کردها در کشور سوريه، مشکل هويت و راه حّل
نوشته : اکرم
بنّي
ترجمه: احمد
مزارعي
تاکنون مسئله اقليت کرد هاي
ساکن سوريه کمترين بروزي در بيرون نداشته است. علت آن همانا وجود ناسيوناليسم
متعصّب در حاکميت دولتي سوريه و اينکه در اين دوره طولاني نه حقوق بشر رعايت شده و
نه حتي هيچگونه صداي مخالف و دو گانگي اجتماعي برسميت شناخته نشده است. در سوريه
هيچگاه مصلحت ساکنان غير عرب اين کشور بهيچ عنوان رعايت نشده است.
کردها بعنوان بخشي از جامعه
کشور سوريه که اکنون جمعيت آنان نزديک به دو ميليون ميرسد، همانند سايرين در
فعاليت هاي اجتماعي و سياسي اين کشور نقش داشته و شريک بوده اند. آنان در جنگ
استقلال طلبانه عليه استعمار فرانسه با
سايرين شرکت داشتند و مقامات عالي اقتصادي و سياسي نيز کسب کردند. دو رئيس جمهور
کشور سوريه "فوزي سلو" و " حسني زعيم" به رياست جمهوري اين
کشور رسيدند و " ابراهيم نهنانواز رهبران برجسته مبارزان ضد استعمار در سوريه
شناخته ميشود.
با اوج گيري مبارزات حق
طلبانه کردها در کشور هاي همجوار و انعکاس مبارزات آنان در عرضه بين المللي "
موجبي" براي نگراني ناسيوناليسم عرب حاکم بر سوريه پيش آمد. پس از آن اينان کوشيدند تا بطرق مختلف کردها را در جامعه سوريه منزوي کرده و حقوق
آنان راضايع گردانند. آنان با تمام توانشان کردها را که يکي از اقليت هاي بزرگ
قومي درکشور سوريه است تحت فشار قرار دادند.
اولين اقدام دولت سوريه عليه
شهروندان کرد محروم کردن هفتاد هزار نفر از آنان از حق داشتن شناسنامه در سال 1962
بود که امروز تعداد اينان به دويست هزار نفر ميرسد. اين مجموعه بزرگ شهروندان از
حق استفاده هر گونه مزاياي اجتماعي بي بهره ماندند. از آن پس پديده تازه اي در
جامعه سوريه با عنوان " مکتومان" يا ناديده گرفته شده به ظهور رسيد .
آنان از آن پس از حق تساوي شهروندي، حق تملک ، حق برخورداري از آموزش، بهداشت، و
.... محروم ماندند. اينان در کشور خود و در سرزمين خود بيگانه بحساب آمده و همچون
غربيان با آنان رفتار شده و ميشود. حتي فرزندان اينان نيز مطلقاً از اين بي حقوقي رنج مي برند. پس از اين در سال
هفتاد "پروژه کمربند عربي" بتوسط دولت بکار گرفته شد. هدف از اين پروژه
انتقال کردهاي اصيل ساکن اين مناطق در استان "حسکه" و "جزيره"
به مناطق ديگر و جانشين کردن آنان با اعراب بود. دولت سوريه کردها را از سرزميني
تاريخي خود به پانزده کيلومتر در عمق خاک سوريه انتقال دادوبدينسان رابطه انساني و
خانوادگي اينان را با همسايگان کرد خود در خاک ترکيه قطع نمود.
در مرحله ديگري دولت سوريه و
اين بار به بهانه ساختن سد فرات نزديک به هفتاد کيلومتر مربع از زمينهاي کردها را
مصاده نموده و با ساختن مزارع نمونه و مجهز بانواع امکانات امنيتي ، بهداشتي،
آموزشي، اينبار نيزچهار هزار خانواده عرب را در اين منطقه سکني داد. اينبار نيز
هزاران کرد با خانواده خود به آوارگي ..
هماهنگ با برنامه هاي ذکر
شده کوششهاي نوع ديگري نيز براي نابود کردن هويت فردي و جمعي کردها باجرا گذاشته.
سرکوب جنبشهاي فرهنگي و سياسي کردها، دستگيري و به زندان افکندن کوشندگان کردتغيير
نام دهها روستا، تپه ها و ماهورها، رودخانه ها و ...-/ و نام گزاري عربي بر آنان. منع کردها از تکلم
بزبان مادري و منع استفاده از موسيق کردها در همه جا.
همزمان با همه آنچه شرح داده شد براي انکار وجود کردها نيز در
سوريه برنامه هائي طرح ريزي شد که صدورآن ناسيوناليسم کور حاکم بر سوريه بود.
حاکمان مدعي شدند که سازمانها و انجمن هاي موجود متعلق کردها گويا پديده خلق
الساعه و ساخته دست استعمارگران است که در نتيجه تضادهاي منطقه اي و استعماري
بدفعه ظهور رسيده است.
تهاجمي اين چنيني عليه
کردهاي سوريه و انکار حقوق تاريخي آنان بااين وضوح البته بي "دليل" نيز
نبود.متاسفانه بعضي از سازمانهاي کرد در اين مسئله دخيل بودند. مشخصاً بايد گفت که
عبداله اوجلان رهبر حزب پ.ک.ک در دادن دست
آويز " باصطلاح تاريخي" بدست دولت سوريه نقش داشت وي در مصاحبه با
"نبيل ملحم" در صفحه 168-167 در کتاب " ملت و رهبري" مدعي شد که غالب کردهاي سوريه از شمال کردستان
مهاجرت کرده و از آنان دعوت نمود تا به ترکيه باز گردند.(1)
قراءتي اين چنين از تاريخ
جامعه سوري عواقب خطر ناکي در بر دارد. اينگونه قضاوت در مورد کشوري که مليت هاي
مختلفي در پيدايش و تحکيم واستقلال آن نقش داشته اند ميتواند عواقب بسيار وخيم و
نابخشودني بهمراه داشته باشد. وقايع صدها سال گذشته نشان ميدهد که کشور سوريه
مخلوطي از مليتهاي عرب، ارمني، کرد، ترکمن، آسوري و.... هستند که همگي در بافت
اصلي اين کشور نقش اساسي داشته اند.
موقعيت و وجود کردها در کشور
سوريه خود اعترافي باين است که اينان بخشي جدائي ناپذير از جامعه سوريه و در عين
حال آنان داراي حقوقهاي مشروعي همچون حق شهروندي ، حق فرهنگي، سياسي و غيره هستند
که بايد با آن جامعه عمل پوشانده شود.
بحث بالا مارا بيشتر به
واقعيت جنبش کردهاي سوريه از نظر ملي و سياسي
آشنا ساخته و در عين حال ارتباط تاريخي اين جنبش را با کردهاي ساير کشورهاي
منطقه همچون، ترکيه ، عراق و ايران مطرح مينمايد.
همه ما بياد داريم که تا قبل
از اتفاقيه مارس 1975 چگونه کردهاي سوريه باشور و هيجان فراوان به کمک پيشمرگه هاي
کرد در شمال عراق مي شتاختند. چگونه شاهد بوديم که حزب پ.ک.ک تقريباً بطور نيمه
علني در سراسر سوريه به فعاليت مي پرداخت و روح وحدت و همکاري را در ميان کردهاي
سوريه زنده مينمود . در آندوره غالب جوانان کرد سوريه براي جنگ به کوههاي کردستان
رفتند.
بايد گفت که مبارزات کردهاي
عراق در قبل و بعد از سقوط صدام نقش بسيار مهمي در احياء فرهنگ ملي کردهاي سوريه و
تشويق آنان به بحث پيرامون موقعيت و وضعيت خودشان در سوريه داشت. تب ملي گرائي
کردهاي سوريه همراه با مبارزات آزاديخواهانه کردهاي عراق بالا و پائين ميشد در روز دهم دسامبر سال 2002 دهها نفر از
شهروندان کرد سوريه در مقابل پارلمان در پايتخت دمشق دست به تحضن زدند که دو نفر
از رهبران آنان دستگير گرديدند. آنها خواستار برسميت شناخته شدن حقوق ملي و فرهنگي
خود از جانب دولت بودند. با همين خواست صدها کودک کرد، در روز 25 جون سال 2003 در
روز کودک، در مقابل دفتر نويسف در دمشق تجمع کردند نمودند که هشت نفر در اين روز
از سازماندهندگان اين گرد هم آئي يزرگ دستگير و به اتهام کوشش در جهت
"تجزيه" کشور تحويل دادگاه داده شدند.
اما اگر عادلانه به مسئله
کردهاي سوريه بنگريم بايد گفت که حّس ناسيوناليستي آنان هيچگاه بحساب استقلال کشور
و بزيان دولت نبوده و اگر از چند مورد افراطي بگذريم ، جنبش سياسي کردهاي سوريه که
نزديک به ده حزب و سازمان سياسي کرد را شامل ميشود و همگي نيز شاخه ها و بخشهائي
از حزب دموکرات کردهاي سوريه هستند، تمام آنان بروحدت کشور و پيشبرد مبارزات خود
به شيوه اي دموکراتيک و همکاري ، دولتي و مبارزه مشترک ميان اعراب و کردها، تاکيد
داشته اند.
آنچه جنبش دموکراتيک کردهاي
سوريه را بر جسته و شادمان نگهميدارد، پايبندي آن به رفع ظلم و ستم وبرقراري عدالت در سطح ملي است و همين پايبندي
رابطه آنان را با ساير فعاليت هاي روشنفکري در سراسر سوريه مستحکم ميسازد. جنبش
دموکراتيک کردهاي سوريه همزمان خواستار استقرار آزاديهاي دموکراتيک هم براي ملت
کرد ساکن سوريه و هم براي اعراب است.
آنچه که اخيراً بر فاصله ميان
کردهاي سوريه و اعراب افزود و موجب آن شد تا اتهاماتي عليه کردها داده شود همانا
سکوت سازمانهاي کرد سوريه در مورد حوادث عراق واشغال اين کشور بوسيله آمريکا
است.کردهاي سوريه در اين مورد موضعگيري مشخصي نکرده و بنوعي جانب کردهاي عراق را
گرفتند بدون اينکه اشغال عراق بوسيله آمريکا را محکوم کنند.
آنچه را که به جنبش
دموکراتيک سوريه اعتماد بنفس ميدهد همانا همراهي آنها با کل جنبش دموکراتيک سومي
در سوريه و برخورد نقادانه اين جنبش با فعل و انفعالات جنبش در کردستان عراق است.
تجربه چند ساله کردها در
شمال عراق نتوانست نمونه مثبتي از يک حاکميت دموکراتيک در آن منطقه ارائه دهد.
شيوه هاي مستدانه دو حزب طالباني و بارزاني آنان را به فساد کشانيد و نتوانست
نمونه مثبتي براي سايرين از جمله کردهاي سوريه باشد.
اضافه بر همه اينها دستگيري
اوجلان در ترکيه و شکست "حزب کارگران کردستان ترکيه " پ.ک.ک افق تازه اي در برابر کردهاي سوريه گشود تا
براي دستيابي به دموکراسي بيشتر بر عناصر ملي و دروني خود تکيه کنند. در اينجا
بايد اشاره اي نيز به شکست ديدگاه استراتژيک سابق نمود که کردها در دوره اي به آن
پايبند بودند. ديدگاه جنگ مسلحانه در کوههاي کردستان ، بدست آوردن حلقه ضعيف که
گاهي در ايران جمهوري مهاباد، زماني در عراق و نوبتي ديگر در ترکيه ادامه يافت.
اين نظريه که بر اساس صرف
ناسيوناليسم افراطي بنا شده بود دموکراسي را ناديده ميگرفت . در صورتي که اکنون با
ثبات رسيده که تنها راه رسيدن به اهداف آزاديخواهانه و دموکراتيک بهترين شيوه همانا مبارزه دموکراتيک بهمراه سايرين است.
اين درست است که در دوره جنگ
سرد جنبش هاي آزاديبخش در بخشهائي وسيعي از جهان با استفاده از نيز توانستند دست
آوردهائي داشته باشند و تا حدي و در مرحله اي در مورد جنبش خلق کرد نيز صادق بود .
اما با سقوط اردوگاه سوسياليسم و تسلط نظام جديد جهاني شيوه هاي سابق ديگر کار
بردي ندارد و ما نيز بايد بر اساس شرايط تازه استراتژي خود را تعيين کنيم.
هر آنگاه کردها روش
دموکراتيک را براي تامين خواسته هاي خود مطمع نظر قرار دهند به دو حقيقت مهم دست
يافته اند: يکم : مبارزه دموکراتيک در شکل بديهي خود به معني مبارزه براي مساوات ،
همه شهروندان و قوميت ها از نظر قانون و اين بطور مسلم شامل حال کردها نيز که
خواستار حقوق برابر با ديگران هستند خواهد شد. تنها از اين راه آنان خواهند توانست
حق مشارکت در همه امور از جمله در اداره امور ملي خود و حتي در مورد تعيين سرنوشت
نقش جدي بدست آورند. که اين جز با ابزارهاي دموکراتيک انجام نخواهد شد.
دوم: در پيش گرفتن روش
دموکراتيک براي حل مسئله ملي همدلي و همکاري ساير بخشهاي اجتماعي را بهمراه خواهد
داشت و از اين راه ميتوان اعتماد و تفاهم متقابل را با آنان برقرار نمود. بويژه
اينکه اين چنين تغبير و تفسير شده که کردها خواستار تجزيه و جدائي هستند. مبارزه
دموکراتيک با گروهها ملي و قومي ديگر کاملاً اسن شکوک را بر طرف خواهد نمود.
در پيش گرفتن مبارزه
دموکراتيک حتي اين شک و بد بيني رااز ميان خود کردها از ميان خواهد برد. زيرا غالب
آنان بر اين باورند که هميشه بتوسط احزاب و سازمانها مورد سوء استفاده سياسي براي
قدرتمندان قرار گرفته اند با اين وجود آنان ديگر بعنوان ورق برنده اي براي بازي
سياسي در دست اين و آن گروه يا حزب ياسازمان قرار نخواهندگرفت، آنچنانکه تاکنون در
بسياري معادلات منطقه اي مورد سوء استفاده واقع شده اند.
درد و رنج کردها ها و اعراب
يکسان است و راه حل آن نيز دموکراسي است. از اين طريق ميتوان بر مشکلات و معضلات
ملي و انساني غلبه نمود و مانع بروز بيشتر اين درد و رنجها شد. ملت ها در دنياي
امروزي با همکاري و همدلي يکديگر خواهند
توانست اين مهم انساني را بپايان برند.
1) در آن سالها عبدلالله
اوجلان بخاطر حفظ پايگاههاي خود درخاک سوريه در مورد وضعيت کردها در سوريه به
تحريف تاريخ پرداخت . دولت سوريه نيز از اين تحريف براي سرکوب کردها سود برد.
معامله اي انجام گرفت که زيانش نصيب کردهاي سوريه شد.