شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۸۲ - ۶ سپتامبر ۲۰۰۳

شکنجه ما و شکنجه هادی سليمان پور

 مرتضوی به ياد دارم. از من می خواست به حکم صادره اعتراضی نکنم و تجديد نظری نخواهم و در مقابلش مطمئن باشم که او با استفاده از اختيارات خود مرا کمتر از نوزده ماه در زندان نگاه می دارد و از شرايط عفو برخوردارم می کند. به او گفتم حاضرم مگر با يک شرط. گفت چيست. گفتم تو که می دانی آن اتهام داشتن مشروب الکلی دروغ است که در حکم آورده ای، پس بيا آن چهار ماه را بردار و برای آن که در مجموع زندانم تغييری رخ نداده باشی چهار ماه بر حکم توهين به مقام رهبری بيفزا. که دليلی نمی خواهد می توانی ادعا کنی که به نظرتو آن مقاله توهين آميز چنين عقوبتی را لازم داشته است. در جوابم حساب نشده گفت: ای ، خيلی زرنگی اين کار را بکنم که آبرومند شوی...

 

مسعود بهنود

www.behnoudonline.com

 

سايت اينرنتی بازتاب که از قضا بسيار سايت متمدنی است و مدير مسوول و هيات تحريری به نام دارد و گاه که نامه های توضيح نهادها و اين و آن را چاپ می کند نشان می دهد که جا و مکانی هم دارد که می توان برايش نامه نوشت و آقای محسن رضائی دبير مجمع تشخيص مصلحت از قرار صاحب امتياز و مدير مسوول آنست خبری نوشته است از قول خبرنگار خود در لندن که اول آن را بخوانيد:

خبرنگار «بازتاب» از لندن گزارش داد، هادی سليمانپور - سفير سابق ايران در آرژانتين - طی ۱۱ روز بازداشت خود در زندان متروپليس انگلستان، تحت شکنجه بوده است.

در اين گزارش آمده است، در شرايطی که در روزهای اوليه بازداشت هوای لندن بسيار گرم بود، سيستم تهويه سلول سليمانپور، هوای گرم و شرجی میدميد، به شکلی که تنفس در اين شرايط برای زندانی کاملا مشکل بود.

در اين مدت سليمانپور به صورت انفرادی و در سلولی کوچک زندانی بوده و چراغ پرنوری در ۲۴ ساعت شبانهروز بالای سر او روشن بوده است.

همچنين در داخل سلول او يک توالت فرنگی بدون شير آب گذاشته شده بود که طبعا شرايط دشواری را برای مسلمانان فراهم میآورد. بنا بر اين گزارش، کيفيت غذای ارايه شده به سليمانپور نيز بسيار پايين بوده است.

گفتنی است، پس از تغيير رويه دفاعی از سليمانپور و اعتراض طرف ايرانی به اين شرايط، مسؤولان انگليسی - که مدعی رعايت حقوق بشر بودهاند - نسبت به تغيير شرايط زندانی اقداماتی را در جهت بهبود شرايط وی انجام دادهاند.

در اين خبر چنان که خوانديد شرايطی را که آقای هادی سليمان پور سفير سابق جمهوری اسلامی در آرژانتين در آن نگاهداری می شود شکنجه توصيف کرده است. اين همان شرايطی است که در سال های اخير تمام روزنامه نگاران و فعالان سياسی که به زندان افتادند در آن بودند،عينا. تازه در خبرها و گزارش ها هست که بدتر از اين ها بر زندانيان رفته است اما مسوولان قوه قضاييه جمهوری اسلامی هيچ گاه حاضر نشده اند بپذيرند که شکنجه ای در کار بوده است.

برای آن که حرف بی پايه نزده باشم و از جانب ديگران و به وکالتی که ندارم سخن نگفته باشم از خود می گويم که به مدت ۳۲ روز در سلول انفرادی زندان اوين در شرايطی مشابه با آن چه بازتاب درباره سلول آقای سليمان پور نقل کرده بوده ام. تازه به ايشان اجازه داده شده که وکيلايش را ببيند که به من و بقيه دستگيرشدگان چنين امکانی داده نشد و دو سه روز گذشته در خبرها بود که وزير خارجه ايران از تهران تلفنی توانسته با آقای سليمان پور سخن گويد که به نحو اولی به من چنين امکانی که هيچ قرض آسپرينی هم داده نشد تا روزی که به علت کمبود هوا به بهداری منتقلم کردند و زير سرم رفتم و ...

درباره يک هفته ای که از زندان اوين با دستور آقای مرتضوی از دست ماموران زندان اوين ربوده شدم و به ناکجائی برده شدم که می گويند زندان ۵۹ است و در همان سلولی بودم که عزت الله سحابی را مدت ها نگاه داشته بودند و شرايط آن فعلا چيزی نمی گويم.

وقتی بعد از پانزده روز که نه حمامی و نه هيچ وسيله بهداشت و شستشوئی در کار نبود، مدرکی دارم که نشان می دهد که به دستور شخص آقای مرتضوی که قاضی پرونده ام بود شش عدد آسپرين اجازه داده اند که برايم به زندان آورده شود که آن هم نشد تا به بهداريم بردند.

توضيح اضافی آن که آقای هادی سليمان پور از سوی دادگاهی متهم است به دست داشتن در انفجاری که به کشتن عده زيادی بی گناه انجاميد ولی اتهام من نوشتن مقاله بود و بس. البته آقای تشکری نماينده دادستان در دادگاه و برای انعکاس در روزنامه های همفکرش چيزهای ديگری از جمله مواد مخدر و فرستادن آن به خارج و ... هم گفت که به شهادت نوار دادگاه وقتی که به قاضی گفتم که بايد در اين باره توضيح دهم و در ضمن شرايط اعتراف گيری را هم بيان کنم مرا به جلو ميز خودخواست - اين ها همه مدارکش حاضر است و گذاشته ام برای دادگاه عادله - و آهسته گفت بگذار دادستان هر چه می خواهد بگويد من بايد رای بدهم که می دانم و نمی دهم. باز تا نکته ای را نگفته نگذاشته باشم بايد بگويم که آقای مرتضوی به اين قول خود عمل کرد و در رای نوزده ماه زندانم از آن همه که همه شان می دانستند دروغ است به اشاره به داشتن مشروبات الکلی بسنده کرد واز آن مزخرفات که تشکری گفته بود نشانی در حکم نگذاشت.

بنابراين اتهام من با اتهام آقای سليمان پور نسبتی ندارد. با اين همه نشنيديم و نخوانديم که کسی به اين افعال نام شکنجه داده و به آن اعتراضی کرده باشد.

حالا که از سايت متعلق به محسن رضائی سند آوردم بايد نکته ای را هم برای تغيير ذائقه اضافه کنم. در دادخواست تشکری عليه من به جمله ای از يک مقاله من اشاره شده بود که در آن خطاب به اوپوزيسيون نوشته بودم مردم ايران نه آنند که بودند و در نظر نمی آوريد که بيست سال گذشته و همه کارآزموده شده اند و از جمله « آن جوان سيه چرده جنوبی، امروز سابقه پانزده ساله فرماندهی نيروی چون سپاه پاسداران را دارد و در يک جنگ بزرگ هشت ساله فرمانده بوده و حالا هم دارد در دانشگاه درس می دهد...» که پيداست اشاره ام به محسن رضائی بود. تشکری اين جمله را توهين به فرمانده سابق سپاه دانسته بود و هر چه در دادگاه و بازجوئی ها توضيح دادم که نه اين توهين به اوست و نه مقاله «وارد اين بازی نشويد آقا » توهين به آقای خامنه ای ولی قبول نکردند و سرانجام برای هر کدام از آن ها چهار ماه زندان برايم نوشتند و دادگاه تجديد نظر هم در غياب قاضی اش با امضای دو داديار آشنا آن را به عينه تائيد کرد.

نمی دانم که آقای سليمان پور در اين فاصله مجبور به گفتگو و معامله ای با قاضی پرونده اش و يا نمايندگان او شده است يانه، اما خود آخرين مکالمه ام را با آقای مرتضوی به ياد دارم. از من می خواست به حکم صادره اعتراضی نکنم و تجديد نظری نخواهم و در مقابلش مطمئن باشم که او با استفاده از اختيارات خود مرا کمتر از نوزده ماه در زندان نگاه می دارد و از شرايط عفو برخوردارم می کند. به او گفتم حاضرم مگر با يک شرط. گفت چيست. گفتم می خواهم از عقوبت الهی نجاتت دهم . تو که می دانی آن اتهام داشتن مشروب الکلی دروغ است که در حکم آورده ای، فرضتان اين است که من خدائی نمی شناسم ولی تو که خدا داری، خدايت هم خبر دارد که اين درست نيست پس بيا آن چهار ماه را بردار و برای آن که در مجموع زندانم تغييری رخ نداده باشی چهار ماه بر حکم توهين به مقام رهبری بيفزا. که دليلی نمی خواهد می توانی ادعا کنی که به نظرتو آن مقاله توهين آميز چنين عقوبتی را لازم داشته است. در جوابم حساب نشده گفت: ای ، خيلی زرنگی اين کار را بکنم که آبرومند شوی... گفتم نمی دانستم که توهين به رهبری آدمی را آبرومند می کند. و تا اين گفتم با وجود آن که در اتاق کسی نبود نگاهی به اطراف انداخت و گفت برايم پرونده نساز. گفتم تو می گوئی من که نگفتم. گفت خيلی خوب برو و به پيشنهادم فکر کن من تغييری در رايم نمی توانم بدهم.

به هر حال تصورم اين است که کمتر اثری که اين گفتگوها دارد همين است که مفاهيمی مانند شکنجه و احکام دستوری و سياسی تعريفش پيدا می شود.