جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۳ - ۲۰ اوت ۲۰۰۴

در ستايش عقل سليم

 

·         جهان ما بيمار از بی ثباتی و تنهايی از رنج بيدادگری ديگری نيز در عذاب است : فقدان فضايی گسترده و باز برای گفتگو و کار مشترک. کجا می توان فضايی برای گردهمايی, جايی که مباحثه و مبادله هنوز امکان پذير باشد يافت؟ آيا نمی توان از جستحو برای شعوری مشترک آغاز نمود ؟ عقلی سليم که زين پس , گرامی و ناياب است.

 

نوشته Eduardo GALEANO

برگردان: سيامند

(لوموند ديپلماتيک)

 

نگاهی به هزينه های نظامی بيندازيم. جهان هر روزه ۲/۲ ميليارد دلار برای مرگ سازی هزينه می کند. يا دقيق تر بگويم, جهان اين ثروت نجومی را در نخجيری هزينه می کند که در آن شکار و شکارچی هر دو از يک جنسند, و پيروزدر اين بازی کسی است که رقم هر چه بزرگتری از همجنسان خود را به هلاکت رساند. نه روز هزينه ی نظامی جهان کافيست تا غذا, تحصيل و بهداشت همه ی کودکان محروم روی کره ی زمين را تامين کند.

بواقع, اين حيف و ميل مالی ريشه در تجاوزی فاحش به شعوری مشترک دارد. و اما در نهان چه می گذرد ؟ توجيه رسمی اين حيف و ميل مبارزه عليه تروريسم بوده است. اما عقل سليم به ما می گويد که تروريسم وامگذار همين حيف و ميل مالی است. هيچ نيازی به دانشی بيکران نيست تا مشاهده کنيم که جنگ در افغانستان و عراق, عملکردی چون دوپينگ برای تروريسم داشته است. جنگها، ريشه در تروريسم حکومتی دارند, و تروريسم حکومتی از تروريسم خصوصی تغذيه ميشود , و بالعکس...

ارقام جديدا انتشار يافته نشان می دهند : اقتصاد امريکا با روندی رضايت بخش کمر راست کرده و رو به رشد مجدد است. به اعتقاد کارشناسان, بدون جنگ در بين النهرين, اين اعتلای مجدد, به وضوح از چنين افزايشی برخوردار نمی شد. به بيانی ديگر, جنگ عليه عراق خبری فوق العاده عالی برای اقتصاد [ امريکا ] بود. پس کشته گان چه ؟ آيا شعور مشترک قادر خواهد بود, که صدای خود را از طريق آمارهای اقتصادی, و يا همنوا با آن پدر داغديده, خوليو آنگيتا ( ۱ ) وقتی که می گفت : « لعنت بر اين جنگ و همه ی جنگها » به گوش همگان برساند ؟

پنج کشور از بزرگ ترين توليد کنندگان و فروشندگان سلاح ( ايالات متحده, روسيه, چين, انگلستان, فرانسه ) همان کشورهايی هم هستند که از حق وتو در شورای امنيت سازمان ملل متحد بهره می برند. آيا همين که تضمين کنندگان صلح جهانی همزمان خود بزرگترين تامين کنندگان سلاح کره ی زمين باشند, توهينی به عقل سليم نيست ؟

در لحظه ی موعود, اين پنج کشورند که در جايگاه فرماندهی قرار خواهند گرفت. در عين اينکه همانها هستند که صندوق جهانی پول ( CMI ) را رهبری می کنند. بيشتر آنها در مجموعه ی هشت کشوری که تصميمات تعيين کننده ی بانک جهانی را اتخاذ می کنند, حضور دارند. همينطور در سازمان تجارت جهانی ( OMC ) همانجايی که حق رای عمومی در نظر گرفته شده, ولی هرگز مورد استفاده قرار نگرفته است.

مگر نه اينکه مبارزه برای دمکراسی در جهان می بايست با دمکراتيزاسيون نهادهای گويا بين المللی صورت پذيرد ؟ شعور مشترک چه می گويد ؟ اساسا زمينه ی طرح عقيده اش پيش بينی نشده است. عقل سليم حتی محروم از حق رای است, علاوه بر اينکه حق بيان نيز از او دريغ می شود.

بخش بزرگی از دهشتناک ترين جنايات و زيان هايی که روی اين سياره صورت می پذيرد, حاصل کار اين نهادهای بين المللی ( CMI, بانک جهانی, OMC ) است. قربانيان آنها « گم شدگان» اند : نه فقط کسانی که در غبار و تاريکی وحشت ديکتاتورهای نظامی گم شده اند, بلکه « گم شدگان دمکراسی». در سالهای اخير در اوروگوئه, سرزمين من, درست همانند سراسر امريکای لاتين و ديگر نقاط جهان, شاهد گم شدن مشاغل بوديم, درآمدها, مستمری های بازنشستگی, واحدهای توليدی, مزارع, رودها, و حتی فرزندانمان گم شدند, در اجبار رفتن به جستجوی آنچه که گم کرده اند, با در پيش گرفتن جهت معکوس مسير مهاجرت طی شده توسط اجدادشان.

آيا عقل سليم ما را مجبور می کند که اين دردهای اجتناب پذير را تحمل کنيم ؟ آن را بپذيريم, با دست روی دست گذاشتن, چنانکه گويا اين سرنوشت محتوم ماست که آنرا سير زمان و يا چنگال مرگ رقم ميزند ؟

پذيرش, تسليم ؟ گويی می بايست پذيرفت که اندک اندک, جهان هر چه ناعادلانه تر می شود. بطور مثال تفاوت ميان دستمزد زنان و مردان ديگر مثل سابق چندان چشمگير نيست. اما به نحوی که مسائل پيش می روند, يعنی سرعتی بسيار کند, برابري کامل دستمزد ميان زنان و مردان ۴۷۵ سال طول می کشد! عقل سليم چه پيشنهادی دارد؟ انتظار؟ تا جايی که من اطلاع دارم زنی که بتواند اينقدر عمر کند, هنوز زاده نشده.

آموزش واقعی, آن چيزی است که از عقل سليم بر می خيزد, و به عقل سليم می انجامد, می آموزد که برای بازپس گيری آنچه که از ما غارت شده می بايست که مبارزه کنيم. کشيش اسپانيايی پدرو کاسالداليگا ( ۲ ) تجربه ی طولانی سالهای به سر بردن در جنگلهای برزيل را دارد. او می گويد, اگر چه اين حقيقتی است که ياد دادن ماهيگيری باارزش تر از صدقه دادن ماهی است, اما در شرائطی که می بينی رودها همه زهرآلوده و فروخته شده اند, آموزش ماهيگيری بی حاصل است.

برای رقصاندن خرس ها در سيرک, رام کننده حيوانات آنها را با موسيقی تربيت می کند, او به کمک چوبدستی ای خاردار روی کفل شان می زند. اگر درست برقصند, رام کننده حيوانات سيرک کتک شان نمی زند و در عوض به آنها خوراکی می دهد. در غير اينصورت, شکنجه تداوم خواهد داشت, و شب خرسها با شکم گرسنه به قفس شان برمی گردند. از سر ترس, ترس از کتک, ترس از گرسنگی, خرسها می رقصند. از نظرگاه رام کننده حيوانات, اين عين عقل سليم است. ولی از نظر حيوان خرد شده چطور؟

در سپتامبر ۲۰۰۱ , در نيويورک, هنگاميکه که هواپيما با دومين برج برخورد کرد,و باعث شد که برج شکاف بردارد و فروريزد, در حاليکه مردم از پله ها شتابناک پائين ميرفتند، بلندگوها ، کارکنان را به بازگشت به محل کارشان فرامی خواندند. چه کسانی به عقل سليم عمل کردند؟ تنها کسانی که به اين فرمان ها گردن ننهادند, توانستند جان بدر برند.

برای نجات و رهايی مان, بايد گردهم آئيم. همچون انگشتان يک دست. همچون يک دسته مرغابی.

تکنولوژی پرواز جمعی : اولين مرغابی به پرواز درمی آيد راه بر دومی می گشايد, که به همين سياق راه را به سومی می نمايد, و انرژی سومی چهارمی را به پرواز می آورد, که پنجمی را آموزش پرواز می دهد, و اوج گرفتن پنجمی, مايه ی تحريک ششمی می شود, و هفتمی به اين ترتيب نيرو می گيرد ...

زمانی که مرغابی پيشاهنگ خسته می شود, به انتهای گروه پرندگان بازمی گردد و جای خود را در قله ی اين V واژگونه ی ترسيم شده در آسمان به يکی ديگر می دهد. همه هر يک به نوبت در قله و در انتهای صف قرار می گيرند. به قول دوستم خوان دياز بوردناو, که متخصص پرندگان شناگر نيست, ولی از آنها شناخت خوبی دارد, نه مرغابی ای که در قله پرواز می کند از خود تصور يک سوپر مرغابی دارد, و نه آنکه در انتهای گروه پرواز می کند خود را مرغابی ای فرودست می انگارد. مرغابی ها عقل سليم را از کف نداده اند.

( ۱ ) خوليو آنگيتا, سياستمدار اسپانيايی, رهبر تاريخی چپ متحد ( Izquierda Unida ) پسرش , خوليو آنگيتا پارادو, روزنامه نگار و فرستاده ی ويژه روزنامه ی El Mundo که در زمان حمله ی به عراق, ارتش سوم امريکا را همراهی می کرد, در جنوب بغداد توسط يک موشک عراقی در ۷ آوريل ۲۰۰۳ کشته شد.

( ۲ ) عاليجناب پدرو کاسالداليگا, متولد ۱۹۲۸, کشيش کلارتين ( از فرقه ی فرزندان قلب مريم مقدس - مترجم ), عالم الهيات, کشيش مشغول به کار به مدت ۳۵ سال در دير سائو فليکس آراگوايا, يکی از فقيرترين ديرهای برزيل, در گوشه دورافتاده ای از ايالت ماتو گروسو. او در سال ۱۹۹۲ کانديدای جايزه صلح نوبل شد.

( ۳ ) خوان انريکه دياز بوردناو, نويسنده ی پاراگوئه ای, متخصص ارتباطات, نويسنده ی : Comunicacion y Sociedad , ناشر Busqueda , در بوئنوس آيرس, سال ۱۹۸۵ .