مصاحبه صدای
آلمان با نيره توحيدی
درباره زنان
ايران و انتخابات
بدون حقوق زنان نه حقوق بشر می
تواند در ايران نهادينه شود و نه دموکراسی می تواند برقرار شود.
گروههای غيردولتی و انجمنهای زنان و نشريات،
تا آنجا که من اطلاع دارم، اغلب نسبت به انتخابات فعلی بدبين هستند و آن را نمايشی
می دانند. هيچ کدام تمايلی به شرکت فعال در آن نشان نداده اند. حتی دو سايتی که نام
بردم تقريبا با بی اعتنايی کامل به انتخابات برخورد کرده اند.
مصاحبه کننده: کيواندخت قهاری
زنان ايران نقش بزرگی در قدرت گيری
اصلاح طلبان در ايران داشتند. با انتخاب نمايندگان اصلاح طلب و آزادتر شدن فضای
اجتماعی و سياسی جامعه جنبش و آگاهی زنان هم رشد بيشتری يافت. دکتر نيره توحيدی،
استاد رشته مطالعات زنان در دانشگاه کاليفرنيا و پژوهشگر جنبشهای سياسی زنان در
خاورميانه، به پرسشهايی در زمينه زنان ايران و انتخابات پاسخ می گويد.
صدای آلمان: خانم دکتر نيره توحيدی،
روشن است و ثبت شده است کهه زنان و جوانان نقش مهمی داشته اند در بروز پديده دوم
خرداد و رييس جمهور شدن آقای خاتمی. آيا از آن انرژی چيزی به جا مانده که اين بار
به شکل ديگری بروز کند و اين بار مانع از طرح محافظه کاران برای قبضه کامل قدرت
بشود؟
نيره توحيدی: خيلی مشخص نيست که چقدر انرژی مانده
است، به اين معنا که آيا از کسانی که داوطلب شده اند برای نمايندگی مجلس زنانی هم
هستند که خواهان اصلاحات و خواهان برابری حقوق زنان و مردان باشند. ما اين را نمی
دانيم. احتمالش هم بسيار ضعيف است. ولی آنچه را که می دانيم و مشخص است اين است که
انتخاب کنندگان، يعنی رای دهندگان اين بار بسيار تعدادشان کم خواهد بود.
يعنی زنان مثل بقيه افراد جامعه، يعنی مثل مردان
اکثر دلسرد هستند، حتی گاه عصبانی هستند از وعده هايی که داده شد، ولی عملی نشد،
از تلاشهايی که در مجلس توسط اصلاح طلبان صورت گرفت، بخصوص زنان نماينده در مجلس،
مطمئنم خيلی ها از آن آگاه هستند و تا حدی هم قدر آن را می شناسند. اما متاسفانه
همه لايحه ها و پيشنهادها و طرحهايی که زنان فعال در مجلس به پيش بردند، و خيلی
اوقات هم حمايت مردان اصلاح طلب در مجلس را هم به دست آوردند، اما هميشه با ممانعت
و سنگ اندازی شورای نگهبان مواجه شدند و در نتيجه عملا اغلب زنان ايران دريافتند
که در چارچوب ساختار کنونی قدرت و در چارچوب قانون اساسی فعلی که قدرت اصلی را نه
به نمايندگان منتخب مردم، بلکه به شورای نگهبان غيرمنتخب و به مجمع تشخيص مصلحت
غيرمنتخب و به رهبر و ولی فقيه غيرمنتخب می دهد، ديگر نمی توان اميدی به اصلاحات
داشت. به همين دليل به نظر می آيد که بسياری از مردم و بخصوص زنان در اين انتخابات
شرکت نخواهند کرد.
صدای آلمان: آيا زنان ايرانی دارای آن
مکانيسمها و تشکلهايی شده اند که در شرايط سياسی جديد بتوانند ابراز وجود مستقلی
داشته باشند؟
نيره توحيدی: به صورت ابتدايی و محدودی بله، يعنی
چند سازمان کوچک غيردولتی به وجود آمده است و البته چند مجله خوب و قوی هم وجود
دارد، بخصوص مجله "زنان"، مجله "حقوق زنان" و چند نشريه ديگر.
اخيرا هم می دانيد که سايتهای اينترنتی زنان هستند که بسيار فعال اند، مثلا سايت
"زنان ايران" و اخيرا "تريبون فمينيستهای ايران". اين سايتها
می کوشند به سرعت اخبار مربوط به زنان و فعاليتهای آنان را به يکديگر و به بقيه
جامعه تا جايی که می توانند منتقل کنند.
با توجه به حرکت اين گروههای غيردولتی و انجمنهای
زنان و اين نشريات، تا آنجا که من اطلاع دارم، اغلب اينها نسبت به انتخابات فعلی
بدبين هستند و آن را نمايشی می دانند. هيچ کدام تمايلی به شرکت فعال در آن نشان
نداده اند. حتی دو سايتی که نام بردم تقريبا با بی اعتنايی کامل به انتخابات
برخورد کرده اند.
يک آمارگيری ای هم که سايت زنان ايران کرده است و
از مردم پرسيده است که آيا بايد در اين انتخابات شرکت کرد يا نه، ۷۶ درصد به تحريم
انتخابات رای دادند.
يکی دو تا تشکل زنان محافظه کار می خواهند به صورت
فعال در انتخابات شرکت کنند: مثلا "جامعه زينب" ، خانم مريم بهروزی که
عضو شورای مرکزی اين تشکل است که قبلا هم نماينده مجلس در دور پنجم بود، مدعی شده
که سعی خواهند کرد حداقل ده زن از تهران به مجلس راه پيدا کنند، و از هر استان يک
زن به مجلس برود. پس اگر با حساب ايشان جلو برويم، لابد ۳۸ نميانده زن در مجلس
هفتم بايد باشد که من خيلی بعيد می دانم.
بنابراين جز دست راستی ها و چند کانديدای دست
راستی من حرکت مستقلی از زنان نمی بينم. چونکه کانديداهايی که زنان داده بودند،
اغلب کانديداهای گروههای مستقل و اصلاح طلب، حذف و رد صلاحيت شدند. می دايند که
اين بار ما حتی بيش از مجلس ششم کانديدا داشتيم. يعنی اين بار ده درصد کانديداها
برای مجلس هفتم زنان بودند، ولی نيمی از آنها، دقيق بگوييم ۴۹ درصدشان، رد صلاحيت
شدند. آن تعداد زنانی هم که به صورت منفرد يا به صورت نمايندگان مثلا حزب مشارکت
يا ملی مذهبی ها يا به صورت اصلاح طلبان مستقل کانديد شده بودند، حتی آنهايی که رد
دصلاحيت نشدند، در اعتراض به وضعيت کنونی انتخابات خودشان عقب کشيدند و ديگر نمی
خواهند کانديدا باشند.
در نتيجه می شود گفت که زنان تقريبا مشابه مردان
در اين مورد عمل کرده اند. حال بايد ديد پس از انتخابات چه خواهند کرد. فعلا مشخص
نيست که آيا به صورت مستقل از حرکات سياسی و جنبش عمومی دموکراسی خواهی حرکات خاص
خود را خواهند داشت يا نه.
صدای آلمان: پيش بينی می شود که
اقتدارگرايان حتی در صورت کسب کامل قدرت از تعرض به زنان و جوانان در پهنه اجتماع،
بخصوص در شهرهای بزرگ، خودداری کنند تا کنترل اوضاع را از دست ندهند. فکر می کنيد
با اين تمهيد می توانند زنان و جوانان را دست کم در موضعی خنثی قرار بدهند؟
نيره توحيدی: بله، يک عده از محافظه کاران و
اقتدارطلبان چنين طرحی را دارند. نبايد فراموش کنيم که خود محافظه کاران چند دسته
هستند و با يکديگر هم اختلاف دارند. اتفاقا بعد از اينکه اينها قدرت را به دست
بگيرند و اصلاح طلبان را به طور کانل از ميدان به در برند، اختلافهای خودشان بيشتر
مشخص خواهد شد.
يک عده شان اين نظر را دارند که مدل چين را در
ايران به پيش ببرند. بر طبق آن مدل می خواهند که مثلا آزاديهای اجتماعی و فرهنگی
را بخشا مراعات کنند يا به تعرضات فرهنگی اجتماعی عليه جوانان و زنان کمتر دست
بزنند، بلکه آنها را دست کم در موضع خنثی قرار دهند.
ممکن است که يکی دو سال اول پس از پيروزی کامل
اقتدارگرايان ما شاهد اين وضع باشيم. بخصوص که جامعه در حالت بدبينی، نااميدی و تا
حدی غيرفعال فعلا ديده می شود. اما من مطمئنم، چون نه شرايط ايران مثل شرايط چين
است و نه اصلا در ماهيت اين گروه بنديهای مختلف اقتدارگرايان است که بتوانند مسائل
اقتصادی را حل کنند، يا اصولا بخشی از اينها انقدر مرتجع و بنيادگرا و افراط گرا
هستند، که نخواهند گذاشت همان تعرضات فرهنگی هم کاسته بشود.
لذا من فکر می کنم که آن حالت خنثی در بين جوانان
و زنان کوتاه مدت باشد و به زودی ما شاهد باشيم که يک فرآيند تازه و راديکالتری از
اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی در جبهه ای وسيعتر شکل بگيرد در جامعه ايران، زيرا هم
تحولات جامعه شناختی و جمعيت شناختی اين را در ايران طلب می کند، هم مشکلات
بنيادين اقتصادی و ساختار سياسی ايران.
در نتيجه من فکر می کنم که پيروزی اقتدارگرايان و
موفقيتشان در تطميع و خنثی کردن مردم بسيار کوتاه مدت خواهد بود.
صدای آلمان: خانم دکتر توحيدی، جمع
بندی شما از تاثير پديده دوم خرداد، که عمرش گويا به سر آمده، بر جنبش و آگاهی
زنان ايران چيست؟
نيره توحيدی: بله، عمر جنبش دوم خرداد با آن آکتورها
و بازيگرانی که تا کنون در رهبری اش بودند به سر آمده است. ولی اين به معنای پايان
جنبش اصلاح طلبی و جنبش دموکراسی خواهی در ايران نيست. آن جنبش مرحله ای بود از
جنبش بيش از صد و چند ساله مردم ايران برای دموکراسی خواهی، که در اين مرحله خواست
تاريخی دستاوردهايی مثبت هم داشت.
در عين حال که به دليل عمدتا زياده خواهی ها و
خشونت طلبی اقتدارطلبان نتوانستند اصلاح طلبان وعده هايشان را عملی کنند، و ضمنا
ضعفها و سازشکاريها و بی برنامگيها و ناهمگونی درون خودشان هم موجب اينن شکستها
شد، اما د ر مجموع می توان گفت که زنان در اين دوره خودشان هم بسياری چيزها
آموختند.
زنان از جمله آموختند که هر اصلاح طلبی لزوما
طرفدار حقوق زنان و برابری خواه نيست. متوجه شدند که خيلی اوقات زنان به صورت
نيرويی مورد استفاده سياست بازان و سياست پيشگان قرار می گيرند. متوجه شدند که
نبايد رای شان را و فعاليت اجتماعی شان را به آسانی در خدمت اين گروه يا آن گروه
قرار بدهند، مگر اينکه مطمئن باشند که آن گروه سياسی که اسم اصلاح طلب يا دموکرات
روی خود می گذارد، واقعا و به طور جدی روی مسائل زنان هم هدفمندانه برنامه دارد و
پيگير است.
در نتيجه فکر می کنم خود اين دوره باعث شد که زنان
از لحاظ سياسی و آگاهيهای اجتماعی رشد بيشتری بکنند و در ميان خود اصلاح طلبان هم
تصفيه هايی صورت بگيرد. يعنی بخصوص در اين انتخابات مشخص شد که کدام يک از اصلاح
طلبان در واقع با گرفتن کرسيهای مجلس يا ميزهای دولتی به مشروطه شان رسيدند و ديگر
بيش از اين نمی خواستند برای جامعه کاری بکنند وبرايشان مسئله اصلی حفظ قدرت و
نظام است، در مقايسه با آن اصلاح طلبان جدی ای که حتی موقعيت خودشان و آن سهمی را
که در قدرت سياسی داشتند، را دارند از دست می دهند، چون به يک سری اصول پايبند
هستند.
می بينيم که بخصوص زنان نماينده در مجلس تقريبا
همگی استوار بر سر عقيده شان برای انتخابات آزاد ايستادند و به اعتراض به وضعيت
کنونی استعفا دادند. اين خود دستاوردی شد برای زنان که بتدريج يک سری سخنگو و
نمايندگان خودشان را در جامعه پيدا کنند ودر صحن سياسی ياد بگيرند که مسئله برابری
حقوق زنان و مردان جدا از دموکراسی و جدا از اصلاحات نيست، يعنی در حقيقت يکی از
ارکان دموکراسی واصلاحات است.
بدون حقوق زنان نه حقوق بشر می تواند در ايران
نهادينه شود و نه دموکراسی می تواند برقرار شود.