غيردولتی ها در بم
اينجا مردم هنوز زنده اند
·
«اين ها
افرادی را از خانواده خود دارند که تحت نظارت آنها هستند ولی نظارت، آموزش، تغذيه،
مشاوره، بهداشت، درمان و پرستاری توسط اينجا صورت می گيرد.» مراسم رسمی افتتاح مرکز
کودکان بی سرپرست که در آن يک مدرسه ۴ کلاسه و يک خوابگاه همراه با سرويس های
بهداشتی با قطعات پيش ساخته داير شده است با يک دقيقه سکوت به ياد قربانيان فاجعه
بم، صدای آواز ايرج بسطامی و با نام دکتر ناصر زرافشان آغاز می شود. برخی کودکان
بمی سرودی دسته جمعی را با هماهنگی و نظارت فعالان سيب اجرا می کنند. «فلفل نبين
چه ريزه بشکن ببين چه تيزه!...»
سهيل آصفی
تشکل غيردولتی «سيب» در نخستين ساعات پس از فاجعه
در بم حاضر بود.حضور سريع و بی وقفه يا انگيزه شکل گيری اين گروه شايد به تجربه
حوادث ناگوار در رودبار، بيرجند، طبس و... باز می گردد، تجربه ای که نشان داد غالب
گروه ها و افراد گوناگون داخلی و خارجی بسياری مايل به انجام کمک های مادی و معنوی
خود به حادثه ديدگان هستند که هر کدام را از طريق کانال های غيررسمی و غيردولتی به
دست حادثه ديدگان برسانند.
طبق گفته های يکی از موسسان و فعالان اين NGO در روز های نخست پس از وقوع زلزله در بم، سيل کمک های جنسی چنان
بی پايان، روانه بوده که دست اندرکاران «سيب» تصميم می گيرند مرکزی را در تهران
تنها به جمع آوری و ساماندهی اين کمک ها اختصاص دهند.
به گفته وی نخستين ستاد اعزامی سيب به بم در سومين
روز پس از وقوع زلزله همراه با ۴ کاميون شامل اجناس اهدايی برای کمک به بازماندگان
راهی بم می شود.
او توضيح می دهد: «وقتی به بم رسيديم، هيات مستقر
در بم توانست با سازماندهی توزيع چادر ها وظايف خود را شروع کند...» و ادامه می
دهد: «آن گونه که پرس وجو کرديم ميزان اين کمک ها به بيش از ۲۵۰ تن کالا بالغ می
شود.»
اما در بم همه چيز ويران شده است. سازمان غيردولتی
سيب در نخستين اقدام خود نسبت به ايجاد فضای شاد برای بازی کودکان اقدام و نخستين
کمپ های شادی برای کودکان و زنان را راه اندازی کرد. به گفته مسئولان اين NGO، اين نخستين حرکت برای از بين بردن روحيه نااميدی در مردم منطقه
بود، که به گفته اعضای اين تشکل: «حدود ۴۰۰ کودک و نوجوان بمی گرد هم جمع شده تا
در کلاس های شعر خوانی، قصه خوانی، نقاشی و انشانويسی که برای آنها برپا شده بود
شرکت کنند.» با ورود امدادگران به بم دامنه فعاليت «سيب» گسترش يافته و کلاس های
آموزش خانواده نيز راه اندازی می شوند.
به اذعان دوستانی که در جريان اوضاع روز های اول
زلزله قرار داشته اند، وضعيت امروز شهر (پس از ده ماه) تغيير محسوسی نسبت به روز
های رفته نکرده، جنب و جوش ها و آمد و شد ها شايد نسبت به گذشته کمتر شده باشد،
اما گرد غم و بوی مرگ در هر کوی و برزن شهر فراموش شده پراکنده است. خانه های
موقت، درها انباشته برهم، چادر ها و کانکس ها در کنار آوار های هنوز به جای مانده
از زلزله نخستين چشم انداز بم است.
اينجا بم است
اينجا بم است، ده ماه پس از زلزله ای که بنا به
آمار غيررسمی جان نزديک به ۷۰ هزار نفر از مردمان محروم و فراموش شده را گرفت.
اهالی همه را به ساختمان های گذشته راهنمايی می کنند: «اينجا بانک مسکن بود، اينجا
بيمارستان امام خمينی، اينجا دانشگاه پيام نور و اينجا گورستان ! و در هر اشاره به
گورستان می رسيم.
توضيحات، دوباره از سرگرفته می شوند، «اينجا چهار
نفر را با هم خاک کردند، اينجا هفت نفر، اينجا ده نفر و...» اجساد شناسايی نشده و
قبور آنها بی شمارند، قبوری که اثری از سنگ قبر روی آنها ديده نمی شود و تنها با
حاشيه سيمان دور آنها، می توان تفاوتشان را با بخش های ديگر سنگفرش تشخيص داد. و
هشدار می دهند: «همه جا قبر است و بايد دقت کنيد پايتان را کجا می گذاريد!»
ترياک هر کيلو ۴۸۰ هزارتومان
به گفته بوميان و افراد حاضر در محل، مواد مخدر
نقل و نبات شهر بم است. ترياک هر کيلو ۴۸۰ هزار تومان! در بم، فقر و اعتياد ملموس
می شود. نابسامانی ها و سرگردانی ها پس از وقوع زلزله صدچندان شده و شايد به ندرت
کودک يا نوجوانی را بيابی که سيگار کشيدن را حداقل يک بار تجربه نکرده باشد. تازه
اعتياد به سيگار حداقل ماجراست و اعتياد به انواع ديگر مواد مخدر برای بچه های ۸ ،۹ و ۱۵ ساله بمی چيزی نيست که باعث تعجب اهالی
شود.
نبودن بيمه، مهدکودک و عدم برخورداری از حقوق مصرح
در قانون کار بی تابی بمی ها را صدچندان کرده.
حقوق کارگران بسته بندی خرما که در سال گذشته،
روزانه ۱۳۰۰ تومان بوده _ گويا امسال رشد کرده و به ۲۰۰۰ تومان رسيده است!
مشکلات ديگر مربوط به وضعيت مدارس، آب آشاميدنی و
سرويس های بهداشتی شهر است. يکی از اعضای «سيب» در اين باره می گويد: «اولين مسئله
در منطقه، آب آشاميدنی بود که متاسفانه به علت آلودگی در منطقه و استفاده از آب
های راکد در حوضچه های غيربهداشتی و آلوده، کودکان منطقه در وضعيت بسيار ناگواری
به سر می بردند.»
با همه اين اوصاف، تامين آب آشاميدنی سالم در صدر
برنامه های ياری رسانی قرار می گيرد و با همياری نيرو های خارجی مستقر در محل به
سرانجام می رسد. با هماهنگی اين NGO در مجموع حدود ۳۰۰ سرويس بهداشتی در منطقه نصب شده است که در کنار
اين فعاليت ها، تعداد ۲۰ عدد نانوايی نيز در مناطق محروم بم راه اندازی خواهد شد.
قصه عليرضا
«عليرضا» راننده ماشينی است که هر روز چندين بار
در محلات بم پرسه می زند. او با اشاره به وضعيت غيرقابل باور مردم اين منطقه می
گويد: «شما که يک شب در اينجا مهمان هستيد، فردا می رويد، منی که در بم زندگی می
کنم، می دانم مردم الان چه مشکلاتی دارند... الان که ده ماه از زلزله گذشته، هنوز
آوار برداری شهر با همه اين تبليغاتی که می کنند تمام نشده است. هنوز بعضی ها را
سراغ دارم که داخل چادر زندگی می کنند، حتی از اسکان موقتی که قرار بود تا پانزدهم
فروردين ماه انجام شود، خبری نيست.
عليرضا از وضعيت امنيت شهر پس از گذشت ده ماه از
وقوع زلزله می گويد که بسيار نامساعد است.»
از سوی ديگر، اين مرد از پنجاه هزار تومان کمک
دولتی به مردم خبر می دهد که برای آواربرداری به آنها واگذار شده است که البته
اضافه می کندکه اين ۵۰ هزار تومان به روستاييان تعلق نگرفته است.
با پرس وجوی ميان مردم، درباره نوع ارزاق هلال
احمر، برخی ابراز رضايت می کنند و برخی ديگر آغاز فصل سرما را يادآور می شوند و
اينکه البسه توزيع شده ميان اهالی به هيچ عنوان مناسب آغاز فصل سرما نيست!
«عليرضا» مانند بسياری از بمی ها هر روز انتظار می کشد تا شب جمعه سر رسد و راهی
گورستان شود، حال و روز همکارانش نيز چيزی متفاوت از او نيست.
برای پيگيری کار عملياتی و طرح تحقيقاتی NGO سيب يکی از بوميان از نحوه خاکبرداری ها و کشف اجساد و زندگان در
گورستان بی انتهای بم می گويد: «کسانی که بازمانده ای داشتند، خانه های خود را
خاکبرداری کردند، اما بسياری از کسانی که بازمانده ای نداشتند، حتی خانه شان
خاکبرداری نشد.»
با گذشت چيزی نزديک به ده ماه از زلزله بم، کانکس
ها همچنان بر پا هستند و ظاهرا به گفته بوميان اثری از پيگيری جدی ساخت وساز ها
نيست. يکی از بوميان در اين باره می گويد: «قرار بود خانواده هايی که تعدادشان
زيادتر است يا از ۶ نفر به بالا است يک کانکس در اختيار داشته باشند که بعد اعلام
کردند نه، کانکس نمی دهيم، يک ميليون پول می دهيم و باز اعلام کردند يک ميليون را
نمی دهيم، و به جا ی آن در ساخت وساز خانه ها يک اتاق بيشتر برای شما می سازيم.»
گورستان خاموش
وسعت گورستان پشت رود و ميزان خرابی های آن در بم
شهره است و پيرامونش حرف و حديث بسيار.
اين منطقه که يکی از محروم ترين مناطق بم محسوب می
شود، محل کوره های آجرپزی است که بيشتر کارگران فصلی و غيربومی در آنجا مشغول
تکاپو برای بقايند! از آلونک های خشتی بسيار که مسکنش نام داده بودند هيچ خبری
نيست. با کمک های بين المللی سعی شده تا وضعيت پشت رود خصوصا از نظر امکان و
دسترسی به آب آشاميدنی سالم بهبود نسبی پيدا کند.
در ميان اين همه مشکل با شروع زمستان امکانات
گرمايشی در برخی از کانکس های بم عملا وجود ندارد، زيرا برخی از اين کانکس ها از
جنس PVC هستند و روشن کردن بخاری در آنها امکان وقوع آتش سوزی را بسيار
افزايش خواهد داد.
فريبرز رئيس دانا که يکی از پايه گذاران NGO سيب و از موثر ترين سامان دهندگان ستاد ياری رسانی بم به شمار می
رود دليل اصلی حضور خود در بم را يک وظيفه انسانی می داند و می گويد: «ديدم که به
کمک هموطنان مصيبت ديده بيايم، به ويژه اينکه با شهر بم يک ارتباط قلبی پيشين هم
داشتم. بلافاصله خواستيم راهی شويم. آمدن ما ابتدا به بم با مشکل روبه رو بود، اما
ما به هر صورت آمديم و به فعاليت ها ادامه داديم. ابتدا تنها بوديم ولی بعد هم
دوستان متعددی اين سو و آن سو به من پيشنهاد همکاری و کمک کردند. همين زمينه ای شد
برای دعوت از بقيه دوستان. سازماندهی اوليه آغاز شد و در همان مراحل اوليه به ذهنم
رسيد که نام NGO
سيب باشد. در همين راستا از علی صداقتی خياط، علی ديوسالار و حاج بهراميان و...
کمک خواستم و آنها آمدند، دريادلانه کمک کردند. هموطنان ديگر هم سخاوتمندانه ياری
رساندند و اين سازمان به راه افتاد.کسانی چون سيمين بهبهانی و شاعرانی مثل سيد علی
صالحی، دوستان ديگری مانند سعيد مدنی و آقای عمويی، آقای سحابی، آقای پرويز بابايی
نيز به کمک آ مدند.» «رئيس دانا» از تلاش های ياران سيب که آنها را بچه های اعماق
می نامد نيز سخن می گويد و از فعاليت های آنها در زمينه امداد، آموزش و... می
گويد. رئيس دانا با اشاره به منابع مالی اين NGO توضيح می دهد: «NGO های خيريه ای جهانی و ايرانی هستند که وقتی از اينجا بازديد
کردند، منابع مالی قابل توجهی را در اختيار ما قرار دارند و همانطور که می بينيد
ساختمان هايی را ساختيم و فعاليت هايی را شروع کرديم.»
به گفته رئيس دانا به طور متوسط حدود ۱۶۰ کودک زير
نظر «سيب» قرار دارند، تعدادی که گه گاه به ۲۵۰ تا ۳۰۰ تا هم می رسند!
افتتاح برای کودکان بی سرپرست
«اين ها افرادی را از خانواده خود دارند که تحت
نظارت آنها هستند ولی نظارت، آموزش، تغذيه، مشاوره، بهداشت، درمان و پرستاری توسط
اينجا صورت می گيرد.» مراسم رسمی افتتاح مرکز کودکان بی سرپرست که در آن يک مدرسه
۴ کلاسه و يک خوابگاه همراه با سرويس های بهداشتی با قطعات پيش ساخته داير شده است
با يک دقيقه سکوت به ياد قربانيان فاجعه بم، صدای آواز ايرج بسطامی و با نام دکتر
ناصر زرافشان آغاز می شود. برخی کودکان بمی سرودی دسته جمعی را با هماهنگی و نظارت
فعالان سيب اجرا می کنند. «فلفل نبين چه ريزه بشکن ببين چه تيزه!...» آقای خراسانی
که از بوميان بم است (متولی مکان مذکور وقف شده توسط پدرآقای سينا ظهير، آسيد
ابوالحسن ظهير) شعری را که سروده با همان لهجه محلی برای حضار می خواند.
محمدعلی عمويی نيز معتقد است: «سيب با کمترين
امکانات، توانسته پوشش مناسبی برای تعداد قابل توجهی از بچه های بم و مادران آنها
فراهم کند. به اين مختصر هم اکتفا نکرده، زمينی را در اختيار گرفته که تا آنجا که
برای من توضيح دادند قرار است مجتمعی سه طبقه ای، فرهنگی و آموزشی احداث کنند.»
سحابی از جست وجوی فرصتی می گويد برای کمک رسانی
به زلزله زدگان بم که سرانجام آن را يافته است و می گويد: «با دوستان آمديم اينجا
ببينيم چه می توانيم بکنيم. در پی اين جست وجو به دو کار رسيديم، يکی اينکه به
معلمين آموزش و پرورش که در اثر حادثه، از بين رفتن خانواده و... دچار افسردگی
شدند کمکی بکنيم و ديگر اينکه کمک به تجارت خرما...»
«سحابی» در مورد برآيند تاثير گذاری NGO در فضای سياسی جديد و پس از تحولات مجلس هفتم معتقد است: «NGO ها می توانند بسيار موثر باشند. NGO ها مثل احزابند در امور سياسی، سخنگوی مردمند.»
«سعيد مدنی» نيز زمينه کار در چنين بستر هايی را
بسيار مناسب ارزيابی می کند. او نگاه جالبی به قضيه دارد: «...يک نوع ورود راديکال
به حوزه اجتماعی وجود دارد و يک نوع ورود و رويکرد ليبرال. تفاوت اينها همه در اين
است که رويکرد راديکال در واقع به بنيان ها و ريشه های به وجود آمدن مشکلات و
بحران های اجتماعی واقف است و با علم به آن وارد می شود.
(روزنامه شرق)