چهارشنبه ۲۰ خرداد ١٣٨٣ – ۹ ژوئن ٢٠٠۴

جهاني شدن آري _ حکومت ديني نه !

يادداشتهايي در باره گلوباليسم و سازمان تجارت جهاني(1)

 

  •   انديشه اي كه با حفظ استبداد ديني مي خواهد ايران را به عضويت  WTO  در آورد و از گلوباليسم تنها جنبه اقتصادي ان را تبليغ مي كند و جوانب سياسي و فرهنگي را از صورت مسئله حذف مي كند در واقع جامعه ايران رابه يك بحران همه جانبه مي كشاند!
  •    جهاني شدن نه اجبار است و نه انتخاب! چراکه ، سازمان تجارت جهاني کارت دعوتي براي رژيم اسلامي ارسال نکرده است .همچنين ؛ انتخابي هم در کار نيست. اگر امروز اگاهانه  به جامعه جهاني  نپيونديم؛ فردا همه چيز بر سراين مردم خراب خواهد شد .

 

کيانوش توکلي

‏‏چهار شنبه‏، 2004‏/06‏/02

 

درشش سال گذشته ،روشنفكران و احزاب سياسي ايراني چنان سرگرم مباحث مربوط به دوم خرداد ، دمکراسي ديني  و در اين اواخرسرگرم نبرد براي شکل نظام اتي  بوده اند كه از دنيا و سرعت در تغييرات ان غافل مانده اند؛ بدون اينكه  پديده گلوباليسم و تولد WTO را در محاسبات استراتژيک خود بحساب آورند ! با اين وجودکم نبودند اند يشمندا ني که فارغ از مسايل روز به مسايل جهاني پرداختند. ايران از  منظر مباحث تئوريک گلوبال؛در مقايسه با کشورهاي مشابه خود، در جاي شايسته اي قرار گرفته است(2) .

در اين 25  سال از عمر رژيم اسلامي؛ 3 استراتژي سياسي و اقتصادي طرح  ويا اجرا شده است . جمهوري اسلامي  راه رشد غير سرمايه داري و اقتصاد دولتي را از کمونيست ها گرفت و سياست خارجي موازنه منفي( نه شرقي نه غربي)   را از جبهه ملي  به وام گرفت! صد البته همه اينها را با رنگ و لعاب اسلامي  بنام خود به مرحله اجرا گذاشت که  نتيجه ان ورشکستگي در هر دو عرصه بوده است .

طرح دوم كه با تعديل اقتصادي رفسنجاني شروع  و با شكست  سياسي دوم خرداد ي ها پايان گرفت! دراين دوران  مجلس ششم  در خط توسعه سياسي بود؛ دولت خاتمي تعديل اقتصادي را پي گرفت و با حذف سوبسيد ها،  راه را جهت پيوستن ايران به wto   راهموار كرده است.

با شکست پروژه دوم خرداد؛اين بار خطر جا افتادن" الگو چيني"   يعني پيوستن ايران به wto  با ساختار سياسي استبداد ديني همراه با پاره اي آزاديهاي فردي؛ مطرح است  و در مقابل بخشي از اصلاح طلبان  الگو هندي را علم كرده اند و دو جناح ؛  مثل هميشه سعي دارند كه اپوزيسيون سكولار را( در چهار چوب نظام ديني)،  سرگرم اين مباحث  نمايند   ! شکست اصلاح طلبان ديني و شروع کار مجلس هفتم؛ صف بنديهاي جديدي ؛ شکل داده است .

در عصر فراصنعتي سخن بر سر تقسيم کار جهاني است. بنظر کارشناسان ؛ ايران در سه رشته صنعت نفت و گاز ، ترانسپورت(بمعني عام کلمه) و صنعت توريسم مي تواند وارد بازار رقابت جهاني گردد و همه اينها با سياست خارجي  امريکا ستيز و فلسطين محوري رژيم امکان ناپذير  مي نمايد. بازسازي اقتصاد ايران بدون همکاري امريکا  سخت و بسيار پرهزينه خواهد بود .

روزانه دهها مقاله نظري درباره جهاني شدن و گلوباليسم انتشار مي يابد كه هنوز خام  است وتا سطح يك برنامه؛ فاصله زيادي دارد.

مقالات محمد حسين اديب ؛ كه تقريبا هفتگي انتشار مي يابد و در خصوص مسايل اقتصادي ، سياسي و اجتماعي طرح و برنامه مشخصي را ارائه مي كند ؛ بتدريج مي رود که اپوزيسيون را تحت تاثيرنظري خود قرار دهد.

خطر انجاست اين مقالات بدون يك نقد و بررسي در محافل اپوزيسيون،مورد پذيرش و يا نفي قرار گيرد. بنابراين جا دارد ميز گردهايي ( ترکيبي از متخصصين و سياسيون) را از جانب اپوزيسيون سازمان يابد تا اين نظرات ،جنبه برنامه اي بخود بگيرد نگارنده يک سالي است؛ از طريق پالتاك؛ ميز گردهايي را ساز مان داده است(3) !

نوشته حاضردر ادامه ياداشت قبلي؛  به نقد  و بررسي دو ديدگاه متفاوت ( داخل کشور) که اولي نظرات محمد حسين اديب  عضو هيت علمي دانشگاه اصفهان است  و دومي مواضع سخنرانان ميزگرد دانشکده علوم اجتماعي،  اختصاص دارد!

 

سياست حداقلي و نقد اصلاح طلبان!

 

محمد حسين اديب در مقاله اي تحت عنوان ”نقد عمالدين باقي“ نوشته است كه طبق روال مقالات اديب، ابتدااطلاعاتي  در باره سازمان تجارت جهاني و شرايط عضويت ان را باز گو کرده و سپس به اصلاح طلبان و به ساخت سياسي گلوبال اشاره مي كند  !

او با مقايسه جميعتي ايران و انگليس كه با يك اندازه دانشجو دارند ؛ چينين جمع بندي مي كند كه اصلاح طلبان و احزاب مدافع آن در جبهه اپوزيسيون ، نگاهي پيش گلوبال به ساخت سياسي دارند.:

"اصلاح طلبان و از جمله عمادالدين باقي بر تعريف دمکراسي در يک اقتصاد غيرگلوبال تاکيد داشتند در حاليکه صورت مسئله چيز ديگري بود، صورت مسئله تعيين و تئوريزه کردن جايگاه دمکراسي در اقتصادي گلوبال و يا حداقل نيمه گلوبال است. و اين نکته ايست که باقي اساساٌ فراموش کرده است به آن بپردازد.

ساخت سياسي گلوبال بر پنج اصل استوار است:

·       مجلس حداقلي

·       رئيس جمهور حداقلي

·       احزاب سياسي حداقلي

·       در جامعه گلوبال قهرمان دمکراسي اينترنت است و نه روشنفكران

·  به رسميت شناختن قدرت اقليت ها، در جامعه گلوبال اکثريت فقط حق دارد در پنج تا ده حوزه نظر خود را بر اقليت تحميل کند.

در همين رابطه قوانين غير اقتصادي كه به تصويب مجلس اصلاح طلب رسيده به نقد مي کشد كه براي نجات اقتصاد ايران و پيوستن ايران WTO  بايستي كتاب هاي قطور اقتصادي را(حاوي مقرارت دست و پا گير) به زباله دان تارخ ريخت! اما در باره جناح تماميت خواه که درکي قرون وسطايي از قدرت سياسي دارد کلمه اي نمي گويد!

وبطور صريح اعلام مي کند که عصر مبارزه ليبرال دمکراسي و کسب قدرت سياسي پايان يافته است  و سياست "حداقلي" و سپردن جامعه بدست متخصصين را طرح مي کند.

 

جامعه متخصصين و حکومت ديني!

 

ايشان بدرستي تاكيد مي كند كه در جوامعي كه دهها هزار تخصص وجود دارد احزاب سياسي نقش سابق خود را از دست مي هند و تنها در 10 مورد مي توانند دخالت نمايند :

”  حداکثر در ده مورد، و يا حداکثر دهها مورد دخالت مي کنند و نه هزاران مورد. در بيرون از ده مورد فوق، مجامع کوچک تخصصي جايگزين احزاب مي شوند. جامعه گلوبال جامعه متخصصين است.

بنابراين چيني نتيجه مي گيرد كه خارج از موارد پنجگانه؛ عصر احزاب سياسي به پايان رسيده است!

اديب نمي خواهد روي اين موضوع مکث نمايد كه مقايسه انگليس با جمهوري اسلامي كه اولي عليرغم سلطنت با شيوه كاملا دمكراتيكي اداره مي شود و دومي حكومت ايدولوزيکي است که مکتب را برعلم و تخصص ترجيح داده است و متاسفانه اولين دسته مهاجراني که کشوررا ترك گفتند ؛ متخصصين بوده اند و  ايران به لحاظ فرار مغز ها در سطر كشورهاي جهان قرار دارد و بحران ناکارايي  دولت ريشه درنظام ديني دارد!

نگارنده ضمن تائيد كليه تئوريهاي اديب؛ درباره يك جامعه گلوبال ؛ خاطر نشان مي سازم كه با ساختارسياسي يك حكومت ديني نمي شود ،جامعه اي گلوبال بر قرار كرد و  از اين منظر جدايي دين از حكومت  سنگ پايه جامعه گلوبال فرداست .

ازاين رو فعالين حقوق بشر و مدافعان آزادي و سكولار ها حق دارند و عصرآنان نه تنها پايان نيافته است ! بلکه مبارزين با استفاده از ابزار ديجتالي  و سازماندهي اينترنتي ؛عرصه را بر حكومت آخوندي تنگ تر خواهند کرد !سرانجام اينکه  ادامه نظام ديني ضد امريكايي كشوررا به مرز نابودي كشانده است و فاجعه هاي عظيم تري را بدنبال خواهد داشت !

 

پرده بكارت و WTO  !

 

اديب در اخرين مقاله خود، مطرح كرده است كه پيوستن ايران به WTO جامعه ايران را با بحران جنسي مواجه مي سازد ! چرا كه سن ازدواج را تا 5 سال بالامي برد؛ فاصله بلوغ جنسي و ازدواج در وضع فعلي 18 سال و به زودي به 23 سال افزايش مي يابد

  از سوي ديگر روابطه جنسي قبل از ازدواج با ”عفت عمومي “ جامعه  سنتي ايران در تضاد قرار ميگيردو ازطرف ديگر دخالت دولت در شكستن اين سنت غلط ضد بشري را دخالت در امور خصوصي مردم ارزيابي مي كنيد! و در رابطه با زنان تن فروش، اعلام خطر مي كند كه بيماري ايدز بسرعت در حال گسترش درکشور است ؛بگونه اي كه تا 5 سال ديگر  10 درصد ايرانيان مبتلا به بيماري ايدز مي شوند!

سئوال اين است که چرا 146 كشورجهان كه به سازمان تجارت جهاني پيوسته اند؛ دچار بحران جنسيتي نشده اند؟!  اتفاقا کشورهاي غربي بيماري ايدز را کاملا مهار کرده و فحشا هم ، يک موضوع حاشيه اي در اين جوامع است  ! واقيعت انکار ناپذير اين است که بحران جنسي  اين چيني در ايران محصول حکومت آخونديست !

در جوامع آزاد دنيا، ” عفت عمومي “  كه منظور همان پرده بكارت دختران ؛ سالها ست که با مبارزه پيگير، فرهنگ سازان و دخالت دولت ها در شكستن اين سنت غلط و ضد بشري به ثمر نشسته است و  امروز داشتن پرده بكارت _ بعد ازسن بلوغ _در اين كشورها مظهر عقب ماندگي تلقي مي شود!(5)

انديشه اي كه با حفظ استبداد ديني مي خواهد ايران را به عضويت  WTO  در آورد و تفكري كه از گلوباليسم تنها جنبه اقتصادي ان را تبليغ مي كند و جوانب سياسي و فرهنگي را از صورت مسئله حذف مي نمايد؛ در واقع جامعه ايران به يك بحران همه جانبه مي كشاند! معلوم نيست جوانان؛ بخصوص دختران با اين وضيعت چه بايد بكنند؟!

واقيعت اين است که جوانان راحت  تربا اين سنت "کنار" امده اند . راوبط جنسي قبل از ازدواج بسيار هم در بين جوانان ايران رواج دارد و مسئله تنها ”دوخت و دوز “ است و در واقع مي شود گفت که اين مشکل، مربوط به نسل انقلاب است که با مسئله به شکل تابو برخورد کرده اند. امروز بيش از هر زماني لازم است که با اين سنت احمقانه ،ظالمانه و ضد بشري برخورد فعالي صورت گيرد. جمهوري اسلامي تنها کله اش را زير برف کرده است و مشکل هرروز پيجيده ترو به يک فاجعه ملي نزديک مي شود.روابط جنسي قبل از ازدواج موجب كاهش تن فروشي و فخشا و اين خود؛ موجب کاهش بيماري ايدز در ايران خواهد شد.

 

فرهنگ فراملي!

 

جهاني شدن ؛ تنها جنبه اقتصادي آن نيست . جهاني شدن يك پديده كاملا جديدي است كه روي رفتارو مصرف انسان قرن 21اثر مي گذارد. اساس آن بر مصرف ، فرهنگ فراغت ، لذت جويي و رسانه هاي ارتباطي بنا شده است.شالوده اين تئوري بدين گونه است كه وقتي انسانها به لحاظ مصرفي (عليرغم تنوع آن) يكي شدند. تفاوتهاي فرهنگي با بالا رفتن مصرف ، كم و در نتيجه در آينده فرهنگها شبيه هم خواهد شد. به عبارتي يكسان سازي در مصرف،يكسان سازي در فرهنگ راايجاد خواهدكرد.از آنجاكه غرب دستي بالا در توليد و فرهنگ رادارد. در نتيجه فرهنگ هاي ديگررا در خود جذب نموده و فرهنگ فراملي را ايجاد خواهد كرد.

 گذشت اين سالها نشان داده است فرهنگ فراملي ، برخلاف فن اوري در تکنولژي به کندي و سرسختي در مقابله با فرهنگ بومي و سنت هاي عقب مانده ؛ به پيش مي رود!

 

اينترنت و حکومت ديني!

 

محمد حسين اديب با طرح اين موضوع که 3 ميليون کار بر اينترنت در ايران  موجود است . نتيجه مي گيرد که دمکراسي نمايندگي؛ در ايران پايان يافته است ! او مي نويسد"عصر دمکراسي پارلماني (دمکراسي مستقيم) جز در 5 تا ده حوزه به پايان رسيده است."

 او در نقد اصلاح طبلان ديني مي نويسد:"من بعد، عامل تغييرات اجتماعي، فرهنگي و سياسي در ايران اينترنت است و نه روشنفکران"

اديب ، همچنين در نقد اصلاح طلبان مي نويسد:

"آنان نقش اينترنت و جامعه ديجيتال را در پروسه آزادي انديشه نديده گرفتند و با پرداختن به مشکلاتي که براي روشنفکران ايجاد شده بود و تبديل آن به مسئله روز کشور، و کشاندن همه به دنبال خود، به ساخت سياسي ايران علائم غلط دادند. عمادالدين باقي، در باب جايگاه مجلس و رئيس جمهور در تغييرات اجتماعي نيز تحولات جديد را نديده گرفت و با پررنگ کردن نقش مجلس و رئيس جمهور در تحولات اجتماعي، احساسات خام در ساخت اجتماعي را فعال کرد.

..... آنچه که شکست خورد نگاه پيش گلوبال به ساخت سياسي در حوزه نقش مجلس، رئيس جمهور و روشنفکران در حوزه و عرصه تغييرات اجتماعي بود."

واقيعت اين است که درارتباط با اينترنت در ايران نبايستي بزرگ نمايي کرد . هرچند که در اينده هر فرد در اينترنت آدرس IP  خواهد داشت. پژوهش انجام شده در ايران  نشان مي دهد که :"...اکنون رقم سايت هاي سانسور شده روز به روز بالا مي رود .. ابتدا فهرست 30 رقمي .. بعد ليست 15 هزار رقمي و به دنبال ان ليست صد هزار رقمي اعلام گرديد. اين سايت ها عمدتا سياسي و يا پورنو بوده اند.... در حال حاضر کشورما در زمينه فناوري اطلاعات فاصله عظيمي با کشورهاي توسعه يافته پيدا کرده است....  اکنون يک ميليون و هفتصد هزار نفر در ايران به اينترنت دسترسي دارند ... در امريکا تا پايان سال 2002 به رقم 90 درصد رسيده است .. در حال حاضر2/6 در صد خانواده هاي ايراني به شبکه اينترنتي دسترسي دارند......امار ها نشان مي دهد که بيش از 82 در صد از سايت هاي اينترنتي ، تجاري ، 7 در صد اموزشي ، 2در صد سايت هاي غير اخلاقي و 8 در صد مذهبي و کمتر از اين مقدار به سايت هاي خبري  و مابقي مربوط به دولت يا سايت هاي شخصي و غيره هستند...بعلت محدويت ها و تنگ نظري حاکم بر حوزه فرهنگي؛ کامپيوتر به وسيله اي براي تايب ، موسيقي و انواع بازي و اينترنت تا حد وسيله اي براي" چت  کردن"پائين اورده شود.... ايران در بين 62 کشور، از نظر رتبه فني اينترنت مقام 55  و به لحاظ سياسي و اقتصادي دررتبه آخر  جاي دارد و بعد از کشور بنگلادج (54) پاکستان (50) کنيا (43) و اوگاندا 36   قرارمي گيرد"(7)

 

همچنين با سيستم عقب مانده اينترنت  و مدت زمان استفاده کاربران، مسئله فيلترينگ وموضوعات مورد علاقه کاربران در ايران نشان مي دهد که نبايستي در نقش اينترنت در ايران غلو کرد!

اديب مي نويسد:" اقتصاد، سياست و جامعه ايران سمت گيري نئوليبرالي دارد. اپوزيسيون خارج ازکشور، اصلاحات ليبرالي را طلب مي کند و کساني که بخواهند بيرون گفتمان نئوليبراليسم تنفس کنند، دارند دچار تنگي نفس مي شوند"

سئوال مي شود ايا نظام فقاهتي درداخل گفتمان نئوليبراليسم تنفس مي کند؟ايا با وجود حکومت ديني ، ضد غربي و ضد امريکايي ايران سرانجام قادر خواهد بود به جامعه جهاني بپوندد؟

بنظر من اپوزيسيون در هر فضايي که به سر برد حداقل در يک چيز حق دارد و انهم خواست جدايي دين  و حکومت در ايران است و اين سر اغاز حل مشکلات در ايران فرداست.

 اديب اصولا نمي خواهد که تضاد ساختار سياسي جمهوري اسلامي را با  ساختار گلوبال را ببيند ؛اوحکومت ديني و ولايت فقيه را در پرانتز مي گذارد و بجاي ان  تنها به مخالفين هشدار مي دهد که عصر دمکراسي مستقيم است و در فضاي گلوبال تنفس نمايند.

 تنها راه نجات کشور، از منجلاب حکومت قرون وسطايي ايران ؛ رفرندام عمومي زير نظر سازمان ملل  است  و تا ان زمان ايران نياز به دمکراسي  غير مستقيم (نماينده گي) دارد و همچنين تا رسيدن به اين ارزوي ملي؛ قهرمانان واقعي نه کامپيوتر که انسانهايي هستند که برعليه استبداد ديني؛ براي رهايي کشور و آزادي  مي رزمند!و در اين راه اينترنت ابزار بي نظيري است در بيداري ايرانيان که فرياد قهرمانان ازاديخواه را بگوش جهانيان  برسانند!

 

 جهاني سازي ،اجبار _جهاني سازي ، انتخاب  

 

اين عنوان ميز گردي گردي است که توسط نعدادي از مخالفين جهاني شدن در  دانشکده علوم اجتماعي بر گزار شد: سمينار با پخش فيلم سياتل اغاز شد و با سخنراني افراد شناخته شده  و با مواضع چپ سنتي در نقد سرمايه داري جهاني  ادامه يافت و با پرسش و پاسخ پايان گرفت!آنان از جمله گفته اند که:

 "جهاني شدن پديده جديدي نيست .... و ان را نئوليبراليسم و چالش هاي اساسي نظام سرمايه داري است ..ليبراليسم افراطي طرفدار عدم دخالت دولت ها  در اقتصاد هاست....اين دنياي نوين سرمايه داري عميقا ضد دمکراتيک است....فقر عالم گير شده  و ابعاد نژادي ، جنسي و قومي گرفته است ...دمکراسي بورژوايي نمي تواند پاسخگوي مردم باشد.... صف ما < مخالفين جهاني سازي> جداي ازاين رانت خواران مخالف جهاني سازي است....   "

سرانجام تنها سخنران زن ميز گردخانم فريده حميدي هم از اينکه جهاني شدن موجب :"..تغيير جنسيت کارگران از مرد به زن است ."  ناراحتي خود را بيان کرد .ايشان بجاي خوشحالي که جهاني شدن موجب زنانه شدن بازار کار مي شود؛ انرا نوعي توطئه جهاني عليه زنان ارزيابي نمود ! :" .چرا که مزد زنان کمتر از مردان است و به کارگيري زنان در صنايع موجب بيکاري مردان است .بيکاري انان موجب افزايش خشنونت مردان مي شود...."

انچه در بالا خوانده ايد, حرف  تازه اي نبود و چپ سنتي  سالهاست که همه ي جوانب سرمايه داري از جمله دمکراسي غربي  را کاملا نفي مي کند.آنان زماني نه چندان دور از موضع ديکتاتوري پرولتاريااز دمکراسي خلقي دفاع مي کردند . تاقبل ازشکست اصلاح طلبان و دمکراسي ديني ؛ پشتيبان آنان بوده اند و امروز براي فراراز جامعه دمکراتيک؛ دمکراسي ليبرال را دشمن و آن را نا کافي براي جهانيان ارزيابي دانند وبجاي آن از دمکراسي مشارکتي که در جهان امروز ناموجود است ؛ سخن سرايي مي کند و منکر دمکراسي در جهان شده اند و ادعا مي کنند تا مالکيت بر ابزار توليد اجتماعي نشود؛ دمکراسي هم در کار نخواهد بود!

 

دمکراسي مشارکتي و تمدن سوسياليستي!

 

فريبرز رئيس دانا ؛ سازمانگراصلي ميز گرد، چنين اغاز کرد که ".. جهان فعلي غير ممکن است ادامه يابد .بايدد نيايي ساخت که وجود ندارد.. در جهان امروز نشانه هايي وجود دارد که نشان مي دهد که راه حل چيست .دمکراسي مشارکتي و نه دمکراسي ليبرال!"

ساير سخنرانان هم راهحل هايي به قرار زير ارائه نموده اند:" برنامه مردمي فرامليتي که در آن، مردم بايد اگاهي طبقاتي را در خود گسترش دهند  و بعد تمدن سوسياليستي بوجود ايد....چنين تمدني عبارتند از رها از خود بيگانگي، اقتصادي  و کار، رها از مردمسالاري، ...گسترش دمکراسي تا فراسوي محدوديت هاي ناشي از از جدايي عرصه مديريت اقتصادي.....دمکراسي مشارکتي  .. يک مفهوم انتزايي نيست . دمکراسي سياسي و اقتصادي دو روي يک سکه اند و رابطه و محور اصلي ان هم مالکيت برابزار توليد است ... مالکيت  بايد سو سياليزه شود يعني اجتماعي بشود و تنها اين هنگام است که مردم تعيين مي کنند که دمکراسي چگونه بايد باشد."

خوانندگان عزيز ملاحضه مي  فرمائيد اين سخنان لوکس  از روي شکم سيري در لندن و پاريس( که مهد دمکراسي ليبرال است)بيان نشده است بلکه  دردانشگاه ايران، عليه دمکراسي ليبرالي بيان شد،  تا نا موجودي بنام" دمکراسي مشارکتي" راجهت گمرا سازي،  بخورد دانشجويان دهند. شايد کسي  از ترس پاسداران جرئت نکرده بود؛ از اين اقايان بپرسد.". کجا ملت ايران و در چه زماني دمکراسي غربي بدست اورده بود که حالا ان را نا کافي بداند؟!"

سخنرانان محترم بخوبي مي دانستند کافي بود ؛ کلمه اي در باره  نفي حکومت ديني ومزاياي دمکراسي ليبرالي و لزوم يک رفراندم عمومي سخن مي گفتند تا صف شان با مافياي مالي(6) ؛ جدا مي شد!

 جهاني شدن نه اجبار است و نه انتخاب! چرا که سازمان تجارت جهاني کارت دعوتي براي رژيم ارسال نکرده است و برعکس اين دولت  اسلامي ايران بود که 17 بار تقاضاي پيوستن به wto راکرده است که هر بار با مخالفت امريکا مواجه شده است . هيج انتخابي هم در کار نيست اگر امروز اگاهانه  به جامعه جهاني  نپيونديم؛ فردا همه چيز بر سراين مردم خراب خواهد شد .. سو.سياليزه کردن جمهوري اسلامي پيش کش تان ؛ ايران براي اينکه جايگاه واقعي خود را در جهان بيابد قبل از هر چيز بايستي از رژيم مذهبي رهايي يابد!

شکشست اصلاح طلبان و اغاز مجلس هفتم  صف آرايي جديدي را موجب شده است :

بخشي از محافظه کاران الگو چيني را پي گرفته اند ؛ دسته اي از اصلاح طلبان در مقابل؛ الگو هندي را پيشنهاد مي کنند و از نئو ليبرليسم سخن مي گويند؛ گرايشات ليبرال دمکراتيک در بين اپوزيسيون خارج کشور رو به گسترش است و تفکر گلوبال در بين نيروهاي چپ و ملي جا باز مي کند . چپ سنتي که قاعدتا بايستي  کره شمالي  را "الگوي"  خود قرار دهند.آنان همچنان درجاده ابهام قدم زنان ،بدنبال عدالتخانه مي گردند و فروتنانه راه نا کجا آباد را نشان پرسشگران مي دهندو در انتقاد از جهاني شدن ؛ موج سوار مظلومي اند  که سياتل بر دوش راه قربانگاه را مي پيمايد !

نگراني اصلي اين است که  مباحث " جهاني شدن" موجب انحراف مبارزين راه ازادي  و دست کشيدن آنان از لزوم يک حکومت سکولار _ دمکرات نگردد . بلي ! جهاني شدن اري _ حکومت ديني نه !

 

ادامه دارد...

 

زير نويس:

1_  بخاطر سرعت در انتشار، نوشته هايم  درشکل "ياداشت ها" تنظيم کرده ام و اين دومين قسمت از سري يادداشتهاست که در خصوص جهاني شدن ؛نگاشته ام که ضمن استقلال هر بخش ؛ مطلب ادامه داري خواهد بود. 

2_ در ميان اپوزيسيون  خارج از کشورتنها سايت آينده نگراست که در اين زمينه كار كرده است!

3_ اطاق "فرهنگ گفتگو" در پال تاک ؛ سه شنبه هاي هر هفته  ساعت 21به وقت اروپاي مرکزي ؛ طي يک سال گذشته؛ ميز گردهايي را در خصوص جهاني شدن ؛ سازمان داده است!

4_ ايران از نظر جاذبه توريستي دررده پنجم جهان اما از نظر جذب تعداد توريست در مقام 70 و از نظر در امد ارزي ناشي از ان در مقام 89 قراردارد.

5_ در رابطه با پرده بکارت لازم است ؛ مقايسه اي بين داخل و خارج کشور صورت گيرد. جامعه ايراني در اروپا و امريکا طي مبارزه حاد دروني و بدون سر و صدا؛  تقريبا  با اين سنت ارتجاعي خداحافظي مي کنند و خانواده هاي ايراني سرانجام به خواست فرزندانشان توجه کرده اند؛  درحالي که خانواده هاي عرب و ترک همچنان بر سنت هاي ارتجاعي پا مي فشارند که متاسفانه دخترشان ناگزير متوسل به " دوخت و دوز" مي شوند.

    6_ 30 نفر سردمداران رژيم (از هر دو جناح)  سالانه بين  10 تا 15 ميليارد دلاراز طريق اسکله هاي مخفي و رانت خواري به جيب مي زنند . آنان در واقع  مخالفين سرسخت پيوستن ايران به WTO هستند!

7_  به نقل از رضوي زاده پژوهشگرارشد تحقيقات روستايي وزرات جهاد کشاورزي.