رجوی ديگر قصه امروز نيست
ايدئولوژی ولايت فقيه با عمامه و ولايت فقيه با کت
وشلوار و کراوات که با هم فرقی ندارد. لباس که محتوا را عوض نميکند.

طاهره
خرمی
روشنگری در
باره حقايق درونی سازمان مجاهدين خلق ايران و بازگو نمودن فجايع انجام شده توسط
اين سازمان همانا شناسائی و روشنگری ايدئولوژئی است که هم اکنون بر کشور محبوبمان
حاکم است. همان ايدئولوژی که حدود ۲۵ سال سياه است ثمراتش رابا گوشت و پوست و
استخوانمان لمس ميکنيم. ايدئولوژی حاکمان جمهوری اسلامی و ايدئولوژی رجوی چيزی جزء
ايدئولوژی، مرگ، شکنجه، زندان، اسارت، دربدری ، آوارگی، جنايت و رذالت، پستی،
دروغ، تزوير، نيرنگ ، تباهی، تهمت، افتراء، مارک زدن، دسيسه و اطاعت مطلق نيست.
برای هر کدام از اين کلمات هم دلايل ويژه ای دارم و تک تک اين توصيفها در در دو
نطام يکی به حاکميت رسيده و ديگری با کارنامه درخشان مزدوری برای اربابان عربی و
غربی با جسم و روحم تجربه کرده ام. افرادی که بنحوی با اين ايدئولوژيها در تماس
قرار ميگيرند، رنگ و بوی اين ايدئولوژی را هم به خود ميگيرند و تا آنجا پيش ميروند
که گوسفند وار اطاعت و طوطی وار حرف های رهبر را بلغور ميکنند. تا آنجا هم کم
حافظه ميشوند که روز روشن به دروغ گوئی ميپردازند و لاف و گزاف ميروند. زيرا لاف و
گزاف رفتن و دروغگوئی ناشی از ايدئولوژی ميشود که اين افراد تحت تاثير آن قرار
ميگيرند.
اين دو جريان
و دو ايدئولوژی دارای يک آبشخور هستند و آنهم چيزی جزء ولايت فقيه يا رهبر خاص
الخاص نيست. حاکمين بر ايران و سازمان مجاهدين خاق ايران!! هردو معتقد و پايبند به
احکام اسلامی هستند که طبق آن برای رسيدن به قدرت و رهبری در ايران هر عملی مجاز و
مباح تلقی ميشود. افراد مطيع در اين دو دستگاه فکری آموزش دروغگوئی و تهمت و افتراء
بستن به دلسوزان واقعی مردم را ياد ميگيرند. اگر به کارنامه رهبران جمهوری اسلامی
و سازمان مجاهدين بنگريم وجه تشابهات فراوانی را ميبينيم. هر گاه فردی چيزی بر
خلاف رضايت و ميل حضرات بيان کرده با انواع افترائات و دروغگوئی ها و لجن پراکنی
ها بمباران شده. زيرا آبشخور هر دوی اين ايدئولو ژيها همان ولايت فقيه است که به
اصل امامت و رهبری خاص الخاص معتقد است. در اين دستگاههای فکری رهبر انسانی است
خارق العاده و مافوق و برتر از ديگران و دارای جنسی از جنس پيامبران و فرشتگان که
هيچوقت مرتکب اشتباه نميشوند. اوج تعفن ايدئولوژيکی را ببينيد که حاکمان کنونی در
ايران عليرغم مخالفت احاد مردم با نظام کنونی همچنان بر اريکه قدرت دو دستی چسپيده
و همچنان به جنايت و بيرحمی مشغول و از سوی ديگر هم سازمان مجاهدين خلق !!؟؟ که
همانند شير بی يال و دم و مغلوب در نفس های آخر به دامن امپرياليسم آويزان شده تا
شايد با معجزه عمو سام داروی شفای آقای رجوی يعنی ادامه حاکميت ولايت فقيه اينبار
بدون عمامه و با کت و شلوار و کراوات را برای او فراهم سازد.
ايدئولوژی
ولايت فقيه با عمامه و ولايت فقيه با کت وشلوار و کراوات که با هم فرقی ندارد.
لباس که محتوا را عوض نميکند. آنچه ما اين چند ساله ديديم ۲۵ سال حاکميت سياه رژيم
جمهوری اسلامی و ۲۵ سال هم مبارزات سازمان ، همواره وابسته آقای رجوی فرق چندانی
با هم نداشتند. هردو برای ماندن و رسيدن به قدرت از هيچ جنايتی فروگذار نماندند.
از کشتار خلقها گرفته تا زندانی و شکنجه و اسارت مخالفين تا وابستگی به ديکتاتورها
و ....
من فکر ميکنم
که نگرانی خيلی ها از بابت عمليات تروريستی سازمان مجاهدين راحت شده باشد. زيرا
رجوی ديگر قصه روز نيست. قصه رجوی و سازمان مجاهدين ديگر قصه ای تلخ و فراموش
ناشدنی در لابلای صفحات قطور تاريخ ارزشمند ميهنمان شده است. مرگ ديکتاتوری صدام
مساوی با مرگ و انهدام سيستم تسليحاتی بود که جدای از تودها حرکت ميکرد. مردم ميهن
ما ديگر به پيشتاز نياز ندارند. ما به يک همراه همگام و همدرد نياز داريم. کسی که
دردهايمان را با گوشت و پوستش لمس کند. رهبری که معلوم نيست در کدامين نهان خانه
تاريخ برای هميشه محو و قايم شده بدرد ملت ايران نميخورد. يک رهبر ذيصلاح بايد
بتواند با مردم مستقيم و رک وصريح حرف بزند و سريعا از اشتباهاتش بی پرده و بيپروا
عذر خواهی کند. نه اينکه خودش در سوراخی به خزد و ديگران را به کشت بدهد. هنگامی
هم که آبها از آسياب افتاد مفتخر و مغرور بر روی تل کشته آواز پيروزی سر بدهد.
اينک عصر، عصر
آگاهی تود ها و روشنگری مبارزان صادق و دلسوز مردم است. دوران جهالت و فريب و
نيرنگ، مارک زدن و دروغگوئی يعنی دوران ايدئولوژی ولايت فقيه بسر آمده. چه با
عمامه چه با کت و شلوار و کراوات.
دوران جولان
رژيم جمهوری اسلامی در حال شمارش معکوس و دوران جولان ارنش آزاديبخش وابسته به
صدام هم برای هميشه بپايان رسيد و نام سازمان مجاهدين خلق ايران که وابستگی اش به
صدام بر همگان محرز و آشکار گشت در ليست سازمانهای تروريستی قرار گرفت. جريانی که
هر روز ارباب جديدی اتحاذ ميکند نميتواند پاسخگوی نيازهای واقعی مردم باشد و با
هيچ ترفندی نميتواند سابقه ننگين و وابستگی و مزدوری را بزدايد. ديری نخواهد گذشت
که سازمان مجاهدين خلق !!! نام ، وجهه و اعتبارش را از دست بدهد. رهبری سازمان
ديگر وجود خارجی ندارد. زيرا اگر وجود خارجی داشت صدائی هم از رهبران هميشه
مخفيشان بلند ميشد. کجاست اين امام قافله که قافله را بی سر گذاشته؟؟؟
در پايان برای
ان دسته از افرادی متاسفم که با همکاری با رژيم جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدين در
سر آرزوی سمتهائی از قبيل شهردار شدن و استاندار شدن را در شهرهای ميهنمان از
ايلام و مهران و کرمانشاهان گرفته تا همدان و خرم آباد و تهران و وگونی کلا تا
بابل و ديگر شهرها پروراندند، اينک اين آرزوها به سرابی بيش مبدل نگشته است . بايد
اذعان کنم که سرانجام تمامی کسانی که با گرفتن پول و پله و با داير کردن مغازه و
دفاتر برای رژيم و مجاهدين در فکر ساختن آينده ای زرين بودند سرانجامی بهتر از
صدام و رجوی نخواهد داشت. زيرا همين است سرانجام وابستگی ، مزدوری و سرانجام
ايدئولوژی ولايت فقيه. مردم ايران اينک آگاهتر و هشيارتر از هميشه بسوی جامعه ای
آزاد و آباد و دمکراتيک عاری از جهالت و زور و زر و تزوير گام بر ميدارد. زنده باد
ايران و ايران دوست صادق و مستقل.
سلام بر آزادی
پاينده دمکراسی
طاهره خرمی هلند ارديبهشت ۸۲