شنبه ٢٣ اسفند ١٣٨٢ – ١٣ مارس ٢٠٠۴

اعلاميه «جمعيت انقلابي زنان افغانستان» بمناسبت روز جهانی زن

آزادی زنان بدست خودشان ميسر است و بس!

 

در زمان حکومت قرون وسطايی دهشتبار وحوش طالبی، تبليغات دنيا و در درجه اول تبليغات رسانه های غرب از ستمکشی زن افغانستان آغاز يافته و به آن ختم ميشد. گويی اگر اينهمه شکنجه و مرگ تدريجی بر زنان ما مستولی نميبود و طالبان اندکی لطف به خرج ميدادند، اين وطن ديگر هيچ مشکلی نداشت! بعد هم که امريکا به سراغ تنبيه مزدوران ديروزش آمد، حرف اول و آخر از بربرصفتی طالبان بر زنان بود و حتی اوراق تبليغاتی ای که از طيارات بر فراز شهرهای کشور پخش ميشد عکس های حاکی از توحش طالبان عليه زنان را داشتند!

و البته بعد ازحمله امريکا و نصب حکومت موقت، علم کردن بيرق زنان کماکان ادامه يافت؛ وزارت زنان و کمسيون های متعدد ايجاد گرديد و چند زن هم به اصطلاح "مقاماتی" شدند. اما اکنون که بيش از دو سال از اين ماجراها می‌گذرد کيست نداند که وضع % ٩٩ زنان افغانستان دستخوش تحولاتی بنيادی نشده است. ديگر طالبان وجود ندارند که به خاطر پيدا بودن گوشه‌ای از مو يا پای زنان از زير چادری، هار شده و بر آنان حمله ببرند ولی زنان کجا قادر اند سر لچ و بدون خوف از جنگسالارانی که همچون سگان شکاری در پی اذيت و توهين و تجاوز به آنان اند، از خانه بيرون شده و به کار و زندگی خود برسند؟

طی فقط يکسال گذشته تنها در ولايت هرات دربند پنجال پليد "امير" اسماعيل تروريست، صد ها دختر و زن از فرط احساس خفقان، وحشت، بی‌پناهی و بی بازخواستی با خودسوزی شيوه های دردناک ديگر خود را ار درد زندگی زير ساطور رژيم جنايت و فساد و آزادی کش خلاص کرده اند. اجساد جزغاله شده‌ی اين قربانيان ناکام روی اسماعيل و کليه شرکا جرمش در "ائتلاف شمال" را سياه نگاه ميدارد.

در صحبت از افغانستان صرفآ ستم بر زنان را برجسته ساختن در واقع خاک به چشم زدن است. در اين زمين علی‌رغم ستم های مضاعف بر زنان، مردان همانند زنان آزاد نيستند. زيرا اگر طالبان در "امارت" نيستند، برادران جنايتکارتر شان در "ائتلاف شمال" قدرت را در دست دارند. پس تا ريشه تمام فجايع و مصايب در افغانستان يعنی وجود جنگسالاران بنيادگرا از بيخ کنده نشده، هيچ مسئله‌ی جدی بشمول آزادی و بهروزی زنان و مردان ما حل نخواهد شد ولو هم بيشتر ازين وزارتخانه و کمسيون وغيره برای زنان ايجاد کنند.

همانطور که آزادی يک ملت بايد به دست خود ملت به ثمر بنشيند، آزادی واقعی زنان هم فقط به دست خود زنان قابل تصور است. اگر اين آزادی توسط ديگران داده شود، هر زمان هم ممکن است گرفته شده و پامال گردد.

قلابی بودن لويه جرگه قانون اساسی و آزادی بيان در آن باحمله های پست و کوچگی رئيس مجلس، سياف و عوامل فهيم و ربانی بر ملالی جويا و انارکلی برای مردم افغانستان و دنيا برملا شد. ملالی جويا شهامت کرد و بنيادگرايان را به نام همان چيزی که واقعا هستند يعنی جنايتکار ياد نمود و آنان را سزاوار محاکمه ملی و بين‌المللی دانست. ولی ديديم که خيانت پيشگان جانی و عمال شان در لويه جرگه آنچنان افسارگسيخته شدند که به اعتراف صبغت اله مجددی ۱۰ مليون دالری، اگر دم شان را نمی‌گرفت بلايی بر سر ملالی جويا می‌آوردند! مردم ما و دنيا ديدند که ربانی، سياف، منصور، چکری وغيره اين سمبول های خون وخيانت و تجاوزکاری، نه فقط بار ديگر در صف اول لويه جرگه نشسته بودند بلکه با ايما و اشاره‌ی رييس مجلس، با وقاحت بی‌نظير قسمی اکت و صحبت می‌کردند که گويی عروس و همه کاره‌ی مجلس اند و نه جنايتکاران کثيف که خيمه لويه جرگه را از وجود خود بويناک ساخته اند. رجزخوانی لوچکانه و پر از تهديد سياف به اثبات رسانيد که لويه جرگه و رييس آن تا چه حد به مکروب بنيادگرايی آغشته اند و از يکچنين مجلسی ملوث نمی‌توان انتظار داشت که قانون اساسی‌ای دموکراتيک و متضمن امحای تروريزم "ائتلاف شمال"، طالبان، گلبدين و القاعده بيرون آيد. و چنين هم شد. قانون اساسی‌ای که در آن از محاکمه جنايتکاران جنگسالار خبری نيست، سواستفاده از دين را مجاز قرار داده و جنايت های گوناگون ضد زن که به نام دين و عنعنه روا داشته می‌شوند مشخص و ملغی به شمار نرفته، تنها حکم ورق پاره‌ای را خواهد داشت که بر حاکميت جنگسالاران سفاک لباس قانونی ميپوشاند.

با اين وضع بسيار طبيعی است که ثبت نام مخصوصا زنان برای انتخابات سال آينده ناچيزترين سطح ممکن را داشته باشد. انتخابات برای مردمی نااميد که نان و کار ندارند و سايه شوم بنيادگرايان تبهکار بر سر شان سنگينی می کند، چه ارزشی دارد؟ و وجود هر زن و مرد در پارلمان آينده هم زمانی بها خواهد داشت که به اين مردم انديشيده و با دليری و شرافتمندی‌ای چون ملالی جويا، بر جنايتکاران بنيادگرا در قفس خود شان تف بيندازد. در غير آن به مثابه آلت دست فاشيست های مذهبی و همدستان و سازشکاران با آنان و همچنين به مثابه چوکی پرستی دنی از سوی مردم بخشوده نخواهد شد.

تجربه ايران به روشنی نشان داد که نيروهای دموکراتيک در چهارچوب رژيم مذهبی ددمنش و يا به توکل به جناح به اصطلاح "معتدل" اين رژيم، هرگز قادر نخواهند بود آرمان های شان را متحقق سازند. مردم و نيروهای طرفدار دموکراسی در ايران با شرکت در اين بازی جمهوری اسلامی خونبار بهای گزافی پرداخته اند.

نيروهای هواخواه دموکراسی در کشور ما بايد از نمونه ايران به حد کافی عبرت گرفته باشند و هيچگاه و به هيچ قيمتی حاضر نباشند به اين و آن جناح دشمن بنيادگرا از در آتش بس و موافقت پيش آيند. يگانه معيار تعيين کننده‌ی وفاداری به دموکراسی در کشور ما ميزان قاطعيت، پيگيری و صداقت يک تشکل يا فرد در مبارزه با فاشيزم دينی است.

بر کليه زنان آگاه ماست تا دهها و صدها هزار زن آزاديخواه را متشکل کرده و جنبش عظيم ضد بنيادگرايی و طرفدار دموکراسی را در سراسر ميهن بيمار از طاعون پوشالی و تروريزم بنيادگرايی برپا دارند. تنها با به راه انداختن يکچنين جنبشی قدرتمند خواهيم توانست به رهايی زنان بر اساس آزادی وطن، سهمی شايسته ايفا کنيم؛ ديگر از "اکثريت خاموش" نه بلکه اکثريت برپا و مصمم و يورش گر سخن گوييم و نيز همبستگی خود را با مبارزه آزاديخواهانه زنان اقصی نقاط جهان از سطح حرف به عمل درآريم.

جمعيت انقلابی زنان افغانستان (راوا) در حاليکه روز جهانی زن را برای زنان عدالتجوی سراسر جهان تهنيت گفته و به زنان آزاديخواه اسير در شکنجه گاههای ايران و ترکيه و ديگر کشور ها درود آتشين ميفرستد، آرزو می‌نمايد که زنان افغانستان نيز اين روز را در سال آينده در افغانستانی رها از چنگال بنيادگرايی و رهسپار در مسير دموکراسی و شکوفايی برگزار کند.

 

تو اگر برخيزی
من اگر برخيزم
همه بر می‌خيزند

جمعيت انقلابي زنان افغانستان (راوا)
٨ مارچ ٢٠٠٤