جمعه ۲۳ مرداد مرداد ۱۳۸۳ - ۱۳ اوت ۲۰۰۴

تنها يک لحظهء خوش

 

 

محمد ايل بيگی

 

 

نشسته ام زيرِ درختِ زيزفون

کم کمک بادی می وزد

کورسو آفتابی

صدایِ پسرکم از راهِ دور

- درگفتگو بامادرش --

رویِ ماهِ همسرم در جلویِ چشمم

و خوبی هايش

- که منِ تحمل ناپذير را با مهربانی تحمل می کند .

 

 

تنها

تنها

تنهايک لحظهء خالی از تمامِ دردها !

( و حتی مگس های ِ سرخر هم

نمی توانند اين تنها لحظهء خوشی را

از من بگيرند )

 

14 مرداد 83 / 4 اوت 04