پنجشنبه ۶ فروردين ۱۳۸۳ – ۲۵ مارس ٢٠٠۴

زمان  از ديدگاه فردوسي

 

     عيسي صفا

 

--------------------------------

اشاره :

همايش آينده بنياد فرهنگي خاوران در باره مفوم زمان و سرنوشت در شاهنامه فردوسي است. گشايش بحث با آقاي شاهرخ مسکوب خواهد بود. در باره نظريات ايشان در اين زمينه اطلاعي ندارم. به علت تنگي زمان و شيوه سازمان دهي در اين نوع همايش ها که امکان کمي براي شرکت شنودگان در گفتگو باقي مي گذارد ، پيشاپيش با نگارش در اين گفتگو شرکت مي کنم.

-------------------------------

 

زمان مشخص ، برنامه مشخص !

 

فردوسي شيفته « آغاز » است. فلسفه فرودسي احياي  « باستان » با  آغاز داستانها است. بنابرين  در باره درک وي از زمان ، از همان آغاز بايد گفت که از ديگاه وي زمان يک روند واقعي است که بنابر آن حوادث از پي يکديگر مي آيند.  نوشتن شاهنامه از سوي وي   در پيش گذاشتن يک برنامه مشخص در زمان مشخص  همراه با نگراني مالي و شرايط جنگي است :

 

بپرسيدم از هر کسي بيشمار          بترسيم از گردش روزگار

مگر خود درنگم نباشد بسي          ببايد سپردن به ديگر کسي

و ديگر که گنجم وفادار نيست       همان رنج را کس خريدار نيست

زمانه  سراي پر از جنگ بود         بجويندگان بر جهان تنگ بود

 

نسبي و واقعي بودن زمان به بهترين وجه در ابيات بالا بيان شده است. بدون ترديد ما در پي گيري زمان از ديدگاه فردوسي با مشکل تعريف زمان بطور کلي روبرو خواهيم شد.تعريف عمومي وکلي زمان رابه زمان بعدي بسپاريم!يکي از ابعاد زمان ، زمان انساني و اجتماعي است. يعني نسبت دارد با انسان و جامعه. در شهرهاي بزرگ فعاليت هاي اقتصادي ، مردم زير فشار سنگين کار و فرسودگي ، نسبت به زمان ترس و استرس دارند. زمان جلوتر از آنها چهار نعل مي تازد و آنها همواره در پي زمان مي دوند. مترو ، کار و خواب يک اصطلاح فرانسوي است براي زندگي پاريسيها ونشان دادن اينکه آنها زمان ديگري در اختيار ندارند. ترس از«  گردش روزگار » در فردوسي ترس مدرن از زمان است!

فشار زمان وتنگي آن در عبور اسفند يار از هفت خوان نمايش ديگري از درک وافعي و مادي فردوسي از زمان است. اسفنديار در برابر خود يک برنامه مشخص گذاشته است : تسخير دز روئين. هدف بر خلاف درک متداول عبور از هفت خوان نيست. گزينش عبور از هفت خوان بعلت تنگي زمان و پيوند با شرايط مکان و آذوقه لشکريان است. با توضيح گرگسار سه راه  تا دز روئين وجود دارد : راه اول سه ماه ، راه دوم دو ماه و راه سوم يک هفته. نزديک ترين راه به هدف ،  درست ترين راه است . اگر چه پر مخاطره. در بين هر سه زمان مشخص ، اسفند يار زمان کوتاه ولي هراه با رزم شديد و پر خطر را مي گزيند.  اگر اسفند يار بجاي تکروي همراه با سپاهيانش  از هفت خوان مي گذ شت ، زمان باز هم کوتاهتر مي شد !.  بعد زمان اجتماعي در زندگي انساني  براي اولين بار بوسيله کارل مارکس مطرح شد . زمان کار اجتماعا لازم براي رفع نيازهاي ضروري انسان با زمان کار  تحميلي از طرف سرمايه داران ، متفاوت است.مارکس با تحليل نقش ماشين و بالا رفتن مهارت انسان و در واقع با تشديد روند توليد ، نشان مي دهد که چگونه زمان توليد براي کالا با کميت مشخص ، با وارد کردن هر عنصر جديد کوتاه تر مي شود و زمان فيزيکي با زمان اجتماعي وارد رابطه تنگاتنگ مي شوند و زمان چند بعدي را شکل مي دهند.

شيوه فردوسي براي نوزايي ايران تکيه بر نيروي نظامي وپهلوانان است. برتري منطق نظامي و سربازخانه اي الگويي شبيه جامعه اسپارتها را بياد مي آورد. بيشتر زمان آنها در جنگ مي گذرد وفرصتي براي ديگر ابعاد زندگي ندارند. در خوان چهارم اسفند يار بعلت کمبود عشق در دام مي افتد :

 

همي گفت با خود يل اسفند يار            که هرگز نبينم مي و ميگسار

نبينم جز از شير و نر ازدها              ز چنگ بلاها نيابم رها

نيابم همي زين جهان بهره اي            بديدار فرخ پري چهرهاي

اگر پهلوان ها زماني براي زندگي مي يافتند هرگز مرگ دردناک سهراب پيش نمي آمد. چونکه رستم زمان آن را مي يافت تا به سمنگان بر گردد و فرزندش را ديدار کند ! بسي رنج بردم در اين سال سي. سخت با خود ، سخت با ديگران !

 

زمان مستقل از انسان ، زمان و طبيعت

 

گيتي ، زمين ،گياه ، انسان و حيوان در هستي ، تاريخ متفاوت پيدايش دارند:

 

نخستين که آتش زجنبش دميد              ز گرميش پس خشکي آمد پديد

و زآنپس ز آرام سردي نمود               ز سردي همان باز تري فزود

و بعد :

چو زين بگذري مردم آمد پديد             شد اين بندها را سراسر کليد

نخستين ، پس و از آنپس فاصله هاي زماني آفرينش هستي اند . بنابرين هم زمان مستقل از انسان وجود دارد وهم هستي مادي بر انسان تقدم زماني دارد.

فردوسي به نشانه گذاري زمان با طبيعت علاقه وافر دارد. شايد زيباترين اشعار فردوسي در وصف سر بر آوردن خورشيد باشد:

 

چو خورشيد رخشان بگسترد پر      سيه زاغ پران فرو برد پر

و

چو خورشيد آن چادر قير گون       بدريد و از پرده آمد برون

و

چو خورشيد بر داشت زرين سپر    زمانه بر آورد از چرخ سر

و

چو خورشيد از آن چادر لاجورد     بر آمد بپوشيد ديباي زرد

 

خورشيد از ديدگاه فردوسي هر روز بسادگي تکرار نمي شود ، بلکه با جلوه هاي نوين و حماسه وار ، روز و زندگي را آغاز مي کند. ديدگاه فردوسي در باره زمان روشن و به مفاهيم علمي کنوني بسيار نزديک است.  بقول پل والري  چه چيزي اسرار آميزتر از روشنايي است ؟

 

21/03/04