شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۸۲ - ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۳

يازده سپتامبری ديگر!

 

محمود گودرزی - واشنگتن

شهروند / چاپ کانادا

 

 

درآمد

«دانشگاه نورت ايسترن ايلی نويز» در شيکاگو، از چندی پيش در تدارک برگزاری کنفرانسی ست که از ۱۳ تا ۱۵ ماه نوامبر زير عنوان «نابود کردن دموکراسی در ايران و گواتمالا" برپا خواهد شد. عنوان فرعی کنفرانس اين پرسش است که«ما پنجاه سال پس از کودتاهای رهبری شده وسيله آمريکا چه درسهايی آموختيم؟» در اين کنفرانس شماری از برجسته ترين صاحب نظران و پژوهشگران آمريکا، ايران و گواتمالا شرکت خواهند داشت.

تدارک بينندگان کنفرانس از من نيز خواسته اند و به من اين افتخار را داده اند که در کنار نام آوران شرکت کننده سهمی در اين کنفرانس داشته باشم. آنچه من بدان خواهم پرداخت سنجشی ست ميان نخستين کودتای پس از جنگ جهانی دوم آمريکا در ايران و واپسين کودتای آمريکا در ونزوئلا، که درآپريل سال پيش انجام شد و با ناکامی درهم شکست، اما هنوز پايان نيافته و به گونه ای خزنده در همان راستا پيش ميرود.

اما آنچه در جستار کنونی مطرح است. دستيابی به اسناد تازه ای ست که بيش از گذشته درگيری مستقيم آمريکا را در کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ شيلی نشان ميدهد که اينک سی امين سال آن رخداد زشت و ننگ آلودست.

 

تجاوز و کودتا سرشت آمريکا

اگر من رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را نخستين کودتای آمريکا پس از جنگ دوم جهانی ناميدم، درست نيست آن را نخستين تجاوز اين کشور بدانيم. تاريخ آمريکا که از آغاز پيدايش با تجاوز به حقوق انسانی بوميان اين سرزمين آغاز شده همواره با اين خوی سرشتی درآميخته بوده است. اين نکته ای نيست که من از سر بغض بگويم، بلکه بسياری از تاريخ نگاران و پژوهشگران آمريکا که توانسته اند ردای خودفريبی را از دوش خويش فرو افکنند اين واقعيت را ميپذيرند. من در جايی ديگر از آنان گواه خواهم آورد.

اين نکته از ديدگاه تاريخی روشن است که يکی از پايه های استوار سياست خارجی آمريکا دکترين مونروئه بوده است. کمابيش نزديک به پنجاه سال پس از اعلام استقلال آمريکا، جيمز مونروئه رئيس جمهوری آمريکا ضمن اعلام سياست خارجی دولت خود، بر اين نکته پای فشرد که در نيمکره آمريکا که در برگيرنده آمريکا شمالی، مرکزی و جنوبی ست جايی برای هيچيک از کشورهای اروپايی نيست. از آن زمان ايالات متحده اين نيمکره را حوزه نفوذ انحصاری خود شناخت، و در همان حال که خود هرگونه دخالتی را در امور کشورهای لاتين مجاز ميدانست و از آن هرگز ابايی نداشت، کمترين حضور کشورهای اروپايی را در اين حوزه نفوذ بر نميتافت. در کنار اين سياست، ايالات متحده تا حدودی از درگيری در گرفتاريهای کشورهای اروپايی که در چنبره سياستهای استعماری خود درگير بودند، خود را برکنار نگاه ميداشت.

چنين بود که حضور آمريکا در نخستين جنگ جهانی با اکراه انجام گرفت و در جنگ دوم جهانی نيز با همه اصرار چرچيل نخست وزير انگلستان، آمريکا عملا تا حمله نظامی ژاپن به پايگاه دريايی آمريکا در اقيانوس آرام "پرل هاربور" از درگيری در جنگ خودداری نشان داد. چنين است که در بازنگری سياست خارجی ايالات متحده، به روشنی ديده ميشود که درگيری و دخالت فعالانه در عرصه سياست جهان از پايان جنگ جهانی دوم آغاز شد. هنگامی که جنگ جهانی دوم پايان يافت حزبهای ضدفاشيستی سوسياليست و کمونيست کشورهای اروپا که نيرومندترين پايگاه های جنگهای چريکی در برابر نيروهای اشغالگر هيتلری بودند از اعتباری گسترده برخوردار بودند. يکی از مشخص ترين مورد در اين زمينه کشور يونان بود. در حالی که کمابيش در همه کشورهای خاوری اروپا با حضور نيروهای ارتش شوروی دولتهای به اصطلاح سوسياليستی به رهبری حزب کمونيست بر سر کار آمدند، در يونان چنين نبود. هماوايی اين کشورهای نوپديد اروپای خاوری با شوروی و سياست ويژه استالين در آن بخش از اروپا سرآغاز مبارزه ميان شرق و غرب شد که بدان جنگ سرد نام نهادند.

انگلستان که هنوز مشعل امپراتوری را رها نکرده بود، ناتوان تر از آن بود که بتواند در اين دوران نقش مهمی در «جنگ سرد» داشته باشد. چنين بود که در فوريه ۱۹۴۷ انگلستان که در جنگ داخلی يونان از سلطنت طلبان در برابر جمهوريخواهان پشتيبانی ميکرد به آمريکا پيام فرستاد که توان ياری رساندن به آنان را ندارد. ترومن رئيس جمهوری آمريکا در مارچ آن سال با صراحت اعلام کرد که "آمريکا بايد از قدرت اقتصادی، سياسی و در صورت لزوم از نيروی نظامی خود بيشترين بهره گيری را برای موثرترين وسيله در جلوگيری از سقوط استقلال و تماميت ارضی يونان داشته باشد." آنچه به زودی «دکترين ترومن» ناميده شد مقابله با گسترش نفوذ شوروی پيشين بود که محور اصلی همه دخالتهای نظامی و کودتاهای پس از جنگ دوم جهانی آمريکا شمارده ميشود.

در آن زمان و در آستانه برآمدن«جنگ سرد» يک روزنامه نگار و گزارشگر جوان آمريکايی که از يونان با رسانه های نوشتاری و شنيداری آمريکا کار ميکرد و از نزديک موقعيت سياسی آن کشور را ميشناخت، سياست ترومن را در زمينه يونان مورد خرده گيری قرار داد.

اين گزارشگر واقعگرا«جرج پولک» نام داشت و تنها کسی بود که يارست بر سياست ترومن انگشت بگذارد و آن را ناهمخوان با واقعيت بنامد. کمتر از يک سال بعد در ۱۶ ماه می ۱۹۴۸ پيکر بی جان جرج پولک با دست و پای بسته و تيری که در سرش خالی شده بود در رودخانه ای در سالونيک يافته شد و هيچگاه روشن نشد که چه کسی يا چه کسانی در اين جنايت دست داشتند.

دخالت نظامی در يونان سرآغاز يک رشته حادثه آفرينيهايی بود که در پی جنگ دوم جهانی با کودتای ۲۸ مرداد در ايران آغاز و سپس در گواتمالا، کنگو، اندونزی، شيلی، پاناما، نيکاراگوئه و گرانادای کوچک و شماری کشورهای ديگر دنبال شد. جرج بوش يکم با جنگ خليج فارس از «نظم نوين جهانی» سخن گفت که اعلام يکه تازی آمريکا پس از بيرون رفتن شوروی پيشين از عرصه جهانی بود. و اينک وليعهد او که به رياست جمهوری انتصاب شده است امپراتوری جهانی آمريکا را اعلام ميکند. او به خود اجازه ميدهد که به عنوان«ژاندارم جهانی» رهبر هر کشوری را که نميپسندد کنار بگذارد و با صراحت از «تغيير نظام» ديگر کشورها سخن براند و مدعی شود که ميخواهد دموکراسی را به کشورهای ديگر صادر کند. ماجرای يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ که برای مدتی کوتاه همدردی جهان را در اين رخداد دل آزار برانگيخت راه را برای اين چالش گشود. جرج دبليو بوش اينک در راه برقراری امپراتوری آمريکا گام گذارده است.

 

سرآغاز امپراتوری گری

رخداد يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ اعلام سياست تازه امپراتوری آمريکا را وسيله رئيس جمهور انتصابی جرج بوش دوم در پی داشت. او اينک با همراهی پنتاگون و دست راستی ترين طراحان سياست خارجی آمريکا که«محافظه کاران نوين» (Neoconservatives) ناميده ميشوند طرح جديد حملات پيشگيرانه را در عرصه سياست وارد کرده اند که برپايه آن در هر زمان با بهانه پيشگيری از خطر به تهاجم دست بزنند. اما اينک که دومين سالگرد يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ سرفصل همه رسانه های آمريکاست، سالگرد يازدهم سپتامبر ديگری نيز هست که سی سال پيش در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ در شيلی رخ داد. در آنجا نيز همانگونه که در کشور ما ايران گذشت يک دولت منتخب که به گونه ای دموکراتيک برگزيده شده بود با کودتای نظامی از کار برکنار و نيروهای نظامی فرمانبر آمريکا جانشين آن شد.

در سپتامبر ۱۹۷۴، هنگام سالگرد کودتای شيلی، روزنامه نگار سرشناس و پژوهشگر آمريکا«سيمور هرش» در گزارش و تحليل گسترده ای در نيويورک تايمز از درگيری مستقيم آمريکا در کودتا پرده برداشت. اين امر به تشکيل کميته ويژه ای در کنگره آمريکا به رهبری سناتور فرانک چرچ انجاميد که گزارش آن زير عنوان «اقدام پنهانی در شيلی ۱۹۷۳-۱۹۶۳» منتشر شد. گرچه پس از آن برای همگان روشن شد که آن کودتا چگونه با پشتيبانی مستقيم و رهبری آمريکا انجام شده است، اما بسياری از نکات و ريزه کاريهای آن همچنان از سوی سازمان «سيا» پنهان نگاه داشته شد. در پايان دوران رياست جمهوری کلينتون همان گونه که با صراحت از درگيری آمريکا در کودتای ۲۸ مرداد ياد و پوزشخواهی شد، اسناد پنهان نگاه داشته شده«سيا» درباره شيلی نيز آزاد اعلام شد. طرفه آن که از ميان همه درگيريهای نظامی - سياسی آمريکا که به مرور زمان اسناد پنهانی آن انتشار يافتند، تنها در مورد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،«سيا» مدعی ست که همه آن گم شده و از ميان رفته است. همان گونه که من در جاهای ديگر گفته و نوشته ام اين حالت استثنايی ميتواند اين گمان را برانگيزد که شماری از کارگزاران ايرانی آن کودتا هنوز هستند و در خدمت «سيا» فعاليت دارند. باز شدن پرونده های کودتای ۱۹۵۳ ايران بسا شماری از رهبران نظام کنونی را نيز در برميگيرد و به همين علت اين امر شگفتی آور رخ داده است که پرونده اين نخستين کودتای پيروز آمريکا که سرمشقی برای کودتاهای ديگر بود ناگهان از ميان رفته است.

 

روزنامه ها زمينه سازان کودتا:

در دوران آغاز مبارزه برای ملی کردن نفت، با دست يافتن به اسنادی که در خانه آقای سدان مدير شرکت نفت انگليس يافتيم ديديم که چگونه شرکت نفت شمار فراوانی از روزنامه های کشور را اجير کرده بود که با نوشتن مطالب نادرست و تحريک آميز مردم را عليه دولت دکتر مصدق ميشوراندند. چگونگی ماجرا بعدا در کتابی به نام «اسناد خانه سدان» چاپ و منتشر گرديد. اما پس از رخداد ۲۸ مرداد، که آثار چندی در آن زمينه انتشار يافت، هيچگاه به هويت روزنامه نگارانی که کيم روزولت به آنها اشاره ميکند دست نيافتيم، در حالی که بسياری از آنان در سالهای پس از ۲۸ مرداد نيز در ميان ما ميزيستند.

در عرف مبارزات سياسی - اجتماعی گهگاه روزنامه نگاران وجدان جامعه ناميده ميشوند و اين بسيار تلخ و دردناک است که وجدان يک جامعه را بتوان به عنوان کالايی در معرض خريد و فروش گذارد. اگر ما در ايران هويت وجدانهای فروخته شده را نيافتيم، اينک پس از سی سال با آزاد شدن اسناد سازمان«سيا» ميبينيم که چگونه رسانه های شيلی در تخمير جامعه و آماده ساختن زمينه کودتای ژنرال پينوشه در شيلی به اين نقش ننگين و ضد مردمی آلوده بوده اند.

 

پرونده«ال مرکوريو»

در آخرين شماره دو ماهنامه«کلمبيا جورناليسم رويو» سپتامبر/ اکتبر ۲۰۰۳، درباره نقش رسانه های شيلی در زمينه سازی کودتا مطلبی از سوی«پيتر کورن بلو» مدير«طرح اسناد شيلی» در «آرشيو امنيت ملی دانشگاه جرج واشنگتن» نوشته شده است که بسيار روشنگر و آموزنده است. در فشرده آغاز نوشتار آمده است:

«... با آن که مقامات پيشين آمريکا مانند هنری کيسينجر اصرار داشتند که واشنگتن هيچگونه درگيری در چيرگی نظاميان نداشته و تنها کوششی در زمينه حفظ دموکراسی در شيلی بوده است، اسناد«سيا» و کاخ سفيد که برای نخستين بار در اين جا تجزيه و تحليل ميشود، نشان ميدهد که سيا از رسانه های شيلی برای فرو کشيدن دولت سالوادر آلنده سوسياليست که به گونه ای دموکراتيک برگزيده شده بود، بهره گرفته است اقدامی که«نقش مهمی در صحنه آرايی کودتای نظامی در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ داشته است.» در اين اسناد طرح تبليغات اصلی سيا - که از سوی بالاترين مقام دولتی تاييد شده است - باز ميشود که چگونه اين کار بر عهده مهمترين روزنامه شيلی«ال مرکوريو» و دارنده سرشناس آن آگوستين ادواردز گذارده شده بود، که ارتباطات گسترده ای داشت. در شيلی ادواردز پير همچنان قدرت با نفوذی در عرصه رسانه هاست و در اينجا هم بار ديگر عمليات پنهانی و اقدامات اسرارآميز نيروی اجرايی رو به فزونی ست.»

در پی اين فشرده، از نخستين فراز نوشتار در می يابيم که در دو سال گذشته گروهی از روزنامه نگاران، دانشجويان رشته روزنامه نگاری و وکلای دادگستری پشتيبان حقوق بشر شيلی در پی گردآوری مدارک عليه اين غول رسانه ها هستند تا دست کم او را از اتحاديه مطبوعات و آکادمی روزنامه نگاری شيلی بيرون کنند. در اين ميان سردبير يک نشريه چپ به نام«پونتوفينال» آقای مانوئل کابيسس» رسما عليه ادواردز اقامه دعوا کرده است که او همراه با کاخ سفيد نيکسون و سازمان سيا از ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ توطئه چينی کرده و در زمينه سازی برای سقوط آلنده و به قدرت رسيدن پينوشه دست داشته است، و اين امر با موازين اخلاقی آکادمی ناسازگارست.

اين نکته نيز روشن ميشود که اين غول رسانه ها که«راپرت مردوک» شيلی ناميده ميشود دارنده يک امپراتوری رسانه ای ست. روزنامه مهم سراسری کشور«ال مرکوريو»، دومين روزنامه سراسری«اولتيماس نوتيسياس»، روزنامه عصر پايتخت سانتياگو با نام «لاسگوندا» و شماری نشريات کوچک ديگر ازآن آگوستين ادواردزست. او هنگامی که آلنده انتخاب شد ثروتمندترين فرد شيلی بود و نگران از اين که گزينش آلنده ضربه مالی سختی به او بزند.

نويسنده ضمن اشاره به اين نکته که باز شدن پرونده های تازه ميتواند اقامه دعوای اخلاقی عليه ادواردز را بيشتر به پيش ببرد، وابستگی او را به "سيا" امری تازه نميشمارد. زيرا در گزارش کميته بررسی "عمليات پنهانی شيلی . . ." که در کنگره زيرنظر سناتور فرانک چرچ در سال ۱۹۷۵ به اين امر پرداخت، از استخدام مديران و گزارشگران روزنامه ها از سوی سيا ياد ميکند و آن را "مهمترين کانال تبليغاتی ضد آلنده" مينامد. اما با گشودن مدارک و يادداشتهای هزاران برگی سيا و کاخ سفيد تاريخچه وابستگی طرح مرکوريو به سيا برملا شده است. نويسنده چهار نکته زير را به عنوان کشف کليدی اين اسناد ميخواند.

* حتی پيش از مراسم سوگند رئيس جمهوری شيلی، ادواردز به واشنگتن آمده است و با سازمان "سيا" درباره "زمان بندی برای اقدام ممکن نظامی" به خاطر جلوگيری از آغاز کار آلنده گفت و گو داشته است.

* رئيس جمهور نيکسون مستقيما دستور پرداخت کلان به روزنامه را داده است. کاخ سفيد نزديک به دو ميليون دلار پرداخت را تصويب کرده است که تبديل آن به پول شيلی در بازار سياه مبلغ هنگفتی ميشده است.

*مخابرات پنهانی سيا از ميانه سال ۱۹۷۳ "ال مرکوريو" را در شمار "رزمجوترين بخش مخالفان" مينامد که بر دخالت نظامی برای فرو کشيدن آلنده از قدرت اصرار دارند.

* در دوران پس از کودتا سيا همچنان پرداخت مالی پنهانی را ادامه ميدهد برای آن که افکار عمومی شيلی به سود رژيم نظامی تبليغ شود. با آن که دولت ژنرال پينوشه فشار وحشيانه ای را برقرار کرده بود.

 

ديدار ادواردز با سران واشنگتن

يک روز پيش از انتخابات رياست جمهوری در چهارم سپتامبر، ادواردز به سفارت آمريکا ميرود و با سفير در زمينه سرمايه گذاری بزرگ خود ياد ميکند که با انتخاب آلنده به خطر ميافتد و از آمريکا برای جلوگيری از به قدرت رسيدن آلنده ياری ميخواهد. در يادداشتهای "کوری" سفير آمريکا آمده است که ادواردز از رئيس سازمان سيا در شيلی ميخواهد که امکان ديداری را با سفير آمريکا در خارج از سفارت فراهم سازد. او در اين ديدار از "کوری" ميخواهد پاسخ يک پرسش او را بدهد که "آيا آمريکا آماده دخالت نظامی پنهان يا آشکار هست يا نه؟ کوری به او ميگويد "پاسخ من نه است!"

ادواردز سرخورده از پاسخ سفير آمريکا بلافاصله عازم آمريکا ميشود و همه آشنايان در مراجع دولتی و دوستان ديگر را به کار ميگيرد تا بتواند به کاخ سفيد دسترسی پيدا کند. کيسينجر در يادداشتهای خودش که با عنوان "سالهای کاخ سفيد" منتشر شده ميگويد که ادواردز نزد دوستش "دونالد کندال" رئيس موسسه پپسی کولا ماند که از دوستان نزديک رئيس جمهوری بود و در انتخابات رياست جمهوری کمک مالی گسترده ای به رئيس جمهور کرده بود. در ۱۴ سپتامبر کندال برای ديدار نيکسون به کاخ سفيد ميرود تا آنچه را ادواردز به او گفته است، با رئيس جمهور در ميان بگذارد. در پی اين ديدار کيسينجر عضو شورای امنيت ملی و جان ميچل دادستان کل کشور - با توصيه نيکسون - ادواردز را ميپذيرند و با او گفت و گو ميکنند. در بامداد روز ۱۵ سپتامبر نشست صبحانه ای دارند که در آنجا ادواردز خطرهای رياست جمهوری آلنده را برای آنان باز ميشمارد. کيسينجر در پی اين ديدار به رئيس سازمان سيا تلفن ميکند و از او ميخواهد که قرار ديداری با ادواردز بگذارد و "اطلاعات درونی او را درباره آلنده" به دست آورد. در اين زمان ريچارد هلمز رئيس سازمان سيا بود.

در اينجا نويسنده ميگويد "برای سی سال آنچه ادواردز با رئيس سيا هنگام ديدارش در واشنگتن در ميان گذارد، پنهان ماند. اما اينک که يادداشتهای سيا در زمينه "بحث درباره شرايط سياسی شيلی" آزاد شده است همه جا نام ادواردز در اين يادداشتها بيان شده است. ولی متن يادداشتها نشان ميدهد که کس ديگری جز هلمز - ادواردز در اين ديدار پنهانی که با توصيه کيسينجر صورت گرفته است نبوده است."

از يادداشتها برميآيد که ادواردز بر عمليات پنهانی در راستای طرح ريزی يک کودتای نظامی برای برکناری آلنده از دستيابی به رياست جمهوری اصرار ميورزيده است. همچنين در يادداشتها از يافتن "راه حلی برپايه قانون اساسی" گفت و گو ميرود که نظر مورد پشتيبانی سفارت آمريکا در شيلی بوده است. در اين زمينه اسناد نشان ميدهد که چگونه سيا شماری از نمايندگان پارلمان شيلی را با رشوه جلب کرده بوده است که در انتخابات دور دوم "الساندری" رقيب آلنده را برنده اعلام کنند.

در اينجا ضروری است توضيح داده شود که در دور نخست انتخابات رياست جمهوری که چند تن نامزد درآن شرکت داشتند آلنده با ۳/۳۶ درصد از دو رقيب خود جلوتر بود، در نتيجه ميبايست دو نفر دارنده بيشترين آراء، آلنده و الساندری در دور دوم شرکت کنند. در اين دور آمريکا کوشش فراوانی داشت که با رشوه و هر شگرد ديگر الساندری برنده اعلام شود، اما اين هنوز پايان کار نبود. در پی اعلام برندگی الساندری، او که زمينه اجتماعی استواری نداشت ميبايست از پذيرش رياست جمهوری خودداری کند و کناره بگيرد در اين صورت پارلمان انتخابات رياست جمهوری تازه ای را اعلام کند و در اين دور "ادوارد فری" رئيس جمهور پيشين بتواند در انتخابات شرکت کند و در آن زمان زمينه بردن او فراهم گردد. اما آمريکا از نگرانی اين که پاره ای از نمايندگان آگاه از اين طرح، آن را برملا کنند از اجرای آن چشم پوشيد و در نهايت به تدارک کودتای نظامی پرداخت.

 

فرمان رئيس جمهور نيکسون

ديدارهای گوناگون ادواردز در روزهای ۱۴ و ۱۵ سپتامبر با شخصيتهای بالای دولت نيکسون، نقطه اوج خود را در صدور فرمان مستقيم نيکسون مييابد که طرح ريزی کودتا را تاييد ميکند. نويسنده اين بخش را بدينگونه باز ميگويد:

"در يک نشست ۱۵ دقيقه ای در پس از نيمروز ۱۵ سپتامبر در کاخ سفيد، نيکسون فرمان مشهور خود را در زمينه تغيير شرايط برای دخالت نظامی به خاطر پيشگيری از به قدرت رسيدن آلنده به هلمز اعلام کرد. در يادداشتهای دستنويس رئيس سيا در زمينه راهنماييهای رئيس جمهور آمده است: "اگر يک در ده هم شانس است شيلی حفظ شود. . . نگران ريسک آن نباشيد. . . ده ميليون دلار آماده است و در صورت لزوم بيشتر . . . کار تمام وقت . . . با بهترين مردانی که داريم. . ."

به هر حال کوششهای سيا در پاييز ۱۹۷۰ برای جلوگيری از رياست جمهوری آلنده با کودتای نظامی به جايی نرسيد و در ۲۴ اکتبر آن سال پارلمان شيلی انتخاب آلنده را تاييدکرد و در سوم نوامبر مراسم سوگند او انجام شد. نويسنده در زمينه تصميم گيريهای کاخ سفيد پس از آن مينويسد:

"سه روز بعد نيکسون شورای امنيت ملی را فرا خواند تا استراتژی گسترده تری برای آسيب رسانيدن به آلنده و برپايه يادداشتهای وزير خارجه ويليام راجرز و فرو کشيدن او" ترتيب داده شود. در همان ماه اندکی ديرتر کيسينجر يک يادداشت با پنج بند در زمينه برنامه سيا برای ناتوان کردن آلنده در پيشبرد کار دولت به رئيس جمهور عرضه ميکند. بند چهارم ميگويد "ياری به روزنامه های مشخص و ديگر رسانه های شيلی که ميتوانند عليه دولت آلنده نظر بدهند."

ياری به رسانه های گروه ادواردز پيش از مراسم سوگند آلنده آغاز شد. در روزهای پايانی سپتامبر ۱۹۷۰ همان زمان که مقامات رسمی دولت آمريکا پنهانی ميکوشيدند شرکتها و موسسات مالی آمريکا را به خروج از شيلی برای آشفته کردن اقتصاد آن کشور وا دارند، سفير آمريکا در شيلی آقای کوری با موسسه "ان سی بی" يکی از اعتباردهندگان به "ال مرکوريو" تماس گرفت تا در بازپرداخت وام آن تسهيلاتی قائل شوند. کوری در يک گزارش "بسيار سری - فقط برای ديدن" در ۲۵ سپتامبر به وزارت خارجه نوشت "در زمينه ال مرکوريو و اين که آن را بدين گونه زير فشار گذارده اند به آنان گفتم من نميخواهم نظر کاخ سفيد را در اين اقدام شگفت که پوزه بند زدن به تنها صدای آزاد شيلی ست جويا شوم. مدير شرکت گفت که بلافاصله رفتارشان را با ال مرکوريو عوض خواهند کرد."

درست است که گروه رسانه های ادواردز با دشواريهای مالی درگير بود و در عين حال اين احتمال ميرود که ادواردز حساس بودن موقعيت را برای بهره گيری مناسب يافته و از سيا ياری ميطلبد. به هر حال واکنش آمريکا را برپايه اسناد گشوده شده چنين مييابيم.

". . . در هشتم سپتامبر سيا پيشنهادی را در ده صفحه به "کميته چهل" يک گروه پنهانی درون سيا که رياست آن با کيسينجر بود که همه عمليات پنهانی را زيرنظر داشت - عرضه کرد. در اين پيشنهاد گفته شده بود که ال مرکوريو برای بقای خود در يکی دو سال آينده به يک ميليون دلار نياز دارد. سيا مدعی ست که بی چنين کمکی اين رسانه مجبورست که تا پايان سپتامبر تعطيل شود . . . اين درخواست سيا بحث روشنگر و مهمی را ميان تصميم گيرندگان سياسی آمريکا برانگيخت. يکی از امکانات "سری / حساس / تنها برای ديدن" به عنوان امکان اصلی به کيسينجر عرضه شد."

اين امکان دو حالت را پيش بينی کرده بود يکی اين که با دادن اين کمک که دست کم هفتصد هزار دلار بايد باشد از تعطيل ال مرکوريو جلوگيری شود، و ديگر اين که ال مرکوريو تعطيل شود و از آن حداکثر بهره گيری برای نبود "آزادی مطبوعات" انجام گيرد.

"امکان دوم با ريسک همراه بود. زيرا آلنده ميتواند در برابر آن نشان بدهد که آشفتگی مالی موجب تعطيل ال مرکوريو بوده است. از اين رو سفير آمريکا و رئيس بخش سيا در شيلی پرداخت کمک را تاييد ميکردند در حالی که شماری از ديگر مقامات دولتی پرداخت يک ميليون دلار را برای چنين فرصت کوتاهی بسيار سنگين ميپنداشتند . . . به راستی وقتی از اعضای "کميته چهل" نظرخواهی شد . . . دادستان کل کشور ميچل برپايه جمع بندی گفت و گوها بر اين باور بوده است که "ما بايد يک صدای محکم را حفظ کنيم ولی برای يک صدای آرام ارزشی ندارد". نماينده پنتاگون آدميرال تاماس مور گفته است "ما بر روی يک بازنده دست به قمار ميزنيم آن هم با هزينه ای سنگين" رئيس سيا هلمز گفته است "چشم انداز چندان خوب نيست نه برای کوتاه مدت و نه برای درازمدت". معاون کيسينجر آرنولد ناکمانف نظر داده است "ما بايد هر دو امکان را با هم تلفيق کنيم بدين ترتيب که روزنامه هفتصد هزار دلار بگيرد با اين شرط و تفاهم که ال مرکوريو حمله شديدی عليه دولت آلنده را که خواستار تعطيل روزنامه است آغاز کند."

نويسنده سپس گفته است که معمولا رئيس جمهور کمتر در اين گونه تصميم گيريها شرکت ميکند بويژه در زمينه کمک پنهانی به يک روزنامه. اما وقتی کيسينجر اين اختلاف نظرات را درون "کميته چهل" ميبيند تصميم ميگيرد که "امر را با شخصيت بالاتر در ميان بگذارد."

"در ۱۴ سپتامبر ۱۹۷۱ بدان گونه که اسناد نشان ميدهد نيکسون شخصا هفتصد هزار دلار- و صدها هزار دلار بيشتر - را به عنوان اعتبار پنهانی برای ال مرکوريو تصويب ميکند. غروب آن روز کيسينجر به هلمز خبر ميدهد که رئيس جمهوری کمک هفتصد هزار دلاری در صورت لزوم بيشتر را تاييد کرده است. با اين تصميم محکم رئيس جمهور هلمز . . . هفتصدهزار دلار را به يک ميليون بالا ميبرد که مطمئن باشد اين نشريه برپا خواهد ماند. . . . اين تصميم از بررسی کنندگان سنا در سال ۱۹۷۵ پنهان نگاه داشته ميشود و از آن پس هم در همه اسناد سيا و شورای امنيت ملی که آزاد اعلام ميگردد اين بخش که برپايه جمع بندی"سيا" افزايش سيصد هزار دلار برپايه تصميم کيسينجر انجام شده سياه ميشود (که ناخوانا بماند).

در ادامه اين نوشتار از گسترش بيشتر کمکها گفت و گو رفته است که از آوردن آن درميگذرم. برای آشنايی با شيوه کار سيا در خريدن وجدانهای جامعه های ديگر همين نمونه بسنده است که ما خود از اين وجدانهای فروشی کم نداشته و نداريم.

***

در ماه جون ۱۹۷۳ ناسزاگوييها و دروغ پراکنيهای ال مرکوريو درباره آلنده به جايی ميکشد که رئيس جمهور برپايه قانونهای موجود اعلام جرم ميکند و ال مرکوريو برای شش روز از انتشار منع ميشود. اين حکم در ۲۱ جون صادر ميشود و در ۲۹ جون چند واحد ارتش شيلی کودتايی را آغاز ميکند که شکست ميخورد. اما در مرحله دوم در ۱۱ سپتامبر آن سال کودتا با پرواز جت های نيروی هوايی برای بمباران کاخ رياست جمهوری آغاز ميشود که فاجعه تاريخی برکناری يک دولت منتخب مردم را با کودتای نظامی به بار ميآوردکه ننگ و نفرت جهانی را برای آمريکا در پی داشت.

 

محمود گودرزی