سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۳ - ۱۷ اوت ۲۰۰۴

ما شاعري را نكشتيم

آرام بختياری

        aramy@web.de           

 

براي رفع خستگي دمي روي صندلي پارك جزيره موزهها نشسته بودم كه پيرزن خوش سيرت روسي كنارم نشست وبه بهانه آلوده بودن صندليها ازطريق كبوترهاي چاهي،سرحرف راباز كرد. ولي بعداز لحظه اي گفت كه شوهرش بهترزبان ميداندوتادقايقي ديگر اوهم سرميرسد. درهمين حين وبين پيرمرد مهربان سپيدمويي باريش بلند بسوي ماآمد و خوشحال بود كه سرانجام دريك شهرغريب همصحبتي پيدانموده اند. من هم باديدن او به شوخي گفتم كه چهره شما آدم رابياد عكس داستايوسكي وتولستوي مي اندازد. خلاصه مسير حرف قبلي ما از مهندسي آبياري و هيدروليك و سدسازي در درههاي قفقاز ،به ادبيات كشيد. و او خوشحال شد كه من نام چند نويسنده روس را ميدانم. ودرميان سخنانش گفت كه اگر شما گريبايدوف، نوسينده ما را حدود 170 سال پيش لينچ نميكرديد و نميكشتيد، او چهره اي جهاني مانند چخوف و لرمانتوف ميشد. من هم غريزي و ناخودآگاه بياد بازماندههاي درس تاريخ دبيرستان افتادم وگفتم، تقصير انگليسها بود، احتمالا آنها مردم راتحريك كردند. خلاصه نميدانم به حق يا ناحق، او اين ادعاي مرا تائييد كرد و آفريني تعارف آميز گفت. من هم از آنزوز از خود مي پرسم آيا واقعا گريبايدوف نويسنده هم بود ؟.

    آلكساندر گريبايدوف، منشي سفارت و نمايشنامه نويس روس، ۳۴ ساله بود كه در تهران مخوف بقتل رسيد. در كتب تاريخ ادبيات روس آمده كه ، در روز 30 ژانويه سال 1829 مردم به خشم آمده ازقرارداد تحميلي صلح روسيه تزاري،به سفارت آن كشور هجوم برده ونه تنها كاركنان و سفير،بلكه همه مسيحيان و ارامنه اي را كه بدليل اغتشاشات و آوارگي سالها جنگ درآنجا پناه جسته بودند،بقتل رساندند.

گريبايدوف درمزاكرات صلح سالهاي 1826 تا 1828 بين ايران شكست خورده و روسيه پيروز شده،فعالانه به نفع كشورش شركت كرده بود. گرچه اوازنظر فكري هوادار جنبش انقلابي دكابريستها بود ودر شورشهاي بلاد و ايالات قفقاز،مدتي دستگير، ولي بعلت واسطه گري خانواده بانفوذ و اشرافي اش،قبل از محاكمه از زندان آزادشده بود. قبل از اينكه دولت تزاري اورا به عنوان منشي سفارت به تهران بفرستد،گريبايدوف از نقشه تبعيد احترام آميز خود به لانه زنبوران،براي دوستان وآشنايان تعريف كرده بود

. مشهورترين اثرادبي او نمايشنامه ( رنجهاي روشنفكري ) نام دارد، ولي دربعضي از زبانها،اثرفوق با عنوان (عقل موجب رنج ميشود) ترجمه گرديده .

گريبايدوف درسال 1795 بدنيا آمد.او 22 ساله بود كه به علت تحصيلاتش آنزمان به اسخدام وزارت خارجه درآمد. او چون پوشكين هوادار جنبش روشنگري اروپا وجنبش انقلابي دكابريستهاي روسيه بود. مشهورترين نمايشنامه اورا زيرتاثيرنمايشنامه نويسي مولير ميدانند. نمايشنامه تراژدي-كمدي او بعدها راه را براي شكوفايي آثارگوگول هموار نمود. گريبايدوف رامتيوان ازپايه گذاران نمايشنامه نويسي واقعگرايي روسيه دانست. آثار او آينه مسير عبور ادبيات كلاسيك به ادبيات رومانتيك روسيه نيز است. بعضي ازقهرمانان آثار گريبايدوف بين فرهنگ كهن آركائيك و احساسات رمانتيك مدرن درنوسان هستند. اوغيراز اشعار و مقالات، سفرنامه اي هم درباره ايالات قفقاز و بعضي از نواحي ايران ازخود بيادگار گذاشت. كلمات قصار و ضرب المثل هاي آثار گريبايدوف حتا امروزه دركنار گلچين جملات پوشكين و گوگول بين مردم نقل و نبات جلسات هستند. تنها نمايشنامه اوسالها اجازه چاپ واجرانيافت واولين باربعداز 30 سال بشكل سانسورنشده درروسيه آنزمان منتشر شد.

نمايشنامه رنجهاي روشنفكري، نمايشنامه اي است طنزآميز،انتقادي-اجتمايي. منتقدين ادبي،نمايشنامه فوق راآينه انعكاس جنبش انقلابي دكابريستها ميدانند. امروزه ميتوان آنرا كاريكاتوري بزبان عاميانه از شهر مسكو،پايتخت دولت تزاري دانست. اديبي گفته بود، چاكي، شخصيت نمايشنامه فوق،تنها قهرمان واقعي ادبيات روس است . گروه ديگري آنرا درتاريخ ادبيات روس،شاهكاري ملي،عظيم،مدرن،سياسي-اجتمايي،عميق،رئاليستي، واز نظر زباني درخشان ميدانند. با ديد امروزي ميتوان گريبايدوف راازجمله نمايندگان اشرافزادگان تحصيلكرده انقلابي آنزمان دانست. اودرآثارش تنگ نظري و ارتجاع كارمندان دربار،ژنرالهاي ارتش و مسكوي هاي سنت گرا را نشان ميدهد. آثار او تصويري است از دوشقه شدن روس در صبحگاه شورش اجتمايي وانقلاب. گريبايدوف به حاكمينن و مسئولين دولتي اشاره ميكند كه بقول او فرق بين كتابفروشي و دستمال فروشي را نميدانند. اوبه افسراني ميپردازد كه تعداد دكمه هاي اونيفورم نظامي شان مهمترين دلمشغولي شان است.يا به انتقاد از فرصت طلباني ميپردازد كه جلو گربه مستخدم خانه مقامات دولتي، دولا دولا راه ميروند.و به ميهن پرستاني اشاره ميكند كه حتا دود آتش و سوختگي وطن را عزيز و ارزشمند ميدانند. به مملكتي اشاره ميكند كه بعد ازپايان هرجنگي،بازار ادبيات قهرماني اش از رونق مي افتد و روستازادگان شاغل درارتش خودرابا دست خالي و دست ازپادرازتر به دهات خود برميگرداند تادرآنجا آنها بازهم با خان و ارباب و زميدار و كدخدا روبرو شوند. جواناني كه اغلب دست به خودكشي ميزنند يا نااميد،سرخرده،فقير دست به مهاجرت ميزنند.

گريبايدوف مي گفت، دشمن مردم را بايد با كمك ادبيات و طنز و خنده، تنبيه نمود. او به شارلاتانهايي درهرم قدرت اشاره ميكند كه با كمال بيشرمي به مبارزان و روشنفكران مي گويند : نيازي به گوش دادن شما نيست، ولي مزاحم دروغ گفتن ما نباشيد . به انسانهايي اشاره ميكند كه درجواب : چه نقطه اي ازجهان بهتر است؟، مي گويند : جايي كه ما نباشيم . ويا به جامعه اي جعلي و قلابي اشاره مي نمايد كه درآن ؛ ساختمانها مدرن ، ولي قضاوتها و نظرات هنوز عصر هجري هستند . او به دوشيزگان درباري مي پردازد كه براي انتخاب همسر، يك احمق پولدار را به يك روشنفكر آس و پاس ترجيح ميدهند. چاكي، قهرمان نمايشنامه فوق از: حكومت بيگانه فرهنگ مدها ، شكايت ميكند، از رونق و رواج آداب و رسوم،زبان و لباس بيگانه در جامعه اي با پيش پا افتاده ترين نيازهاي ابتدايي . قهرمان نمايشنامه مذكور را ميتوان آزاديخواه مبارزي دانست كه به افشانمودن دروغهاي جاافتاده قديمي ميپردازد.

                

                       Gribojedow , Alexander (1795-1829).