پنجشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۳ - ۲۲ ژانويه ۲۰۰۴

گفت‌‌وگوي آرش با هلمت احمديان

سردبير نشريه جهان امروز و عضو كميته مركزي حزب كمونيست ايران و كومه‌له

 

آرش: با تشكر از شما كه دعوت ما را براي اين گفتگو پذيرفتيد. اولين سئوالي كه مي خواهيم با شما در ميان بگذاريم اين است كه كلاً وضعيت جمهوري اسلامي را بعد از انتخابات مجلس هفتم شوراي اسلامي چگونه ميبينيد؟ سئوالات و نقطه نظراتي كه پيرامون وضعيت جديد مورد بحث محافل سياسي است براي شما و جريان شما چگونه است و شما خود چه تبيني از وضعيت جديد و ساختار حاكميت در دور جديد داريد؟

 

هلمت احمديان: سئولاتي از قبيل چه تغييراتي در ساختار سياسي جمهوري اسلامي بعد از انتخابات بوجود آمده؟ ميدان‌هاي مانور محافظه‌كاران در عرصه داخلي و خارجي به چه شكل است؟ برخورد محافظه كاران با اصلاح طلبان و مردم از اين پس چگونه خواهد بود؟ آيا آنها در فكر وضع موجود خواهند بود يا فشار و سركوب را تشديد خواهند كرد؟ آيا حركت هاي اعتراضي در جامعه در حال افت است يا گسترش؟ آيا دورهاي ثبات در راه است يا بحران سياسي و اجتماعي به قوت خود باقي است؟ اروپا و آمريكا با حاكميت نسبتا يكدستتر محافظهكاران چگونه راه خواهند آمد و ... مجموعه سئوالاتي هستند كه مورد بحث و كنكاش تحليلگران و مفسران اوضاع سياسي ايران مي باشند.

واقعيت اين است كه روندي كه اكنون و بعد از انتخابات اخير زير ذره بين رفته، خيلي قبل از اين مقطع شروع شده و در واقع آنچه در «انتخابات» مجلس هفتم اتفاق افتاد، ادامه طبيعي روندي بود كه از مدت‌ها پيش آغاز شده بود.

ولي آنچه مشخصاً تغييرات اين دوره را رقم مي زند اين است كه جناح محافظه‌كار، اصلاح طلبان دورن مجلس را از ميدان رقابت «انتخاباتي» حذف كرد و بدين‌وسيله توانست كرسيهاي مجلس را تا حدود زيادي به دست آورد. به اين اعتبار آنچه مي‌توان در نگاه اول مشاهده نمود اين است كه از اين به بعد مراكز قدرت در جمهوري اسلامي هماهنگ‌تر عمل خواهد كرد. ولي مسئله به اين سرراستي نيز نيست؛ چرا كه اولاً جناح بنديهاي تازه‌تري در خود مجلس و متعاقباً در كل حاكميت در حال شكل‌گيري است و دوماً اين به هيچ عنوان به معناي پايان بحران جمهوري اسلامي نيست. عناصر پايه‌اي بحران كماكان به قوت خود باقي است.

 

آرش: منظورتان از عناصر پايه‌اي بحران چيست؟ مختصات اين بحران را چه مي‌بينيد؟

احمديان: به نظر ما مختصات اين بحران كه رژيم عاجز از حل آن است، در كليترين خطوط خود، دو نكته زير است:

اول‌: عليرغم اين‌كه اين رژيم بيش از دو دهه است حاكميت سرمايه‌داران را به شديدترين و بي رحمانه‌ترين اشكال سركوب بر جامعه تحميل كرده است، ولي نتوانسته است به دليل ساختارهاي حقوقي، قضايي و سياسياش منافع بخش‌هاي مختلف بورژوازي ايران را به يكسان تامين كند و به اين اعتبار نتوانسته به رژيم ايدهآل بورژوازي ايران تبديل شود. لذا آن بخش از اقشار بورژوازي كه در قدرت نمايندگي نشده، به پشتوانه قدرت اقتصادي و به پيروي از ليبراليسم غرب و در ضديت با انقلاب كارگري و توده‌اي‌، سعي كرده‌اند جمهوري اسلامي را در جهت منافع خود اصلاح و يا آن را با رژيم مورد دلخواه خود جايگزين كنند. پديده «دوم خرداد» تلاشي بود براي پاسخ به اين مسئله، كه همانگونه كه همگان و حتي خود آنها نيز اينك پذيرفته‌اند و به آن اعتراف دارند اين تلاش در سطح دولتياش به بن بست و پايان عمر خود رسيد.

دوم: اين‌كه رژيم در پاسخ به ابتدايي‌ترين خواست‌ها و مطالبات اقتصادي و معيشتي توده‌هاي محروم و زحمتكش جامعه، بيكاري، تورم و ... ناتوان بوده و همه‌ي اين معضلات كماكان به قوت خود باقي و بي پاسخ مانده‌اند.

به اين اعتبار بحران در جامعه به قوت خود باقي است و همگان سعي دارند در مصاف با آن راه حل خود را ارائه دهند.

 

آرش: گفتيد همگان مي‌خواهند راه خود را ارائه دهند! راه حل و طرح‌هاي رژيم در مصاف با اين وضعيت كه شما برشمرديد چيست؟

احمديان: تا آنجا كه به جناح محافظه‌كار رژيم بر مي‌گردد، بر اساس فاكت و فيگورهاي فراوان در دوره‌اي كه گذشت اين جناح نشان داد كه از ظرفيت خود تطبيقي با روند اصلاح‌طلبي و يا حداقل تظاهر به دست گرفتن اين پرچم را دارد و به سادگي حاضر نيست اين مدال را بر گردن اپوزيسيون حكومتي خود بياويزد. استراتژين‌هاي محافظه‌كاران به اين رسيده‌اند كه بايد به نيازهاي بورژوازي ايران جواب بدهند و اتفاقاً در دوره‌ي اخير با اعتماد به نفس بيشتري بويژه در سياست خارجي اهداف خود را پيش مي برند. به اين اعتبار تحت تاثير تحولات منطقه از طرفي و يكدست شدن نسبي قدرت در حاكميت بعد از روشن شدن نتايج«انتخابات» مجلس هفتم، موقعيتي براي رژيم فراهم شده كه به مانورهاي بيشتري براي گرفتن امتياز بپردازد. رژيم هم سعي كرده جريانات ارتجاعي را در منطقه تقويت كند و يا با تهديد فعاليت‌هاي اتمي وارد معامله شود و هم كوشيده با بخرج دادن انعطاف بيشتر رو به خارج (مذكرات و تلاش براي عادي كردن روابط با غرب و آمريكا) به رايزني بپردازد.

در عرصه داخلي از طرفي مانورهايي را براي انعطاف از خود نشان مي‌دهد و از طرفي شدت عمل بخرج مي‌دهد، زمزمه‌ي سخت گيريهايي از قبيل سخت گيري در پوشش و حجاب و محدودكردن مطبوعات، سركوب جنبش كارگري و كُردستان و .... نمونه سقز و ..

 

آرش: مردم چي؟ عكس‌العملل مردم نسبت به اين وضعيت چگونه است؟ آيا دلسرد و نااميد شده اند، يا وضع به گونه‌ي ديگر است؟

احمديان: وضعيت جديد، كارگران و مردم فقير و زحمتكش را بيشتر به خود متكي ساخته است. به نظر من مهمترين مشخصه دوره‌ي اخير اين است كه مبارزه در جامعه عميق‌تر شده است؛ جنبش و مبارزات پاينيها، جنبش كارگري، مبارزات معلمان، ١٨ تير و مبارزات دانشجويي و .. همه و همه نشان از ظرفيت‌هاي بالاي ستيزجويي آنهاست. بسياري از چهره‌هايي كه مدتي پيش جلودار صحنه بودند اكنون فرعي شده‌ا‌‌ند. اگر مدتي پيش كساني مثل طبرزدي مي‌توانستند اذهان را به خود معطوف كنند، اكنون به پشت صحنه رانده شده‌اند و جنبش اجتماعي در دورن جامعه چهره‌هاي جديدي را به جلو صحنه مي آورد. نمونه جنبش اول ماه مه امسال كه به سرعت تعدادي از چهره‌هاي كارگري دستگير شده در تظاهرات اول ماه مه سقز مانند (محمود صالحي و حكيمي و ..) وسيع‌ترين و گسترده‌ترين حمايت‌هاي داخلي و جهاني را بدست مي آورند. اين نمونه‌اي از اين روند است.

تعميق مبارزه، سطح و استاندارهاي جديدي را فراروي جامعه قرار داده است و همه اينها مبارزه را به فاز ديگري برده است. در اين فاز جريانات ليبرالي از آنجا كه توان نمايندگي كردن راديكاليسم پاينيها را ندارند، بيشتر و بيشتر به حاشيه رانده مي شوند. به اين اعتبار جنبش كارگري وآلترناتيو چپ و راديكال‌، آن روندي است كه پتانسيل تبديل شدن به پرچم‌دار واقعي جنبش اعتراضي را دارد و اين روندي است كه هر روز بيشتر خود را مي نماياند.

 

آرش: اپوزيسيون و پوزيسيون داخل كشور چه؟ آيا آنها از اين اوضاع جديد تاثيري گرفته‌اند؟

احمديان: قبلا از اينكه مشخصاً به سئوال شما جواب بدهم مايلم مرزبندياي با تفكيك اپوزيسيون خارج و داخل بكنم. به نظر من اين امر بيشتر نشان دهنده‌ي محل سكونت نيروهاي اپوزيسيون است و اينكه در داخل مقيم هستند و يا در تبعيد و در خارج كشور. در حالي‌كه خطوط اصلي اپوزيسيون، چه چپ و چه راست در خارج و داخل عليرغم تفاوت‌هايي در شكل و .. اهداف طبقاتي يكساني را تعقيب مي‌كنند. جايگاه اپوزيسيون را بايد با افق و نمايندگي طبقاتي اين جريانات سنجيد تا با داخل و خارج. بهررو و عليرغم اين توضيح، مانعي براي پاسخ به سئوال مشخص شما درباره اپوزيسيون مقيم در داخل كشور، نمي بينم.

اپوزيسيون داخل: ملي مذهبيها، حزب مشاركت اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، دوم خردايها و ... در يك دوره بر اساس توهمي كه مردم كمابيش به آنها داشتند، در مقطعي كوتاه امكان بسيج توده‌اي را يافتند. كه بر اساس ماهيت طبقاتيشان نتوانستند از اين بسيج توده‌اي استقاده كنند، چرا كه امكان از كنترل خارج شدن اوضاع از دست آنها، بيشتر از سلطه طلبي حريف حكومتي شان آنها را به هراس وا مي‌داشت.

اين طيف، عليرغم تفاوت‌هايي كه دارند، بطور كلي در بعد اجتماعي ديگر شانسي ندارد. اين‌ها در آخرين مجال خود براي عرض اندام يعني «انتخابات» مجلس هفتم نه از فيل‌تر محافظه كاران تواسنتد عبور كنند ونه از فيل‌تر مردم. چرا كه به عنوان نمونه جامعه با بي اعتنايي به تحصن آن‌ها در اعتراض به حذفشان از ليست كانديداتوري برخورد كرد. اين طيف ديگر قدرت بسيج مردم را ندارد.

اميد بستن اينها به غرب و اروپا نيز در جريان «انتخابات» مجلس هفتم مشخص شد كه ره به جايي نمي برند. چرا كه جامعه اروپا اعتراضي به حذف آنها نكرد، بعكس كوشيد كه با حريفان آنان بسازد٠ موارد فراواني از بهبود روابط اقتصادي بين اروپا و جمهوري اسلامي بعد از انتخابات وجود دارد. (فروش قطعات هواپيما و ...). غرب نيز دارد خود را با وضعيت جديد تطبيق مي دهد.

با توجه به اين واقعيات، يعني دور شدن بيشتر بالا و پايين از اين طيف، آنها در موقعيت بسيار ضعيف‌تري نسبت به گذشته قرار گرفته‌اند و استراتزي كنونيشان تطبيق خود با اوضاع جديد، حفظ خود و دوري جستن از مصاف‌هايي كه بيشتر از اين آنها را با انزوا ببرد، است. آنها تدريجاً دارند به گرايش نوپاي «مستقل» دورن مجلس به نام «آبادگران» دل مي‌بندند و...

تنها عضوي از پيكر اين طيف كه كماكان به سياق سابق كار مي كند و آنها كماكان رويش مصممند، تلاششان براي كنترل راديكاليسم پاييني هاست.

 

آرش: اپوزيسيون خارج كشور در چه وضعي بسر مي برد؟ شما موقعيت و دورنماي جريانات مختلف اين اپوزيسيون را چگونه ارزياني مي‌كنيد؟

احمديان‌: به نظر من سلطنت طلبان شانسي ندارند، چرا كه آنها نمايندگي طبقه خاصي را در داخل نمي‌كنند. اتكا و اميدشان براي رسيدن به قدرت امكانات ماهواره و تبليغي وسيع‌شان، كودتا و هجوم نظامي آمريكا به عراق بود، كه بسياري از اين رؤياها و اتوپي ها در اوضاع سياسي منطقه‌اي بي نتيجه ماند. و يأس و ناميدي را براي اينان بهمراه آورده است.

طيف موسوم به جمهوري‌خواهان چه آنان كه همايش برلين را پيش بردند و چه آنان كه جذب اين اتحاد نشدند و به صورت مستقل يا به صورت كنفرانس موازي در پاريس در تلاشن، عليرغم تفاوت‌هايي كه در روش و شيوه و برنامه‌هاي خود با يك‌ديگر دارند، نهايتاً هدفي يكسان را كه تغييرات رفرميستي و ليبرالي در زمينه‌هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي است تعقيب مي كنند. آنها اين برنامه را حول شعارهايي هم‌چون «دمكراسي و جامعه مدني»، «جدايي دين از دولت»، «توسعه پايدار اقتصاد» فورموله كرده‌اند. و ليكن تعمق روي موارد و بندها و منشورها و پلاتفرم‌هاي طيف‌هاي مختلف جمهوريخواهان چيز زيادي بدست نمي‌دهد، چرا كه به نظر من مشكل اساسي اين جريانات بحران استراتژيك است. استراتژي اين طيف رو به جامعه ايران‌، پا در هواست. پلاتفرم و الگوي اينان به عنوان نمونه اين است كه جامعه‌اي مانند كشورهاي غرب را در ايران بسازند. اين استراتژي معلوم نيست با اتكاء به چه طبقه اجتماعياي در ايران مي خواهد پروژه‌هايش را پيش ببرد و چه طبقه اجتماعي‌اي را نمايندگي مي‌كند. سوسيال دمكرات‌ها در اروپا به طبقه‌اي در جامعه خود متكي گرديدند و در دوران رونق اقتصادي، با اتكاء به تكنولوژي پيشرفته توانستند در جوامعه اروپايي الگوي سوسيال دمكراسي و مدل دولت رفا را بسازند. آنها چي؟ كداميك از پارامترهاي سوسيال دمكراسي غرب كه خود هر روز در حال عقب نشيني است، در ايران امروز قابل تحقق است؟

در عصر گلوباليسم و جهاني شدن سرمايه، به فرض وجود همه پارامترهاي مورد نياز جمهوري خواهان در ايران ـ كه موجود نيست ـ چگونه و با اتكاء به چه نيرو و طبقه اجتماعي پروژه آنها پيش مي رود؟ در اروپا طبقه‌ي كارگر نيرو و پشتيبان رشد سوسيال دمكراسي در شرايط آنزمان اروپا بود، در ايران اين استراتژي را با چه نيرويي متحقق مي كند؟

بحث و اختلاف نظر ديدگاه چپ با ليبرال‌ها مطلقاً روي مواردي هم‌چون ضرورت جدايي دين از دولت، برابري حقوق مرد و زن، آزاديهاي دمكرايتك و ... نيست. چرا همه اين نكات بديهيترين موارد پلاتفرم برنامه حداقل كمونيستها هستند. بحث سر اين است كه با چه طبقهاي حتي اين موارد در جامعه پيش ميرود. رويدادهاي چند سال اخير، وجهههاي از ناپيگيري جريانات اپوزيسيون ليبرال و اصلاح طلب را حتي براي پيشبرد بندهاي از اين قبيل را به نمايش گذاشت.

 

آرش: وضعيت اپوزيسيون چپ را چگونه ارزيابي مي كنيد؟

احمديان‌: تغييرات اجتماعي بر بستر اوضاع سياسي كنوني و در شرايطي كه همه بحران‌ها و تضادها در جامعه به قوت خود باقي است، در شرايطي كه رژيم اسلامي مي رود با بهره گيري از زبوني اپوزيسيون درون حاكميت، پراكندگي و بي افقي طيف‌هاي مختلف اپوزيسيون داخل و خارج‌، سناريوي ارتجاعياش را با بهره گيري از اوضاع منطقه پيش ببرد. تنها يك پاسخ راديكال و چپ مي‌تواند اين روند را مانع گردد. اين نيرو و پتانسيل بالقوه در جامعه‌ي ايران وجود دارد و چپ مي تواند آن را به فعل در آورد.

رابطه داخل و خارج و تاثير گذاري چپ - حتي راست هم- مثل سابق نمانده است. فعاليت چهره هاي سوسيالست و علني كار، نشانه‌هاي چپي نوپا است. در همين چند ماه اخير نمونه‌هاي درخشاني از پاگيري جنبش عميق طبقات كارگر و زحمتكش جامعه‌، خود را نشان داده است.

چپ اكنون در جامعه ايران معناي اجتماعي و گسترده را در بر مي گيرد. تا آنجا كه به چپ كمونيست برمي گردد، ما خود را تنها جريان منحصر به فرد نمي دانيم و معتقديم كه بخشي از اين جريان هستيم. كه بويژه با توجه به نفوذ مادي و اجتماعياي كه در كُردستان داريم، از موقعيت مناسبي براي تاثير گذاري برخوردار هستيم.

چپ را در مفهوم كلي خود ديگر نمي‌توان با استاندارهاي كلاسيك و خط بنديهاي گذشته بازشناخت. «خط يك و خط دو و سه و چهار». بلكه چپ در جامعه كنوني ايران از نيازي اجتماعي و سياسي كه در بطن جامعه ايران معناي خود را باز مي يابد و در پاسخ به اين ايفاي نقش در اين اوضاع است كه خود را پيدا مي‌كند. ما در بطن اين روند هستيم. و خود را فعال اين گرايش مي دانيم. و به اين اعتبار بحث خويابي چپ و همنظري و همنگري طيف وسيعتري از گرايشات، جريانات و افراد مستقل چپ در پاسخ به مسائلي كه اوضاع سياسي ايران فراروي چپ و كمونيست‌ها قرار مي دهد، در برنامه ماست و ما اين فايل را كماكان باز مي بينيم و به سهم خود براي اتحاد چپ ايران در ابعاد اجتماعي در تلاش هستيم.