جمعه ۱۵ فروردين ۱۳۸۲ - ۴ آوريل ۲۰۰۳

 

مرگ نابهنگام کاوه گلستان،

فيلمبردارو عکاس برجسته از ديد آيدين آغداشلو

 

بهنام ناطقی، مصاحبه با آيدين آغداشلو

 

بهنام ناطقی (راديوفردا): کاوه گلستان، عکاس برجسته ای که طی بيست سال اخير، ثبت کننده پرعاطفه لحظات تاريخ معاصرايران، از انقلاب و جنگ گرفته تا فاجعه حمله به حلبچه و انتخابات بود، روزگذشته در کردستان عراق، جان خود را از دست داد. گلستان قربانی مين عراقيها شد که در منطقه تخليه شده از نيروهای عراقی بر جای مانده بود. آقای آيدين آغداشلو، نقاش و هنرشناس برجسته، و يک دوست قديمی خانواده ابراهيم گلستان، در مصاحبه با راديوفردا کاوه را يک عکاس خبری صاحب سبک توصيف ميکند.

آيدين آغداشلو (نقاش و منتقد هنری، دوست خانواده ابراهيم گلستان، پدر کاوه): خبر بسيار ناراحت کننده ای بود اينکه کاوه ديگر در ميان ما نيست. کاوه عکاس قابل و لايقی بود هميشه. کارش را با عکاسی شروع کرد و بعدها با گزارشهای خبری ادامه داد. مجموعهای از بهترين عکسهای درباره انقلاب را تهيه کرد در باره انقلاب ايران. روزهای جنگ عکاس خبری بسيارصاحب سبکی بود و کارش هم فقط تهيه عکسهای خبری نبود بلکه معنا و روحی از عکاسی و قضاوت درونی خودش را هميشه در کارش باقی ميگذاشت.

ب.ن.: صدای آقای آيدين آغداشلو، هنرمند و هنرشناس را ميشنويم که در باره مرگ کاوه گلستان، عکاس برجسته، و فرزند نويسنده معاصر، آقای ابراهيم گلستان سخن می گفت. کاوه گلستان، که روز گذشته در کردستان عراق در سن ۵۰ سالگی درگذشت. کاوه هنگام حادثه مشغول فيلمبرداری برای شبکه خبری دولتی بريتانيا، بی بی سی بود. آقای آيدين آغداشلو، يکی از دوستان خانوادگی ابراهيم گلستان، پدر کاوه، در باره شخصت و آثار کاوه گلستان به راديوفردا ميگويد:

آيدين آغداشلو: خودش آدم بسيار دوست داشتنی ای بود. کارش را خيلی دوست داشت. فيلمبرداری هم ميکرد. فيلم هم ميساخت. موجودی عزيز و دوست داشتنی بود. بسيار آدم معتبری بود در فرهنگ معاصر. گمان ميکنم جای عظيمی از پشت سرش خالی خواهد گذاشت. خيلی متاثرم. فکر ميکنم عزيز جبران ناپذيری را از دست داديم.

ب.ن.: چی از ايشان باقی ميماند؟

آيدين آغداشلو: مجموعه عظيمی از عکسهای خبری قطعا و تعداد قابل توجهی از عکاسی هنری، اگر اسمش را بخواهيم بگذاريم و به اين صورت جدا کنيم. آن چيزی که به عنوان پرونده آثارعکاسی از او باقی ميماند، به اندازه کافی پربار وحجيم هست که يادش را برای نسلهای بعد زنده نگه دارد. عکسهای خبری فوق العاده جالبی داشت. نمايشگاههای متعددی برگزار کرده بود و هرنمايشگاه حرف وکلامی داشت. درحقيقت اگر ميان همه عکاسهائی که در ايران با عکسشان گزارش تهيه کردند و تاريخ را ثبت کردند، بخواهيم به ده نفر قائل بشويم، قطعا يکيشان کاوه گلستان است.

ب.ن.: کاوه گلستان چند مجموعه عکس هنری منتشر کرد اما آثار عمده او از انقلاب ايران، جنگ هشت ساله با عراق، بمباران شيميائی حلبچه، انتخابات رياست جهموری و مجلس و دهها واقعه بزرگ و کوچک ديگردر مجموعههای متعددی منتشر شده است.

آيدين آغداشلو: کاوه گلستان بيشتر يک هنرمند بود تا يک گزارشگر. در کارهاش، مقدم می بينيم ما آن جنبه نگاه شخصی اش را و داوری شخصی اش را نسبت به جهان اطرافش. بيش از آنکه قصد گزارش دادن يک واقعه را داشته باشد از اتفاقی که عميقا در اطراف می افتد گزارش ميداد و آن جدا نبود از مهر خيلی زيادش به انسانها، به آدمها، زنها، جوانها، بچه ها، مردها. نگاهش، نگاه کاونده ای بود چه در عکسهائی که در دوران انقلاب گرفت، و چه در عکسهائی که در دوران جنگ گرفت، قطعا چيزی بيشتر از گزارش خبری يک حادثه بود. البته به حادثه توجه داشت ولی حادثه را در درون آدمها جستجو می کرد ردش را. هيچ اثری از او، چه فيلم، چه کار ويدئوئی و چه مجموعه عکسهاش که تعداد بسيار زياد و قابل توجهی بودند، انسان فرع حادثه نبود. انسان هميشه اصل حادثه بود و اصل حادثه هميشه معنای انسان بود که يا داشت تجليل ميشد يا به مخاطره می افتاد يا انسانی بودکه در معرض حادثات، دنبال جايگاه خودش می گردد و نمی خواهد معنای خودش را از دست بدهد. همه اين حرفها قطعا در تک تک آثارش ديده می شود و قابل رديابی است.

ب.ن.: صدای آقای آيدين آغداشلو را ميشنويم، دوست خانواده گلستان، که در باره زندگی و آثار کاوه گلستان، عکاس و مستند ساز برجسته سخن ميگويد که ديروز در کردستان عراق جان خود را از دست داد.

آيدين آغداشلو: بيشتر دوره کارش را در انگليس گذراند و بعد هم مدتها مقيم انگلستان بود به خاطر اينکه برای بی بی سی گزارش تهيه ميکرد و چون تحصيل کرده بود در انگلستان، پايگاه بين المللی اش در انگلستان بود. مقيم ايران بود، ولی جای ثابتی هم برای خود ش به اين معنا قائل نبود. هميشه در حرکت بود و هرجائی که لازم می شد می رفت، چه در خارج ازايران و چه در داخل ايران. اصلا هم آدم خيلی مقيمی نبود به يک معنا، آدم ثابتی نبود. روحش پراز جوشش بود و يکجا نمی ماند، قرار نداشت.