پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۱ - ۱۶ اکتبر ۲۰۰۳

چه اتفاقی مهم تر از اين می توانست بيفتد

موفقيت خانم عبادی موفقيت بزرگی است. اين موفقيت در شرائط کنونی جامعه ما، بهترين اتفاقی بود که می توانست رخ دهد. در کشوری که حقوق اوليه انسان ها به راحتی آب خوردن زيرپا گذاشته می شود، در زندان های آن شکنجه رسمی و علنی است، دستگاه قضائی آن در اختيار اميال فردی و در خدمت اهداف سياسی است، در کشوری که نيمی از جمعيت کشور يعنی زنان بر اساس قانون رسما از حقوق اوليه انسانی اشان ،  از آزادی پوشش تا آزادی مسافرت محروم شده اند و نيمه انسان محسوب می شوند، اختصاص جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادی به پاس پايداری در برابر اين بی حقوقی ها، بهترين پيامی بود که جامعه جهانی می توانست برای ملت ايران داشته باشد.

 

مسعود فتحی

 

خبر غير مترقبه بود اما واقعيت بود. خانم شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل شده بود. در واقع امر هم نام شيرين عبادی در سال های اخير با هر حادثه مهمی در ايران به نحوی در ارتباط بوده است. از شرکت در فعاليت برای احيای کانون نويسندگان ايران، از وکالت خانواده فروهر، از قربانيان قتل های زنجيره ای تا خانواده مقتول، حمله سبعانه به کوی دانشگاه تا دانشجويان بی دفاع در برابر دادگاه تکميل کننده اين حمله، از امير فرشاد ابراهيمی عضو سابق گروه های فشار حکومتی تا ..

ازطرف ديگر اگرچه نام خانم عبادی قبل از همه در رابطه با فعاليت های ويژه شغلی او در اذهان نقش بسته است، اما بعنوان يک زن روشنفکر، نويسنده و فعال جنبش زنان است که همواره در کنار نام های ديگر فعالين نسل او مثل خانم مهرانگيز کار، شهلا لاهيجی و .. مطرح بوده است و هر جا که به نام زنان و برای زنان کاری شده است، نام او نيز جزو لاينفک آن ها بوده است.

خانم عبادی، هم چنين بعنوان مدافع حقوق کودکان. هميشه مورد تحسين بوده است و هرگاه سخن از حقوق کودکان در هر گوشه ای از ايران بوده است، حضور او قابل رويت، صدای او در دفاع از حقوق کودکان تنها صدای برجسته بوده است.

هم چنين حضور او در جمع موسس جمعيت حقوقدانان ايرانی مدافع حقوق بشر و نيز پذيرش وکالت ناصر زرافشان بعد از پايان دوران محروميت اش از شغل وکالت، ...

اينک خانم عبادی به خاطر اين همه جايزه صلح نوبل را گرفته بود و مشاهير جهان از پاپ ژان پل دوم تا دبيرکل سازمان ملل، از واسلاو هاول تا جرج بوش .. همه موفقيت او را تبريک می گفتند.

ايرانی ها هر کجا که بودند، احساس شادی و غرور داشتند. برخی حتی به زبان هم آوردند که انگار خود اين جايزه را برده اند.

فعالين زن، در اين ميان از همه آتشين تر بودند. بحق هم، چه اتفاقی مهم تر از اين برای زنان ايران می توانست بيفتد که يک زن ايرانی بخاطر فعاليت های اش در پاسداشت حقوق انسان ها و بخاطر دهه ها تلاش برای احقاق حقوق زنان و کودکان و زندانيان و محکومان دستگاه زورگوئی و استبداد، چنين ارج گذاشته شود و مهم ترين جايزه جهانی را به خود اختصاص دهد؟

فعالين حقوق بشر در ايران از اين حادثه - به درستی - توجه جامعه جهانی به مساله حقوق بشر در ايران را نتيجه گرفتند. خود خانم عبادی هم در اولين مصاحبه ای که داشت اين جايزه را متعلق به تمام فعالين حقوق بشر در ايران دانست.

در ميان بسياری از نيروها و فعالين سياسی اپوزيسيون، خانم عبادی دوباره کشف شد. مورد تقدير و احترام قرار گرفت. شادباش و تبريک گفته شد و اميد ها و آرزوهای جديدی را دامن زد.

و دست آخر موضع رسمی حکومت بود. تکليف ولی فقيه و جناح راست حکومت روشن بود. از اين جايزه، آن ها که عامل اصلی سرکوب آزادی های مردم هستند، طبيعی بود و نبايد هم خوشحال باشند. اما از طرف ديگر اعطای جايزه به يک زن ايرانی آن ها را با حضوری زنی مواجه ساخت که يک شبه يک شخصيت بين المللی شده بود .

در ميان اصلاح طلبان حکومتی يخ شوک اوليه اگرچه بتدريج اما بالاخره شکست. اول جبهه مشارکت تبريک گفت، بعد برخی روشنفکران اصلاح طلب و دست آخر ۱۸۱ نماينده مجلس، که تک تک هم برخی قبلا تبريک گفته بودند. سخنگوی دولت، معاون پارلمانی رئيس جمهور همه از افتخار برای تمام ايران سخن گفتند، البته با چاشنی اسلامی و مسلمان! شخص رئيس جمهور لب از لب نگشود، وقتی هم که گشود، چنان مواضعی گرفت که اولين تاييديه را از جمعيت موتلفه اسلامی و اولين تکذيبيه رسمی را در قالب توضيح منظور رئيس جمهور از دفتر خودش و اولين پاسخ را از تريبون مجلس و از زبان برادرش در جايگاه رئيس مجلس دريافت کرد.

در اين ميان، دو دسته از ايرانيان  دليلی برای شادی نمی ديدند، افراطيون حکومتی از نوع عوامل روزنامه کيهان و بخشی از اپوزيسيون که به ديده ترديد در حقوق بشر و ثمر بخشی فعاليت برای آن می نگرند. اما اين دو دسته هم نمی توانستند کتمان کنند که دليل قانع کننده ای ندارند، جز اين که در پشت اين جايزه مهم بين المللی توطئه ای را عليه «انقلاب»  خود کشف و برملا کنند. چه در جمهوری اسلامی و چه در بيرون از جمهوری اسلامی و در اپوزيسيون جمهوری اسلامی. طرفداران استبداد خانم عبادی را چندان مسلمان ندانند و در جبهه مخالف، منش و روش مسالمت جويانه خانم عبادی زير علامت سوال برده شود.

 

******

 

بدون شک شرائط کنونی کشور ما و جهان در انتخاب کميته نوبل موثر بوده است، اما آن چه که در اعطای اين جايزه تعيين کننده بوده است، کارنامه خود خانم عبادی و شخصيت برجسته ايشان بوده است. اگر اميد و انتظاری هم بر انگيخته می شود، با توجه به اين امر هست.

شيرين عبادی بعنوان حقوقدان و مدافع پيگير حقوق بشر در کشور ما طی ۲۵ سال گذشته با استواری و سر سختی از حقوق زنان، کودکان، زندانيان سياسی دفاع کرده است و در اين راه از پرداختن هيچ بهائی هم ابا نداشته است. بازداشت و زندان را هم به جان خريده است. از خود چنان توانائی هائی نشان داده است که امروز در تبديل او به يک چهره ملی مردم ايران در سطح جهان کارساز بوده اند.

موفقيت خانم عبادی موفقيت بزرگی است. اين موفقيت در شرائط کنونی جامعه ما، بهترين اتفاقی بود که می توانست رخ دهد. در کشوری که حقوق اوليه انسان ها به راحتی آب خوردن زيرپا گذاشته می شود، در زندان های آن شکنجه رسمی و علنی است، دستگاه قضائی آن در اختيار اميال فردی و در خدمت اهداف سياسی است، در کشوری که نيمی از جمعيت کشور يعنی زنان بر اساس قانون رسما از حقوق اوليه انسانی اشان ، حتی از آزادی پوشش تا آزادی مسافرت محروم شده اند و نيمه انسان محسوب می شوند، اختصاص جايزه صلح نوبل به خانم شيرين عبادی به پاس پايداری در برابر اين بی حقوقی ها، بهترينپيامی بود که جامعه جهانی می توانست برای ملت ايران داشته باشد.

جامعه ما اکنون دوران سختی را می گذراند. دورانی که تلاش های شش سال گذشته مردم از طريق شرکت در انتخابات مختلف و اعلام خواست تغيير در اوضاع سياسی جامعه به زبان رای پشت سر گذاشته می شود. پيام آراء مردم از دوم خرداد تاکنون همواره ناديده گرفته شده است. حق حاکميت مردم به رسميت شناخته نشده است. خواست آزادی عقيده و بيان سرکوب شده است. انديشمندان و مخالفين حکومت هر چه بيشتر تحت فشار قرار گرفته اند. با نويسندگان و روزنامه نگاران بمثابه دشمن برخورد شده است و روزنامه ها بمثابه ابزار جرم تلقی گشته اند. جنبش های اجتماعی تهديد و مورد حمله اوباش حکومتی قرار گرفته اند. فعالين اين جنبش ها بازداشت شده و روانه زندان شده اند.

در چنين هنگامه ای موفقيت خانم عبادی در سطح جهانی و در جلب نظر جهانيان بر آن چه که در ايران می گذرد، موفقيتی برای همه مدافعين حقوق بشر در کشور ما و مايه اميد و دلگرمی برای تمامی کسانی است که در مقابل استبداد حاکم بر ايران از نياز اوليه و حياتی انسان در انتخاب آزادانه راه و روش زندگی اش دفاع می کنند.