پنجشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۸۳ – ۸ آوريل ٢٠٠۴

"اکنون اين آمريکا است که نفرت می آفريند"

 

 

نويسنده: نآومی کلين* منبع انگليسی The Nation

ترجمه به سوئدی: تور وِنر برگ Tor Wennerberg

چاپ شده در: آفتون بلادِت ۲ـ۴ـ۴۰۰۲

برگردان به فارسی: حميد قربانی

۷-۴-۴۰۰۲

 

در بغداد شهرِ ترور و مرگ "نآمی کلين" در کارخانه پپسی کولا يکی از دوستان آمريکا را ملاقات می کند.

ما از هتل دار سئوال می کنيم "آيا اتاق خالیلی وجود دارد؟"

او با نگاهش ما را برانداز ميکند, نگاهش برای لحظه ای روی سر همراه من با موهای سفيدش می ماند.

جواب می دهد, "نه".

ما ديگر سعی نمی کنيم که به جا کليدی که نشان می دهد ۶۰ اتاق خالیلی است و کليد هايش پست ديسک آويزان هستند, نگاه کنيم.

می پرسيم که "آيا امکان خالیلی شدن اتاق در آينده نزديک شايد يک هفته بعد موجود است؟ او ترديد می کند, سپس با آه می گويد "آه .... نه".

ما به هتلی که فعلا در آن اقامت داريم و مايل بوديم که پس بدهيم با عجله بر می گرديم, زيرا که احتمال انفجارِ بمب هر آن موجود است؛ پيچ تلويزيون را برای روشن کردن می پيچانيم و روی کانال بی بی سی می گذاريم. عکسی از ريچارد کلارک روی صفحه ظاهر می شود.

ريچارد کلارک در برابر کميسيون بررسی ۱۱ سپتامبر مجلس برای شهادت دادن حاضر شده است و چند سئوال کننده با وقار و ماهر که می گويند - اشغال عراق آمريکا را امن تر نموده است.

آنها بهتر بود که برای پيدا کردن يک اتاق در يک هتل در آن شهری که اشغال آمريکا آنرا به شهر موج نفرت از آمريکائيان برگردانده است, چنان موج نفرتی که اکنون نه تنها فقط شامل سربازان آمريکائی و تهيه کنندگان آذوقه و سلاح و مهمات برای آنها می باشد, بلکه همچنين دامنِ روزنامه نگاران, کارگران کمک رسانی, مترجمان بيگانه و در يک کلام هر کسی که کوچکترين ارتباطی با آمريکائيان و متحدين آنها دارد و يا اينکه احتمال چنين ارتباطی وجود داشته باشد را گرفته است, کوشش می کردند تا معنی "امن تر" را می فهميدند. اين بود علت اينکه ما نتوانستيم روی تصميم زن صاحب هتل برای کرايه اتاقی در هتلی با ۶۰ اتاق خالیلی تاثير بگذاريم. کسی که در عراق می خواهد زنده بماند, عاقلانه است که از انسانهايی با ظاهری شبيه ما دوری کند.

رئيس اشغالی آمريکا پائول برمر با شيوه عاقبت انديشی مخصوص خود برخورد با ضد آمريکائی رشد يابنده را انتخاب نمود. بغداد چون رودی طغيان کرده به ناگاه پوشيده شد از يک ارگان تبليغی مضحک بنام بغداد نو. يک روزنامه که پر از مقالاتی بود که باچاپلوسی اعلام می کرد که چگونه آمريکائيان به عراقيها ياد می دهند که آزادی مطبوعات چيست.

بدتر از اين نمی توانست باشد که اخيرا مردم در عراق يک تفسير ديگری از آزادی مطبوعات را ديدند و آن زمانی بود که به دستور برمر سربازان آمريکائی يک روزنامه هواداران "مقتدا صدر" را بستند. اين کشيش مليتانت شيعه موعظه کرده بود که آمريکائيها پشت سر عملياتی هستند که برعليه شهروندان عادی عراقی انجام می گيرد و نيز قانون اساسی موقت تازه عراق را بعنوان يک "قانون تروريستی" محکوم کرده بود. تا کنون "مقتدا صدر" پيروان خود را به پيوستن به جنبش مقاومت مسلحانه تشويق ننموده است, اما خيلی ها در اين جا بر اين عقيده اند که بستن روزنامه يک شيوه صلح آميز است که آنها را به طرف جنبش مقاومت راهنمائی کند, دقيقا اين عمل آمريکائيان, آن مشتی بود که او احتياج داشت. ولیلی البته اجبار مردم به طرف جنبش مقاومت يک شيوه مخصوص فرماندار نظامی آمريکا در عراق بوده است. اولين اقدام برمر بعد از اينکه به فرمان بوش به سمت فرمانداری نظامی عراق برگزيده شد عبارت بود از بيکار کردن و محروم نمودن از حقوق بازنسشتگی ۴۰۰ هزار سرباز عراقی که مستحق بودند ولیلی در ضمن به آنها اجازه داده شد که سلاحهای خود را نگهدارند زيرا که در آينده اين سربازان به آنها نياز می داشتند.

همزمان با بستن و قفل زدن بر درب روزنامه, من جايی را که تصور می کردم که دشتی از دوستی و محبت نسبت به آمريکا در آن جا می توان پيدا کرد را ملاقات کردم, شرکت نوشابه بغداد. در اول ماه می اين شرکت شروع به توليد يکی از محصولاتی که از پر قدرت ترين توليدات آمريکا است می کند: پپسی کولا. من فکر می کردم که اگر يک نفر عراقی در بغداد را بتوان پيدا کرد که هنوز آمريکائيان را دوست داشته باشد, می بايد مدير عامل شرکت نوشابه بغداد, حميد جاسم خميس باشد, من اشتباه کرده بودم.

آقای خميس در حاليکه برای مرتب کردن شيشه های پپسی کولا از يک طرف به طرف ديگر حمله می کرد, می گويد: "علت و مسبب تمام مشکلات خود برمر است". برمر "به عراقيها گوش نمی دهد. او هيچی از عراق نمی داند. او کشور را ويران کرده و کوشش می کند آنرا دوباره بسازد, ما اکنون در يک هرج و مرج زندگی می کنيم." اين ها کلماتی هستند که انسان انتظار دارد که از مذهبيون افراطی و پيروان و هواداران صدام بشنود, اما احتمال شنيدن آنها از کسی مثل حميد جاسم خميس هرگز نمی رفت. علت اين هم نه فقط سرمايه گذاری خيلی زياد يک شرکت چند مليتی آمريکايی (پپسی کولا) در "بازار آزاد" جديد عراق و مدير عامل بودن خميس باشد, بلکه اين فرد يکی از مخلص ترين دوستداران جنگ آمريکا بر عليه عراق برای سرنگونی صدام بوده است. او بيشتر از هر کس قلبا از جنگ پشتيبانی کرده. علت را نبايد پرسيد: صدام هر دو برادر او را اعدام کرده است. خود خميس مجبور شده که از پست مدير عاملی شرکت نوشابه استعفا دهد پس از اينکه از جانب پسر صدام, اودی تهديد به مرگ شده بود. خميس ميگويد: "شما نمی توانيد تصور کنيد که زمانيکه رژيم صدام بوسيله ی آمريکائيان سرنگون شد ما چه احساس راحتی کرديم."

پس از اينکه رئيس جديد کارخانه که عضو حزب بعث بود, مجبور به استعفا می شود حميد به سمت سابقش برمی گردد. او می گويد "همکاری و معامله با آمريکائيان پر از ريسک است." در چند ماه قبل ۲عدد بمب آماده انفجار در درب ورودی کارخانه پپسی کولا کشف شدند. و خميس هنوز از اينکه در سه هفته قبل مورد سوء قصد قرار گرفته ولیلی زنده مانده زخمی است . او در حال رفتن به سر کار بوده که ماشينش را متوقف می کنند و به او تيراندازی می نمايند, و هيچ شکی در اينکه سوء قصد برنامه ريزی شده بوده, برای خميس وجود ندارد؛ او می شنود که يکی از حمله کنندگان از کسی که تيراندازی کرده بود, می پرسد که "آيا مديرعامل را کشتيد؟" خميس با وجود اينکه از طرف دوستانش سرزنش می شد, معمولا از پروآمريکائی بودن خود دفاع می کرده است. ولیلی يک سال بعد از اشغال بسياری از همسايه های او در منطقه صنعتی ورشکست شده اند. او می گويد که: "من نمی دانم به دوستانم بايد بعد از اين چه بگويم." او به نظر می رسد که مات شده باشد. "اين جا هرج و مرج حاکم است."

ليست او در رابطه با شکايت از قدرت اشغالیلی طولانی است. که تقسيم و شرکت در قراردادهای بازسازی به شيوه رشوه خواری انجام می گيرد, که قدرت اشغالیلی از غارت و چپاول جلوگيری نکرده و مرزهای کشور عراق نا امن هستند- هم بر روی تروريستهای بيگانه و هم به روی ورود بی قاعده و بی رويه ی کالاهای خارجی. که شرکتهای عراقی که بر اثر بايکوت طولانی مدت و غارت و چپاول به سختی صدمه ديده اند هنوز امکان و قدرت رقابت را ندارند

بيشتر از همه چيز مسئله ای که حميد جاسم خميس را ناراحت کرده و اذيت می کند, اين است که اجراء اين سياست زمين را برای بحران بيکاری کاملا آماده کرده و باعث شده که انسانهای بسياری خود را بی پناه بيابند و تنها و بی پشتيبان حس کنند. او همچنين به اين اشاره می کند که حقوق يک پليس عراقی نصف دستمزد کارگری است که او در کارخانه اش استخدام نموده است. "که باعث شده يک پليس از عهده مخارج خود و خانواده اش برنيايد." اين خميس آزاد شده واقعا عصبانی می شود هنگاميکه در باره آن مرديکه مسئول "بازسازی" کشور عراق است صحبت می کند. "پائول برمر بيشتر از خود جنگ باعث ويرانی کشور شده است, زيرا که بمب ها ساختمانها را ويران می کنند اما اگر يک انسان را زخمی کردی ديگر هيچ اميدی وجود نخواهد داشت."

من از مساجد ديدار کرده و شاهد تظاهرات و اعتراضات بوده ام و شعارهای پيروان مقتدا صدر را شنيده ام که فرياد می کشيدند: "مرگ بر آمريکائيان, مرگ بر يهوديان", و اين واقعا شوم و غم انگيز است. اما اين ديگر حقيقتا ناکامی و خيانت است که يک مدير عامل کارخانه پپسی کولا و يک عميقا پرو آمريکايی که به ابعاد فاجعه ای که آمريکا آفريده است شهادت می دهد, احساس خود را با چنين کلماتی بيان کند.

"اين برايم غم انگيز و شوم است. نه برای اينکه من از آمريکائيان نفرت دارم, بلکه برای اينکه من آنها را دوست دارم, و زمانيکه عاشق کسی هستی و آن شخص انسان ديگری را زخمی نمايد اين بيشتر دردناک و رنج دهنده است."

اين ها کلماتی است که حميد جاسم خميس احساس خود را از وضعيت موجود با آنها بيان می کند.

هر چه زمان به سرعت می گذرد و به تاريخ ۳۰ يونی يعنی روزيکه قرار است که "قدرت به عراقيها داده شود" و باصطلاح استقلال به عراق برگردد, نزديک می شود پائول برمر در صدد گذراندن مقررات و اقداماتی است که حاکميت او را برای مدتها پس از دادن "قدرت حاکمه" به عراقيها, بر عراق را حفظ نمايد.

در اين جا توجه شما را به چند نکته مهم در اين رابطه که در اين اواخر روی داده اند, جلب می کنم:

در پايانه مارس پائول برمر يک قانون ديگری گذرانده است که برقدرت دستور عمل شماره ۳۹ او که در سپتامبر سال قبل مبنی بر باز کردن بازار اقتصادی عراق بر روی خارجيان و دادن حق مالکيت بر دارائيهای کشور به شرکتهای خارجی است, می افزايد و آنرا هم مستحکمتر می کند. قانونيکه دولت آينده عراق بر طبق مقررات قانون اساسی موقت اين کشور از تغيير آن ممنوع شده است. مقامات متحدين هم چنين بر اين نکته دوباره تاکيد نموده اند که بعد از ۳۰ بونی مبلغ ۴,۱۸ ميليارد دلاری که دولت آمريکا برای بازسازی عراق هزينه نموده است به توسط سفارت آمريکا در عراق هزينه خواهد شد و نه مقامات دولت آينده اين کشور. پولیلی که می بايد برای دگرگون کردن زير ساخت جامعه عراق, در ۵ سال آينده خرج گردد, از جمله الکترسيته کشور- و سيستم آبرسانی و فاضل آب و نفت- و سيستم ارتباطاتی (تلفن و پست و تلگراف) و هم چنين دستگاه قضائی و اجرائی مانند دادگاهها و پليس را بازسازی نمايد.

دولتهای آينده عراق هيچگونه کنترلیلی برباز سازی اين قسمتهای کليدی جامعه عراق نخواهند داشت.

و در همين هفته مملو از رويداد, مهندسين آمريکايی شروع به ساختن ۱۴ "پايگاه دائمی نظامی" کرده اند که بتواند ۱۱۰ هزار سرباز آمريکا را حداقل برای مدت ۲ سال پس از تحويل دادن باصطلاح حاکميت به عراقيها در خود جا دهند. مقامات اشغالگر همچنين يک شيوه خائنانه برای اينکه حاکميت خود را بر نيروهای مسلح عراق حفظ کنند, پيدا کرده اند. برمر يک دستور اجرايی صادر کرده است که تصريح می کند, بعد از اينکه دولت موقت عراق زمام امور کشور را بدست گرفت, نيروهای مسلح عراق زير فرماندهی ژنرال آمريکايی ريکاردو سانچز باقی خواهند ماند. برای اينکه به اين عمل رسميت باصطلاح بين المللی بدهند, واشنگتن بدلخواه تفسير خود را از شرط و شروطی که قطعنامه شماره ۱۵۱۱ شورای امنيت سازمان ملل متحد درباره امنيت عراق مقرر داشته, ارائه می دهد. اين قرار به نيروهای آمريکايی ماموريت می دهد که امنيت عراق را تا "پايان پروسه استقرار امنيت سياسی" تامين نمايند. برای اينکه "پروسه استقرار امنيت سياسی" در عراق پايان ناپذير است پس به روشنی پيدا است که نيروهای آمريکايی اين کشور را در چنگال خود تا مدتهای مديد خواهند داشت.

در شبهايی که صدای انفجارها شنيده نمی شود ما در هتل جمع می شويم, و از صدای باز و بسته شدن در ماشينها که به ناگاه بهم زده می شوند به هوا می پريم. گاه گاهی هم پيچ تلويزيون را می پيچانيم و دزدکی به بحثهای دور دست در رابطه با اينکه چگونه و چطور اشغال عراق, آمريکا را امن تر کرده است گوش می دهيم. برای کمتر کسی اين جلب توجه می کند که از خود سئوال نمايد که آيا اشغال عراق, عراق را برای عراقيها هم امن تر نموده است؟ در هر حال اين سئوال گناه آلود است زيرا که اين نوع سئوالات ما را به مفهوم اين گفته های حميد جاسم خميس نزديکتر می کند که می گويد: اين جنگ نبود که نفرت آفريد. اين کاری که آنها بعد از جنگ کردند. اين کاری که آنها هم اکنون انجام می دهند. بانی اصلی نفرت است."

 

---------------------------------

* نآومی کلين البته برای تمام کسانی که به زبانهای خارجی و بويژه انگليسی آشنايی دارند, شناخته شده است؛ ولیلی با اين حال فکر کردم شايد معرفی کوتاهی از او مفيد باشد. نآومی از جمله ژورناليست های نادری است که حرمت قلم و انسان را گرامی داشته و تا کنون نوشته های زيادی را برعليه جهانی شدن سرمايه (گلوباليزاسيون) نوشته و سيياست حاکم بر اين پروژه نئوليبرال را که با خودش فقر و بيکاری و به تبع آنها فحشاء و کشت و کشتار را جهانی نموده است, با نوشتن گزارشات و مقالات زيادی افشاء کرده است. و بويژه پس از رويداد فاجعه نيويورک در يازده سپتامبر۱۰۰۲ و شروع تبليغات جديد جنگی هئيت حاکمه آمريکا به رهبری بوش پسر و پس ازآن جنگ برعليه افغانستان و سپس عراق اين نويسنده به طور خسته ناپذيری هم با شرکت خود در تظاهرات و اعتراضات جهانی بر عليه اين جنگ وهم اينکه با نوشتن گزارشات واقعی به افشاء سياست حاکم بر اين جنگ امپرياليستی پرداخته است.

تا کنون من چندين نوشته از او را به فارسی برگردانده ام؛ از آن جمله: اشغال کارخانه ها بوسيله کارگران در آرژانتين, جنگ به جانه بر می گردد, آيا آمريکا اجازه دارد که يک جامعه(عراق) را به فروشدو... می باشند.

حميد قربانی