يکشنبه ۲۰ ارديبهشت ١٣۸۳ - ۹ مه ٢٠٠۴

کار  خانه ! شغل يا وظيفه؟

 

     لاله حسين پور

 

ساعت پنج صبح است، زن پيش از آن چند بار با پلک هاي نيمه بسته دگمه ساعت را زده تا صفحه آن روشن شود، که ببيند ساعت چند است. آهسته، قبل از اينکه صداي زنگ دربيايد، دگمه را قطع مي کند و پابرچين  به دست شوئي مي رود. همسرش هنوز خواب است. با سرعت چادر چيت  را روي سر مي اندازد و از در بيرون مي زند، فقط دو نفر در صف نانوايي ايستاده اند. قبلا براي اينکه ساعت هفت بر سر کار حاضر باشد، ساعت شش برمي خاست. اما مي بايست همه کارها را به سرعت برق انجام مي داد. خودش را آماده مي کرد، بچه ها را از خواب بيدار مي کرد که بيدار نمي شدند، صبحانه را آماده مي کرد، دوباره بچه ها را بيدار مي کرد، باز هم بيدار نمي شدند. پاهاي يکي را ماساژ مي داد. دست هاي آن يکي را نوازش مي کرد. جوراب هايشان را همان طور که خواب بودند به پايشان مي کرد. دوباره به آشپزخانه، تا ساندويچ را براي ساعت تنفس مدرسه درست کند، به اتاق خواب تا بسرعت لباس بپوشد، دوباره بچه ها را بيدار کند، آشپزخانه، دست شوئي، بچه ها، کيف مدرسه، آب براي مدرسه، ساعت را نگاه مي کند، وقت تمام است. اما حالا ساعت پنج از خواب بيدار مي شود، چون نمي خواهد مثل ماشين کوکي در خانه بچرخد. مي خواهد فقط پنج دقيقه بنشيند تا يک استکان چاي داغ را با آرامش بنوشد، نه سرپا و با دهان سوخته.

داستاني تکراري، براي تمام زن هايي که در بيرون از خانه نيز کار مي کنند. در ميني بوس نيز، زن به غذايي که شب گذشته با عجله و با خستگي هرچه تمامتر درست کرده و در يخچال گذاشته ، فکر ميکند و به اينکه اگر بچه ها از مدرسه برگردند، تا او به خانه برسد، گرسنه مي مانند. و اينکه يادش رفته است طي يادداشتي به همسرش خبر دهد که اگر زودتر به خانه آمد، غذا را گرم کند، که پنجره آشپزخانه را باز کند تا بوي غذا به داخل اتاق ها نرود،که.... در مسير کار به خانه نيز همين فکرها با تمام جزئياتش او را مشغول مي کند.

وضعيت زني که بيرون از خانه کار نمي کند، نيز از اين بهتر نيست. کار در خانه آن چنان همه جانبه و پر حجم است که هيچ گاه پايان يافتني نيست. کاري تکراري، مداوم و گسترده. جوامع متمدن با تقسيم رشته اي کار و گماردن افراد متخصص بر سر آن، هم چنين محدود کردن زمان آن و پرداختن حق الزحمه جهت انجام آن ها، وظائف موجود در جامعه را مقبول و ادامه کاري را تضمين کرده اند. مرخصي، اضافه حقوق، پاداش و تشويق، همه اين ها براي پيش برد اين وظائف  و از پا نيافتادن در انجام آنهاست. در خانه اما، تمام رشته هاي کاري در هم تنيده شده و همواره بازتوليد مي شود.

از نظافت و رفت و روب گرفته که خود دنيايي از کارهاي مختلف را شامل مي شود تا آشپزي، بچه داري، خريد، حساب و کتاب مالي، بايگاني پرونده هاي اداري، انبارداري، پزشکي در حد مداواي اوليه، پرستاري، تعليم و تربيت در تمام جزئيات، آموزش و تدريس، مهمان داري گاها در مقياس يک هتل کوچک، کارهاي اداري، ايجاد نظم و ترتيب در اتاق ها، کمدها و در سراسر خانه، لباس شوئي، اتوزدن و جابجا کردن، روابط عمومي و تنظيم رابطه با در و همسايه و فاميل و......... 

به ليست اين وظائف مي توان هم چنان افزود. کارهاي موجود در خانه به لحاظ رشته هاي مختلف و متنوع بودن آن، قابل مقايسه با وظائف موجود در يک جامعه است. تنها فرق آن اين است که تمامي کارهاي خانه را زن آن خانه انجام مي دهد. آمارها نشان مي دهند که 80 تا 90 و گاها 100 درصد کارهاي گسترده و متنوع يک خانه به عهده زن خانه است و مرد در خوش بينانه ترين حالت تنها 10 تا 20 درصد کارها را به عهده مي گيرد. اين در حاليست که در بسياري موارد زن در بيرون از خانه نيز کار مي کند. اما تنها جنبه اي که در پيش برد کارخانه در نظر گرفته نمي شود، همين نکته "کوچک" است که زن به علاوه کار در بيرون، هم چنان مسئوليت تمامي کارهاي خانه از جزئيات تا کليات را به عهده دارد.

البته مواردي است که مرد با کمال ميل پيش برد کاري را به عهده مي گيرد. در تحقيقاتي که به عمل آمده، مردها معمولا مسئوليت خريد خانه را به عهده مي گيرند. اما اشتباه نشود! در اينجا نيز از احساس مسئوليت خبري نيست. اين زن است که مسئوليت واقعي را بر دوش مي کشد. او بايد کمبود مواد مورد نياز را يادداشت کند و خواسته هاي ويژه فرزندانش را که مرد حاضر به خريد آن ها نيست،  تهيه نمايد. به عهده گرفتن خريد از جانب مرد دليل بارز ديگري نيز دارد. عدم اعتماد کافي به زن، جهت سپردن وجوه مورد نياز به او و مانع شدن از بيرون رفتن غيرضروري زن!

 

برخي از مردان، بويژه روشن فکران تلاش کرده اند تا با هم ياري در کارِ خانه، باري از دوش زن بردارند. اما بايد توجه کرد که آن ها با مهرباني و از خود گذشتگي سعي مي کنند باري از دوش زن بردارند. مرد کارخانه را از آنِ خود نمي داند، بلکه در اين رابطه به زن کمک و هم ياري مي کند و از آن مغرور است. از نظر مرد، کارِ خانگي ارزش انجام دادن ندارد. براي انجام آن در واقع "هنري" به کار نمي رود و خلاقيتي نمي طلبد. کارِ خانگي ظاهرا کار سختي نيست و در مقايسه با شغلي که مرد دارد، چيزي به حساب نمي آيد. از همه مهم تر، مزدي به آن تعلق نمي گيرد. سودي در بر ندارد و جز اتلاف وقت نقش ديگري ندارد. بنابراين انجام کار خانه ارزشي توليد نمي کند و چون زن نقش فرودست در خانه را دارد، لازم است که اين وظائف "بي ارزش" را انجام دهد. و وقتي مرد خسته از کار به خانه بر مي گردد، زن که "بي کار" است موظف است او را تيمار کرده و با روي خوش پذيرايي از او را به عهده گيرد. بارها پيش آمده است که مردي در غيبت زن مجبور به خانه داري شده است و سپس فريادش به آسمان رسيده که "چرا اين کارها در خانه تمامي ندارد....".

قابل تأکيد است که برخي مردان در اين شمار نمي گنجند و در طول ساليان دراز و با مبارزات مداوم زن، برخي از روحيات و عادات مردسالارانه را در خود از بين برده و يا ناچارا قدرت خودنمايي ندارند. اما بحث بر روي اکثريت مرداني ست که نه تنها در جامعه ايران، بلکه در تمام دنيا در خانه ها حکومت مي کنند و از همسر خود به مثابه يک کارگر شبانه روزي و بي جيره و مواجب سوء استفاده کرده و خشونتي با ابعاد گسترده به نام کار خانگي را بر او تحميل مي کنند.

 در اينجا مي توان اشاره کرد که بسياري از زنان  خود نيز در اعمال چنين ستمي در خانه ها سهيم هستند. از ميان برداشتن اين اجحاف بارز، مبارزه اي جانانه، آگاهانه، حاد و مداوم از جانب زنان و هم چنين مردان مي طلبد. از اين زاويه مي توان به همه جانبه بودن مبارزات زنان در اجتماع و در زندگي خصوصي پي برد. مبارزات برحق زنان تنها با ايجاد حقوق برابر زن و مرد در اجتماع به بار نمي نشيند، بلکه اين مبارزه بايد همچنان ادامه يابد تا با برابري واقعي بين زن و مرد در خصوصي ترين روابط خانوادگي و در جزئي ترين رابطه زن و مرد و در کنه افکار و عادات و تربيت مردان و به ويژه خود زنان تحقق يابد.

 

به کار خانگي مي توان از دو زاويه برخورد کرد:

1- همانطور که در بالا آمد، کارِ خانه به عنوان يک تقسيم کار "اجباري" به زنان تعلق پيدا کرده و بررسي آن در واقع، بررسي موقعيت زنان در خانه است. از اين زاويه، وضعيت و جايگاه يک زن در خانه، نه تنها خصوصي، شخصي و منفرد به شمار نمي آيد، بلکه عميقا اجتماعي و عملا سياسي محسوب مي شود. مبارزه فمينيستي  در اين حوزه نه تنها با مردان، بلکه در وهله اول با زنان مي بايد به پيش برده شود. چنين تقسيم کاري در خانه، در طول تاريخ به بسياري از زنان تحميل و تفهيم شده است که مي بايست نقش پشت جبهه را بازي کنند و تنها با مهارت در اين نقش است که اهميت و جايگاه خود را باز مي يابند. واقعيت اين است که بسياري از زنان حاضر به سپردن چنين نقشي به مردان نيستند و از اينکه آشپزي ، خانه داري و نظم و ترتيب آنان تمجيد مي شود، بسيار راضي هستند. آنها نسبت به موقعيت خود افتخار کرده و مردان را عاجز از انجام چنين وظائفي مي بينند. چنين ديدگاهي ،  تقسيم کار مردسالارانه و ناعادلانه در خانه را بشدت تقويت کرده و نه تنها خود نقش فرودست خود در خانه را تثبيت مي کنند، بلکه فرزندان خود را نيز با همين تبعيض بار آورده و به جامعه تحويل مي دهند.

مسلما عدم آگاهي به نابرابري جنسي در خانه از جانب زنان، خود ريشه در نابرابري جنسي در کل جامعه در ابعاد تاريخ دارد و مسلما چنين ناآگاهي از جانب مردان در کليت خود، به علت در دست داشتن موقعيت برتر در جامعه و در خانه و براي از دست ندادن اين قدرت، تقويت شده و مي شود. اما اين انتظار بي جايي ست که تنها از مردان بخواهيم تا خود قدرت خود را تفويض کنند. طبعا اين زنان هستند که بايد گام و گام هاي اول را براي تغيير چنين نابرابري بردارند.  کارخانه يکي از جلوه هاي بارز اين نابرابري در مقياس زندگي خصوصي است که بدون واسطه و مستقيما به نقش زن در اجتماع مربوط مي شود. چه زن هايي که همراه با کارِ خانه، در بيرون از خانه نيز کار مي کنند و چه زن هايي که شبانه روز به کارِ خانه مي پردازند، بطور مداوم زير بار اين نابرابري خرد مي شوند.

 

2- از زاويه ديگر مي بايست کار خانگي را به مثابه يک شغل و کار اجتماعي بررسي کرد. واضح است که پيش برد وظائف موجود در خانه، به عنوان پشت جبهه در تأمين و آماده سازي نيروي کار در جامعه محسوب مي شود. بدون چنين پشت جبهه اي، اساسا نمي توان از جبهه اي نيرومند برخوردار بود. مشاغل اجتماعي بدون کارمزد، بدون مرخصي، بدون استراحت، بدون تشويق و پاداش، بدون ارتقاء و غيره، غيرقابل تصور است و هم چنين غير قابل تداوم. ( مسلما چنين شرايطي به طور عام بررسي مي شود، وگرنه بر کسي پوشيده نيست که در حال حاضر تحت حاکميت جمهوري اسلامي چه بر سر همين مشاغل اجتماعي از جمله در کارخانه ها و کارگاه ها مي آيد و چگونه دست مزدها خورده شده و پاداش و ارتقاء و مرخصي و غيره را بايد به خواب ديد و هم چنين در عرصه جهاني تحت حاکميت سرمايه بين المللي چگونه هزار هزار کارگر و کارمند يک شبه از کار بي کار شده و گاها آينده اي نامعلوم در انتظارشان است.)

اما اگر به طور عام و در مقياس اجتماعي نگاه کنيم، کار در خارج از خانه ارزش ويژه خود را دارد و کارمزد به آن تعلق مي گيرد. اما کار خانگي، حتي اگر کارگري براي پيش برد آن گمارده شود، شخصي و خصوصي محسوب شده و کار رسمي به شمار نمي آيد. بر کار خانگي بيمه تعلق نمي گيرد، مرخصي ندارد و بهبود پيدا نمي کند. کار کارگر خانگي در خانه ها که از دوران برده داري مرسوم شد و در دوران فئوداليته و سرمايه داري نيز به اشکال جديدي ادامه يافت، هم چنان در بسياري از خانواده ها مرسوم است. برخي خانواده ها که از درآمد نسبتا خوبي برخوردارند، گاها تمام وقت و اساسا نيمه وقت از کار چنين کارگراني بهره مند مي شوند. اما با تمام اينها، اين کارگران از حداقل دست مزد برخوردار مي شوند که آن نيز از درآمد شخصي آن خانواده پرداخت مي گردد، بدون آنکه از هيچ گونه حق و حقوقي از جمله بازنشستگي، بيمه و تأمين درآمد در دوران بيماري و غيره برخوردار شوند. و در خانواده هاي با درآمد پايين، اين زن است که کار خانه را به عهده مي گيرد و حتي همان دست مزد ناچيز کارگر خانگي را نيز دريافت نمي کند.

اما نکته قابل تأمل در احتساب کار خانگي به عنوان يک شغل اجتماعي و پرداخت دستمزد و ساير حقوق کاربه آن،  اين است که ديگر کار خانه  در انحصار زنان باقي نخواهد ماند. اعطاي حق و حقوق به کار خانگي، کم کم آن را از نقش يک تقسيم کار جنسي، خصوصي و شخصي بدر خواهد آورد و به آن جلوه اجتماعي خواهد داد. قطعا چنين جلوه اي به آساني ظهور نخواهد کرد و مثل ساير تقسيم کارهاي جنسي در جامعه به يک مبارزه حاد و پرتداوم از جانب زنان و مردان حامي آن نياز خواهد داشت. اما براي آغاز اين مبارزه، قدم اول اين است که کار خانگي را نه به مثابه يک وظيفه زنانه، بلکه به عنوان يک شغل  تلقي کرده و به آن حق و حقوق رسمي يک شغل اجتماعي را اعطاء کنيم.