چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۳ - ۲۰ اکتبر ۲۰۰۴

* چه کسی از کارگران کوچک حمايت میکند؟ *

کودکان در عرصهی اشتغال، انتخاب آزادانه يا اجباری!

چرا عده ای ترجيح میدهند کودکان زير پانزده سال را استخدام کنند؟

 

 

«گزارش از خبرنگار ايسنا: فاطمه خالقی»

خبرگزاری دانشجويان ايران

 

کودکان از جمله اقشار آسيبپذير يک اجتماع هستند و گرچه برخی وقتها مورد بیمهریهای مختلف قرار میگيرند، نمیتوانند داد خود را از اين بيدادها بستانند.

وجود قوانين و مقررات حمايتی و تاسيس ارگانهای دولتی و غيردولتی در جهت حمايت از کودکان را میتوان بطور دقيق، در اين راستا تعبير کرد که آنها نيازمند توجه و حمايت خاص هستند.

نپرداختن به موضوعات مرتبط با کودکان و حتی درگير کردن بیجهت ايشان با امور غيرضروری، نه تنها هيچ نفعی را در بر ندارد، بلکه به قيمت تباه کردن فردای اجتماع نيز قلمداد میشود.

يکی از مقولات مورد توجه در مورد کودکان، پرداختن به وضعيت کاری آنهاست. آيا چيزی تحت عنوان کار کودکان بايد وجود داشته باشد يا خير؟ اگر وجود دارد چه تفاوتی با کار بزرگسالان دارد؟ اگر وجود ندارد، بودنش چه ضمانت اجرايی دارد؟ اينها سوالاتی است که در مورد کار کودکان به ذهن میرسد.

به نظر میرسد در ابتدای امر، حتی فکر کردن به اين مساله نيز غيرمنطقی باشد چرا که کار و کودک دو واژهای هستند که هيچ سنخيت و تشابهی با هم ندارند. بعيد به نظر میرسد کودکی که بايد با همسن و سالهای خويش اوقات مفيد و سرنوشتسازی را برای خود رقم زند، مجبور باشد در موضع فروشنده يا کارگری برآيد که مجبور باشد با مردم سر و کله بزند.

اکثر کارهايی که کودکان به آن میپردازند، جزء شغلهای کاذب محسوب میشود و هر چند اين نوع کارها میتواند در طول روز، ممری برای گذران زندگیشان فراهم کند، اما نمیتواند برای آينده آنها تامينکننده باشد.

کودکان در کنار کارهايی چون فعاليت در کارگاههای زيرزمينی، واکسزدن، شيشه پاککردن، فال و آدامس فروختن، چندين برابر، اعمال و رفتار ناشايست ديگر را تجربه میکنند و مسلما با توجه به روحيه انعطافپذيری که دارند اين مسائل در زندگی آينده آنها بدون تاثير نيست.

هرچند کودکان از جمله اقشاری هستند که مجامع داخلی و بينالمللی، توجه خاصی نسبت به آنان دارند؛ اما آمار و ارقام نگرانکننده و تاسفبار نشان میدهد علیرغم اقدامات و پيشگيریهايی که در زمينه حمايت از آنها صورت گرفته، اما اين راهکارها، کافی و وافی نيستند و بايد به طور جدیتر با اين مقوله برخورد کرد.

برای مثال پيماننامه جهانی حقوق کودک يکی از مهمترين اسنادی است که تامينکننده حقوق کودکان به نحو شايستهای است، با اين حال که کشورهای زيادی عضو اين پيماننامه هستند و در اين سند، کار کودکان منعشده، با اين وجود کار کودکان و يا به تعبيری کودکان کار، پديدهای قابل رويت و رو به افزايش است و نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت.

وضعيت خانواده و فقر اقتصادی، از مهمترين عواملی هستند که سبب ورود کودکان به عرصه اشتغال میشوند. طبق تحقيقات حتی گاهی اوقات، کودکان با کار کردن سبب شدهاند که ساير اعضای خانوادهاشان کمتر به فساد و فحشا روی آورند.

بسترها و زمينههای گوناگونی که در کشورها وجود دارند، هر کدام به نحوی سبب پيدايش کودکان کار شده است.

کار کودکان، شيوهها و موارد متنوعی دارد که از جمله خطرناکترين آنها میتوان به توريسم جنسی آنها، اشاره کرد.

امروزه کودکان قربانيان اصلی گردشگری جنسی هستند. بسيارند کودکانی که به دليل فقر اقتصادی و توجه نکردن مسوولان به خودفروشی تن میدهند.

با اينکه آمار دقيقی از تعداد کودکانی که درگير روسپیگری و گردشگری جنسيند، وجود ندارد؛ اما طبق تخمين يونسکو، حدود يک ميليون کودک، تنها در هشت کشور آسيايی درگير روسپیگری هستند.(۱)

کار خانگی از ديگر مواردی است که باز، کودکان بسياری را قربانی میگيرد.

يونيسف در گزارشی اعلام کرده است:« استفاده گسترده از کودکان، به عنوان کارگرهای خانگی، غالبا ناشناخته باقی میماند. ميليونها کودک که اغلب آنها دختر هستند، در خطر سوء استفاده جنسی، استثمار و قاچاق قرار دارند.»

در کشور ما بايد اينگونه تلقی شود وقتی صحبت از غيرقانونی بودن کار کودکان میکنيم، جدای از کار نوجوانان و افراد بالای ۱۵ سال است که در قانون کار از آنها ياد شده است.

اگر مقوله کار کودکان تداعیکننده شرايط مندرج در قانون کار بود، نه تنها از اين بحث به عنوان مشکل ياد نمیشد، بلکه دربرگيرنده ابزارها و شيوههای حمايتی مطلوبی نيز از آن میشد.

نگاهی به مجموعه قوانين کشورمان در مورد کار، نشان میدهد هرچند ممکن است قانون در برخی موارد تامين کننده حقوق يکی از اطراف قرارداد کار نباشد، اما از طرفی همين قوانين در صورت پياده شدن میتوانند جلو بسياری از مشکلات را بگيرند.

اصل چهلوسوم قانون اساسی میگويد:« برای تامين استقلال اقتصادی جامعه و ريشهکن کردن فقر و محروميت و برآوردن نيازهای انسان در جريان رشد، با حفظ آزادگی او، اقتصاد جمهوری اسلامی ايران براساس ضوابط زير استوار میشود:

۱ - تامين نيازهای اساسی:مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکيل خانواده برای همه.

۲ - تامين شرايط و امکانات کار برای همه به منظور رسيدن به اشتغال کامل و قرار دادن وسايل کار در اختيار همه کسانی که قادر به کارند ولی وسايل کار ندارند، در شکل تعاونی، از راه وام بدون بهره يا هر راه مشروع ديگر که نه به تمرکز و تداول ثروت در دست افراد و گروههای خاص منتهی شود و نه دولت را به صورت يک کارفرمای بزرگ مطلق درآورد.اين اقدام بايد با رعايت ضرورتهای حاکم بر برنامهريزی عمومی اقتصاد کشور در هر يک از مراحل رشد، صورت گيرد.

۳ - تنظيم برنامه اقتصادی کشور به صورتی که شکل و محتوا و ساعات کار چنان باشد که هر فرد علاوه بر تلاش شغلی، فرصت و توان کافی برای خودسازی معنوی، سياسی و اجتماعی و شرکت فعال در رهبری کشور و افزايش مهارت و ابتکار داشته باشد.

۴ - رعايت آزادی انتخاب شغل و عدم اجبار افراد به کاری معين و جلوگيری از بهرهکشی از کار ديگران.»

همينطور طبق ماده ۷۹ قانون کار جمهوری اسلامی ايران به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام، ممنوع است.

ماده ۸۰ نيز استخدام افراد ۱۵ تا ۱۸ سال را منوط به اعلام آزمايشهای پزشکی از سوی سازمان تامين اجتماعی میداند.

طبق قانون کار، آزمايشهای پزشکی کارگر نوجوان، حداقل بايد سالی يکبار تمديد شود و مدارک مربوط در پرونده استخدامی وی ضبط شود. پزشک درباره تناسب نوع کار با توانايی کارگر نوجوان اظهار نظر میکند و چنانچه کار مربوط را نامناسب بداند، کارفرما مکلف است در حدود امکانات خود، شغل کارگر را تغيير دهد.

طبق ماده ۸۲ قانون کار، ساعات کار روزانه کارگر نوجوان نيم ساعت کمتر از ساعت کار معمولی کارگران است. ترتيب استفاده از اين امتياز با توافق کارگر و کارفرما، تعيين میشود.

طبق قانون کار ما در مشاغل و کارهايی که به علت ماهيت آن يا شرايطی که کار در آن انجام میشود، برای سلامتی يا اخلاق کارآموزان و نوجوانان زيانآور است، حداقل سن کار ۱۸ سال تمام خواهد بود و تشخيص اين امر با وزارت کار و امور اجتماعی است، ضمن اينکه ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام کار در شب و نيز ارجاع کارهای سخت، زيانآور، خطرناک و حمل بار با دست، بيش از حد مجاز و بدون استفاده از وسايل مکانيکی برای کارگر نوجوان، ممنوع است.

و نهايت اينکه ماده ۹۶ میگويد:« به منظور اجرای صحيح اين قانون و ضوابط حفاظت فنی، اداره کل بازرسی وزارت کار و امور اجتماعی با وظايف ذيل تشکيل میشود:

نظارت بر اجرای مقررات ناظر به شرايط کار بويژه مقررات حمايتی مربوط به کارهای سخت، زيانآور، خطرناک، مدت کار، رفاه کارگر، اشتغال زنان و کارگران نوجوان.»

بنابراين وقتی صحبت از کار کودکان میشود، منظور غير از مواردی است که در قانون آمده، زيرا در اينصورت چندان مشکلی پيش نمیآيد.

کشور ما جزء پيماننامه حقوق کودک است، ضمن اينکه به مقاولهنامه سال ۱۹۹۹ سازمان بينالمللی کار (ILO) در زمينه منع کار کودکان نيز ملحق شده است.

ماده يک اين مقاولهنامه از اعضای خود میخواهد که تدابير موثری را در رفع بدترين اشکال کار کودکان، اتخاذ کنند.

در ماده ۲ اين مقاولهنامه، واژه کودک به افراد زير ۱۸ سال اطلاق شده و در ماده ۳ مشخص شده است که چه اشکالی از مشاغل برای کودکان به عنوان بدترين کارها به شمار میآيد.

با وجود الحاق کشورمان - ايران - به کنوانسيونهای بينالمللی در مورد منع کار کودکان و داشتن قوانين نسبتا خوبی در اين زمينه اما باز متاسفانه، هر روز شاهد افزايش کار کودکان هستيم و اين نشان میدهد هنوز کشور ما نتوانسته در جهت هماهنگی با استانداردهای مربوطه گام مؤثری بردارد.

برخی از کارفرمايان با استخدام نيروهای زير ۱۸ سال و حتی زير ۱۵ سال، قراردادی با آنها منعقد نمیکنند و از اين طريق زير بار قوانين کار نمیروند، هر چند کودکان نيز به علت اطلاع نکردن، پافشاری و اصراری بر انعقاد قرارداد ندارند. ممکن است در همين زمينه عدهای بر اين نظر باشند که وقتی کودکی را به کار میگيرند، نبايد تابع قانون کار باشند که در اينجا لازم به ذکر است اولا کارفرما حق ندارد اشخاص زير ۱۵ سال را استخدام کند؛ در ثانی اينکه کسی تابع قانون کار نيست به منزله پذيرفتن هر نوع قرارداد شخصی نيست، چرا که مطابق با استانداردهای ملی و بينالمللی در مورد کار، برخی از قوانين کار، جزء مقررات غير قابل عدول و تخطی ناپذير هستند و حتی طرفين قرارداد نيز نمیتوانند به کمتر از آن توافق کنند و رعايت نکردن چنين ضوابطی میتواند پيگيریهای قضايی و حقوقی را همراه داشته باشد. البته نبايد از ياد برد علیرغم شعارهايی که در جهت مخالفت با کار کودک میشود، اما واقعيت اين است که کار کودک وجود دارد و نمیتوان چشمها را از ديدن آن بست، پس بهتر است که مسوولان و دستاندرکاران امر تمهيدات و زمينههايی بينديشند که حقوق کودکان نيز در اين راستا حفظ شود.

هر چند گروهها و انجمنهای مختلفی در کشور، در راستای حمايت از کودکان فعاليت میکنند؛ اما به نظر میرسد به علت نداشتن انسجام و هماهنگی لازم نتوانستهاند گامی در جهت ارتقای حقوق کودکان بردارند و اين جای تاسف دارد در جهانی که بشريت و حفظ کرامت آن، سرلوحه منشور ملل متحد و ساير اسناد حقوق بشری است، ما هنوز نتوانستهايم چارچوب و اساس کار کودکان را ترسيم کنيم.

به نظر میرسد بحث کودکان و حقوق آنان، هرگز مانند حقوق زنان که چالشبرانگيز و مورد اختلافی است، نباشد، با اين وجود اينکه چرا نتوانستهايم با پديده کار کودکان برخورد مناسبی داشته باشيم، جای سوال دارد. اين در حالی است در کشوری زندگی میکنيم که حتی در قوانين زمان داريوش هخامنشی به مواردی برمیخوريم که امروزه در پيشرفتهترين کشورهای اروپايی سخن از چنين حقوقی به ميان میآيد.

 

«گزارش از خبرنگار ايسنا: فاطمه خالقی»

(۱) Unesco Bice Dans Larue avecLes

Enfants editions puf paris 1995 p.38