تحريم انتخابات فرمايشی :
باور به اصلاح ناپذيری و
نابخشودنی بودن نظام اسلامی است
دکتر محمود تهرانی
moradkhani@hotmail.com
در ضرورت تحريم همه جانبه انتخاباتی که در اسفند
ماه امسال به منوال معمول در فضايی غير دموکراتيک و غير آزاد برگزار خواهد شد شک و
ترديدی نيست . عدم شرکت مردم در اين انتخابات ، نه آنکه خواست و يا دستور العملی
سياسی باشد , بلکه عکس العملی طبيعی و قابل پيش بينی از جانب مردم خواهد بود . به
روشنی مشهود است که مردم خود به اين نتيجه رسيده اند که سردمداران واقعی نظام در
ايران همواره افراد و ارگانهايی خود انتصابی و مادام العمری بوده اند که رای مردم
را پشيزی ارزش قائل نيستند . تجربه دوران به اصطلاح اصلاحات برای اثبات اين واقعيت
بسی کافی به نظر می رسد . پس از آنهمه شعارپراکنی و مردم فريبی کدامين يک از
ارگانهای غير انتخابی حاضر به زانو زدن در برابر آرای مردم و ارگانهای انتخابی از
جانب مردم شدند ؟! بيلان مجلس ششم , که بروايتی هنوز اثبات نشده ارگانی انتخابی از
جانب مردم بوده است , به تنهايی شاهدی بر رسوائی ترفند جنبش اصلاح گرايی است .
منظور اين حقير در اين مختصر تنها بيان لازمه و
ضرورت تحريم انتخابات آتی در نظام اسلامی نيست . چرا که عميقا باور دارم که
ايرانيان بدون توجه به آنچه جامعه روشنفکر در داخل و يا خارج بگويد , در اين
انتخابات شرکت نخواهند نمود . باور به اصلاح ناپذيری و نابحشودنی بودن حکومت ولايت
فقيهی در بطن و در اعماق جامعه ايرانی رخنه کرده است و ظاهر سازيها و ترفندهای
معمول هيچ تاثيری بر اين باور ملی و عمومی نخواهند داشت . برخی هنوز بر اين باورند
که نبايد با شرکت نکردن در انتخابات حاکميت را دو دستی به جناح اقتدار گرا ( منظور
حتما ولی فقيه و ارگانهای وابسته به آنهاست ) واگذار کرد ! و بيم آن را دارند که
قدرت مطلقه اقتدارگرايان موجب شکست جنبش آزاديخواهی و دموکراسی طلبی بشود ! تنها
پرسشی که از اين افراد بايد نمود اينست که لطفا بيان کنيد که در عرض ۲۵ سال گذشته
مگر کسی ديگر بجز اين اقتدارگرايان قدرتی اجرايی را در دست داشته است ؟ مگر در عرض
اين مدت دست اقتدارگرايان برای جنايت و چپاول بسته بوده است که امروز بيم آن را
داريد که دستشان باز بشود ؟؟؟ ... اين گونه استدلالات نشان از اغراض و يا ناآگاهی
از واقعيات اجتماعی و ماهيت آخوندی را دارد . البته در نقدی خوشبينانه تر می توان
گفت که صاحبان اينگونه عقايد در خود شهامت سياسی کافی را برای ورود به فاز فعال در
جنبش را نمی بينند و سرنوشت مردم را به بحرانهای درون حاکميتی واگذار می کنند .
شکست ترفند اصلاح گرايی و بن بست سياسی داخلی و
بين المللی قدرت حاکمه در آستانه و پس از اين انتخابات سرنوشت ساز برای کليت نظام
اسلامی , موجب پيدايش فرصتی مناسب برای جهش سياسی جنبش آزاديخواهی و جمهوری خواهی
شده است . آنچه امروز می تواند مورد بحث قرار بگيرد از طرفی چگونگی آگاه نمودن
جامعه بين المللی از مفهوم , ميزان و اهميت اين تحريم می باشد , تا رژيم نتواند به
منوال گذشته برای خود مشروعيتی مردمی قائل شود و از طرفی ديگر استفاده مناسب از فضای
بی نيرنگ و رودررويانه پس از اين انتخابات است .
بازتاب اراده مردم بر تحريم و مردود شمردن
انتخابات فرمايشی اين نظام در جوامع و محافل بين المللی به يقيق مثبت و مفيد برای
جنبش ملی خواهد بود و پس از رسوائی حاصل شده و در فضايی بی نيرنگ و رودررويانه می
توانيم ضربه پايانی را بر تنه پوسيده نظام وارد آوريم . پتانسيل لازم در جامعه
ايرانی برای ورود به فاز نهايی موجود است و همچنان که شاهد هستيم جنبش دانشجويی
پرچم دار جنبش آزاديخواهی و جمهوری خواهی برای ايرانی آزاد , مستقل و مترقی خواهد
بود . ايرانی که در آن اصول مردم سالاری و جدايی حکومت از دين و استقلال ملی
نهادينه شده باشند .
رسوايی هر چه بيشتر رژيم در انتخابات مجلس هفتم
عاملی شتاب دهنده بر جنبش در حرکت مردم خواهد بود . ولی بديهی است که سازماندهی
درست و توجه به الويتهای سياسی - فرهنگی در اين مرحله بسيار سرنوشت ساز هستند .
رسيدن به آزادی و مردم سالاری در ايران بدون در دستورالعمل قرار دادن لائيسيته و
يا « جدايی نهاد دولت از نهاد دين » در جامعه سياسی ايرانی ممکن نيست و بنا به
شناخت و نزديکی ای که من با جامعه به اصطلاح « روحانيت » داشته ام , مطمئنم که در
راه رسيدن به اين نياز و خواست ملی نمی توانيم اميدی به خود « مذهب » و يا «
روحانيت » داشته باشيم ( حداقل مذهب و روحانيت سياسی در نظام اسلامی حاکم ) . ساده
انديشی است اگر بخواهيم به خود و به مردم بباورانيم که روحانيتی که ساليان سال
برای رسيدن به قدرت در جامعه سم پاشی نموده است , بخودی خود و يا به قولی به رضايت
حاضر بشود که از حکومت , و آنهم در کشوری ثروتمند چون ايران , دست بردارد .
تسلط فرهنگی جامعه آخوندی بر جامعه ايرانی موجب
شده است که ارزشها , واژه ها و مفاهيم , معانی واقعی خود را از دست بدهند و در
خدمت و در راستای خواست و نياز اين جمع قرار بگيرند . برد نفوذی لائيسيته در جامعه
ايرانی نه تنها به ميزان و نوع شناخت مردم از مفهوم لائيسيته و ضد آن « دين سالاری
» بستگی دارد , بلکه به شالوده اعتقادات مذهبی مردم نيز مربوط می شود . به باور
نگارنده هنگامی می توانيم لائيسيته را در جامعه ايرانی نهادينه کنيم که تصوير و
مفهوم نادرستی که از خدا و دين در اذهان مردم بتوسط آخوندها , که خود را نماينده و
مفسر تام الختيار اين دو پيش فرض عقيدتی می دانند , متداول شده است , را به زير
سئوال ببريم و تلاش در بازسازی و بازنگری اصولی در فرهنگ متداول ايرانی بکنيم .
اين تلاش فرهنگی تا به امروز به صورتی پراکنده در جامعه روشنفکری ايرانی انجام
گرفته است ولی متاسفانه سرايت فرهنگ آخوندی در بخشی از روشنفکران ايرانی موجب کندی
و کم گسترده گی اين تلاش گرديده است .
امروز پس از ۲۵ سال حکومت اسلامی و افشا شدن مفهوم
واقعی « ولايت مطلقه فقيه » ديگر دليلی برای محافظه کاری و عدم قاطعيت در اين مبحث
حياتی ديده نمی شود . در روز ۲۸ مرداد ماه مقاله ای از آقای شيدان وثيقی در مورد
مبحث لائيسيته در نشريه اينترنتی ايران امروز نشر گرديد , که بسيار مناسب و مفيد و
آغازی بر اين روشنگری فرهنگی بنظرم رسيد . مطالعه اين مقاله را به همگان توصيه می
کنم و از دعوت ايشان بر « تلاش برای تفهيم اين مقوله و يافتن معادلی برای آن در
زبان سياسی فارسی ، که وظيفهای است که بر
دوش روشنفکران و فعالان امروزی قرار گرفته است » استقبال کرده و اميدوارم که ايشان
اين کوشش و تلاش مفيد را ادامه بدهند و ديگران نيز بخواهند و بتوانند در اين تلاش
همپای ايشان عمل نمايند . مقاله ايشان را در آرشيو سايت ايران امروز و يا در بخشی
که به اين مبحث در سايت جنبش آشتی ملی اختصاص داده ايم می توانيد ملاحظه کنيد .
۲۴ شهريور ماه ۱۳۸۲
دکتر محمود تهرانی
moradkhani@hotmail.com