ملی شدن صنعت نفت، عملی در خدمت " حاکميت ملی "
گرامی باد خاطره
۲۹ اسفند ۱۳۲۹ ،
روز ملی شدن صنعت نفت برهبری دکتر محمد مصدق
دکتر
منصور بيات زاده
*****
" بنام
سعادت ملت ايران و بمنظور کمک بتأمين صلح جهان امضا کنندگان ذيل پيشنهاد می
نمائيم که صنعت نفت ايران در تمام مناطق
کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، يعنی
تمام عمليلت اکتشاف و استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گيرد ." قانون
ملی شدن صنعت نفت ، 29 اسفند 1329
*****
اسناد و مدارک انکار ناپذير يکصد سال گذشته تاريخ ايران
بيانگر اين امر است که دکتر محمد مصدق نقش
بزرگی در مبارزات آزاديخواهانه
و استقلال طلبانه مردم ايران و
بخصوص جهت دادن به سمت و سوی و
محتوی آن مبارزات ايفا کرده است .
تاکيد و پافشاری دکتر مصدق بر خواست " آزادی و استقلال " ، دفاع
از تماميت ارضی و يک پارچگی
ايران و
مخالفت با سياست های تجزيه طلبی
و وابستگی به بيگانگان ، تاکيد بر حاکميت قانون و حق
تعيين سرنوشت مردم توسط خود مردم ، محور قرار دادن خواست برگزاری انتخابات آزاد و محترم شمردن نظام
پارلمانتاريستی و طرفداری از حقوق مساوی و برابر تمام شهروندان ايرانی در مقابل قانون و
مخالفت با هرگونه " حقوق
فراقانونی " و عملکرد های استبدادی و ديکتاتوری ... ، ارزشهائی بودند که
دکتر مصدق در طول زندگی سياسی خود بر آنها
پايبند بود و در طول
مبارزات و فعاليت های
سياسی خود ، هميشه کوشش داشت تا اين ارزش ها را مدّ نظر داشته باشد،
امری که
خصومت و دشمنی بسياری از فعالين
سياسی و قدرتمداران حاکم و وابستگان به
سياست های استعماری را با خود بهمراه داشت . در رابطه با همين ارزشها بود که ايشان در
مخالفت با تغيير سلظنت و
پادشاه شدن رضا خان سردار سپه در دوره
پنجم مجلس شورای ملی گفت :
" خوب آقای رييس الوزرا سلطان می شوند و مقام سلطنت
را اشغال می کنند ، آيا امروز در قرن
بيستم هيچ کس می تواند بگويد يک مملکتی که مشروطه است پادشاهش هم مسئول است ؟ اگر
ما اين حرف را بزنيم آقايان همه تحصيل کرده و درس خوانده و دارای ديپلم هستند،
ايشان پادشاه مملکت می شوند، آن هم پادشاه مسئول . هيچ کس چنين حرفی نمی تواند
بزند و اگرسير قهقرايی بکنيم و بگوييم
پادشاه است رييس الوزرا حاکم
همه چيز است اين ارتجاع و استبداد صرف است ...".
همچنين بخاطر دفاع از " حاکميت قانون " و حفظ " حقوق ملت " بود که دکتر مصدق مجددأ در زمان
سطنت محمد رضا شاه پهلوی، ايشان را از دست
زدن به عملکردهای " فراقانونی" بر حذر داشت و
از شعار معروف " شاه بايد سلطنت کند و نه حکومت " ـ ،
دفاع کرد
و حق تعيين سرنوشت و حکومت
کردن را
از آن "
ملت " و در حقيقت " نمايندگان منتخب
ملت " که در انتخابات
آزاد و دمکراتيک از سوی مردم انتخاب شده باشند، می دانست .
مخالفت دکتر مصدق با اعتبار نامه فرد صاحب نفوذی، همچون سيد ضياء طباطبائی در مجلس چهاردهم، آنهم بخاطر
شرکت سيد ضياء در همکاری با رضاخان
ميرپنج ( رضاشاه بعدی ) در کودتايی که انگليسها در سال 1299 در ايران
عليه "
حاکميت ملی " ايران
ترتيپ داده بودند. پرده دری از چهره افرادی همچون وثوق
الدوله عاقد قرار داد 9 اوت
1919 و سيد حسن
تقی زاده عاقد قرارداد 1933 و ... بيانگر چگونگی سمت و سوی فعاليت و مبارزات دکتر مصدق در
رابطه با محترم
شدن دفاع از " حاکميت قانون " ، " حاکميت ملت
"
( حاکميت مردم ) و " حاکميت ملی
" بود. اين چنين ارزش هايی که اشاره رفت، عنصرهای تشکيل دهنده " هويت سياسی "
دکتر مصدق بودند.
پايبندی دکتر مصدق به ارزشهائی که اشاره رفت، و درايت و کاردانی
که ايشان در توضيح نظرات خود
بکاربرد، سبب شد تا " فرهنگ سياسی " ای
بر محور ملی گرائی و آزاديخواهی، ميهن دوستی
درايران شکل گيرد که همسوئيهای زيادی با سياست و عملکرد مبارزين دوران انقلاب مشروطيت با خود بهمراه داشت
سياست و اهداف مورد نظر دکتر مصدق، اگر چه دشمنان و مخالفين زيادی داشت ، اما آن سياست در بين نيروهای سياسی ملی
گرا و وطن دوست ، ايرانيان طرفدار آزادی و
استقلال ايران، طرفداران زيادی پيدا کرده
بود که با گذاشت زمان آن نيرو، به يکی از نيروهای بزرگ اجتماعی ايران تبديل شد.
امروز بخشی از
نيروهای سياسی ايران ، افتخار
دارند که
خود را بنام
ادامه دهندگان
"راه مصدق " بنامند.
سازمان
سوسياليست های ايران، که نگارنده يکی از
اعضاء آن سازمان است ، خود را جزو طيف نيروهای مصدقی می داند و طرفدار " راه
مصدق " است .
اما ضروريست دراين
مورد مشخص متذکر شد، متأسفانه تمام
عناصر و گروههائی که خود
را " طرفدار مصدق " می
دانند و مدعی اند که جزو ادامه دهندگان "
راه مصدق" هستند ، در رابطه
با محتوی اين " راه
" ، يکسان نمی انديشند و برداشت های
متفاوتی از " راه مصدق " ارائه
داده و
می دهند.
برخی از اين
افراد در مبارزه با
استبداد مذهبی ، کمتر به " ارزش
" استقلال توجه می کنند و نابخردانه برخی از اين
افراد چنين توضيح می دهند که در عصر " جهانی شدن "
نمی توان بر پايه " معيار
" مورد نظر مصدق، بر اصل دفاع از "
استقلال " ايران تکيه
کرد و در حقيقت به نحوی در پی جا انداختن
سياست جديدی در بين " مليون " ايران هستند.آنهم، آن چنان سياستی
که، دکتر مصدق در تمام طول عمرش عليه آن مبارزه کرده است!
ـ البته در مخالفت
با نظرات و سياست جديد اين حضرات ،
ضروريست خاطر نشان کرد که بعضی از
سياستمداران کشورهای اروپائی ، همين کشورهای اروپائی که نقش
بزرگی درامر "جهانی شدن"
دارند،همچون گرهارد شرودر، سوسيال دمکرات ، صدراعظم آلمان، درجنگ
عراق در سال 1382 ( 2003 ) بر پايه حق "حاکميت ملی
" ، در مقابل رهبران دولت های
آمريکا وانگليس ، بوش و بلِر، قرار گرفت و صريحأ بيان داشت که سياست آلمان بايد از
سوی آلمانيها در برلين پايتخت آلمان تعيين شود و نه در خارج از مرز های آلمان
."شرودر" بر اين نظر بود که آلمان فدرال کشوری مستقل است و دولت
آن کشوربايد در باره " حاکميت ملی" اش
تصميم بگيرد. در واقع ايشان نظراتی را مطرح کرد
که در 50 سال قبل افرادی همچون دکتر مصدق و دکتر حسين فاطمی و ديگر " مليون " ايران
مطرح کرده بودند.ـ
عده ديگری از افراد و نيروهای
"مصدقی" نيز وجود دارند که بيشتر بر ارزش " استقلال" تکيه می کنند و چنين جلوه می دهند
که در بعضی از مواقع بايد " آزادی " را قربانی
حفظ
" استقلال " نمود . در افکار عمومی
از گفتاراين افراد چنين برداشت می شود که
اگر در اثر سياست غلط افرادی همچون آيات ... سيد علی خامنه ای ، مصباح يزدی
، جنتی ... خطراتی متوجه ايران شد، بايد
امر " آزادی " را به فراموشی سپرد و بدفاع از دولت
متکی به سرنيزه و مسلسل و اين حاکمين سرکوبگر بر خاست . چنين طرز تفکری اصولا نمی
تواند به سياست و انديشه مورد نظر دکتر مصدق ربطی داشته باشد .
دکتر مصدق تحقق " آزادی و
استقلال" در ايران را ، هميشه لازم و ملزوم يکديگر دانسته و هيچ زمانی حاضر نشد، يکی از اين " ارزش " ها را
فدای ديگری بنمايد. اتفاقأ يکی از ارزشهای " هويت " نيروهای
" مصدقی " در اين امر نهفته بود و
هست که "
آزادی " و " استقلال" را
دو روی يک سکه می دانند.
به اين هموطنان
محترم با صدای بلند بايد گفت ، اين
حق شماست که در رابطه
با محتوی ارزش های "هويت
" سياست خود و سمت و سوی آن ، آنچنان که خود فکر می کنيد و صحيح تشخيص می
دهيد تصميم بگيريد و عمل کنيد . ولی روشن
نيست چرا و بچه دليل سعی داريد اين نظرات
و سياست جديد خود را که هيچگونه
رابطه ای با سياست و عملکرد دکترمصدق و انديشه سياسی وی ندارد را ،
بنام "
راه مصدق" تبليغ کنيد؟
***
دکتر مصدق بخاطر
پايان دادن به نفوذ و هژمونی سياسی دولت
استعمارگرانگليس در ايران، سياستی که از
طريق شرکت نفت و سفارت انگليس در تهران، طرح
و بوسيله عُمال انگليس و
نيروهای فراماسيونری، همچنين دربار
شاه بمرحله اجرا در می آمد ، خواست ملی
شدن صنعت نفت را مطرح کرد و با
افشاگری و پايداری ، کوشش در
بحرکت در آوردن مردم بخاطر متحقق
کردن آن خواست ، که چيزی جز دست يابی به "حاکميت ملی" ، يعنی بهره مند
شدن از استقلال سياسی در ايران
نبود ، قاطعانه مبارزه کرد .
هدف دکتر مصدق از
ملی کردن شرکت نفت، تنها مسئله اقتصادی و بهره مند شدن از منافع بيشتری از
درآمد نفت و پايان دادن به تاراج ثروت ملی از سوی يک شرکت بيگانه نبود، بلکه همانطور که اشاره رفت ، ايشان با دامن زدن به مبارزات خود، علاوه بر
جلوگيری از تاراج ثروت ملی ، همچنين دست يابی به "
حاکميت ملی" ايران را
هدف داشت. در همين رابطه مشخص است که مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت برهبری دکتر
مصدق ، با خود تأثير بسيار بزرگی در بين ملت های تحت استعمار بهمراه داشت که کمک
به اوج گيری جنبش ضد استعماری در جهان
نمود.
دکتر مصدق در دوره
چهاردهم مجلس شورای ملی ، مجلسی که پس از کناره گيری رضا شاه از سلطنت و
اشغال ايران از سوی ارتشهای بيگانه ـ
انگليس ، آمريکا و اتحاد جماهيرشوروی (
روسيه ) ـ ، در اوائل سلطنت محمد رضا شاه تشکيل شده بود، تز " سياست موازنه منفی" ، که بيانگر سياستی
بود که
حفظ استقلال ايران را، در قطع نفوذ سياسی کشورهای بيگانه از ايران می دانست و
در مقابله با سياستی قرار داشت که مدعی
بود، حفظ استقلال سياسی ايران می طلبد تا قدرت خارجی ديگری در کنار قدرت انگليس در
ايران وجود داشته باشد ، که آن طرز تفکر و بينش سياسی
به " سياست
موازنه مثبت " ، معروف شده بود.
مصدق از چگونگی عملکرد سياست استعماری انگليس ، بعنوان " دولت " در دولت ايران صحبت کرد و در همين رابطه بود که ايشان در آن مقطع تاريخی
به پايمال شدن "حاکميت ملی " درايران
اشاره نمود و خواستار " حاکميتی
" که وابسته به بيگانگان نباشد، شد .
در
رابطه با "
سياست موازنه منفی " است که دکتر مصدق
با ارائه پيشنهادی
کمک به تصويب قانونی در مجلس
شورايملی دوره چهاردهم ، مبنی بر اينکه تا زمانيکه خاک ايران در اشغال ارتش بيگانه
است ، دولت ايران حق بستن قرارداد و واگذاری امتيازی به کشورهای بيگانه را نداشته باشد، می نمايد.
ـ همان "
قانونی " که بعدها
مورد استفاده نخست وزير وقت ، احمد قوام السلطنه
در ديدار و مذاکراتش با
ژوزف استالين قرار گرفت و به قوام السلطنه کمک کرد تا به استالين بگويد تا
زمانيکه ارتش دولت کمونيستی شوروی ( روسيه ) استانهای اشغال شده ايران ، آذربايجان و کردستان را ترک نکند، واگذاری نفت شمال ايران به کشور
کمونيستی شوروی، قانونأ امکان پذير نيست .
سمت و سوی سياست و محتوی خواست های مطرح شده از سوی دکتر مصدق از سوئی و از سوی
ديگر وجود " حزب توده " در ايران ، حزبی که در
شمال ايران برای کمونيست های روسی "
حريم " قائل می شد و در واقع قصد داشت تا قرار داد 1907ـ قرارداد سری که يک سال پس از پيروزی انقلاب
مشروطه ، مابين حکومت تزار و دولت استعمارگر انگليس منعقد شده بود که ايران را بين روسيه تزاری و انگليس تقسيم می کرد ، ولی در اثر پيروزی انقلاب اکتبر 1917
برهبری لنين و حزب کمونيست بلشويکی در روسيه، آنهم باين
دليل که کمونيست های روسی آن قرارداد را در مقطع پيروزی انقلاب اکتبر، يک قرارداد
استعماری ارزيابی می کردند، اعتبارش را از
دست داده بود ـ ، مجددأ زنده کند، اين سياست ها ی
جديد در صحنه سياسی ايران، اگر
چه بهيچوجه همسوئی با
يکديگر نداشتند ولی در کل خطری برای منافع دولت استعمارگر انگليس در ايران
محسوب می شدند.
دولت انگليس در
دوره پانزدهم مجلس شورای ملی سعی کرد
تا از طريق لايحه " گس ـ گلشائيان" و بخدمت گرفتن
مهره های خود در ايران ، مسئله نفت
را از طريق مجلس و بظاهر راه " قانونی" ، بنفع خود
حل کند ، امری که در اثر
درايت و کاردانی دکتر مصدق و فعاليت برخی از رجال ملی در آن مقطع تاريخی
همچون دکتر مظفر بقائی ، حسين مکی ، مهندس حسيبی... ، با شکست روبرو شد.
انگليسها مجددأ لايحه " گس ـ گلشائيان " را در
دستور کار مجلس دوره شانزدهم قرار دادند و گمان می کردند تا با کمک نخست
وزير وقت ، سرلشگر حاج علی رزم آراء ، بتوانند آنرا به تصويب نمايندگان مجلس
برسانند. ولی در اثر بالا گرفتن مبارزات
نهضت ملی برهبری دکتر مصدق و جبهه ملی ايران
و برخی از روحانيون همچون آيت الله سيد ابوالقاسم کاشانی، نه تنها
آن لايحه به تصويب مجلس نرسيد ، بلکه جوّ سياسی حاکم بر کشور بقدری عليه
نيروهای وابسته به استعمار انگليس تغيير کرده بود که ، رزم آراء حتی
قصد پس گرفتن آن لايحه را از مجلس
داشت .
صنعت نفت در سراسر ايران توسط
نمايندگان همان مجلس شانزدهم ، ملی
اعلام شد و در نتيجه ضربه
بزرگی بر دولت استعمارگر
انگليس نه تنها در ايران ،
بلکه در سطح جهان وارد شد.
ضروريست در همين رابطه خاطر نشان کرد که مبتکر اصلی، قانون
ملی شدن صنعت نفت، دکتر حسين فاطمی بود.
در
کتاب " جنبش ملی شدن صنعت نفت ايران
و کودتای 28 مرداد 1332 ، تأليف
شادروان غلامرضا نجاتی ، سند ضميمه در صفحه
593 " که يادداشتی است بقلم دکتر حسين فاطمی ، می خوانيم :
" انگليس ها و عوامل آنها می دانستند فرمول ملی شدن
نفت و عبارات پيشنهاد معروف جبهه ملی را من در منزل نريمان به وکلای جبهه پيشنهاد
کرده ام و از مقالات « باختر امروز »
ميزان مبارزه مرا تشخيص داده بودند و از اخراج جاسوسانی نظير فاولر و رفيقش [
ناخوانا] و همچنين عوامل مخربی که با هم روزنامه [ ناخوانا] به ايران فرستاده
بودند مثل مخبر ديلی اکسپرس و خبر نگار رويتر که به دست من صورت گرفته بود سعی
داشتند به هر قيمت شده ازانتخاب شدن من از تهران جلوگيری نمايند و اگر به
دوره روزنامه های کمپانی[...] مراجعه شود
در طول ملی شدن صنعت نفت به من
بيشتر از تمام اعضای جبهه فحش و ناسزا نوشته اند. غافل بودند از اينکه همين
هتاکيها به ميزان قابل توجهی آرای مرا در تهران بالا برد ".
دکتر مصدق نير در
کتاب "
خاطرات و تألمات دکتر مصدق " ،
در صفحه 229 در اين مورد نوشته است :
" ... مقصود از اصل ملی شدن صنعت نفت پيشنهادی است که
در کميسيون مخصوص نفت مجلس شورای ملی تصويب شده و در قانون مورخ 29 اسفند
1329 تأييد گرديده است و متن آن ذيلا درج
می شود :
"
بنام سعادت ملت ايران
و بمنظور کمک بتأمين صلح جهان امضا کنندگان ذيل پيشنهاد می نمائيم که
صنعت نفت ايران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، يعنی تمام عمليلت اکتشاف و
استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گيرد ."
" ملی شدن صنعت نفت
در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسين فاطمی است که چون کميسيون نفت مجلس شورايملی پس از چند
ماه مذاکره و مباحثه
نتوانست راجع به استيفای حق ملت از شرکت نفت انگليس و ايران تصميمی اتحاذ کنند دکتر فاطمی با
من که رئيس کميسيون بودم مذاکره نمود و گفت با وضعی
که در اين مملکت وجود دارد استيفای حق ملت کاريست بسيار مشکل ، خصوصأ که
دولت انگليس مالک اکثريت سهام شرکت [ نفت]
است و بعنوان ماليات بر در آمد هم هر سال
مبلغ مهمی از شرکت استفاده می کند..."
در خاتمه ضروريست ياد آورشد که برخی از افراد و سازمانها،
همچون آيت الله سيد ابوالقاسم کاشانی ، دکتر مظفر بقائی ، حسين مکی ... و تشکيلات
فدائيان اسلام و حزب زحمتکشان دکتر بقائی که نقش بزرگی درپيروزی ملی شدن صنعت نفت داشتند ، بخاطر اختلافاتی که
با دکتر مصدق پيدا کردند ، بجای ادامه
مبارزه بخاطر پيشبرد نهضت ملی ايران ،
البته جدا از تشکيلات جبهه ملی و
نيروهای مصدقی ، به نهضت ملی ايران پشت کردند
و حتی برخی از آن حضرات در
همکاری با دربار در جهت سرنگونی حکومت ملی
دکتر مصدق همکاری کردند. همفکران همان
حضرات در مجلس شورای اسلامی
دوره پنجم در ادامه سياست
دشمنی با مصدق ، با تصويب قانونی در جهت حذف روزملی شدن صنعت نفت ـ روز 29 اسفند ـ از تاريخ ايران عمل کردند. البته آن قانون
با کمک و راهنمائی رئيس جمهور خاتمی بعدأ پس گرفته شد .
دکتر منصور بيات
زاده
29 اسفند 1382
برابر با 19 مارس 2004
Socialistha@
ois-iran.com
www.ois-iran.com