پرواربندان حوزه علميه در مجلس
اصلاحات
مجيد انصاری رئيس کميسيون
برنامه و بودجه مجلس اصلاحات: در دوران رياست جمهوری آقای خاتمی بودجه مرکز خدمات
حوزه علميه سی برابر شد
مجيد انصاری، در شرايطی خبر از
سی برابر شدن بودجه مرکز خدمات حوزه علميه قم می دهد که روايتی ديگر می گويد:
"در بيست و پنج سال حکومت جمهوری اسلامی، هزينه سرانه ای که دولت برای هر
دانشجو می پردازد، چهار برابر نسبت به پيش از آن کاهش يافته است!"
جواد طالعی (دفتر اروپائی شهروند)
اسماعيل خوئی، شاعر و انديشمند تبعيدی ما، (که اين
روزها به خاطر يادآوری يک اصل اخلاقی ساده در جمع کوچکی از "چپ روهای چپ
زن" هدف دشنام ها و اتهام های بسيار قرار گرفته است)، در بيست و پنج سال
گذشته، برای تعريف موقعيت جمهوری اسلامی، تعبيرات و تشبيهاتی را به کار برده که در
نوع خود بی همتا بوده اند.
سال ها پيش، خبرنگاری از او خواست دو نظام حاکم و
محکوم را با هم مقايسه کند.
خوئی گفت: "شاه، هنگامی که می خواست نفت ما
را بخورد، کف دست هايش را به هم می چسباند، دو دست را به درون چاه می برد و آنچه
را در آن جمع آمده بود، سر می کشيد. خود به خود، قطراتی نفت از لای انگشتانش می
چکيد و آن سهمی بود که ملت از گنج زمينی خود می برد. اما آخوندها، نی به درون بشکه
نفت می کنند و آن را تا ته سر می کشند. در نتيجه حتی يک قطره هم برای ملت باقی نمی
ماند!"
خوئی، در جائی ديگر، پس از انتخابات دوم خرداد،
خاتمی و خامنه ای را، به دو شبانی تشبيه کرد که يکی با بوته ای علف سبز و معطر
پيشاپيش گله می رود و ديگری با چوبدست در پس گله. او گفت: "از ديدگاه حکومت
مذهبی فعلی، ما، همه گوسپندان يک گله ايم که بايد به وسيله روحانيت هدايت شويم.
حاکمان فعلی، که از روش های ساواک آموخته اند، اکنون بهترين روش را برای مهار گله
يافته اند. خاتمی، آن شبان به ظاهر مهربانی است که در پيش گله می رود، بوته ای علف
در دست دارد، برای گله مهربانانه بع بع می کند و می گويد: گوسفندان عزيز من، به
دنبال من بيائيد! خامنه ای، نقش شبان ديگری را بازی می کند که چوب به دست در پس
گله می رود و هر گوسفندی را که از گله جدا شود، به ضرب چوب به گله باز می
گرداند!"
او تشبيه ديگری را نيز ميان خاتمی و خامنه ای و
بازجويان ساواک به کار بست و گفت: "آن ها که سر و کارشان به ساواک افتاده است
می دانند که هميشه از سوی دو بازجو مورد پرسش قرار می گرفتند. يکی خشن و بی رحم و
ديگری به ظاهر مهربان و دلسوز. اولی، زندانی را به باد رکيک ترين فحش ها می گرفت و
با مشت و لگد می نواخت و دومی، که پس از او به اتاق شکنجه می آمد، ظاهرا مهربان و
دلسوز بود و وانمود می کرد که مثل خود زندانی از اين خشونت رنج می برد و می خواهد
خيرخواهانه به آن پايان دهد. می گفت: "می بينی با چه موجودات وحشی و درنده ای
سروکار داريم؟ من مثل خود تو فکر می کنم. عزيز من، چرا به خودت و من صدمه می زنی؟
چرا دو تا کلمه پاسخ اين پرسش ها را نمی دهی تا هم خودت خلاص شوی، هم خانواده ات و
هم من؟"
در تکميل تشبيه دوم خوئی، بايد گفت که اين روش، نه
تنها روش روحانيت حاکم بر ايران و ساواک، که روش همه دستگاه های پليسی جهان است.
در همين کشورهای دموکراتيک غربی هم، گشت های پليس همواره دست کم از دو نفر تشکيل
می شوند: پليس خوب و خوش اخلاق و مودب، و پليس عصبی و سخت گير. هنگام کنترل، ابتدا
پليس خوش اخلاق کارش را آغاز می کند. اگر "سوژه" به پرسش ها و مطالبات
او به آرامی و با احترام پاسخ دهد، همه چيز به خير و خوشی و حتی در مواردی گذشت
سپری خواهد شد. اما اگر کنترل شونده، ميلی به اعتراض يا عدم همکاری داشته باشد،
سروکارش به دومی می افتد که سخت گير و عصبی است و کار را به جاهای باريک تر و
دردسر آفرين می کشاند.
پرواربندان حوزه عليمه در مجلس اصلاحات
آنچه از فردای انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ تا به
امروز بر مردم ايران رفته است، نشان می دهد که تشبيه خامنه ای و خاتمی به دو شبان
خشن و به ظاهر مهربان، دست کم در مواردی تا چه پايه به واقعيت نزديک است.
مجيد انصاری، رئيس کميسيون برنامه و بودجه مجلس
اصلاحات، چندی پيش، به سخنرانی در جمع گروهی از مدرسين و طلبه های حوزه علميه قم
دعوت شده بود. او، در اين جمع اطلاعاتی را فاش کرد که نشان می دهد مجلس و دولت
اصلاحات، تا چه پايه در خدمت روحانيتی است که ملت را به زنجير کشيده، بر مال و جان
و ناموسش به خشونت حکم می راند و حاضر نيست سر سوزنی از تجاوز بيست و پنج ساله خود
بکاهد. روحانيتی که هر روز در سايه غارت منابع ملی و حتی اموال شخصی مردم پروارتر
می شود و حالا هم، حاضر شده است به بهای بند و بست با "شيطان بزرگ"،
حيات زالو وار و حقير خود را برای سال های دراز ديگر تضمين کند.
هفته نامه "پيام قم" سخنان مجيد انصاری
را در جمع مدرسين و طلبه ها منتشر کرده است. مجيد انصاری، در اين جمع گفته است:
"بودجه ۲۸ميليارد تومانی دولت به مرکز خدمات حوزه علميه قم، در سال جاری،
نسبت به سال های ۷۵ و ۷۶ ، سی برابر شده است."
آقای خاتمی، در سال ۷۶ قدرت را به دست گرفت. تفسير
خبری که از سوی رئيس کميسيون برنامه و بودجه به آگاهی آخوندها می رسد، چيزی جز آن
نيست که دولت اصلاحات، نه تنها در مسير کاهش قدرت روحانيت مستبد حاکم گامی بر نمی
دارد، بلکه از خزانه ملت خاصه خرجی می کند تا پايه های قدرت اين کاست انگل را
مستحکم تر کند.
رئيس کميسيون برنامه و بودجه مجلسی که قرار بود
مبشر اصلاحات باشد، در بخشی ديگر از سخنان خود، پرده از راز پنهان ديگری هم بر می
دارد و می گويد: "مشکلات مالی، حل شدنی هستند. مهم اين است که حوزه های علميه
بتوانند تئوری براندازی نظام و جدائی دين از سياست را نقش بر آب کنند!"
در ايران، تنها اين حوزه علميه قم نيست که از
سخاوت بی کران دولت اصلاحات برخوردار می شود. حوزه های بزرگ و کوچک بی شمار ديگری
هم هستند که وقتی بودجه مرکز خدمات حوزه علميه قم سی برابر می شود، خاموش نخواهند
ماند و سهم خود را می طلبند. تازه، حوزه های نجف و کربلا و دمشق و لبنان هم هستند
که برای صدور ايدئولوژی اسلامی، بايد فعال باشند و از سخاوت جمهوری اسلامی
برخوردار شوند.
تا به حال روشن شده است که جمهوری اسلامی، از آغاز
حاکميت خود تا کنون، سالانه دست کم بيست ميليون دلار خرج حزب الله و ديگر گروه های
بنيادگرای اسلامی در جنوب لبنان کرده است. (۱) اين بخشش سخاوتمندانه، در دوران
دولت و مجلس اصلاحات نيز کاهش نيافته است. همچنين روشن شده است که جمهوری اسلامی،
برای حفظ دامنه نفوذ خود در لبنان، تاکنون ميلياردها بشکه نفت را، به رايگان يا به
بهائی سمبوليک، آن هم به صورت "قرض پس ندادنی" تقديم حکومت سوريه کرده
است. اما از ساير خاصه خرجی ها، در عراق و مصر و سودان و ساير کشورهای اسلامی،
آماری انتشار نيافته است تا مردم ايران به روشنی دريابند چه بلائی بر سر منابع ملی
آنان می آيد.
مجيد انصاری، در شرايطی خبر از سی برابر شدن بودجه
مرکز خدمات حوزه علميه قم می دهد که روايتی ديگر می گويد: "در بيست و پنج سال
حکومت جمهوری اسلامی، هزينه سرانه ای که دولت برای هر دانشجو می پردازد، چهار
برابر نسبت به پيش از آن کاهش يافته است!" (۲)
اين روند منفی، در عرصه سرمايه گذاری روی کسب دانش
علمی، در دوران رياست جمهوری آقای خاتمی و حتی در دوران قانون گذاری مجلس اصلاحات
نيز تغييری نکرده است. و اين در شرايطی است که آقای خاتمی، اصولا به پشتوانه آرای
دانشجويان و نسل جوان بر مسند رياست جمهوری تکيه زده و بيش از همه مديون آن ها است
و نه آخوندهای حوزه علميه قم.
اکنون، می بينيم که جريان به ظاهر اصلاح طلب
جمهوری اسلامی، چقدر با رمه ای که ملت ايران باشد بيگانه و با شبان پس گله که چوب
به دست دارد همدست است.
برای آن ها که مستقل از خط و ربط های ايدئولوژيک
می انديشند و مسائل جامعه خود را نه در قالب های پيش ساخته، که با پارامتر
"وجدان فردی آگاه" ارزيابی می کنند، از همان روزهای نخست عرض اندام
اصلاح طلبان، روشن بود که آن ها تغييری اساسی در وضعيت جامعه ايران نخواهند داد.
"آزادی" ی اهدائی را، به سادگی می توان پس گرفت. اصلاح طلبان، بخشی از
نيروهای وفادار به تماميت و اقتدار نظام جمهوری اسلامی بودند که در بازی قدرت، سال
ها از صحنه کنار زده شده بودند. در سال ۱۳۷۶، جمهوری اسلامی که در نتيجه پای فشاری
بر قتل سلمان رشدی، صدور تروريسم و رسوائی ميکونوس به لحاظ جهانی دچار انزوای مطلق
شده بود، برای رهائی از اين بن بست، چاره ای يافت و صحنه را برای حضور اين جريان
باز کرد. خاتمی برگزيده شد و نيروهای اصلاح طلب که از سوی بسياری از هواخواهان خوش
بين جدائی سياست از دين نيز پشتيبانی می شدند، وارد صحنه شدند. اما اندکی بعد،
شبان پس گله دريافت که رمه دارد از شبان پيش گله نيز پيشی می گيرد و چيزی نمانده
است که مجبور شود چوب بيافکند و با التماس و زاری به دنبال رمه بدود و التماس کند
که کمتر شتاب بگيرند تا بتواند آن ها را به حصار بازگرداند. چنين بود که گوشمالی
اصلاح طلبانی که اسير التهاب شده بودند آغاز شد و صدها روزنامه نگار و شخصيت اصلاح
طلب واقعی، قربانيان اين چرخش بودند. قربانيانی که شبان پيش گله نيز دريافت دفاع
از حقوق آن ها می تواند موجوديت خودش را به خطر بياندازد. پس آن ها را در سياه چال
ها به حال خود رها کرد و به مسند خود چسبيد.
آزادی را، حاکميت خشن روحانيت مذهبی، به خاتمی و
اصلاح طلبان پيرامون او هديه کرد. و آزادی اهدائی را می توان پس گرفت، چنان که پس
گرفته شد.
اکنون، آن گروه از هواخواهان جدائی دين از سياست
که ذوق زده به دام تبليغ برای خاتمی و حواريون او افتادند، بايد سخنان مجيد انصاری
را يکبار ديگر مرور کنند و دريابند که چه بلائی بر سر آرمان های آن ها آمده است:
"مشکلات مالی حل شدنی هستند. مهم آن است که
حوزه های علميه بتوانند تئوری جدائی دين از سياست را نقش بر آب کنند!"
اين حرف ها را، رئيس مهمترين کميسيون مجلسی می زند
که به مجلس اصلاحات معروف شده است و از قضا هواداران لائيسيته نيز، در اعطای اين
لقب به آن نقشی اساسی داشتند.
و آن ميليون ها انسانی که آرای خود را دوبار
صميمانه و با نيت خير به پای نامزد خندان رياست جمهوری ريختند، دريغا که تشبيهات
شاعر و انديشمند تبعيدی عاشق خود را نشنيدند و يا شنيدند و شوخی گرفتند!
--------------------------
۱- سعيد پيوندی: نشريه الکترونيکی ايران امروز،
دوشنبه ۱۴مهر.
۲- ابوالحسن بنی
صدر در گفت و گو با دفتر اروپائی شهروند