چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۳ - ۱۸ اوت ۲۰۰۴

طرح شعار" اتحاد برای جمهوری" همانقدر فريبنده است که " اتحاد برای سلطنت"

 

کيانوش توکلی

نشريه کار

 

دوم خرداد ۷۶ که به حق جنبش جوانان کشورلقب يافت اين جنبش؛ نه ادامه انقلاب بهمن بود ونه دنباله انقلاب مشروطه؛ بلکه تکانی بود از جهانی شدن که هيج جريان سياسی نتوانست ان را درک کند. دوم خرداد موقيعت بی نظيری بود که نسل انقلابی های سکولار می توانست با ان ارتباط بر قرار نمايند وبه دليل قرار داشتن در پارادايم های گذشته موجب شد يا ان را" دست ساز" رژيم بدانند و از اين منظر درجهت نفی دوم خرداد حرکت نمود ويا ان را فرصتی يافت که دنباله روی خود را از اصلاح طلبان دينی و استحاله نظام دينی را توجيه نمايد!

 

پرسش اول - بنظر شما مبنای پايه ای در امر اتحادها و ائتلافها چيست؟

پس از گذشت ۲۵ سال حکومت دينی؛ سکولار ها بزرگترين بخش مخالفين را تشکيل داده وآنان به لايه ها و طبقات مختلف اجتماعی تعلق دارند و روشنفکران سکولار دارای انديشه های فکری - سياسی متفاوتند و طبيعتا خواهان نظام های متفاوت(نطام سلطنتی؛ کمونيستی ؛ جمهوری و..) می باشند اما فناتيک ها و کسانی که خواهان حکومت دينی اند؛ اقليتی بسيار ناچيزی را تشکيل می دهند!

قبل ازاينکه به سئوالات پاسخ دهم ؛ ياد اوری می کتم که ۳ نيروی سياسی - سنتی (چپ ؛ ملی و مذهبی) به دليل پيروی از پارادايم های دهه چهل و پنجاه؛ مدتهاست که برنامه و سياست شان با ناکامی مواجه شده است. هر چند اين سه نيرو به لحاظ فکری؛ دست خوش تغييرات عديده ای گشته اند ولی با اين وجود درک روشنی از جهان کنونی و اينده ان ندارند و همچنان در اصلی ترين مباحث از جمله مبانی اتحاد ها در گذشته سير می کنند!

در پاسخ مشخص به سئوال فوق بايستی گفت که تجارب تا کنونی جهان نشان داده است که برای برکناری نظام استبدادی و استقرار نظامی دمکراتيک، نياز به يک استراتژی ۳ مرحله ای است و درشرايط امروز ايران ضروری است که ابتدا جبهه نفی، که بر انداختن رژيم ولايت فقيه را دنبال می کند و مرحله بعدی ائتلاف گسترده نيروهای لائيک - دمکرات، به منظور استقرار يک نظام دمکراتيک را پی می گيرد و در مرحله سوم، تعيين شکل نظام و انتخاب يک دولت برای اداره امور جاری کشور توسط مردم است.

با اين وجود؛ طرفداران هر نظامی می توانند و بايد از همين امروز در رابطه با نظام مورد نظر خود تبليغ کرده و خود را سازمان دهند؛ ولی تداخل مراحل يک استراتژی، دور از خرد سياسی و به سود دشمن مشترک يعنی استبداد دينی حاکم بر کشور تمام می شود. رقابت سالم البته همواره می تواند مطرح باشد و در کنار رقابت؛ همکاری، گفتگو و اتحاد عمل همه نيروهای سکولار - دمکرات درکليه مراحل اين استراتژی ضروری است.

بنابراين طرح شعار" اتحاد برای جمهوری" همانقدر فريبنده و گمراه کننده است که گفته شود " اتحاد برای سلطنت" چيزی که در دوسال گذشته شدت و حدت بی سابقه ای گرفته است ومتاسفانه موجب شکاف حتی؛ در جنبش های مردمی عليه استبداد دينی شده است !

از سوی ديگر راست اين است که اولا جمهوری خواهان از آنجا که دارای برنامه ها و استراتژی های مختلفی هستند؛ همه در يک جبهه نمی گنجند! در حالی که اتحاد برای ايجاد دولت سکولار و يا اتحاد برای دمکراسی فراگيرترين شعار اين مرحله است!

نيروهای تشکيل دهنده يک ائتلاف فراگير به لحاظ مکاتب سياسی عبارتند از سوسياليستم ، سوسيال دمکراتيسم، ليبراليسم و نئوليبراليسم می باشند.

و از منظر سياسی؛ جمهوريخواهان چپ و دمکرات؛ طرفداران مشروطه پادشاهی، نيروهای ملی - مذهبی و آن دسته از اصلاح طلبانی که رسما جدايی دين از دولت را مورد تاکيد قرار داده باشند - را شامل خواهد شد.

تقريبا همه احزاب و سازمان ها ايرانی اپوزسيون، در برنامه هايشان بطور شفاف به انتخابات آزاد و نظام پارلمانی بر اساس آراء مردم اشاره کرده اند و آنان بيانيه جهانی حقوق بشررا مورد تاکيد قرار می دهند. اما اينکه درآينده و در عمل سياسی چقدر به دمکراسی پای بند بمانند، موضوعی است مربوط به اينده و کسی نمی تواند ديگری را از هم اکنون به نقص ان در فردای ايران متهم بنمايد. روندهای گلوبال در جهان و رشد بی نظير دمکراسی ديجتالی اين خوش بينی را در من تقويت می کند.

در همين جا نکته مهمی را خاطر نشان کنم که رشد روز افزون دمکراسی ديجتالی در جهان امروز؛ سانسوررا بشدت محدود کرده است؛ و به لحاظ روانی به ضد خود مبدل ساخته است. تحت اين شرايط است که حتی در جمهوری اسلامی هم به ميزان معينی ازادی بيان و نوشتار بر مستبدين دينی تحميل شده است!

از سوی ديگر؛ پيوستن ايران به سازمان تجارت جهانی امری اجتناب نا پذير خواهد بود و کاملا روشن است که در ايران فردا؛ ما نيازمند يک دولت غير مقتدر و احزاب حد اقلی خواهيم بود. بنابراين؛ سکولار بودن يگانه شرط پذيرفته شدن در ائتلاف گستره ضد حکومت دينی خواهد بود با چينين گشاده دستی می توان و بايد گسترده ترين نيروها را در کنار هم قرار داد.

قطعا در اين ائتلاف؛ بلوک بنديهای متعددی وجود خواهد داشت که همه بايد در" گنگره ملی ايران" و يا "شورای ملی رفراندم"؛ در کنار هم قرار گرفته و يک صدا بگويند:" ما حکومت دينی نمی خواهيم ما عليه آپارتايد مذهبی ؛ متحد گشته ايم و عليه هر گونه تبعيض و ستم هستيم و اعلاميه جهانی حقوق بشر؛ پرچم مشترک ماست!" بدون ترديد در چينی شرايطی اين "گنگر" و يا" شورا"؛ مورد حمايت همه جانبه مجامع بين المللی و جامعه جهانی قرار خواهد گرفت و بدين گونه می توان جوانان کشوررا با نسل انقلاب اشتی داد وبا کمک ما؛ البته جوانان قادر خواهند شد؛ احزاب مدرن را ايجاد نمايند و بدين گونه است که رسالت ما به پايان خواهد رسيد!

شايان ذکر است که رفراندوم حق دمکراتيک و دائمی مردم ايران است که آنان با آراء خود هر زمان که اراده کنند ، شکل و نوع حکومت را انتخاب نمايند و اين حق بايستی در قانون اساسی آينده ايران گنجانده شود.

سياست تشکل ها ی جمهوريخواهی مثل اتحاد جمهوريخواهان و نيز جمهوريخواهان لائيک؛ هنگامی می تواند مثبت و سازنده باشد که با هدف ايجاد يک ائتلاف فراگير از همه نيروهای سکولار صورت بگيرد و نه با ايجاد يک بلوک سياسی در برابر هم ويا درگير مبارزه فرعی جمهوری خواهی و سلطنت در شرايط فعلی حاکم بر ايران؛ خطايی نابخشودنی است چرا که موجب تفرقه در صفوف نيروهای سکولارو مدافع حقوق بشر گشته و برعمر نظام دينی در ايران خواهد افزود!

 

- اهداف سلبی و خط مشی سياسی همانند برکناری جمهوری اسلامی

همانطور که دربالااشاره کرده ام؛ اهداف سلبی و سرنگونی حکومت دينی می تواند پايه يک ائنلاف گسترده قرار گيرد. بنظر من چهار شرط اصلی يعنی سکولار مخالف نظام باشد و مدافع اعلاميه جهانی حقوق بشر وعليه هر گونه تبعيض(جنسی ؛ مذهبی؛ قومی و ملی) باشد . اين چهار شرط عمومی ترين خواستهای مردم ايران است که با روند های عمومی جهان گلوبال هم خوانی دارد.

 

- آيا شعار محوری مولفه ای از مبانی اتحادها و ائتلافها بحساب ميآيد؟

بله ؛ شعار محوری می تواند بعنوان مولفه ای ازمبانی ائتلاف طرح گردد. مثلا شعار "رفراندم؛ تنها راه نجات مردم" می تواند بعنوان يک شعار تاکيتيکی و هم استراتژيک نگريسته شود اين شعار می تواند به تمام اد عا ها و پيش داوری ها پايان دهد و از ابتدا تا انتها مورد پذيرش نيروهای ائتلاف قرار گيرد. اين شعار می تواند ادعاها و اختلافات نيروهای اپوزيسيون را دور بزندو حلال اختلافات گردد و مسايل بحران زا را به ميان مردم بکشاند که انان با رای خود نشان دهند که چه می خواهند؛ اين مردم هستند که سرانجام شکل نظام و قانون اساسی ان را تعيين خواهند کرد و هيج فردی و يا جريان سياسی نمی تواند از هم اکنون قيم مردم باشد.

 

- آيا در امر اتحادها استقرار نظام دمکراتيک مبنا است يا شکل نظام و يا اينکه هر دو ؟

بله در امر اتحاد انچه مهم است استقرار يک نظام دمکراتيک در ايران است. دردنيا امروز به دليل رشد بی سابقه فناوری ديجتالی؛ سانسور و خفقان را بسيارمحدود کرده است و از طرف ديگر ايجاد سازمان تجارت جهانی و پيوستن اکثر کشورهای جهان؛ دولت های دنيا را به ناچار غير مقتدر و کوچک نموده است و محدوده اختيارات پارلمانهای ملی که پايه نظام های دمکراتيک را تشکيل می دهد بشدت محدود شده است و بدين گونه دمکراسی ديجتالی همچنان روبه گسترش بوده ودر اينده جايگزين دمکراسی نمايندگی خواهد شد.

بنابراين انچه در ايران امروز اهميت دارد؛ تبديل حکومت دينی به نظامی سکولاراست و شکل نظام آتی اهميت ماهوی ندارد!

 

پرسش دوم - بنظر شما اتحاد وسيع نيروهای جمهوريخواه و دمکرات چگونه تشکيل ميشود؟

من و يا کس ديگری نمی تواند چيزی که بوجود نيامده؛ چگونی تشکيل ان را توضيح دهد. ولی بنظر من بهتر است حداکثر نيروهای جمهوريخواه دمکرات در يک بلوک گرد هم ايند. من هر گونه اتحاد جبهه ای حول جمهوريخواهی را نا صيح دانسته و" اتحاد برای دمکراسی" تنها استراتژی صحيح در شرايط فعلی می دانم. طبيعتا ائنلاف وسيع احزاب سياسی و منفردين مورد نظر من است.

 

پرسش سوم - امر اتحادها و ائتلافها چه نيروهائی را دربر ميگيرد؟ اتحاد و ائتلاف با کداميک از اين نيروها در اولويت قرار دارد؟

طرح هيج کدام از سئوالات زيرمجموعه بالا نمی تواند پاسخ مورد نظرمرا را در برداشته باشد. پاسخ مشخصم چنين است که ائتلاف قبل از هر چيز؛ نيروهای سکولار را در بر می گيرد که جمهوريخواهان سکولار و مشروطه خواهان دو پايه اصلی ان را تشکيل می دهند. در مورد طرفداران دمکراسی دينی انان قبل از هر چيزلازم است که نسبت به نظامی سکولار در ايران اظهارنظرقطعی بکنند. طبيعتا در صورت تمايل انان در بر پايی نظامی سکولار؛ جايشان در ائتلاف خواهد بود من بطور مشخص سکولار های مشروطه خواه را به طرفداران دمکراسی دينی ترجيح خواهم داد . چرا طرفدران دمکراسی دينی بعد از۲۵ سالی که ازعمر حکومت دينی می گذرد هنوز با پسوند دين در سياست و حکومت تعيين و تکليف نکرده اند در حالی که مشروطه خواهان مشکلی در زمينه سکولار بودن حکومت اتی ندارند و اختلاف جمهوريخواهان با شکل نظام سلطنتی است !

نياز است مابين جمهوريخواهان و مشروطه خواهان توافق اصولی بر سر نحوه تبليغ نظام اتی و نقش اقای رضا پهلوی در روند های اتی حاصل گردد.

 

پرسش چهارم - از نظر شما چه مشکلاتی در امر اتحادها و ائتلافها وجود دارد؟

بنظر من همه اين مواردی که شما بر شمرده ايد مثل رابطه داخل و خارج و نگرشهای مختلف نسبت امر اتحاد ها و مناسبات سازمازنهای و فعالين سياسيی منفرد پيشينه ها و پيش داوری ها ووجود برنامه و استراتژيهای مختلف و تعدد و گوناگونی حرکات برای شکل دهی امر اتحاد ها و غيره مشکلاتی است در امر اتحاد هاست ولی در اين بين نبود يک استراتژی مشترک در مقابل حکومت دينی و نداشتن درکی روشن از جهان جهانی شده اصلی ترين مشکلات در امر اتحاد هامحسوب می گردد.

خوشبختانه فناوری های ديجتالی مشکل رابطه داخل و خارج را حل کرده است و اتفاقا ما خارج کشوريها؛ از داخل کشور بيشتراز اوضاع ايران اطلاع داريم اکنون ۳ ميليون کاربر اينترنتی در ايران وجوددارد و پيش بينی می شود تا ۵ سال اتی به بيست ميليون افزايش يابد.

مسئله بهيج وجه داخل و خارج نيست ! چرا که بخش بزرگی از نسل انقلابی ها مثل ملی - مذهبی ها؛ اصلاح طلبان دينی و محافل نيمه علنی چپ دمکرات در ايران فعاليت می کنند. انان حتی قادر نيستند با فرزندانشان ارتباط بر قرار کنند!

بنظر من؛ مشکل عميق تر از اين هاست. جهانی شدن؛ موجب کم رنگ شدن سياست در سطح جهان شده است و سياست اصولا فاقد آن جذابيتی است که بطور مثال برای جوانان جهان در دهه ۷۰ داشت!

اما در مورد جوانان ايران يک حالت پارادوکس عمل می کند. از يک طرف دل خوشی از سياست از نوع انقلاب بهمن ندارند و ازسوی ديگر بر خلاف جوانان غرب؛ بشدت سياسی هستند؛ چرا که آنان از ابتدايی ترين خواست جوامع بشری؛ يعنی ازادی پوشش و ارتباط با جنس مخالف محرومند و ازهمه مهم ترآنان بخوبی لمس می کنند که ادامه حيات جمهوری اسلامی مساويست با بی ايندگی جوانان کشور!

اکنون سن متوسطه احزاب اپوزيسيون ۵۰ سال است. شورای نگهبان ۷۰ سال ؛ مجلس و دولت اسلامی بالای ۵۰ است. در حالی که ۷۰% جميعت کشور زير ۳۰ سال سن دارند.

هرچند احزاب سنتی ايران(چپ ؛ ملی و مذهبی ها) تغييرات جدی را پشت گذاشته اند اما در اساسی ترين مبانی اتحاد ها؛ همچنان در پارادايم های دهه های ۴۰ و ۵۰ گير کرده اند و اصولا عمومی ترنی خواستهای جوانا ن کشورجايی درکارپايه اتحاد های آنان ندارد.

نگاه؛ درک و احساس و تحليل نسل انقلابی ها هيج ربطی با خواستهای جوانان کشور ندارد! بطور مثال ملی و مذهبی ها در ناسيوناليسم ازنوع آنتی کلونيا ليسم بسر می برند وهر سه نيرو به نسبت هايی در امريکا ستيزی مشترکند و درک درستی از جهان گلوبال ندارند. آنان دردروان جنگ سرد بسود شرق عليه امپرياليسم امريکا بوده اند و اکنون با تکيه به اروپا بازهم در فضای هيستری ضد امريکايی بسر می برند؛ غافل از اينکه بازسازی اقتصادی ايران بدون همياری امريکا محال است .

جوانان ايران با رشد فناوری ديجتالی رشد کرده اند و در فضای آنتن ماهوارها و "فرهنگ" لس انجلسی بزرگ شده اند و اکنون اينترنت مشغوليات روزانه شان را تشکيل می دهد و از همه مهم تر انديشکدها (Think Tank) ايرانی يکی پس از ديگری ايجاد می شوند و ايران به لحاظ مقالات و رساله های علمی در خصوص گلوباليسم؛ در صدر کشورهای خاورميانه قرار گرفته است. درحال حاضر نزديک به ۴۰۰۰ سايت و ۱۶ هزار وبلاگ فارسی زبان در داخل کشور داريم که عمدتا توسط جوانان کشور راه اندازی شده است.

دوم خرداد ۷۶ که به حق جنبش جوانان کشورلقب يافت اين جنبش؛ نه ادامه انقلاب بهمن بود ونه دنباله انقلاب مشروطه؛ بلکه تکانی بود از جهانی شدن که هيج جريان سياسی نتوانست ان را درک کند. دوم خرداد موقيعت بی نظيری بود که نسل انقلابی های سکولار می توانست با ان ارتباط بر قرار نمايند وبه دليل قرار داشتن در پارادايم های گذشته موجب شد يا ان را" دست ساز" رژيم بدانند و از اين منظر درجهت نفی دوم خرداد حرکت نمود ويا ان را فرصتی يافت که دنباله روی خود را از اصلاح طلبان دينی و استحاله نظام دينی را توجيه نمايد!

بنظر من فرصت زيادی نمانده است؛ اگراپوزيسيون سکولارخارج از کشور نتواند هر چه زودتر ائتلاف وسيعی؛ حول چهار شرط پيش گفته ايجاد نمايد؛ برای هميشه از گردونه سياست ايران؛ خارج خواهد شد و جامعه جوان ايران از تجارب ارزنده يکی ازپر ماجرا ترين و قدا کار ترين نسل سياسی محروم خواهد شد!

 

پرسش پنجم - شما نقش عامل بين المللی را در امر اتحادها چگونه می بينيد؟ جمهوريخواهان دمکرات چگونه از امکانات بين المللی لازم است بنفع اهداف خود بهره گيرند؟

همواره بين کسب قدرت سياسی و عامل بين المللی؛ رابطه مستقيمی بوده است؛ بويژه پس از ۱۱ سپتامبر در خاورميانه و بطور مشخص ايران؛ نقش عامل بين المللی دوچندان شده است. شايد بجرات می توان گفت عامل خارجی به عامل اصلی در تحول داخلی کشورمبدل شده است.

۱۱سپتامبر اگر چه؛ موج محافظه کاری را در امريکا حاکم کرد و ازاديهای مدنی رادر ان کشورمحدود ساخت ولی مردم ايران بزرگترين سود برنده ان بوده اند؛ چرا که اين رويداد هر چه که بود موجب شد که بعث عراقی و طالبانيسم اسلامی را در غرب وشرق کشوررا نا بود کرده است و اين در دراز مدت بسود دمکراسی در ايران عمل خواهد کرد.

اکنون شرايط بگونه ای است که اگر اپوزيسيون سکولار نتواند شرايط جديد جهانی را درک نمايد و با طرح غرب در باره خاورميانه همراهی نکند؛ طبعا رژيم اسلامی ازان بسود طولانی کردن نظام دينی بهره برداری خواهد نمود وطرفداران مدل چينی در داخل حکومت؛ دقيقا اين هدف را پی می گيرند.

به تحولات پس از ۱۱ سپتامبر نبايستی پاسخی ناسيوناليستی و ضد "امپرياليستی" داد. در جهان گلوبال شده؛ منافع مشترک سکولار های ايرانی با جامعه جهانی امری غير قابل انکار است. اگر اپوزيسيون و يا رژيم اسلامی ها نتوانند از اين وضيعت استفاده کنند؛ انوقت هيج بعيد نيست؛ با نارضايتی که در دل مردم ريشه دوانيده است؛ روزی سر بر خواهد کشيد و در چينين شرايطی سرنوشتی بدی درانتظار ملت ما قرارخواهد گرفت. واقيعت اين است که بخش قابل توجهی از مردم ايران علنا خواهان دخالت خارجی در سر نوشت خود هستند! اين را می دانيم که تز"استقلال و عدم دخالت درامور يکديگر" بويژه در دوران کنونی يک تعارف ديپلماتيک بيش نيست !

امروز امکانات بيشماری برای اپوزيسيون سکولار فراهم آمده است که متاسفانه بعلت غير جدی بودن جمهوريخواهان سکولار؛ در بهره برداری از چنين امکاناتی و نيز اروپا گرايی انان و همچنين تفرقه و نداشتن استراتژی واحد؛ موجب انفعال آنان در بهره برداری از اين امکانات بين المللی شده است .

بنظر من يکپارچگی سکولار ها اعم از جمهوريخواه و مشروط طلب وهمچنين داشتن استراتژی واحد در مقابل حکومت دينی می تواند اولا به مثابه موتور کوچک که موتور بزرگتر(توده های مردم) را بحرکت در اورد و دوم خرداد ديگری که اين بار کليت نظام را نشانه بگيرد و جوانان را به ميدان سياست بکشاند.

يکی از وظايف احزاب سياسی اپوزيسيون اين است که تدابيری اتخاذ نمايند و به جوانان ايران کمک نمايند که آنان خود احزاب مدرن را در ايران بوجود آورند !

 

پرسش ششم - ارزيابی شما از حرکاتی که در طی چند سال در امر اتحادها صورت گرفته است چيست؟

در طی چند سال اخير بنابردلايل متعد د از جمله؛ ريزش نيرو ها؛ فشار از پائين و نيز تجربه اندوزی؛ برخی ازرهبران را؛ وادر به پذيرش تمايل اتحاد خواهانه "توده سازمانی" نموده است. ثمره اين تلاش ها ايجاد تشکل هايی در بين جمهوريخواهان شده است. اينگونه تشکل ها زمانی می تواند مثبت باشد که استر اتژی واحدی حول نيروهای سکولار- دمکرات و اراده واحدی برای بر چيدن حکومت دينی همراه باشد.

تمايل اتحاد خواهانه "توده حزبی" بايستی با روندهای جهانی و فراگيرترين خواستهای جوانان کشورهمخوانی داشته باشد.

يک بار ديگر تاکيد می کنم؛ شکل نظام آتی و قانون اساسی را؛ مردم در رفراندم عمومی با رای خود تعيين خواهندکرد. بنابراين هر گونه اتحادی که اين موضوع را ناديده انگارد راه بجايی نخواهد برد و از قبل محکوم به شکست است!

کيانوش توکلی