جمعه ۹ خرداد ۱۳۸۲ - ۳۰ مه ۲۰۰۳

درويش پور:

زنان مهاجر الگو شکن

گفتگو: مهيندخت مصباح

 

مهرداد درويش پور جامعه شناس و پژوهشگر مقيم سوئد رساله دکترای خود را تحت عنوان "زنان مهاجر الگو شکن " نوشته و در آن تاثيرات تغيير رابطه قدرت در زندگی خانوادگی ايرانيان مهاجر در سوئد را بررسی کرده است.

 

صدای آلمان: آقای درويش پور، زمينه تحقيقات شما برای بررسی آمار طلاق بين مهاجران کشور سوئد را سه مدل خانواده تشکيل ميداده. لطفا در باره آنها بيشتر توضيح دهيد.

 

درويش پور: من در واقع از يکسو طلاق در ميان نه گروه مهاجر را بررسی کردم و مشاهده کردم که ايرانی ها و شيليايی ها و کلا مهاجران از سوئدی ها بيشتر جدا ميشوند و اين در حالی است که ميزان طلاق خود سوئدی ها در اروپا از ساير کشورها بيشتر است. من سعی کردم در بررسی هايم به اين مسئله نگاه کنم که علت چيست و در اين راه با سه الگوی خانوادگی روبرو شدم. نخست خانواده هايی که پس از مهاجرت به يمن قدرت فزاينده زنان پس از مهاجرت، ناپايدار شده اند. در خانواده های پدر سالاری که بالانس قدرت در آن به اعتبار تغيير رابطه قدرت بين زن و مرد، يعنی بهبود موقعيت زنان و از دست رفتن موقعيت مسلط مردان، تغيير يافته و مردان قادر به تطبيق خود با اين تغييرات نشده اند، جدايی پيش ميايد اين مدل خانواده های ناپايدار پدر سالار است که ريشه ناپايداری در افزايش قدرت زنان می باشد.

دسته دوم خانواده هايی هستند با ساختار پدرسالارانه که زنان آن همچنان دارای قدرت نيستند. اين نداشتن قدرت يا به دليل سطح فرهنگی و تحصيلات پايين زن است و يا به اعتبار اين است که اين زنان از طريق ازدواج های پستی و از راه دور وارد خانواده شده اند و بسيار وابسته به همسران خود هستند. اين قبيل خانواده ها تا زمانی که زنان هنوز قدرت نگرفته اند پابرجا و پايدار ميمانند اما پايداريشان نشانه سلامت رابطه نيست بلکه ناشی از بی قدرتی محض زنان در اعتراض به وضع موجودشان است. اين وضع به ويژه در ميان بخشی از اقليت های بلوچ و کرد ايرانی در جامعه سوئد بيشتر مشاهده ميشود. مدل سوم هم خانواده هايی هستند که در آنها منابع قدرت زنان پس از مهاجرت افزايش فراوان پيدا کرده اما مردان توانسته اند خود را کم و بيش با اين شرايط انطباق دهند. اين مدل خانواده هم از يک نوع ثبات برخوردار است که ريشه اش رابطه برابری است که زن در خانواده دارد و چون از رابطه اش راضی است تمايل به جدايی ندارد.

 

صدای آلمان: آيا دايره نبرد قدرت ميان زن و مرد در خانواده ها که باعث قويتر شدن زنان ميشود، فقط محدود به جوامع مهاجر است يا اين که در خود کشور مهاجر پذير هم واجد اعتبار و معناست؟

درويش پور: اساسا آنچه من در بحث ام به آن پرداخته ام اين است که نقش افزايش يافته قدرت زنان در خانواده مسئله ايست جهانی. اين موضوع در خود جوامع غربی صورت گرفته و در ميان مهاجران اين تغيير تعادل به دليل تغيير محيط بسيار پرشتاب تر و سريعتر صورت ميگيرد. اما همين روند به طور بطئی تر درخود کشور ميزبان و سرزمين خود مهاجران هم وجود دارد. يعنی با جهانی شدن، با گسترش مهاجرت و رفت و آمد های گوناگون و انتقال فرهنگ و ارزش های مدرن ما شاهد هستيم موقعيت زنان در اين کشورها هم دستکم به لحاظ فرهنگی و در عين حال به يمن رشد مبارزه زنان در حوزه های اجتماعی اقتصادی هم تا حدودی بهبود يافته. به موازات اين که موقعيت اين زنان در اين جوامع بهبود پيدا ميکند، اين خانواده های پدر سالار اعتبار و پايداری خود را از دست ميدهند و به اصطلاح مورد تهديد قرار ميگيرند.

 

صدای آلمان: استدلال شما در اينمورد که در کتابتان نوشته ايد طلاق پديده ای منفی نيست و واصولا نوعی رشد به حساب ميرود، چيست؟

درويش پور: بايد بگويم که اساسا طلاق ميتواند برای يکی مثبت و برای ديگری منفی باشد. نمی توان حکم کلی در اينمورد داد. آنچه هست اين است که مردان عموما از خانواده بيشترسود ميبرند و زنان در خانواده به دليل ساخت پدر سالار آن بيشتر تحت ستم هستند و به همين دليل عمدتا طلاق ها با پيشقدمی زنان صورت ميگيرد. چون اساسا اين زنان هستند که از خانواده های پدر سالار ناراضی اند و وقتی کسب قدرت ميکنند، جدا ميشوند. بنابراين برای بسياری زنان طلاق ميتواند يک نوع رشد و آزادی محسوب شود. علاوه بر آن و مهمتر اين که تجربه و تحقيقات من و ديگر پژوهشگران نشان ميدهد که طلاق ميتواند به توسعه روابط برابر ياری برساند به اين ترتيب که وقتی مردان سنتی بر روابط پدرسالارانه پافشاری ميکنند و زنان آنها را ترک ميکنند، ديگران ميبينند که اگر به خواست زنان پاسخ داده نشود، خطر جدايی در بين است و اين جدايی هايی روزافزون ميتواند تاثير بگذارد بر روی مردان که به اصطلاح دست و پای خود را جمع کنند وسعی کنند خود را بهتر تطبيق دهند. من درتحقيقات خود با اين مسئله مواجه شدم که ميزان بالای طلاق در جامعه ايرانی مهاجر در عين حال زمينه ساز رشد الگوی برابری طلب در بخش ديگری شده. يعنی مردان ياد گرفته اند که بيشتر خود را تطبيق بدهند برای اين که زندگی خانوادگی شان از هم نپاشد