شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۸۲ - ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۳

بازار سرد انتخابات مجلس و بازار داغ عوامفريبی های سران!

بدون پذيرش دموکراسی و رعايت حقوق حقه شهروندان و دفاع از آزاديهای فردی و اجتماعی آنان در جبهه ی داخلی, نمی توان بر دشمن خارجی تسلط يافت و به پشتيبانی و حمايت توده ها اميدوار بود!

آنچه تومار زندگی حکومتهای ملا محمد عمر و صدام حسين تکريتی را در هم پيچيد, نه عدم وطن پرستی و بيگانه پرستی افغانان و عراقی ها که ستم اين حکومت ها و بيگانگيشان با شهروندانشان بود!

 

فرزاد جاسمی

ffarzad@t-online.de

 

به گزارش روزنامه ی کيهان تهران, شماره ۱۷۷۶۳ چهارشنبه ۲۶ شهريور ماه ۱۳۸۲, سيد محمد خاتمی رئيس جمهور حاکميت روحانيون و ملايان وابسته به دستگاه خليفه گری شيعه, در راستای عوامفريبی های معمول و سؤاستفاده های فصلی از آراء مردم و کشاندن آنان به پای صندوق های رای گيری فرماليته و بی بو و خاصيتی که تنها بر دوام و بقای استبداد و ديکتاتوری قرون وسطائی و ضد مردمی روحانيون, ويرانی کشور و سياه روزی روز افزون هفتاد ميليون زن و مرد و کودک و کهنسال در بند و پای در زنجيرايران خواهد افزود, در اجتماع مردم شهرستان سپيدان از توابع استان فارس گفت که: «انتخابات پرشور, تهديدات دشمنان را خنثی می کند.»

در ماهيت اين جملات و کلمات حقيقتی بزرگ و غيرقابل انکار نهفته است! به شرطی که در جامعه ی ديگری غير از ايران بر زبان مسئولی از مسئولان جامعه آنهم در حد رئيس جمهور و رهبر قوه ی اجرائيه جاری شود! در آن صورت اين جمله می توانست شوری بر انگيزد و تحرکی در شنوندگان و مستمعين ايجاد کند! اما سخنانی از اين نوع در جامعه ای که بيست و پنج سال دروغگوئی و فريب و نيرنگ و دسيسه ی مسئولين تراز اول جامعه اش را تجربه نموده و با وجود شرکت گسترده در انتخابات های متعدد و شنيدن وعده های توخالی و بدون محتوای رهبران و نامزدهای احراز پست های گوناگون, حاصلی جز فقر و بدبختی و فلاکت و نکبت داخلی و بی اعتباری و رسوائی بين المللی بدست نياورده است, نمی تواند از حلاوت و تازگی و نيرو و قدرت محرکه ای بر خوردار باشد!

بر کسی پوشيده نيست که لازمه ی شرکت در انتخابات پرشور و مقابله با تهديدات دشمنان, اعم از داخلی و خارجی, به داشتن شور و هيجان و دل خوشی به ادامه ی زندگی, اميد نسبت به آينده ی خود و فرزندان خود, داشتن امنيت شغلی و برخورداری از آزادی های فردی و اجتماعی, برخورداری از حق آزادی عقيده و بيان و در يک کلام حق برخورداری از حقوق اوليه و پيش پا افتاده ايست که در منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد و مصوبات سازمانها و نهادهای بين المللی منظور شده و اکثريت قريب به اتفاق ساکنان کره زمين کمابيش از آن برخوردارند!

دست به گريبان بودن با استبداد و ديکتاتوری لجام گسيخته, سرکوب, خفقان, شکنجه, زندان و اعدام, وحشت و هراس دائمی از هجوم سربازان گم نام امام زمان به هر بهانه ای, بيکاری, اعتياد, فحشاء و از همه مهمتر, نداشتن اميد به آينده ی خود و فرزندان, چه شور و هيجانی برای شهروندان يک جامعه ويران شده و به بن بست رسيده باقی می گذارد و در موقع مقتضی آنان را بر می انگيزد تا آنرا بکار گيرند و به اتکاء آن در انتخابات شور انگيز و دشمن شکن شرکت نمايد؟ آنهم در شرايطی که شور و هيجان مسئولين و نامزدها با به پايان رسيدن زمان رای گيری و اعلام نتايج نه تنها به خاموشی می گرايد بلکه نمايندگان انتخابی به دشمنان سوگند خورده ی مردم يا موجوداتی بی اراده و بدون اختيار مبدل می گردند که در چنگال ولی فقيه, شورای نگهبان, شورای مصلحت نظام, قوه قضائيه و انواع و اقسام سازمانها و نهادهای موازی و غير موازی گرفتار می شوند و جرات و شهامت دفاع از موکلين خود را از دست می دهند!

در مقابله با تهديدات و حتی حمله و يورش دشمن و دشمنان خارجی نيز تا بدانجا که به سرنوشت يک ملت و شهروندان يک جامعه بستگی دارد و تاريخ ايران زمين بدليل شرايط و موقعيت حساس استراتژيکی و ژئوپلتيکی, بارها و بارها شاهد و ناظر هجوم اقوام و ملل گوناگون بوده است, زمانی به مقابله بر می خيزند و جان می بازند که فرمانروايان و حکام خود را خودی بحساب آورند و آنانرا خونخوارتر و چپاولگرتر از دشمنان بيگانه ندانند! وقتی که حاکميت خودی, چهره ای بدتر و کريه تر از دشمن خارجی دارد و اثراتی ويرانگرتر و مخرب تر از مهاجمان بيگانه بر جای می گذارد! امنيت شهروندان را در خانه, محل کار و جامعه سلب می کند! روشنفکران و نخبگان جامعه را به خودی و غيرخودی تقسيم می کند! همه ی رفتار و کردار خصوصی شهروندان را تحت کنترل قرار می دهد! به فرهنگ و شيوه ی سرکوب, شکنجه, زندان و اعدام دگرانديشان متوسل می شود! ناموس و حيثيت آنان را مورد تجاوز و تعدی قرار می دهد! با خيره سری به فرار و مهاجرت روز افزون مغزهای جامعه دامن می زند! جامعه را به بهشت غارتگران زالو صفت, توزيع کنندگان مواد مخدر, رواج دهندگان فحشاء و رشوه گيران نامردمی مبدل می کند! مراکز علمی و دانشگاهی را به سلاخ خانه ی دانشجويان و دانش پژوهان تبديل می کند! به چپاول و غارتگری بی رويه و بيشرمانه ی شهروندان می پردازد! دست به قتل عام و کشتار سبعانه ی توده ها می زند! به تشکيل و توسعه و گسترش باندهای مافيائی و آدمکش دست می زند! و در هيچ موردی نيز خود را جوابگو و مسئول نمی داند, آيا خصم تر از دشمن خارجی محسوب نمی شود؟ آيا چنين حاکميتی صد بار بدتر و منفورتر از دشمن بيگانه نيست؟

شواهد و قرائن تاريخی بسياری در دست است که در شرايط خفقان و سرکوب و غارتگری بی حد و حصر حاکميت خودی و عدم پای بندی رهبران و هدايتگرانش به اصول اوليه انسانی و حقوق شهروندی, توده های مردم, در برابر يورش و تهاجم نيروهای بيگانه نه تنها مقاومتی از خود نشان نداده بلکه در پاره ای موارد راه نجات خود را در توسل جستن به دشمن و گشودن دروازه های کشور بر روی بيگانگان ديده اند!

شرايط بعد از انقلاب ضد استبدادی و ضد سلطنتی بهمن ماه ۱۳۵۷ و مقاومت هشت ساله ی ايرانيان در برابر تهاجم تجاوزگرانه ی نيروهای عراقی نبايد باعث فريفتن سردمداران جمهوری اسلامی و روحانيون وابسته به دستگاه خليفه گری شيعه, از جمله آقای سيد محمد خاتمی گردد! در آن شرايط توده های مردم به حفظ انقلاب, دفاع از دستآوردهای آن و دست يافتن به جامعه آرمانی و ايده آلی که رهبران مذهبی و شخص آيت الله روح الله خمينی وعده اش را داده بودند می انديشيدند! در آن روزگاران, حمله ی ارتش عراق آنهم با حمايت و پشتيبانی همه ی کشورهای صنعتی و پيشرفته جهان, به منزله ی تهاجم به انقلاب و با هدف مقابله و نابودی آرمانشهر رويائی و مدينه ی فاضله توده ها بر آورد می شد! در شرايط فعلی و در حال حاضر بايد روحيه و وضعيت ايرانيان را پس از بيست و پنج سال سرکوب و خفقان و شکنجه و اعدام و خاکستر نشينی و شنيدن وعده ها و وعيدهای سراپا دروغ و بدون محتوی در نظر گرفت!

شرايط بغرنج جهانی, وضعيت ناپايدار و انفجار آميز منطقه و وجود هزاران معضل و نابسامانی داخلی و به بن رسيدن سياست های مخرب و ويرانگر حاکميت جمهوری اسلامی در داخل و مجامع بين المللی, بيانگر اين واقعيت است که بدون پذيرش دموکراسی و رعايت حقوق حقه شهروندان و دفاع از آزاديهای فردی و اجتماعی آنان در جبهه ی داخلی, نمی توان بر دشمن خارجی تسلط يافت و به پشتيبانی و حمايت توده ها اميدوار بود! نبايد فراموش کرد که طول تاريخ پر فراز و نشيب اين سرزمين, اسکندر مقدونی و سربازان يونانی, اعراب دوران جاهليت, چنگيزخان مغول, ارغون شاه مغول, هلاکوخان, تيمور لنگ, ترکان غز و نيروهای متفقين در سال ۱۳۲۰, در نقش ناجيان و فرشتگان نجات مردم از ظلم و ستم مستبدين و ديکاتوران ضد مردمی خودی ظاهر شده و به پيروزی دست يافته اند!

از آن همه شواهد و دلايل دور و دراز تاريخی که بگذريم و آنها را بدلخواه خود به حساب هر عواملی که بگذاريم, تجربه ی طالبان در افغانستان و صدام حسين و حکومت بعث در عراق پيش روی ماست!

آنچه تومار زندگی حکومتهای ملا محمد عمر و صدام حسين تکريتی را در هم پيچيد, نه عدم وطن پرستی و بيگانه پرستی افغانان و عراقی ها و نه سلاحهای پيشرفته و تکنيک برتر مهاجمين و ايمان بيش از حد و غير قابل تصور سربازان مزدور و داوطلب ايالات متحده ی امريکا و همپيمانانشان بوده است. کمر اين دو رژيم مستبد و ديکتاتوری منطقه را ستم آنان و بيگانگيشان با شهروندانشان شکست! تا بدان حد که آنان را در برابر مهاجمان بيگانه تنها گذاشت و به زانو در آورد! نقش نيروهای مهاجم بيگانه و برخوردشان با توده های محروم و در بند اين دو کشور اشغال شده, در آينده از ملا محمد عمر و صدام حسين و حزب بعث چه چهره ای ترسيم خواهد نمود و در معرض ديد جهانيان خواهد گذاشت, کوچکترين تغييری در ماهيت ضد مردمی و ضد انسانی اين دو رژيم و بيگانگيشان با توده های افغانی و عراقی نخواهد داد! همانسان که حکومت بيست و پنج ساله روحانيون وابسته به دستگاه خليفه گری شيعه باعث محبوبيت رژيم پهلوی در ميان عده ای از ايرانيان گرديده و ديکتاتوری و استبداد آنانرا را بی رنگ و بی مقدار نموده است! از اين گذشته, افسانه ی قدر قدرتی نيروهای رزمی ايالات متحده امريکا و همپيمانان آنان و استفاده از فن آوری های پيشرفته نظاميشان نيز دليلی بر برتری آنان و اشغال دو کشور افغانستان و عراق نبوده و نخواهد بود! زيرا همين ارتشها و همين فن آوری ها و تکنيک های پيشرفته و برتر در گذشته ای نه چندان دور, در مقابله با رزمندگان کره ای, چينی, ويتنامی و غيره نقش بر آب شده و کارآئی شان را از دست داده اند!

سيد محمد خاتمی رئيس جمهوری در اجتماع مردم شهرستان سپيدان, افزود:

«نظارت برای تضمين آزادی انتخابات و برای دفاع از حق مردم است و مردم بايد بتوانند به تشخيص خود نماينده مجلس خود را انتخاب کنند.»

در شرايطی که سيد علی خامنه ای, ولی فقيه و ولی امر مسلمين به انضمام مجموعه ی روحانيت وابسته به دستگاه خليفه گری شيعه, خود را برتر و مقدس تر از ائمه ی دين, پيامبر اسلام و پروردگارشان می بينند و نوانديشان و باصطلاح اصلاح طلبان دوم خردادی که شما نمايندگيشان را به عهده داريد, تا بدانجا عقب مانده, دگم انديش و واپسگرا و مرتجع هستند که با همه ی شکست هائی که تاکنون متحمل شده اند, نه تنها ديگر نيروهای موجود در سطح جامعه را به حساب نمی آورند, بلکه با خيره سری حتی بين زندانيان سياسی جامعه نيز مرز خودی و غيرخودی ترسيم می کنند, بحث بر سر انتخابات آزاد يا غيرآزاد در چهارچوب جمهوری قرون وسطائی و عقب مانده ی اسلامی نيست! بحث بر سر عدم مشروعيت و بی اعتباری رژيم در بين مردمانست! گفتگو بر سر اختيارات نامحدود و لايتناهی ولی فقيه است! حرف بر سر عدم اجرای قانون و حکومت ملوک الطوايفی سازمانها و نهادی موازی, ائمه ی نماز جمعه, قضات دادسراهای انقلاب, روحانيت و غيره و مصلوب الاختيار بودن نمايندگانيست که آزادانه توسط ماشين رای ای بنام ملت انتخاب و به مجلس راه می يابند!

بله آقای خاتمی! صحبت از بی قانونی است! صحبت از استبداد و ديکتاتوری لجام گسيخته است! صحبت از بی ارزش بودن مردم و آراء آنها به گاه رقم زدن سرنوشت آنان و فرزندانش است! صحبت از عوامفريبی و دسيسه و نيرنگ روحانيون وابسته به دستگاه خليفه گری شيعه است!

گيريم که مردم در انتخاباتی آزاد و بدون قيد و شرط و شرايط عدم نظارت استصوابی شورای نگهبان و دخالت های نابجا و ضدمردمی ولی فقيه و شورای مصلحت نظام و غيره شرکت نمودند و وکلای منتخب خود را به باصطلاح مجلس شورای اسلامی فرستادند! پس از گشايش مجلس و تکيه زدن بر کرسی نمايندگی پارلمان, وظيفه ی اين حضرات چيست و چه اختياری دارند که مردمان را بکار آيد؟ مگر کابينه ی دوم خردادی شما و مجلس ششم که اکثر نمايندگانش دوم خردادی و اصلاح طلب هستند, جلوی چشم توده ها نيستند؟

شما که در همين سخنرانی پرشورتان, پيرامون تاثير حضور گسترده ی مردم در انتخابات گذشته و به ويژه انتخابات رياست جمهوری خرداد ماه ۱۳۷۶ که شما و جبهه ی موسوم به دوم خرداد را بر مسند قدرت نشانيد اشاره فرموديد, در اين شش ساله ی زمامداريتان چه دسته گلی بر سر مردم زده ايد؟ به چند در صد از وعده های عوامفريبانه و رياکارانه تان در مقابل بيست ميليونی که با شرکت در انتخابات و شور آفرينی در پای صندوق های رای حماسه آفريده و دشمن را زبون و خوار نموده اند, عمل کرده ايد؟ شما حتی نخواستيد از وزير کشور کابينه تان در مقابل تهاجم تماميت خواهان دفاع نمائيد! تا چه رسد به جلوگيری از چپاول و غارت توده ها! رسيدگی به پرونده ی قتلهای زنجيره ای! هجوم به خوابگاه دانشجويان و دستگيری دانشجويان و روزنامه نگاران و نويسندگانی که همه به نوعی هوادار شما و وعده های دروغين و عوامفريبانه تان بودند!

عدم کارآئی مجلس با اکثريت نمايندگان دوم خردادی, شما و کابينه دوم خردادی و اصلاح طلبتان, در گرو وفاداری شما به قوانين ضد بشری نظام و عقب ماندگی و واپس گرائی ولی فقيه است! بنا بر اين ربطی به سنگ اندازی های جناح تماميت خواه و اپسگرا ندارد! اين بخودتان بر می گردد و عدم صداقت و شفافيت ادعائيتان!

ادامه ی چپاول و غارت ثروتهای مادی کشور, مختومه اعلام کردن پرونده ی قتلهای زنجيره ای, عدم رسيدگی به قتل مشکوک و سئوال بر انگيز سيد احمد خمينی که يادگار امامتان بود, بدست فراموشی سپردن پرونده ی قتل زهرا کاظمی عکاس و گزارشگر ايرانی - کانادائی و عدم رسيدگی به دادخواهی هزاران استاد دانشگاه و مهندس و کارمند و دانشجوی اخراجی و نا ديده گرفتن خواست های مردم و ببازی نگرفتن آنان در بيست و پنج ساله ی گذشته و بويژه شش ساله اخير به ماهيت ضددمکراتيک و آزادی ستيزی کل حاکميت و آلودگی دستان طرفداران و هواداران دوم خرداديتان در همه ی ويرانگريها و جنايت ها بر می گردد و لاغير!

اگر جز اينست, از چه می ترسيد و از که واهمه داريد؟ چرا با شفافيت و روشنی همه چيز را با موکلين و ولی نعمت های حقيقی خود که همانا مردم ايرانند, در ميان نمی گذاريد؟ چه عامل يا عواملی باعث می شود تا زبان در کام کشيد و تا پای نابودی کشور و قتل و عام و اسارت توده ها بدست نيروهای مهاجم بيگانه بايستيد؟

اگر به جمله ی خودتان مبنی بر «شور و اشتياق مردم است که می تواند ما را در داخل و خارج قوی و نيرومند سازد.» ايمان و اطمينان داريد, چرا به مردم اعتماد نمی کنيد و مغول وار حقوق حقه آنان پايمال می کنيد؟ يا اجازه می دهيد تا پايمال نمايند؟ چرا آنان را در وضعيتی قرار می دهيد که بين بد و بدتر, بد را بر گزينند و دشمن خارجی و بيگانه را بر دشمن جنايتکار داخلی ترجيح دهند؟ چرا ملت ايران را به سرنوشت ملتهای افغانستان و عراق گرفتار می کنيد؟ مگر از طريق رسانه های گروهی و شبکه های جهانی خبر, شاهد رقص و پايکوبی و دست افشانی مردم عراق در لحظه ی ورود سربازان امريکائی و انگليسی نبوديد؟ مگر پس از سقوط ديکتاتور عراق و اشغال عراق, اشک شوق در ديدگانتان حلقه نزد و جمهوری اسلامی عراق را انتظار نکشيديد؟

شما که پس از شش سال عوامفريبی, وقت کشی و به نابودی کشاندن مملکت و به خاک سياه نشاندن ملت, مدعی هستيد که:

«مردم بيش از هر عرصه ديگری در عرصه انتخابات حرف، خواست و مطالبات خود را بيان می کنند و مسئولان بايد اين مطالبات را بشناسند و در مسير آن حرکت کنند.»

آيا به اين حرف خود اطمينان واعتماد داريد؟ و با اعتماد به اين حرف باز هم از مردم می طلبيد تا در ميانه ی ميدان به ياريتان بشتابند؟ اگر باز هم در وجود اين ملت شور و حالی سراغ داريد و توانائی شورآفرينی را در آنان می بينيد, حرف ديگريست!

فرزاد جاسمی

بيست و هفتم شهريور ماه ۱۳۸۲