پنجشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۸۳ – ۱ آوريل ٢٠٠۴

کليد بهشت در خانه فرهنگ های جهان!

نقد فرانکفورتر روندشاو بر آثار هنرمندان ايرانی

 

اولريش کلوينگ - برگردان: جواد طالعی

شهروند- چاپ کانادا

 

اشاره:

جشنواره هنر ايران، با عنوان "نزديکی دور" از روز نوزدهم مارس امسال در خانه فرهنگ های جهان برپا شده است و تا اوائل ماه می ادامه خواهد داشت. در اين جشنواره، آثار ۱۸ هنرمند، نقاش و فيلمساز ايرانی به نمايش در می آيد که حدود نيمی از آن ها در ايران و نيم ديگر در اروپا و آمريکا اقامت دارند.

خانه فرهنگ های جهان، همان محلی است که در آوريل سال ۲۰۰۰ ميزبان کنفرانس ايران بنياد هاينريش بل بود. در آن زمان، چند گروه ايرانی به عنوان اعتراض به حضور برخی از اصلاح طلبان حکومتی اين کنفرانس را به هم ريختند و برای نخستين بار پای پليس را به اين مرکز فرهنگی کشاندند. اين وقايع بهانه به دست تماميت خواهان جمهوری اسلامی داد و آن ها ميهمانان کنفرانس را پس از بازگشت تحت تعقيب قرار دادند. از ميان ميهمانان، اکبر گنجی و حجت الاسلام حسن اشکوری همچنان در زندان به سر می برند.

از زمان وقوع اين ماجرا، تا نوروز امسال، مسئولان خانه فرهنگ های جهان کمتر حاضر می شدند امکان استفاده از فضای خود را به ايرانيان بدهند.

در جشنواره هنر ايران که با آغاز سال نوی ايرانی افتتاح شد، کارهای شيرين نشاط، پرستو فروهر، عباس کيارستمی و شهرام انتخابی بيش از همه توجه منتقدان آلمانی را برانگيخته است.

در اين جا، برگردان نقدی را می خوانيد که "اولريش کلوينگ" همکار روزنامه فرانکفورتر روندشاو بر نمايشگاه آثار هنرمندان ايرانی نوشته است:

 

 

ايران سرزمينی پر تناقض است. در حالی که محافظه کاران می کوشند به هر وسيله ای وجاهت قانونی ظاهری خود را حفظ کنند، مسائل اجتماعی همواره با گسست بيشتری روبرو می شوند. اين که شورای نگهبان به خودش جرات داد در تازه ترين انتخابات هزاران نامزد نمايندگی مجلس را از شرکت در رقابت های انتخاباتی محروم کند، حتی از ديد خود رژيم هم الزاما يک برآيند اجباری نبود. با توجه به وضعيت حضور و اختلاف نظرهای مخالفان حکومت، اين موضوع بيشتر يک امر غافلگيرکننده بود. ... و اختلاف نظرها، حتی تا داخلی ترين حلقه های حکومت دامن گسترده اند: اينجا محافظه کارانی هستند که پايان حيات تندروها را پيش بينی می کنند و اصلاح طلبانی که با مداخله خارجی به شدت مخالفت می ورزند. کوتاه کنيم: در ايران، همه چيز در حال زير و رو شدن است و بقيه دنيا حيران و اندکی ترس خورده، به تماشای همه اين تناقضات نشسته است.

اما هرچقدر وزن سياست سنگين باشد، برای درک اين وضعيت، آنچه هنرمندان، فيلمسازان و اهل ادبيات در اين زمينه می گويند، نقشی تعيين کننده دارد. زيرا آنها تصويری متفاوت از کشور و جامعه ای ترسيم می کنند، که خود، يا دست کم خانواده هايشان، در آن زندگی می کنند.

ايران، بويژه پايتخت آن تهران، مدت ها است که ديگر برخلاف تصور غربی ها سمت و سوی تک بعدی مذهبی ندارد. اين مساله، طبعا داد و ستد فکری با اروپا را نيز در بر می گيرد. در تهران، اکنون نمايشگاهی از آثار مجسمه سازان انگليسی برپا ست. از جمله آثار "هنری مور"، "ريچارد لاند" و "دامين هيرست" که با استقبال و واکنش مثبت تماشاگران، بويژه جوانان روبرو شده است. در آينده، قرار است نقاشی های "گرهارد ريشتر" معرفی شوند.

خط های ارتباط، به اين ترتيب با يکديگر تلاقی می کنند و اثرات آن به جشنواره فرهنگی "نزديکی دور" هم می رسد که خانه فرهنگ های جهان در برلين آن را سازماندهی کرده است. آغازگر اين جشنواره، نمايشگاهی است که ۱۸ هنرمند زن و مرد در آن شرکت دارند. هنرمندانی که تقريبا نصفشان در ايران زندگی می کنند و نصف ديگرشان در اروپا و آمريکا. در يک نگاه سطحی، هنری که در اين نمايشگاه ارائه شده است، با آنچه آدم در جاهای ديگر می بيند، فرق چندانی ندارد: کولاژ، عکس، ويدئو و کمی هم نقاشی.

 

به چاقو بگو چنگال!

با اين همه، ايرانی ها ويژگی های خودشان را ارائه می دهند. و اين نه هميشه، اما در بيشتر موارد متاسفانه غم انگيز و با شدتی نفس بر خشن است. به عنوان نمونه، پرستو فروهر، هنرمندی که در سال ۱۹۶۲ در تهران متولد شده و اکنون در فرانکفورت اقامت دارد، سری کارهای خود را در خانه فرهنگ های جهان "چنگال" نام نهاده است. اما درست عکس اين نشان داده می شود: چاقوئی که به روش "پاپ آرت مانير" روی نوارهای پارچه ای چاپ شده و در مکعبی لبريز از ترس بيمارگونه محبوس ماندن، جاسازی شده است: ابزار قتلی که قاتلان اجير شده، شش سال پيش، با آن در برابر خانه پدر و مادر فروهر واقع در تهران در کمين آن ها ايستاده بودند.

ماجرائی هم که زمينه آفرينش سری پرتره های خسرو حسن زاده (از تهران) را فراهم ساخته، به همين نسبت تکان دهنده است. اين هنرمند ۴۰ ساله، عکس های زنان تن فروش را به صورت يک تابلو در الواری سياه قاب گرفته است. اين زنان، قربانيان جنايتکاری هستند که در سال ۲۰۰۱ به خاطر جنايات خود، نزديک بود به يک قهرمان ملی تبديل شود. (اشاره به قاتل زنان تن فروش مشهد است.م) تا اين که ثابت شد اين به اصطلاح پاکمرد مقدس، پيش از مثله کردن زنان، به آنان تجاوز می کرده است.

شکاف ها و شکستگی های جامعه ايرانی، برای بسياری ديگر از هنرمندان شرکت کننده در اين نمايشگاه نيز، نقشی بزرگ را ايفا می کنند و کسی که در کنار گود ايستاده است می تواند دريابد که فاصله ميان ايده آل ها و واقعيات و رد پای حافظه جمعی چقدر زياد است.

فرهاد مشيری، رويای موجوديت بورژوائی را، همراه با تمام سمبول های مصرف سرهم بندی کرده و در ميان فضا جا داده است: مبل های زيبا، تلفن های همراه ... و همه چيز به گونه ای زيبا مطلا.

اثر شهرام انتخابی نيز، که در سال ۱۹۵۷ در بروجرد متولد شده و اکنون در برلين اقامت دارد، از جنبه های فوق العاده انتقادی برخوردار است. زنجيره لامپ هائی به رنگ های سبز و قرمز و سفيد، بر سطح کليدی عظيم می درخشند. برپای اين کليد عظيم که ارتفاع آن به شش متر می رسد، انبوهی از کليدهای کوچک بر زمين ريخته اند. اينجا هم، چنان که اغلب در مورد هنرمندان ايرانی متداول است، نزديکی به ادبيات، عنصری است تعيين کننده، زيرا آدم بايد حکايتی را بشنود تا بتواند مفهوم کار را بفهمد. در عين حال، يک جمله برای اين امر کافی است: به کودکانی که پس از جنگ ايران و عراق به جست و جوی مين می رفتند، کليدی پلاستيکی داده می شد تا اگر يکی از مين ها منفجر شد، به وسيله آن بتوانند دروازه بهشت را بگشايند!

اما هميشه چيزهائی که هنرمندان نقل می کنند، وحشتناک نيست. مثلا عکس های سياه و سفيد عباس کيارستمی که در سال ۱۹۴۰ متولد شده است، بسيار شاعرانه اند. حتی اگر عکس های او (تنه سياه درختان در برف) با يک استثنا از برخوردی درون گرا حکايت می کنند: نگاه های به پائين دوخته شده ای که تنها آنچه را بدون واسطه در برابرشان قرار دارند می بينند.

اما اثرگذارترين کار به شيرين نشاط تعلق دارد که يکبار ديگر ثابت می کند يکی از مهمترين هنرمندان معاصر است. کار ويدئوئی "گردباد" او برای اولين بار نيست که در خانه فرهنگ های جهان نمايش داده می شود. اما آواز دو صدائی زن و مرد را می توان مکرر با تاثر بسيار شنيد.

اين لحظه ای است که انسان تمام عظمت و تمام ريشه های يکی از کهن ترين فرهنگ های جهان را درک می کند