چهارمين کنگره بين المللی مارکس
سايت اتحادکار
چهارمين
« کنگره بين المللی مارکس » در روزهای 29 سپتامبر تا 2 اکتبر 2004 ، در دانشگاه «
نانتر» در حومه پاريس ، برگزارگرديد و با استقبال فراوان علاقه مندان روبروشد.
دراين کنگره که به وسيله نشريه « اکتوئل مارکس » ( وابسته به دانشگاه پاريس 10ـ
نانتر ) و با همکاری چندين موسسه تحقيقاتی ، کانون مطالعات مارکسيستی ، فصلنامه و
نشريه ديگر برگزار گرديده بود ، حدود 300 نفر از پژوهشگران ، استادان و شخصيتهای
علمی و سياسی ، از بيش از 20 کشور ، شرکت داشتند. سميرامين ، اتين باليبار ، ژاک
بيده ( استاد وپژوهشگر فلسفه سياسی و رئيس کنگره ) ، سوزان جرج ، ديويد هاروی ،
اريک هابزبام ، ژرژ لابيکا ، مايکل لووی ، تونی نگری ، آندره توزل و آلن تورن ، از
جمله شرکت کنندگان دراين گردهمايي بزرگ بودند. نخستين کنگره بين المللی مارکس نيز
، درسال 1995 ، درهمين محل تشکيل شده بود.
موضوع
اصلی کنگره چهارم ، « جنگ امپرياليستی ، جنگ اجتماعی » اعلام شده بود.
درفراخوان اين کنگره آمده بود:
«
دراين آغاز قرن ، درحالی که تصور می شد که پايان رويارويي بلوکهای متضاد وضعيت صلح
آميزی را بوجود آورده است ، قدرت نمايي جنگی امپرياليسم و خشونت عامدانه سرمايه
داری درکشورهايي از « جنوب » که به صورت طعمه ای درآمده اند ، فضای جهان را شديدا
منقلب ساخته است.
درحالی
که يک قدرت امپرياليستی رهبری هژمونيک خود را راسا اعلام می دارد ، مجموعه قدرتهای
« شمال » تحت لوای يک نظام جهانی مبتنی بر کالاسازی و سودجويي گرد می آيند و به
عنوان همين نظام ، درصدد نفی و حذف دستاوردهای کارگران و زنان ، تضمين های مربوط
به حقوق شهروندان ، و همه اشکال همبستگی اجتماعی که طی مدت دو قرن انقلابات و
مبارزات توده ای ايجاد شده اند ، برمی آيند.
آنچه
اکنون مطرح و موضوع مجادله است ، آينده آن جنبش تاريخی بزرگ برای رهايي انسان است
که با انقلاب فرانسه ، جنبشهای کارگری و مبارزات خلقهای تحت استعمار ، آغاز و
تداوم يافته است.
برای
شناسايي و درک آن چيزی که درحال رخ دادن است ، و برای طراحی يک آينده ، به کارگيری
همه نيروهای فکری و ذهنی اکنون ضرورت می يابد.....
درارتباط
با مضمون بالا و يا علاوه بر آن ، اين کنگره موضوعات و مسائل بسيار متنوعی را دربر
می گرفت. اين موضوعات ، از يک سو ، برحسب بخشها و شاخه های « علمی » مانند فلسفه ،
اقتصاد ، حقوق ، تاريخ ، جامعه شناسی و... ، و از سوی ديگر ، به صورت « موضوعی »
نظير سوسياليسم ، مناسبات اجتماعی و مسئله جنسيت ، محيط زيست و... تقسيم بندی شده
بود که ، درهر مورد ، چند « آتليه » يا جلسات بحث ، همراه با ارائه مقالات و نتايج
پژوهشها و پرسش و پاسخ ، برگزار می شد. درمجموع ، نزديک به صد آتليه پيرامون مسائل
و موضوعات مذکور ، طی اين گردهمايي ، تشکيل گرديد. علاوه بر اينها ، و به منظور
ارائه يک جمع بندی از برخی مباحث مربوط به مضمون اصلی کنگره ، چهار جلسه عمومی نيز
زير عناوين « جنگ امپرياليستی ، جنگ اجتماعی » ، « امپراتوری / امپرياليسم » ، «
خشونت سرمايه ، تخريب اجتماعی » و « خشونت از بالا ، قدرت از پايين » ، سازماندهی
شده بود.
در
بخش مربوط به « مطالعات مارکسيستی » ، از جمله ، شش آتليه به بحث و بررسی پيرامون
کتاب « سرمايه » اختصاص يافته بود. هدف از برگزاری اين جلسات بحث ، دستيابی به
درکی امروزين از « سرمايه » و بهره گيری از آن در عرصه های تجزيه و تحليل اوضاع و
مبارزات سياسی جاری ، مطرح شده بود. دراين جلسات که جامعه شناسان و مورخان نيز
درکنار اقتصاددانان و فيلسوفان ، از گرايشهای گوناگون هگلی ، مکتب فرانکفورتی ،
گرامشی ، آلتوسری و... ، حضور داشتند ، برداشتها و تفسيرهای مختلف از « سرمايه »
به ويژه درباره ارائه درک و شناخت بهتری از دگرگونی های جاری درسطح جهانی ، درعصر
« نئوليبراليسم » و يا ، متقابلا ، مبارزه برای « جهانی ديگر » ، مورد بحث و جدل
قرار گرفت.
دربخش
« سوسياليسم » که با هماهنگی تونی آندره آنی و با شرکت پژوهشگران و استادانی از
فرانسه ، چين ، کوبا ، آمريکا ، برزيل و... ، در قالب 9 آتليه و يک جلسه عمومی
برگزار شد ، هم مباحث نظری و هم برخی تجارب عينی مطرح گرديد. چنان که در معرفی
مباحث اين بخش عنوان شد ، هنگامی که « سوسياليسم » مطرح می شود غالبا سخن از ويرانه
های آن به ميان می آيد ، در صورتی که درواقع می توان دست کم ، چهار عرصه مختلف را
متمايز کرد که به تجارب و بحثهای متفاوت و تازه ای درآن باره دامن زده است:
1ـ
تجارب متنوع و ، درعين حال ، همگرای تلفيق سوسياليسم با بازار ، که درآنها اشکال
مالکيت عمومی يا اجتماعی مسلط هستند ، که در فاصله ميان آغاز دهه 80 و اوايل دهه
90 ميلادی ، در چين ، ويتنام و کوبا به کار گرفته شده ، و بهبود وضعيت اقتصادی و
يا توسعه سريع اقتصاد اين کشورها را موجب شده اند.
2ـ
در عرصه تئوريک ، بررسيها و تحقيقات پيرامون « مدلهای سوسياليسم » ، طی 30 سال
گذشته ، رشد و رونق قابل ملاحظه ای يافته است که بازهم ادامه دارد.
3ـ
در واکنش به گسترش و قدرت نمايي سرمايه داران نئوليبرال ، مقوله « مالکيت اجتماعی
» در سالهای اخير ، از جمله در فرانسه ، موضوعيت و اهميت تازه ای يافته و ، بررسی
های مربوط بدان ، به پيشنهادهای مشخصی هم درمورد بازسازی بخش عمومی ، دگرگونی در
ساختار دولت ، و همچنين کنترل بازارها و جهانی شدن جاری ، منجر شده است.
4ـ اقتصاد
مبتنی بر همبستگی ( در زمينه مصرف ، درمورد مبادله عادلانه و يا تامين مالی متکی
بر همياری و همبستگی ) نيز که در دوره اخير از پيشرفتهايي محدود ولی موثر برخوردار
گرديده و ، نهايتا ، برقراری نوعی سوسياليسم خودگردان و اجتماعی کردن بازارها را
دنبال می کند.
در
جلسه عمومی روز 30 سپتامبر که به بررسی رابطه و تعارض ميان مقولات « امپراتوری » و
« امپرياليسم » اختصاص داشت ، ديويد هاروی ، استاد دانشگاه از آمريکا ، تونی نگری
، فيلسوف و مبارز سياسی پرسابقه ايتاليايي ، و آندره توزل و ژاک بيده ، از فرانسه،
ديدگاههای خود را مطرح کردند. هاروی که کتابی نيز با عنوان « امپرياليسم نوين » به
رشته تحرير درآورده است ، مروری اجمالی برمجموعه تحولات عمده سه دهه گذشته در
سرمايه داری جهانی ، از مقررات زدايي گرفته تا رشد و رونق بيسابقه بازارهای پولی و
مالی ، و رابطه ميان مراکز اصلی سرمايه داری با جوامع پيرامونی ، ارائه و نتيجه
گيری کرد که مضمون مشترک و اساسی تحولات عمده اين دوره ، تلاش طبقات حاکم برای
بازيابی و اعاده مالکيت و قدرت شان ، که دراثر جنبشها و مبارزات قبلی ( يعنی از
دهه 30 تا دهه 70 ميلادی ) خدشه دار و تضعيف شده بود ، در سطح ملی و بين المللی
بوده است.
تونی
نگری ، برعکس ، برآن بود که مقوله « امپرياليسم » اکنون ديگر معنی ومفهوم خود را
از دست داده و ، بنابراين ، قادر به توضيح تحولات اخير در عرصه جهانی نيست. از نظر
وی امپرياليسم مربوط به رشد و گسترش جهانی
سرمايه داری مبتنی بر « دولت ـ ملت » بوده که خود اين نهاد نيز اکنون رو به زوال
است. نگری ، به جای امپرياليسم ، مقوله « امپراتوری » را عنوان کرده که عبارتست از
نوعی حاکميت جهانی که با ادغام بخشی از نهادهای ملی و فراملی ، و فراتر از مرزهای
جغرافيايي ، مقاصد فرمانروايي خود را دنبال می کند. براين اساس ، به اعتقاد وی ،
مقولات « ملت » ، « توده » و « طبقه » نيز اکنون ديگر کهنه شده است و مبارزه جاری
عليه « امپراتوری » ، توسط « انبوه کثير » و يا افراد ، گروهها و محافل بسيار
متکثر و متنوعی که به شکل شبکه ای پيوند می يابند ، انجام می گيرد. ( جهت اطلاع از
معرفی و نقد نظرات تونی نگری که ، به همراه ميکائيل هارت ، کتاب « امپراتوری » را
در سال 2000 و اخيرا هم کتاب « جمع کثير » را منتشر ساخته است ، می توان به ترجمه
مقاله ای از « مانتلی ريويو » ، مندرج در « اتحادکار » شماره 100 ، شهريور 1381 ،
مراجعه کرد).
ژاک
بيده ، در سخنرانی خود در اين جلسه ، ضمن نقد ديدگاه تونی نگری و با تاکيد براين
که نه تنها امپرياليسم به پايان نرسيده بلکه ، امروزه ، به شديدترين حالت
خود رسيده است ، گفت آنچه که اکنون « امپراتوری » خوانده می شود ، درواقع ، برخورد
امپرياليسم موجود با يک نهاد يا نظام اجتماعی کلی است که هنوز کاملا شکل نگرفته
است و آن هم « دولت ـ جهان » است. به نظر بيده ، همان طور که سرمايه داری برای رشد
و گسترش خود ، در سطح ملی ، به اقتدار دولتی مرکزی نيازمند بود ، سرمايه داری
جهانی شده امروز نيز ، برای کارکرد خويش ، محتاج يک نهاد طبقاتی جهانی يا يک «
دولت ـ جهان » است ، لکن اين نهاد هنوز در مرحله جنينی و درحال شکل گيری است. طبق
اين ديدگاه تشبثات اخير امپرياليسم آمريکا و يا جنگی که اين « امپراتوری » عليه «
جهان » آغاز کرده است نيز می تواند نمودی از تلاشهای آمريکا برای فائق آمدن بر «
دولت ـ جهان » درحال شدن ، و يا تقلائی برای جايگزينی آن ، باشد که طبعا ، باتوجه
به مسير تحولات جهانی و همچنين توازن قوای درون امپرياليستی ، نمی تواند موفق شود.
شايان
ذکر است که بخشی از مقالات و سخنرانی های ارائه شده دراين کنگره ، در سايت زيرقابل
دسترسی است و مجموعه آنها نيز ، همانند مطالب کنگره های پيشين ، در چند مجلد منتشر
خواهد شد.
http://netx.u-paris10.fr/actuelmarx/index