخی شدند و اين سرآغاز قتل عام بود.

همچنين در همان روز حدود ۵۰۰۰ نفر از ارامنه استانبول در کوچه ها و منازل شان به قتل می رسند. آنان سپس سربازان ارمنی در جبهه های جنگ را خلع سلاح کرده و پس از انتقال شان به گردان های بيگاری در پشت جبهه «راه سازی و خدمات» آنان را گروه گروه به قتل رساندند. رهبران و کسانی که توانايی هدايت و رهبری مردم را داشتند به قتل رسيدند، مردان و کسانی که نيروی مقاومت جامعه ارمنی محسوب می شدند در ارتش به قتل رسيدند. حالا ديگر دولت بزرگ عثمانی مانده بود و ملت بی دفاع ارمنی بدون هيچ رهبر و مغز متفکری. سرانجام آنها به شهرها و روستاهای ارمنی نشين رفته و آنها را به اين بهانه که در منطقه جنگی قرار دارند و بايد به جاهای امن منتقل شوند از خانه هايشان بيرون کشيدند. ماموران حتی فرصت ندادند تا آنان غذا، لباس و لوازم ضروری را به همراه خود بردارند.عثمانی ها دسته های ارمنی را که بيشتر آنها را زنان، کودکان و سالخوردگان تشکيل می دادند به صورت کاروان هايی به طرف تبعيدگاه روانه می سازند. تبعيدگاهی که برای ارامنه درنظر گرفته شده بود صحرای مرکزی سوريه واقع در منطقه درالزور در نزديکی شهر حلب بود.

جايی که قرار بود در زير آفتاب سوزان از تشنگی و گرسنگی بميرند. ماموران ترک از رسيدن هرگونه آذوقه و مواد غذايی به ارامنه به شدت جلوگيری کردند. دولت برای سرعت بخشيدن به کشتار ارامنه گروه هايی را از زندانيان جنايتکار و بی رحم ترک و کرد تشکيل داد. آن زندانيان به شرط شرکت در کشتار کاروان های تبعيدی ارمنی از زندان آزاد شدند. آنها در سر راه مسير کاروان های تبعيدی قرار گرفته و تا آخرين نفر را به وحشيانه ترين شکل قتل عام کردند و اندک چيزهايی هم که داشتند غارت کردند. ارامنه برای اثبات ادعای خود که آن را نسل کشی می نامند به عکس ها و شاهدان عينی استناد می کنند. اتباع خارجی بسياری که بيشتر نمايندگان ديپلماتيک و مبلغان مذهبی بودند در آن برهه در قلمرو عثمانی سکونت داشتند و شاهد عينی عبور کاروان های بی انتهايی از ارمنيان رانده شده از وطن و همچنين اعمال شنيع و قساوت آميزی بودند که ترکان عثمانی بدان ها مرتکب شدند.

آنان مبادرت به ارسال اخبار و گزارش هايی در خصوص جزئيات نژادکشی پنهان ارمنيان بی دفاع به بيرون از مرزهای عثمانی و به کشورهای متبوع خود کردند. اين اخبار عناوين روزنامه های آمريکا و اروپا را به خود اختصاص داد. از آنجايی که طی جنگ جهانی اول آلمان با ترکيه هم پيمان بود برخی از آلمانی ها نيز که شاهد قتل عام ارامنه بودند سياست ترکان جوان را محکوم و يا درخصوص پاکسازی و استحاله شهروندان ارمنی به مقامات مافوق خود در آلمان گزارشاتی مخابره کردند. بسياری از اعراب ساکن نقاط شمالی سوريه يعنی منطقه ای که بازماندگان کاروان های مرگ ارمنيان اخراج شده به آنجا رانده می شدند نيز نظاره گر شرايط رقت بار بازماندگان ارمنيان بودند. علاوه بر اين برخی از افسران ترک به عنوان افرادی که خود در قتل ارامنه شرکت داشتند و يا شاهد قساوت های ترکان جوان بودند در دادگاه هايی که پس از جنگ تشکيل شد در خصوص فجايع اعتراف کرده اند.

هرچند حکومت عثمانی به اقدامات احتياطی توسل جسته و ممنوعيت هايی برای تهيه عکس و فيلم و گزارش از طرف خبرنگاران در نظر گرفته بود با اين حال شمار تصاويری که از صحنه های اين طرح غير انسانی در مطبوعات و کتب دنيا به چاپ رسيده اند دلالت به واقعيت انکارناپذير قتل عام دارد. برخی از شاهدان عينی که در اين باره مطلب نوشته اند بدين قرارند: سانتی کومار چاترجی رئيس شورای قانونگذاری غرب بنگال از سال ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۵، سينيور گورينی کنسول اول ايتاليا در طرابوزان هنگام جنگ، با صلاحيت قضايی بر سواحل دريای سياه و پنج ايالت در شرق ترکيه، لسلی ديويس حقوقدان وکنسول آمريکا در خارپوت (ترکيه) از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷، آرمين وگنر شاهد در بيابان، جی. نورمن خبرنگار جنگی تايمز و... اين افراد در گزارش های جداگانه وقايع آوريل ۱۹۱۵ را شرح داده اند. ارامنه در هشتاد و نهمين سالگرد قتل عام معتقدند اولين نژادکشی قرن بيستم بی کيفر ماند و همين امر زمينه ساز آفرينش جنگ ها، منازعات و تجاوزات عديده حقوق انسان ها در اقصی نقاط دنيا شد و نسل کشی مردم بی دفاع فلسطين به دست دولت اسرائيل گواهی بر اين مدعا است.

 

اين ادعا ثابت می شود؟

 

در اين ميان ترکان سخن ديگری می گويند. برخی از ايشان معتقدند هيچ سند تاريخی مستدلی دال بر اين کشتار وجود ندارد و صرف وجود چند عکس و يا شاهدانی که ادعای حضور در آن برهه را دارند دليل بر نژادکشی نيست. يک فعال آذری در اين باره می گويد: «هشتاد و نه سال ارامنه بر اين کشتار اصرار کردند اما هيچ يک از مجامع بين المللی به صراحت آن را تائيد نکرد. در برخی کشورها پارلمان تائيد کرد ولی دولت آنها سکوت کرد. اين تعلل در تائيد نشان می دهد که آن گونه که ارامنه می گويند نيست.» و يکی از دانشجويان که نسبت به برگزاری مراسم ۲۴ آوريل معترض است می گويد: «اينان مدام از نسل کشی حرف می زنند در حالی که هيچ کس وقايع سال ۱۹۹۲ را فراموش نکرده و همين حالا هم، اگر آن قتل عام است پس اين چيست؟» مايکل وينيارسکی روزنامه نگار روزنامه داگنزنی هتر در سوئد در گزارشی به پاکسازی مقری در آذربايجان پرداخته و در بخشی از گزارش خود می نويسد: «از موقعی که نيروهای ارمنستان به طور رسمی به قول خودشان نيروهای دفاعی «قاراباغ» حملات خود را در بهار گذشته بيرون از منطقه «قاراباغ» از طريق تسخير «کلباجار» شروع کرد چندين شهر آذربايجان سقوط کردند.

ارتش ضعيف و ناچيز آذربايجان اول از همه می گريزد و ساکنان و مردم عادی را به حال خود رها می کند. لاچين، فيزولی، آغدام، قوباتلی، جبرائيل، کلباجار، زنگلان و اين نام ها برای ناآشنايان چيزی را بيان نمی کند ولی در پشت هر کدام از نام مناطق اذيت و آزار بی حد ده ها هزار مردم فراری نهفته است که ناشی از حملات ارتش ارامنه جهت پاکسازی قومی اعمال شده است و چهار قطعنامه رسمی شورای امنيت سازمان ملل نتوانست آنها را متوقف کند. روز ۲۲ اکتبر شهر زنگلان مرکز منطقه سقوط کرد و آخرين شهر آذربايجان غارت شد در نتيجه راه فرار مردم بسته شد و آنان هيچ چاره ای نداشتند جز اين که خود را به رود مرزی ارس زده و به ايران بگريزند. در ماه گذشته ۸۰ هزار نفر آذربايجانی آواره جنگی از رود ارس گذاشتند و چند صد نفر هم جان باختند.» در بخش ديگر اين گزارش آمده بيش از يک ميليون نفر با ترس و وحشت در طی يکی از بزرگ ترين جابه جايی ملت ها در اين قسمت جهان مجبور به ترک خانه های خود شده اند. اين نسبتا يک تراژدی ناشناخته مهاجرتی است. دليل اين مهاجرت، اشغال فجيع يک چهارم خاک آذربايجان شامل منطقه کوهستانی مورد تخاصم قارا باغ توسط ارتش ارمنستان است... هدف از همه اينها ايجاد ترس و وحشت در مردم است که هيچ گاه کسی مايل به برگشت به اين منطقه نباشد. تعريف ها مانند انعکاس از جنگی است که در مناطق دوردست تحت امپراتوری شوروی روی می دهد، امثال جناياتی که مشهورترين آنها در يوگسلاوی سابق اتفاق می افتد.

مديا کاشيگر در گفت وگويی که در همين روزنامه (شرق) به چاپ رسيده درباره واقعه ۲۴ آوريل ۱۹۱۵ می گويد: «الان نه هيچ يک از قربانی ها شاهدی دارند و نه جلادها که بتوانند تعريف کنند که چه اتفاقی افتاده است. يعنی اين امر پديده ای است که در حقيقت انکارش کسی را از مجازات نجات نخواهد داد. چون الان ديگر کسی از آن ماجرا وجود ندارد. اين اتفاقی است که افتاده و هم قربانی و هم جلاد هر دو از بين رفته اند. ولی احتمالا ترک ها دلايل ديگری دارند که آنها را می بايست در فرقه خودشان جست وجو کرد برای اينکه بر انکار پافشاری کنند و نخواهند مسئوليت تاريخی خودشان را بپذيرند.» و در بخش آخر نيز اضافه کرده که وظيفه سياستمداران ساختن امروز به گونه ای است که بتوان فردا را بر آن بنا کرد. بنابراين آخرين ملاحظات سياستمداران می تواند ملاحظات اخلاقی هم باشد. سياست يعنی آشتی دادن آشتی ناپذيرها. يعنی تلاش برای به فراموشی کشاندن کينه های تاريخی - سياست ربطی به تاريخ ندارد. نسل کشی يک قضيه تاريخی است.