سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۳ - ۱۵ فوريه ۲۰۰۵

 

طفلکي ها

پابلو نرودا  

 برگردان از متن انگليسي : روشنک بيگناه

چه چيزي لازم است تا در اين سياره
بتوان در آرامش با يکديگر عشق بازي کرد؟
هر کسي زير ملافه هايت را ميگردد
هر کسي در عشق تو دخالت مي کند
چيزهاي وحشتناکي مي گويند
در باره ي مرد و زني که
بعد از آن همه با هم گرديدن
همه جور عذاب وجدان
به کاري شگفت دست مي زنند
با هم در تختي دراز مي کشند
 

از خودم مي پرسم
آيا قورباغه ها هم چنين مخفي کارند
يا هر گاه که بخواهند عطسه مي زنند
آيا در گوش يکديگر
در مرداب
از قورباغه هاي حرامزاده مي گويند
و يا از شادي زندگي دوزيستي شان
از خودم مي پرسم
آيا پرندگان
پرندگان دشمن را
انگشت نما مي کنند؟

آيا گاو هاي نر
پيش از آنکه در ديدرس همه
با ماده گاوي بيرون روند
با گوساله هاشان مي نشينند و غيبت مي کنند؟ 

جاده ها هم چشم دارند
پارک ها     پليس
هتل ها، ميهمانانشان را برانداز مي کنند
پنجره ها نام ها را نام مي برند
توپ و جوخه ي سربازان در کارند
با مأموريتي براي پايان دادن به عشق
گوشها و آرواره ها همه در کارند
تا آنکه مرد و معشوقش
ناگزير بر روي دوچرخه اي
شتابزده
به لحظه ي اوج جاري شوند.

 

 

 به نقل از «کتاب شعر»

http://www.ketabeshear.com/