پنجشنبه ١٠ ارديبهشت ١٣٨٣ – ٢۹ آوريل ٢٠٠۴

جنگ با تروريسم بهانه است

گفت و گو با زبيگنيو برژينسکی مشاور امنيت ملی در دولت کارتر

 

مردم عراق بيش از همه نگران آنند که ما قصد داشته باشيم برای ساليان متمادی به حضورمان در کشورشان ادامه دهيم. در واقع، از منظر اعراب، منازعه جاری در عراق به هيچ وجه از منازعه جاری ميان اسرائيلی ها و فلسطينی ها قابل تفکيک نيست. البته، آنها به اين دليل اينگونه می انديشند که ممکن است خود را در آينده به همان سرنوشتی دچار ببينند که طی ۳۷ سال گذشته در اراضی اشغالی کرانه باختری رود اردن شاهد بوده اند.

 

ترجمه علی عبدالمحمدی: روزنامه شرق

 

آقای برژينسکی، شما در سال های اوليه حضورتان در مجامع دولتی آمريکا مشاور دو رئيس جمهور اسبق ايالات متحده يعنی «جان اف کندی» و «ليندون جانسون» بوديد. بی ترديد، اوضاع بغرنج کنونی در عراق يادآور حوادث تلخ ويتنام است موضوعی که هنوز با گذشت سال ها از آن به عنوان کابوسی هولناک برای آمريکايی ها ياد می شود. اساسا دليل اينکه نمی توان اين بخش از تاريخ گذشته را به دست فراموشی سپرد چيست؟

 

دليل آن تأثير شگرفی است که آن واقعه روی آحاد جامعه آمريکا گذاشته است. همه ما شاهد بوديم که «جانسون» رئيس جمهور وقت ايالات متحده به دليل ناتوانی از حل آن معضل خطرناک سرانجام مجبور به کناره گيری از قدرت شد. مشکلات سياسی پرزيدنت «نيکسون» نيز در نتيجه وخامت بيشتر اوضاع در ويتنام بيش از گذشته نمود يافت. ويتنام تأثيرش را بر رؤسای جمهور بعدی آمريکا نيز گذاشت. به اين دليل، انعکاس وقايع آن دوران هنوز هم در دوران کنونی به عينه رؤيت می شود. با اين حال، بهتر است وقايع تاريخی ويتنام را با وقايع تاريخی مشابه اواخر دهه ۱۹۵۰ در کشور الجزاير مقايسه کنيم.

 

ممکن است بيشتر توضيح دهيد؟

 

بله. در الجزاير، يک جنگ فرسايشی تمام عيار برای ساليان متمادی بدون دستيابی به نتيجه مشخصی در جريان بود، به ويژه پس از آنکه فرانسوی ها «جبهه آزاديبخش ملی» را در آن آوردگاه سخت در سال ۱۹۵۸ شکست دادند حملات تروريستی گاه و بی گاهی انجام می شد که عمدتا با فرا رسيدن دوره های فترت و خستگی در ميان مبارزان به وقفه های نسبتا طولانی مدت دچار می شد و اين احساس در ميان مردم موج می زد که همه چيز بيهوده و بی معنی و شايد حتی بی نتيجه است. در ويتنام، آمريکايی ها با يک سرزمين پيشتر تخليه شده (کاملا شناخته شده از سوی مدافعين) و ارتش مردمی منظمی روبه رو بودند که نه فقط از سوی شمال بلکه از سوی اتحاد جماهير شوروی سابق و چين نيز به جديدترين تسليحات و فناوری های نظامی مجهز شده بود. بنابراين همه ما شاهد وقوع يک جنگ چريکی تمام عيار و فرسايشی ميان طرف های متخاصم بوديم.

 

چه چيزی باعث شده است که خاطره ويتنام تا اين اندازه در اذهان آمريکايی ها جاويد و بی همتا جلوه کند؟ آيا اين به اين دليل است که اساسا ناتوانی ايالات متحده در شکست دادن يک قدرت «درجه چهارمی» اصطلاحی که «هنری کيسينجر» وزير امور خارجه اسبق آمريکا برای توصيف قدرت ويتنامی های شمالی به کار برد آشکار شد يا به اين خاطر است که اساسا جنگ ويتنام به يک مصيبت اخلاقی (برای جامعه آمريکا) تبديل شد؟

 

چيزی که بيش از هر چيز ديگر اهميت داشت اين بود که ما در آن جنگ پيروز نبوديم، اگرچه آمريکايی های بسياری بودند که بعد اخلاقی آن را بسيار مورد تقبيح و سرزنش قرار دادند. اما برای انجام يک قضاوت صحيح بر پايه ملاحظات اخلاقی، شما نياز به اطلاعات دقيق تری داريد، لااقل بيش از اکثريت افرادی که معمولا به داشتن چنين اطلاعاتی علاقه مندند. در دهه ۱۹۶۰، تلويزيون نقش مهمی را در شکل دهی افکار عمومی جامعه بازی می کرد. و چيزی که آمريکايی ها تقريبا هر روز شاهد آن بودند منازعه ای خونبار بود که هرگز پايانی بر آن متصور نبود، ضمن اينکه تصاوير پخش شده از کشته شدگان آمريکايی نيز خود مزيد بر علت شد که مخالفت های بسيار گسترده ای نسبت به موضوع تداوم جنگ در ويتنام بروز کند.

 

دقيقا شبيه عراق امروز. کداميک از اشتباهات يا پيش بينی های غلط باعث به وجود آمدن بحران کنونی در عراق شده اند؟

 

من معتقدم که دو پيش بينی غلط يا شايد بهتر است بگوييم دو اشتباه عمدی در اين قضيه نقش داشته اند. نخستين مورد به اصرار بی دليل و بی مدرک دولت آمريکا بر وجود سلاح های کشتار جمعی در عراق مربوط می شود که به عنوان توجيهی برای اتخاذ اين شيوه افراطی، يعنی استفاده خودسرانه از زور، مورد استفاده قرار گرفت. و دومين مورد به اين پيش بينی احمقانه که ارتش ما در آنجا به عنوان يک نيروی آزاديبخش مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت. در واقع، در بالاترين سطوح در دولت آمريکا، تهاجم به عراق معادل آزاد سازی فرانسه از چنگال اشغالگران در سال ۱۹۴۴ پنداشته می شد. اما اکنون به نظر می رسد که عراقی ها هرگز چنين احساسی نداشتند و من هرگز از آشکار شدن اين موضوع تعجب نمی کنم.

 

برای اينکه کشورها دوست دارند که از شر اشغالگران خلاص شوند اما ارتش های آزاديبخش را دوست ندارند.

 

اين نتيجه زمانی حاصل می شود که نيروهای آزاديبخش برای مدتی طولانی به حضور خود در کشور آزاد شده ادامه دهند و مردم تحت اشغال نيز حس جمعی آلودگی به گناه يا خطايی فاحش را در دل های خويش نپرورانده باشند. ما (آمريکايی ها) در فرانسه به عنوان نيروهای اشغالگر باقی نمانديم. چنانچه ما مدت طولانی تری را در آن کشور اقامت می کرديم و به عنوان مثال، «دوگل» را از تبديل شدن به چهره محبوب و پيشرو مردم فرانسه باز می داشتيم در آن صورت يقينا علاقه مندی زايد الوصف آنها را نسبت به خودمان از دست می داديم. ما می توانستيم آلمان را برای دوره زمانی طولانی تری در اشغال خود داشته باشيم زيرا نوعی حس جمعی آلودگی به گناه بابت ارتکاب جنايات جنگی متعدد از سوی رهبران آلمان و نوعی حس مسئوليت پذيری در قبال شعله ور ساختن آتش جنگ جهانی دوم در آنجا به چشم می خورد.

اما مردم عراق بيش از همه نگران آنند که ما قصد داشته باشيم برای ساليان متمادی به حضورمان در کشورشان ادامه دهيم. در واقع، از منظر اعراب، منازعه جاری در عراق به هيچ وجه از منازعه جاری ميان اسرائيلی ها و فلسطينی ها قابل تفکيک نيست. البته، آنها به اين دليل اينگونه می انديشند که ممکن است خود را در آينده به همان سرنوشتی دچار ببينند که طی ۳۷ سال گذشته در اراضی اشغالی کرانه باختری رود اردن شاهد بوده اند.

 

الان تنها يک سال از آغاز جنگ در عراق می گذرد.

 

بله، اما يک سال، زمان چندان طولانی ای نيست اما بروز ناآرامی های اخير يقينا مايه نگرانی است. از منظر آمريکايی ها، معضل جاری در عراق با پخش تصاوير تلويزيونی در ابعاد گسترده دامن زده می شود. از منظر عراقی ها، اين معضل در حال اوج گيری است زيرا جان تعداد کثيری از اتباع غير نظامی عراقی از سوی نيروهای اشغالگر در معرض خطر شديد قرار دارد.

 

بروز مسائل غامض کنونی در عراق تا حد زيادی ناشی از ناتوانی نيروهای اشغالگر در تضمين امنيت عمومی در جامعه اين کشور ارزيابی می شود. شما، علت را در کجا می بينيد؟

 

سئوال شما را می توان با مقايسه دقيق اوضاع در افغانستان و عراق به بهترين نحو ممکن پاسخ داد. بی ترديد، در هر دوی آن کشورها مشکلاتی وجود دارند اما مشکلات موجود در عراق به مراتب بزرگتر از افغانستان هستند.

 

به نظر شما چرا اينگونه است؟

 

در افغانستان، متحدين اروپايی ما با اعزام نظاميان خود کمک قابل توجهی را به تثبيت اوضاع در آن کشور بحران زده انجام داده اند. آنها همچنين کمک های مالی خود را هرگز از ما دريغ نکرده اند. ضمن اينکه، بسياری از افغان ها اساسا دوستدار ما هستند زيرا آنها به نوعی خود را مديون کمک های بی دريغ ما در طول دوران جنگ با ارتش سرخ می دانند. اساسا به همين دليل است که عده کثيری از افغان های وفادار در افغانستان زندگی می کنند که کاملا طرفدار ما هستند. علاوه بر تمام اينها، سفير ايالات متحده در افغانستان يعنی آقای...

 

«زلمای خليل زاد» که خود متولد افغانستان است...

 

بله، او بسيار مسالمت جو و اهل سازش و مصالحه است، به طوری که می تواند مسائل پيش آمده را يکی پس از ديگری از سر راه خود بردارد. هيچ يک از اين سه شرطی که از آنها نام برده شد هم اکنون در عراق برقرار نيستند و به همين دليل است که شاهديم مسائل در آنجا روزبه روز در حال افزايش هستند.

ادامه دارد