دوشنبه ۱۹ مرداد مرداد ۱۳۸۳ - ۹ اوت ۲۰۰۴

 

انتخابات و بی عملی سياسی در ايران

·        با وجود آنکه نزديک به تمام نيروهای سياسی مخالف و معترض در ايران "نهادهای انتخابی" را فاقد قدرت لازم برای تغيير ساختار تصميم گيری در کشور می دانند و "آزاد" بودن انتخابات را هم زير سوال می برند يا باور ندارند، زودهنگامتر از جوامع پويا و پرجنب و جوش چند حزبی و دمکراتيک، به استقبال انتخابات می شتابند و حتی يکسال مانده به برگزاری اش، آن را به صورت اصلی ترين مساله روز در می آورند و حجم عظيمی از اظهارنظرها را به صورتی تکراری به آن اختصاص می دهند.

·        اين نوع رفتار که اينک درباره انتخابات رياست جمهوری سال ۸۴ سيری شتابان به خود گرفته است، البته برخی افراد را در جامعه ای که سرگرمی در آن در حکم کيمياست، "سرگرم" می کند، اما کارويژه اصلی آن، اين است که فعالان سياسی منتقد و مخالف احساس کنند که از "بی عملی" فاصله گرفته اند!

 

 

احمد زيدآبادی

 

 

نيروهای سياسی منتقد حکومت در ايران بی شمارند، اما توان آنها برای ايجاد تغيير در ساختار قدرت و يا تاثيرگذاری بر تصميم های نهادهای حاکم نزديک به صفر است!

دليل اين بی قدرتی روشن است. آنها مانند جزيره های پراکنده در يک اقيانوس پهناورند که هيچ ارتباطی با يکديگر ندارند و فقط از فاصله ای دور، نزديک به هم تصور می شوند.

برقراری رابطه موثر بين طيف گسترده مخالفان و منتقدان نيز در شرايط حاضر، غير ممکن به نظر می رسد، زيرا دستگاههای امنيتی و قضايی به صورتی ماهرانه با هر نوع اقدام سازمان يافته برخورد می کنند و مانع از شکل گيری کوچکترين تشکل سياسی و اجتماعی می شوند.

بدين ترتيب نيروهای منتقد، هرکدام بر اساس ابتکارهای شخصی و بدون مشورت و هماهنگی با ديگران، راه حل هايی برای برون رفت از بن بست پيش روی خود ارائه می کنند که مورد پذيرش ديگران نيست و از همين رو، نتيجه ای هم در پی ندارد.

در واقع تنها چيزی که منتقدان درباره آن اجماع دارند، نقد راديکال و حتی حملات شديد لفظی عليه محافظه کاران حاکم است، اما اين حملات لفظی نيز به تدريج تکراری شده و چون تغييری در شرايط عينی جامعه به دنبال نداشته، اثر خود را از دست داده است.

از قضا محافظه کاران هم به خلاف گذشته، نسبت به اين حملات لفظی واکنش جدی نشان نمی دهند، زيرا:

۱ -  اين نوع سخنان از طريق رسانه های داخلی امکان انتشار ندارند و حداکثر به صورتی بسيار تلطيف و تعديل شده و اصطلاحا "بهداشتی" توسط خبرگزاری ها و روزنامه ها منعکس می شوند.

۲ -  از آنجا که انتقادها از يک موضع صورت نمی گيرد، همسو و هم جهت نيستند و اغلب يکديگر را خنثی می کنند.

۳ - چون سخنرانی های آتشين از محيط های محدود فراتر نمی رود و حرکتی اجتماعی را بر نمی انگيزد، بنابراين هزينه ناديده گرفتن آنها کمتر از برخورد با آنهاست.

بدين ترتيب، اگرچه منتقدان و معترضان حکومت در ايران، اکنون بيش از هر زمانی امکان حمله به سياستهای حاکميت و مسئولان آن را به دست آورده اند، اما در عين حال بيش از هر دوره ای، از لحاظ عملی "فلج" به نظر می رسند.

آنها در واقع اگر بخواهند زمينه های يک اقدام عملی موثر را فراهم کنند، به سرعت با آنها برخورد و رابطه آنها با جامعه و جهان قطع می شود و اگر هم بخواهند به چنين سرنوشتی دچار نشوند، به ناچار از هر نوع کار سازمان يافته باز می مانند و حتی اگر به ظاهر هم تحت نام حزب يا سازمانی فعاليت کنند، مجموعه فشارهای مستقيم و غيرمستقيم آنان را از ابتکارهای جمعی باز می دارد به طوری که در نهايت جز ابراز حرف های آتشين اما ناهماهنگ و پراکنده راهی باقی نمی ماند!

در اين شرايط بی عملی که خواه ناخواه "ملال آور" است، "انتخابات" تنها پديده ايست که مخالفان و منتقدان سياسی در ايران آن را زمينه ای برای تبلور اقدام عملی خود می پندارند.

با وجود آنکه نزديک به تمام نيروهای سياسی مخالف و معترض در ايران "نهادهای انتخابی" را فاقد قدرت لازم برای تغيير ساختار تصميم گيری در کشور می دانند و "آزاد" بودن انتخابات را هم زير سوال می برند يا باور ندارند، زودهنگامتر از جوامع پويا و پرجنب و جوش چند حزبی و دمکراتيک، به استقبال انتخابات می شتابند و حتی يکسال مانده به برگزاری اش، آن را به صورت اصلی ترين مساله روز در می آورند و حجم عظيمی از اظهارنظرها را به صورتی تکراری به آن اختصاص می دهند.

اين نوع رفتار که اينک درباره انتخابات رياست جمهوری سال ۸۴ سيری شتابان به خود گرفته است، البته برخی افراد را در جامعه ای که سرگرمی در آن در حکم کيمياست، "سرگرم" می کند، اما کارويژه اصلی آن، اين است که فعالان سياسی منتقد و مخالف احساس کنند که از "بی عملی" فاصله گرفته اند!

( بی بی سی )