پنجشنبه ۱۵ مرداد مرداد ۱۳۸۳ - ۵ اوت ۲۰۰۴

محمود خوشنام

قمری در آسمان موسيقی ايران

 

بی بی سی - چهاردهم مردادماه تنها ياد آور جنبش مشروطيت نيست، چهل و پنجمين سالروز مرگ خواننده ای نيز هست که سر بر آوردنش را بايد از دستاوردهای همان جنبش به شمار آورد: قمر الملوک وزيری، زنی که با اراده پيروزی، در برابر چشمان زن ستيزان، بی حجاب و نقاب، پای بر صحنه اجرا گذاشت و راه را برای حضور بی دغدغه زنان در جامعه موسيقی ايران هموار ساخت.

قمر در سال ۱۲۸۴ در تاکستان قزوين در يک خانواده مذهبی زاده شده، چهار ماه پيش از تولد، پدر و هشت ماه پس از تولد، مادر را از دست داده و يکسره زير سرپرستی مادر بزرگ خود قرار گرفت که نوحه خوان محافل زنانه مذهبی بود.

قمر خردسال که همراه با مادربرگ به اين محافل می رفته، نخستين فوت و فن آوازخوانی را از او آموخته و به گفته خودش هم آوازيهای گاه به گاه او با مادربزرگ پيشاپيش اعتماد به نفس او را تقويت کرده و جرئت صحنه ای با او بخشيده است.

با مرگ مادربزرگ زندگی قمر نوجوان سمت و سوی ديگری به خود می گيرد مقيم خانه خاله خود می شود که داماد او با بزرگان موسيقی زمان حشر و نشر داشته است. حضور در گردهمائی های اين بزرگان، گوش و هوش اورا به جذبه موسيقی می سپارد. در يکی از همين محافل بوده که سرنوشت او رقم می خورد. به درخواست حاضران آوازی می خواند که گوشهای مرتضی خان نی داوود، نوازنده برجسته تار، را که در آن مجلس حضور داشته، تيز می کند.

نی داوود از قمر می خواهد که به کلاسهای او برود و صدای کمياب خود را پرورش دهد. قمر نوجوان با دوسال کار و تمرين در محضر نی داوود گام در راهی نهاده که او را به سر منزل مقصود می رساند.

 

کنسرت سرنوشت ساز

قمر در آستانه ۲۰ سالگی، نخستين کنسرت خود را در تالار گراند هتل، در خيابان لاله زار تهران برگزار می کند. کنسرتی سرنوشت ساز نه تنها برای او، که برای جامعه زنان هنرمند ايران.

اين کنسرت را می توان- و بايد- يک حادثه بزرگ تاريخی به حساب آورد. حادثه ای که اهميتی چند وجهی دارد. نخست آنکه زنی برای نخستين بار در صحنه ای همگانی، در برابر مردان آواز می خواند. تا آن زمان، زنان يا در اندرون های شاهی و يا در محافل در بسته اشرافی می توانستند بخوانند.

دوم آن که قمر نخستين زنی است که در يک صحنه همگانی بی حجاب و نقاب آواز می خواند. خود او می گويد زمانی اين کار را کرده که " هر کس بدون چادر بود به کلانتری جلب می شده" ولی او پيشنهاد بی حجاب رفتن روی صحنه را پذيرفته و می دانسته که اين کار نياز به جرئت و جسارت دارد.

او با تکيه بر همين جسارت " بی حجاب روی صحنه رفته، هيچ اتفاقی نيفتاده و حتی مورد استقبال هم قرار گرفته است."

وجه ديگری از اهميت "حادثه گراند هتل" که کنسرتهای ديگری را نيز به دنبال می آورد، آن است که موسيقيدانان آزاديخواه و نوآور را بر می انگيزاند که با تکيه بر امکانات صوتی قمر، به تصنيف سازيهای تازه روی می آوردند.

روشنفکران زمانه شيفته قمر می شوند. شاعران آرزو می کنند که قمر شعرهای آنها را بخواند. در واقع قمری در آسمان موسيقی ايران سر بر می آورد که روشن بخش دلها و جانها می شود.

 

تصنيف های قمر

قمر علاوه بر قطعات بی شمار آوازی، نزديک به ۲۰۰ تصنيف را درازای زندگی ۵۴ ساله خود به ضبط در آورده که البته بسياری از آنها از ميان رفته اند.

متن دو تصنيف ديگر قمر، از دوست شاعر او ايرج ميرزاست:" مرگ مادر" و " عاشق محنت کش". آهنگ شش تصنيف ديگر از نی داوود، آموزگار اصلی قمر، است که با شعرهائی از پژمان بختياری در آميخته است.

اما رکورد تصنيف سازی برای قمر را محمدعلی امير جاهد شکسته که بر روی شعرهائی آرمانگرايانه خود موسيقی نهاده است.

افتخار امير جاهد در آن است که تصنيف هايش را بجز قمر نداده است. امير جاهد می گويد" قمر زنی بسيار شجاع و با قريحه بود. قدرت حنجره او را در کس ديگری نديده ام. در تمام مدت شش ماهی که کمپانی صفحه پرکنی بری ضبط صدای قمر به تهران آمده بود، هر هفته دو تصنيف برای او می ساختم. همان شب اول آهنگ را به درستی می فهميد و بدون تفحص، صبح فردا آن را اجرا می کرد و ضبط می شد..."

در سال ۱۳۱۹، با گشايش نخستين فرستنده راديوئی در ايران، قمر به اين سازمان پيوست و آواز رسای خود را با همراهی استادانی چون مرتضی نی داوود، ابوالحسن صبا، حبيب سماعی و حسين ياحقی به گوشه و کنار ايران رسانيد.

قمر را در سال ۱۳۳۱ در يک " فيلمفارسی" شرکت دادند که ای کاش چنين نمی کردند. صدای او رنجورتر از آن بود که بتواند در فيلم مادر بدرخشد. بی ترديد تنگدستی سالهای پايانی عمر، او را به شرکت در اين فيلم وادار کرده بود.

قمر به تاوان بخشش و ايثاری بی مانند که در برابر تنگدستان داشت، سرانجام در ۱۴ مرداد ۱۳۳۸ در فقر و تنگدستی مطلق، پس از دومين سکته مغزی چشم از جهان فرو بست. ولی نام قمر در سينه تاريخ موسيقی ايران خواهد ماند؛ نه تنها برای صدای دلنشينی که داشت ، بلکه از اين روی که جامعه بسته موسيقی سنتی، به ويژه در حوزه آواز خوانی زنانه گشايشی پديد آورد.

 

ايرج ميرزا از عاشقان او می گويد :

 

قمر آن نيست که عاشق برد از ياد او را

يادش آن گل نه، که از کف بر باد او را