مصاحبه صدای آلمان
بامحسن باقرزاده، مدير انتشارات
توس،
ناشران و معضل سانسور
کتاب بايد منتشر بشود، مردم تشخيص می دهند که کدام اثر قابل خواندن
است، می خوانند، آنچه خوب نباشد نمی خوانند. در سئوالتان کلمه ای آمده بود، کتاب
ضاله يا کتابی که بدآموزی دارد. من هيچ اعتقادی ندارم که کتاب بدآموزی دارد. هيچ
کتابی بدآموزی ندارد.
مصاحبهگر:
بهنام باوندپور
صدای
آلمان: آقای محسن باقرزاده مسئله سانسور و يا آنطوری که در ايران معمول است و نامی
که روی آن می گذارند، «مميزی» را بايد چگونه حل کرد؟ بسياری از ناشران ايرانی با
مسئله سانسور مواجه هستند و يکی از مشکلاتی که ناشران ايرانی دارند يا مسئله
سانسور و يا بعضا خودسانسوری است. آيا موسسه انتشاراتی شما اصولا تا بحال با مشکل
سانسور مواجه بوده يا نه؟
محسن
باقرزاده: ناشر ايرانی اصولا نمی تواند با مشکل سانسور مواجه نشده باشد. بويژه بخش
خصوصی. بله به کرات. چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب ما دچار اين معضل هميشگی
بودهايم. فقط در يک دوران کوتاهی که دکتر
مهاجرانی وزير فرهنگ و ارشاد بود تسهيلاتی فراهم بود، دغدغه خاطر کمتر شده بود،
اطمينانهايی بود. ناشران هم کارشان را درست انجام
می دادند و هيچ به جايی هم بر نمی خورد.
صدای
آلمان: می بخشيد که حرف شما را قطع می کنم، اشاره به دوران آقای مهاجرانی کرديد که
ناشران در اين دوره با مشکل يا مواجه نبودهاند و يا کمتر مواجه بودند. حالا ناشران با مشکل
ديگری مواجه شدهاند
و آن هم قوه قضاييه است که حکم وزارت ارشاد را زير سوال می برد و اگر امروز هم
آقای مهاجرانی بر سر کار می بودند در احکامی که قوه قضاييه حتی عليه خود متصديان
وزارت ارشاد داده تغيير حاصل نمی شد. امروز اين مشکلات به چگونهای است؟
محسن
باقرزاده: يک مقدار مسايل روز است که قوه قضاييه به هر حال دخالتی در چند مورد
انجام داده و در ماهيت به اعتقاد من فرقی نمی کند. چون در گذشتهها
هم بود کتابهايی که مجوز از ارشاد می گرفتند و بعد دچار دردسر و مشکل می شدند، ولی
اميدواريم که منبعد روش دقيقتر و صحيحتری
مسولين قوه قضاييه در پيش بگيرند.
صدای
آلمان: چند نظر در مورد حل مسئله سانسور در ايران وجود دارد. يک نظر بر اين عقيده
است که سانسور کلا بايد از دست وزارت ارشاد بيرون بيايد و قضاوت با قوه قضاييه
باشد و بعد از اين که کتاب بيرون آمد آن موقع قوه قضاييه راسا وارد عمل شود. بعد
ناشر ديگر خود را بر سر دو راهی نمیبيند. امروز مسئله اين طور شده است، يعنی ناشر
ايرانی از يک طرف بايد به سانسور تن می دهد، از طرف ديگر ممکن است حتی بعد از اين
که به سانسور تن بدهد، حتی بعد از مرحله نظارت کتاب در ارشاد اسلامی، در قوه
قضاييه دچار مشکل میشود.
نظر ديگر اين است که ارشاد امر مميزی را انجام دهد، اما قوه قضاييه ديگر هيچ
دخالتی در امر کتاب نکند. به نظر شما کدام راه حل درست است و آيا راه حل سومی وجود
دارد؟
محسن
باقرزاده: من هيچکدام از اين دو راه حل را نمی پذيرم. برای اينکه مردم ما مردم
هوشمندی هستند و سره را از ناسره تشخيص می دهند. ما چه کاره هستيم که برای مردم
خواسته باشيم تکليف معلوم بکنيم که شما چه کتابی بخوانيد، چه کتابی نخوانيد. کتاب
بايد منتشر بشود، مردم تشخيص می دهند که کدام اثر قابل خواندن است، می خوانند،
آنچه خوب نباشد نمی خوانند. در سئوالتان کلمه ای آمده بود، کتاب ضاله يا کتابی که
بدآموزی دارد. من هيچ اعتقادی ندارم که کتاب بدآموزی دارد. هيچ کتابی بدآموزی
ندارد. من اين بحث را يک بار در ديدار با کميسيون مجلس پنجم، و در ديداری که با
مسئولين فرهنگی مجلس ششم داشتم گفتم. به مسئولين کميسيون گفتم، آقايان برويد توی
زندانها، ببينيد اين جوانها که در زندان هستند، و يا بزرگسالها، از آنها بپرسيد تو
را به چه جرمی گرفته اند و آورده اند. آيا کسی را پيدا می کنيد که در اثر خواندن
کتاب بدآموزی آموخته و به زندان افتاده؟ چنين چيزی نيست. اگر که مردم مطالعه
بکنند، عادت به مطالعه بکنند، راه درستی را انتخاب می کنند و مسلما به بيراهه نمی
روند و هيچ کتابی نيست که بدآموزی داشته باشد.
صدای
آلمان: من اين اشاره را همانطور که خود حتما می دانيد از صحبتهای آيتاله يزدی نقل کردهام که گفته بودند ۵۰۰ کتاب بقول شما
ضاله وجود دارد که فساد اخلاقی بوجود میآورند و اين کتابها بايد جمع شوند و توقيف شوند.
ولی حالا سوال جانبی من در کنار اين مسئله اين است که الان اين مشکل برای سه ناشر
در ايران از چندی پيش بوجود آمده، اينطور بگويم سه ناشر حداقل بيشتر مطرح شدهاند، قطعا موارد بسيار ديگری هم هست، «نشر
نی»، انتشارات «طرح نو» و «کتاب خورشيد»، که هم مولف، هم مترجم، هم ناشر، هم در يک
مورد کسی که تقريظی بر يکی از اين کتابها نوشته و حتی متصدی نظارت بر کتاب در
وزارت ارشاد از طرف قوه قضاييه محکوم شدهاند. شما چه نظری و چه تحليلی در اين مورد داريد؟
محسن باقرزاده:
من بر روی اعتقاد خودم هستم که کتاب بايستی منتشر بشود، در نظر افکار عمومی مطرح
بشود و موافق و مخالف در مورد آن صحبت کنند که چرا آن کتاب ضاله است. يک چيز کلی
گفتن به چه دليل؟ دست بگذارند بگويند اينجا، پاراگراف يک مطلب! کلمهای
يا جملهای را از ميان کل مطلب درآوردن درست نيست.
مقدمه و موخرهاش را بايد آدم بخواند. ببيند که چه گفته
شده.
صدای
آلمان: سپاسگزارم آقای محسن باقرزاده