گفت وگوی شهروند با رضا مرزبان
درباره همايش جمهوری
خواهان دموکرات و لائيک
·
افق ايجاد موقعيتی برای نزديک
شدن همه معتقدان به جمهوری مستقل ايران را، من می بينم. من اميدوارم اين اجتماعات
راه را هموار کند تا معتقدان به جمهوری به هم نزديک شوند، فاصله ها را دور بريزند
و دوران طولانی تعصب و سکت سازمانی را از سر بگذرانند. در اين صورت، جنبش روشنفکری
و مترقی ايران نشان خواهد داد که به مرحله يکپارچگی رسيده است
جواد طالعی -- دفتر اروپائی شهروند
اشاره:
رضا مرزبان روزنامه نگار پرسابقه از جمله شخصيت
های مستقلی بود که در همايش جمهوری خواهان دموکرات و لائيک شرکت داشت و روند آن را
از آغاز تا پايان دنبال کرد.
با استفاده از فرصتی که استراحت ميان دو بخش
برنامه ايجاد کرد، درباره برخی از مسائل مهمی که در همايش مطرح بود، با ايشان به
گفت و گو نشستم. متن اين گفت و گوی کوتاه را در اينجا می خوانيد:
آقای مرزبان! در جبهه جمهوری خواهی
ايران، اکنون سه جريان "اتحاد جمهوری خواهان ايران" ، "جمهوری
خواهان دموکرات و لائيک" و منشور ۸۱ به وجود آمده است. اتحاد جمهوری خواهان
ايران، راه موفقيت برای تغيير شرايط کشور را همکاری با همه نيروهائی می داند که به
يک جمهوری بر اساس جدائی سياست از دين باور دارند و همکاری با نيروهای اصلاح طلب
داخل کشور را نيز نفی نمی کند. جمهوری خواهان دموکرات و لائيک اعتقاد به آن دارند
که يک جمهوری مبتنی بر آرای آزاد مردم و جدا از دين و مرام و ايدئولوژی تنها بر
ويرانه های جمهوری اسلامی ممکن است و به اين ترتيب هر نوع همکاری با جناح های
مختلف حکومت و يا طرفداران هرنوع حکومت موروثی را نفی می کنند. منشور ۸۱ نيز
خواهان همکاری همه نيروها تا تشکيل مجلس موسسان است و می گويد که مجلس موسسان بايد
درباره فرم حکومت آينده تصميم بگيرد. آيا به نظر شما اميدی به آن هست که اين سه
نيرو روزی همگام شوند تا بتوانند وزنه ای در برابر رژيم حاکم بر ايران ايجاد کنند؟
-- آنچه که شما مطرح کرديد، در واقع نقطه اميد من
و دليل شرکت من در همايش پاريس است. افق ايجاد موقعيتی برای نزديک شدن همه معتقدان
به جمهوری مستقل ايران را، من می بينم. من اميدوارم اين اجتماعات راه را هموار کند
تا معتقدان به جمهوری به هم نزديک شوند، فاصله ها را دور بريزند و دوران طولانی
تعصب و سکت سازمانی را از سر بگذرانند. در اين صورت، جنبش روشنفکری و مترقی ايران
نشان خواهد داد که به مرحله يکپارچگی رسيده است. من، از ديروز، با شرکت در اين
همايش اميد بيشتری به تحقق اين امر يافته ام.
اما در دامنه جمهوری خواهی، همانطور که
اشاره کردم سه ديدگاه کاملا متفاوت در زمينه همکاری نيروها وجود دارد که شايد مانع
همکاری و ائتلاف باشد. حتی بخشی از نيروهای حاضر در همين همايش، خواستار جمهوری
شورائی هستند و اعلام کرده اند که اگر جمهوری خواهان دموکرات و لائيک دنبال جمهوری
پارلمانی باشند با اين حرکت همراهی نخواهند کرد. آيا شما به رغم اين اختلاف نظرها
باز هم اميدوار به يافتن يک راه ميانه هستيد؟
-- اعتقاد من بر اين است که ما در برابر آينده
ايران سه دشمن داريم: اول سلطنت که مردم ريشه آن را کندند و اميدوار بوديم که برای
هميشه از بين برود. اما با خدعه و فريب آقای خمينی زمينه ای فراهم آمد که حالا می
بينيم در اينجا و آنجا حتی از ۲۸ مرداد هم دفاع می کنند.
دومين دشمن هيرارشی مذهبی است. بايد به ياد داشته
باشيم که مذهب مسئله ای جدا از مسئله روحانيت است. روحانيت شيعه به اين صورتی که
هست، مولود دوران سياه صفويه است و شکل گيری آن به صورت امروزی هم ميراث دوران
سياهی است که با جنگ های ايران و روس همراه بود. از همان زمان، سلطنت و روحانيت به
عنوان دو پايه سرکوب آزادی ها عمل کرده و مانع حرکت جنبش ملی در ايران بوده اند.
بنابراين، به قدرت رسيدن حاکميت دينی، در واقع ما را به دوران آغاز مشروطه پس رانده
است. اين مبارزه وسيع را بايد به ياد داشت و از هرنوع همبستگی با روحانيت چشم پوشی
کرد. مبنای کار روحانيت خلافت است. مردم ايران قبلا تجربه نداشته اند، اما اکنون
۲۶ سال تجربه کرده اند. جمهوری، به معنای حکومت مردم، با هيچ پسوندی سازگار نيست و
وقتی که پسوند اسلام به آن اضافه شد به معنای تبعيض است. اين تبعيض تمام مشکلات
ديروز و امروز ايران را تشديد کرده است. اصطلاحاتی مثل اصلاح طلب و غير اصلاح طلب،
بر زمينه همکاری با روحانيت شکل گرفته اند. در حالی که اين اصولا حکومت روحانيت
است که بايد از تاريخ ايران حذف شود. کسانی که راه ميانه را برای سازش در پيش می
گيرند، جائی ندارند و به تدريج آنقدر منزوی می شوند تا سرانجام تاريخ تکليفشان را
روشن کند. ديگرانی هم که صحبت از جمهوری می کنند، بايد به اين امر توجه داشته
باشند که جمهوری مربوط به مردم ايران است و بايد برای مردم ايران ساخته شود. اين
که برخی شکل شورائی را مطرح می کنند، چيزی شبيه مشکل قديمی ما را تجديد حيات می
کنند. نيروهای مترقی حاضر در انقلاب ايران، هنگامی که ما انتظار داشتيم نقش سازنده
شان را در عمل نشان بدهند، در حالی که ماشين قدرت به دست روحانيت افتاده بود، با
يکديگر بر سر تبيين اين امر می جنگيدند که در چه مرحله ای از انقلاب هستيم. انقلاب
بورژوازی؟ يا انقلاب سوسياليستی؟ اين ها مسائل آن روز ما نبود و الان هم طرح
مسائلی نظير پارلمانی يا شورائی بودن جمهوری مسئله روز ما نيست. طرح چنين مسائلی
فقط ايجاد شکاف می کند. به اعتقاد من بايد برای استوار ساختن بنياد جمهوری خواهی
در ايران کوشيد. در اين زمينه بايد به يک نکته توجه داشت: «خارجی» تعيين کننده
نهائی بازی های سياسی در ايران است. آنجا که فرصت پيدا کند آقای خمينی را می آورد
و وقتی هم که فرصت پيدا کرد رضاخان را آورد. حالا هم اگر بتواند کسی از اين نوع را
می آورد. ما بايد با چشم باز به مسائل نگاه کنيم و هشيار اين نوع مداخله خارجی هم
باشيم که آثار حضورش در عراق و افغانستان را پيش چشم خودمان داريم.
اشاره کرديد به وضعيت اصلاح طلبان و
اين نکته که اصلاح طلب و غير اصلاح طلب فرقی نمی کند و ما در هر حال خواستار يک
حکومت غير مذهبی هستيم. در ده سال گذشته ديده ايم که برخی از همين اصلاح طلب ها به
سوی سکولاريسم روی آورده اند و امروز انديشه جدائی مذهب و سياست را مطرح می کنند و
به خاطر آن به زندان هم می افتند. آيا معتقد نيستيد که دست کم بخشی از اصلاح طلبان
معتقد به سکولاريسم می توانند جذب جنبش جمهوری خواهی بشوند؟ چه بايد کرد که آن ها
با اين گرايش پيوند عميق تری بيابند؟
-- ما، برای آن ها هيچ کاری نمی توانيم بکنيم. در
رژيم شاه دستگاه را چه کسانی می گرداندند؟ جمعی بودند که تمام تشکيلات را اداره می
کردند. اين ها هم دارند سيستم حکومت روحانی را می گردانند و زير بليت ولايت فقيه
هستند. ما با اين ها کاری نداريم. بلکه آن ها هستند که بايد تکليفشان را روشن و
صفشان را مشخص کنند. اين ها ده سال به عنوان اصلاح طلب با مردم بازی کردند که راه
بينابين را بگيرند. کسانی، از جمله خود من، از روز اول معتقد بوديم که اين ها دروغ
می گويند و ابزار دست حکومت هستند. الان هم مسئله همين است. اگر صداقتی در
رفتارشان باشد، خودشان راه خودشان را اصلاح می کنند و به مردم می پيوندند. پيوستن
به مردم هم يعنی جمهوری، جمهوری خالص و بدون پيشوند و پسوند. جمهوری ای که اراده
مردم بر آن حاکم باشد. کسی نمی تواند به کسی بگويد که تو قبلا اصلاح طلب بوده ای و
حالا نمی توانی جمهوری خواه باشی.
در روز دوم همايش جمهوری خواهان
دموکرات و لائيک، محدود کردن کار خبرنگاران سبب شد که ساعت ها از وقت نشست صرف بحث
درباره حقوق و آزادی روزنامه نگاران شود. شما به عنوان يکی از قديمی ترين روزنامه
نگاران ايران، درباره آنچه در اينجا گذشت چه می گوئيد؟
-- به اعتقاد من، کسانی که برنامه ريزی کار را
کردند، دچار نوعی محافظه کاری شدند به خاطر کسانی که احيانا ممکن است به ايران رفت
و آمد داشته باشند. اين محافظه کاری سبب شد که اصل را زير پا بگذارند. ما، اينجا
برای آزادی جمع شده ايم. ما که در اغلب متون خودمان مدعی دفاع از آزادی بی حد و
حصر در جامعه ايران هستيم بايد بپذيريم که دفاع از آزادی طبعا نمی تواند با اين
گونه محافظه کاری ها سازگار باشد.
اما در طرح مسئله هيچکس به مشکل کسانی
که با ايران در رفت و آمدند اشاره نمی کند. بيشتر به اين نکته اشاره می شود که
عکسبرداری و فيلمبرداری امنيت افرادی را به خطر می اندازد که نمی خواهند هويتشان
شناخته شود.
-- چنين افرادی می توانند از شرکت در چنين همايش
هائی بپرهيزند.
يعنی شما معتقديد کسی که در يک همايش
باز شرکت می کند نمی تواند خواستار آن باشد که هويتش پنهان بماند؟
-- بله. من اينطور فکر می کنم.
از شما به خاطر شرکت در اين گفت و گو سپاسگزارم.