« هوا بس
ناجوانمردانه سرد است ... » !
با اجراي انتخابات , کودتاي راست افراطي به
نتيجه رسيده است . آيا با کودتاي کنوني جنبش اجتماعي مردم ايران قدمهايي به جلو
برخواهد داشت ؟ آيا مردم ايران به پيروزي هايي دست يافته اند ؟ اين پيروزي ها
کدامند ؟ در مجموعه ي حکومتي چه اتفاقي خواهد افتاد ؟ در روند تحولاتِ تا کنوني
حکومت چه سودي برده و جنبش دمکراتيک مردم ايران چه مراحلي را پشت سر خواهد گذاشت ؟
چه به سر « اصلاح طلبان حکومتي » کنوني خواهد آمد ؟ يا هرگز به ثبات سياسي دست
خواهد يافت ؟ اين سئوالات نمي بايست بي
پاسخ بمانند , هر نيروي جدي که قصد تاثيرگذاري بر روند تحولاتِ سياسي اجتماعي
ايران را داشته باشد , بدون انديشه بر اين سئوالات قادر به نقش آفريني نخواهد بود.
سيامند
نزديک شدن هر چه بيشتر انتخابات
مجلس هفتم , پايان تحصن نمايندگان مجلس ششم , و کنار نيامدن اين گروه در مذاکرات
پشتِ پرده بر خلافِ بسياري از پيش بيني ها ( 1 )
, روزهاي آينده در صحنه ي مبارزات سياسي ايران را بيش از گذشته از حساسيت
برخوردار خواهد کرد .
جريان اصلاح طلبِ حکومتي , با چشم
دوختن به حفظِ شيرازه ي اصلي نظامِ ضد دمکراتيکِ جمهوري اسلامي و ايجاد اصلاحاتي
در راستاي حفظ و نگهداري آن , و تلاش بر اصلاح « نظام از درون » , عمده ي توان خود
را متوجه مذاکره با صاحبانِ اصلي قدرت بر سرِتمکين به اصولِ شهروندي نمود . جرياني
که خود از پايه گذاران تفکر « خودي و غيرخودي » بود , همه ي توان خود را به کار
بست که شايد سردمدارانِ راستِ افراطيِ حکومتي را با اصولِ دمکراتيک آشنا نمايد ( 2
) .
تحصن اين بخش از نمايندگانِ مجلس
به مدتي بيش از سه هفته , حمايت مسئولين دولتي , استانداران , فرمانداران , وزرا و
بخشي از کابينه ي رئيس جمهور از اين پديده را در پي داشت ؛ در کنار اين امر بي
تفاوتيِ عظيم مردم و عدمِ عکس العمل نسبت به اين امر را نيزمي بايست مورد بررسي
قرار داد . در کجاي جهان و کجاي تاريخِ جوامع تا کنون بحراني به اين ابعاد , که
قوه ي قانونگزار و قوه ي اجراييِ حکومتي در مقابل گروهي ديگر از حکومت بايستند ,
ديده شده است ؟ چرا و چگونه مردمي که در دو انتخاب رياستِ جمهوري و انتخابِ مجلسِ
ششم به حمايت اين گروه برخاستند , در اين بزنگاهِ تاريخي قدمي در حمايت از آنان
برنداشتند ؟ آيا علت تنها قطع اميد از اين گروه بود ؟ آيا تصور عمومي بر اين بود
که اين تحصن « خيمه شب بازي » براي « گرم کردن تنور انتخابات » و تشويق مردم به
شرکت در انتخابات است ؟ آيا مردم تصميم به « تحريم انقلابي » گرفتند ؟ و آيا ...
بي تفاوتي اجتماعي
اولين نشانه هاي به هم پيوستن نارضايتي انباشته شده از دورانِ
حکومت جمهوري اسلامي و تبديل شدن به اراده
ي جمعي , دردوم خرداد 1376 با شرکتِ ميليوني و گسترده در انتخابات صورت گرفت . در
اين دوره اولين قدمهاي محکمِ براي تبديلِ نارضايتيِ توده اي به جنبشي اجتماعي
برداشته شد . جنبشي که نه رهبري , نه حزب و تشکيلات , نه ايدئولوژي و نه حتي تجمعي
داشت . جنبشي که جاري بود و بدون اينکه نمودي آشکار از خود بروز دهد , در حياتِ
روزمره مردم ايران در هر گوشه و کنارِ کشور حس مي شد . جنبشي فاقدِ حداقل هاي يک
جنبش ! بدونِ تبليغات و بدون نهادِ هماهنگ کننده ! يک بعدازظهر بهاري در دوم
خردادِ 1376 , اولين اقدامِ جمعيِ ناهماهنگِ خود را انجام داد و موفق نيز شد !
تجربه ي دوم اين جنبشِ وسيع و سراسري در جريان راه يابي تيم ملي ايران به مسابقاتِ
جامِ جهانيِ 1998 فرانسه رخ داد . انفجارِ شاديِ توده اي در پي راهيابيِ ايران به
جامعه ي متعارفِ جهاني , به خيابان آمدن و جشن و پايکوبيِ عمومي , تاثيري دوجانبه
در پيِ خود باقي نهاد . از سويي اعتماد به نفسِ اين جنبشِ وسيع و جاري را افزايش
داد , و از سويي ديگر نهادهاي نظامي و اطلاعاتي را به چاره جويي فراخواند . جنبشي
آغاز شده ولي از کمبودهاي بسياري رنج مي
برد , پيش از اينکه مانعي بر سر راه ادامه ي حکومتِ سران جمهوري اسلامي شود , مي
بايست در نطفه خفه شود .
صحنه ي تحولاتِ بين المللي
دستخوشِ تغييراتي جدي شده . حکومت به روشِ سابق براي حکومتگرانِ جمهوري اسلامي
عملا ناممکن و برقراري رابطه و تماس با تنها قدرتِ مسلطِ جهان و اتخاذِ مشروعيت
براي تداوم حکومتِ خود به الزامي هر لحظه ضروري تر بدل شده است . حکومتي که طي
سالهاي جنگِ سرد ؛ هر بار نزديکي به يکي از قطب هاي سياسيِ جهان به حيات خود تداوم
بخشيده , حال براي تداوم اين روش به بن بست برخورده بود . اتحاديه ي اروپا , به
نيرويي در مقابلِ قدرتِ برتر ايالات متحده بدل نشد و در ضمن اصرارِ آزاردهنده ي
اعضاي اين اتحاديه بر تکرار ترجيع بند قديميِ « رعايتِ حقوقِ بشر » , سران جمهوري
اسلامي را از تمايل به اعاده ي رابطه اي فعال با اين اتحاديه برحذر مي داشت ؛ چين
عليرغم تبديل شدن به قدرتِ اقتصادي , اما قادر به تاثيرگذاري سياسي جدي در عرصه ي
بين المللي نيست ؛ روسيه هم در جريان فروپاشي « سوسياليسم واقعا موجود » به آن
ميزان ضعف دچار آمد که هرگز به جايگاه پيشين خود در معادلات بين المللي بازنگشت .
پس تداوم حکومت براي جمعي که از هيچ مشروعيت اجتماعي برخوردار نيست , و منفور توده
هاي اجتماعي است , بدون تائيد کاخ سفيد امکان پذير نبوده و نيست .
يکي از عرصه هاي اختلاف و درگيري
ميان جناحين حکومتي طي دوره ي اخير , از قضا بدست گيري ابتکار عمل در بازگشايي
رابطه با امريکا و جهان خارج بوده است . سفرهاي خارجي خاتمي , سخنراني در مجمع
عمومي سازمان ملل , سفر به ايتاليا , فرانسه و ديگر کشورهاي عضو اتحاديه ي اروپا
در جهت خروج از انزواي بين المللي و بازگشت حکومت به عرصه ي تحولات جهان موثر بود
, در اين دوره رژيم جمهوري اسلامي براي اولين بار طي حياتِ خود از محکوميت در
کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد رهايي يافت . پس از تهاجم نظامي امريکا به
افغانستان و سپس عراق , عليرغم همکاري همه جانبه رژيم ايران , امريکا نه تنها نام
جمهوري اسلامي را از ليست « محور شر » خارج ننمود بلکه بر فشارهاي سياسي و تاحدي
نظامي خود نيز افزود . راست افراطي و نژادپرست اسرائيل که از تاثير به سزايي در
سياست گذاري هاي کاخ سفيد در دوره ي اخير برخوردار است , در اين امر بي تاثير نبود
.
سفر محسن رضايي و صادق زيبا کلام
به قبرس و شرکت در جلسه ي پرسش و پاسخ با نمايندگان دو دولت امريکا و اسرائيل , در
جهت گشودن باب ديالوگ با رژيم نژادپرست
اسرائيل و آماده نمودن زمينه هاي هماهنگي ميان راست افراطي اسرائيل و راستِ حکومتي
ايران صورت پذيرفت .
« ... در اين موقع يکي از شرکت کننده ها که
از يک کشوري بود دستش را بلند کرد و گفت من قبول ندارم و شما اغراق مي کنيد ,
اينطور نيست که 40 درصد مردم ايران اسلحه دست بگيرند و با امريکا بجنگند . گفتم
ببينيد , شما مرا مي شناسيد , من نزديک دو سال است که در اين کنفرانس ها شرکت مي
کنم و شما افکار و عقايد مرا مي دانيد . من در خيلي از مواضع منتقد نظام هستم و
بحث دارم , اما خود من يکي از آن 40 درصدي هستم که اگر امريکا به ايران حمله کند
شخصا اسلحه به دست مي گيرم و با بند بند وجودم مي ايستم و از نظام دفاع مي کنم .
حالا نصف آن جمعي که پاي حرفهاي من نشسته بودند امريکايي و اسرائيلي بودند ... » (کيهان
شنبه 10 خرداد 1382 - « پيش گويي هاي صادق زيبا کلام از آينده مملکت تا سال 84 _
استعفا بدهيد آب از آب تکان نمي خورد _ تاکيدات از من است )
سياست خارجي حکومتي , اما ,
متوليان بيشماري دارد . زيبا کلام و محسن رضايي وظيفه ي رساندن پيام رفسنجاني به
مسئولين امريکايي و تامين برخي هماهنگي ها با اسرائيل را بعهده داشتند , راستِ
افراطيِ حکومتي توسط باندهاي خود در وزارت خارجه , و همينطور با ابداعِ پستِ
حکومتي معاونت قوه قضاييه در امور خارجي , جواد لاريجاني را به اين امر گمارده , و
تنها متوليِ رسميِ روابطِ خارجيِ کشور ,يعني وزارتِ امور خارجه مجري منويات
گروههايي به غير از دولت است .
در عين کوشش براي پيشبرد امور با
کمکِ ايالات متحده , راستِ حکومتي از پيشبرد استراتژيِ دور نمودن مردم از مبارزه
نيز غافل نبوده است . طراحِ اصلي اين پروژه هاشمي رفسنجاني بوده است .
« ... هاشمي ضمن اشاره به دلايل كاهش آراء خود
در دوره دوم رياست جمهوري اش، تبليغات شعارگونه رقيب را يكي از عوامل اين اتفاق
دانست و درباره انتخابات دوم خرداد گفت: اينكه آقاي ناطق نوري گفته اند: من به
دليل حمايت از شخص آقاي هاشمي و دولت ايشان رأي نياوردم، صحيح نيست. عدم موفقيت
آقاي ناطق و پيروزي آقاي خاتمي علت هاي ديگري داشت كه ترويج و تأكيد برروش هاي سخت
گيرانه در حوزه مسائل فرهنگي و اجتماعي از سوي جناحي كه آقاي ناطق را حمايت مي
كرد، يكي از مهم ترين اين علت ها بود. » ( کيهان 8 بهمن
1382 – 16 ساعت گفتگوي بي پرده با هاشمي رفسنجاني )
راستِ افراطي که زماني در انديشه
ي حذفِ کاملِ رفسنجاني از چارچوبِ قدرتِ دولتي و قبضه ي تمامي قدرت در کفِ خود بود
, در جريان مقابله با جنبشِ توده اي به ائتلاف با او پرداخت و بيشترين استفاده ها
را از انديشه ي وي برد . عليرغمِ حمله به خوابگاهِ دانشجويان , شلاق زدنها و حتي
اعدام هاي خياباني ؛ اما گستردگي و وسعت جنبش دمکراتيک و ترکيبِ جوان جمعيت ايران
, چاره اي جز مدارا و چشم بستن بر زيرپا نهادنِ تمامي معيارهاي قرون وسطايي
حکومتيان توسطِ جوانان و زنان را در مقابلشان نمي گذاشت . سعيد ليلاز در سرمقاله ي
شرق بدينگونه به شرح اين ماجرا نشست :
« ... آنان [
محافظه کاران ] توانسته اند
به كمك افزايش معجزه آساي قيمت جهاني نفت خام و رشد بي سابقه اقتصاد
ايران- هم به لحاظ شدت و هم ديرپايي- از يك سو و آسان گيري غيرقابل انتظار در
حوزه هاي فرهنگي و اجتماعي از سوي ديگر، مردم را كمابيش از صحنه مناقشات
سياسي كشور خارج كنند و دعواي سياسي كنوني را به «چالش معمولي ميان نخبگان» كه در
همه كشورها كما بيش رواج دارد، بدل سازند. بنابراين، تا زماني كه رشد اقتصادي كشور
در محدوده اي فراتر از ۶ درصد در سال ادامه يابد و نيز تساهل فرهنگي و
اجتماعي «حكومت» مردم را در زندگي شخصي خود به ويژه در شهرهاي بزرگ راحت بگذارد،
چندان نمي توان حضور گسترده مردم در مناقشات سياسي كشور را- آن گونه كه در
سال هاي ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ شاهد بوديم- انتظار كشيد. آسان گيري حكومت بر
مردم، آن چنان كه از شواهد پيداست، به مثابه يك راهبرد در راستاي انتخاب «الگوي
چيني» حاكميت به جاي الگوي روسي از سوي محافظه كاران انتخاب شده و به نظر
نمي رسد كه در آن كاهش چنداني رخ بدهد. » (
روزنامه شرق – دوشنبه 6 بهمن 1382 – طرفين نمي توانند عقب نشيني کنند – سعيد ليلاز
)
اين « تساهل فرهنگي و اجتماعي »
از حکومتي که طي 25 سال در جزئي ترين گوشه هاي حيات اجتماعي و خصوصي شهروندان , در
نوعِ انتخاب پوشش , چگونگيِ انديشيدن , چگونه زيستن , خوردن و آشاميدن و ... دخالتِ
فعال نموده , انسانها را تنها به صرفِ عقايدشان به بند و زندان , شکنجه و اعدام
محکوم نموده ؛ بهايي , مسيحي , يهودي و سني مذهب را به صرفِ مذهب از دم تيغ
گذرانده ؛ نويسندگان و هنرمندان , دگرانديشان سياسي را به جرم عقيده به ضربِ تيغِ
و گلوله و طنابِ مامورين اطلاعاتي در سراسر جهان ترور نموده ؛ عجيب مي نمود . آيا
اين حکومت از روشهاي ديرين خود دست کشيده و به شيوه هاي متعادلِ حياتِ سياسي
گرويده است ؟ پاسخ اين سئوال را مي بايست در تاکتيک رژيم براي بي تفاوت نمودن مردم
جستجو نمود . رفسنجاني ماهها قبل در جريان تعيين استراتژي راستِ حکومتي در دوره ي
آينده چنين تصويري از آينده ارائه داده بود :
« ما داراي ابزارهاي اصلي حکومت ( نيروهاي مسلح , اطلاعات , دادگاه , دستگاه
قضايي , تبليغاتي , بودجه ) هستيم و از حمايت حدود پانزده درصد مردم برخورداريم .
بنابراين براي تداوم حکومت نگران مخالفت هشتاد و پنج در صد مردم متفرق و بدون
سازمان نيستيم . کافي است مشکلاتمان را با امريکا حل کنيم ( در باره عراق ,
افغانستان و فلسطين ) اروپا و مسائلي مانند حقوق
بشر مهم نيستند , بخصوص وقتي امريکا راضي باشد ,
کسي نمي تواند به ما فشار بياورد ... اگر بتوان اکثريت مردم را در انفعال و
سرگرداني نگهداشت , ما خواهيم توانست در انتخابات آينده مجلس (زمستان هشتاد و دو)
مانند انتخابات شوراها پيروز شويم و به اين ترتيب با راي مردم , اصلاح طلبان را
شکست خواهيم داد و دوگانگي حکومت را برطرف خواهيم کرد . مهم آن است که هشتاد و پنج
درصد مردم به ميدان نيايند و از طرح و برنامه واحدي حمايت نکنند . » ( سايت خبري
امروز 28 تير ماه 1382)
در طي سالهاي طولاني و ماههاي
پرتنش کوشيدند و « اکثريت مردم را در انفعال و سرگرداني » نگهداشتند . نمي بايست
موفقيت آنان در پيشبرد اين استراتژي را ناديده گرفت . در ضمن فراموش نمي بايست کرد
که موفقيت در پروژه ي « انفعال و سرگرداني اکثريت مردم » بدون همکاري و همياريِ
فعالِ « اصلاح طلبان حکومتي » ناممکن مي بود ؛ عقب نشيني هاي کيلومتري اين گروه در
مقابلِ دريافتِ امتيازاتِ ميليمتري , که آن را نيز هربار در تهاجمِ بعديِ راست
افراطي از کف مي داد , قطعِ اميدِ کاملِ جنبشِ اجتماعي از اين گروهِ درون حکومتي
را در پي داشت , جرياني که از سويي بيزار از « انحصار طلبي » راست افراطيِ در قدرت
و از سوي ديگر هراسان از حرکت مستقل توده اي است , خود به مانعي در مقابل هر حرکت
مستقل توده اي بدل شد . در حالتي که هيچ آلترناتيو پيشرو و مستقلي که از اندک
درايت سياسي برخوردار باشد در چشم انداز صحنه ي سياسي کشور , نه در داخل و نه در
خارج از ايران موجود نيست ؛ تنها نيرويي که ذهنِ ناراضيان از حکومتِ ربع قرنيِ
متوليانِ جهل را به خود متوجه مي نمود , همسايه ي همه سويه ي ايران , يعني نيروهاي
نظامي امريکا است . امري که در نهايت ائتلافِ راست را نگران نمي کند , چرا که عمده
تلاش اين گروه در همين راستاست , تنها به شرطي که خود صحنه گردان اصلي باشد .
« اصلاح طلبان حکومتي » در اين
دوره « دنيا و آخرت » هر دو را باختند . حمايت وسيعِ توده اي را بطورِ کامل از کف
دادند , در ضمن در جريان عقب نشيني هاي خود در مقابلِ هجوم هاي راست افراطي به
ابتدايي ترين حقوقِ شهروندي , حقوق اجتماعيِ خود را نيز از کف دادند . آقاي خاتمي
شايد زماني که در جريانِ نشستِ مشترکِ دولت و مجلس در مردادماه همين سال مي گفت که
«... من ديكتاتوري
داخلي را به آزادي به دست بيگانه ترجيح ميدهم ... » ( امروز –
چهارشنبه 15 مرداد 1382 ) هنوز اطلاع نداشت که راست حکومتي براي گشودن «
دستِ بيگانه » در ايران نيز چاره انديشيده و حسن روحاني را براي اين امر در آستين
دارد .
تنها خاطره ي مشابه در ذهن تاريخي
مردم ايران از دخالت مستقيم و آشکار سران دولتهاي بيگانه , به جابجايي حکومت ايران
به سال 1320 در جريان سفر همزمان سران سه کشور درگير در جنگ دوم جهاني برمي گردد ؛
سفرهمزمانِ سه وزير خارجه انگليس , فرانسه و آلمان به تهران و مجبور نمودنِ جمهوري
اسلامي به امضاي پروتکل الحاقي انرژي اتمي , اين خاطره را تجديد نمود . وظيفه ي
پذيرشِ مطالباتِ اتحاديه اروپا به حسن روحاني سپرده شد . فردي که در نظر اروپايي
ها به عنوان رئيس آينده جمهوري اسلامي طرح شده است . در واقع مطرح نمودنِ حسن
روحاني در جريانِ اين مذاکرات و سپس به فاصله ي کوتاهي فرستادنِ او به ديدار رئيس
جمهور فرانسه , نشانه ي ديگري بر حذفِ کاملِ جريان « اصلاح طلب حکومتي » از مجموعه
ي تحولات داخلي و خارجي بود . رئيس جمهور با دبير شوراي امنيت ملي و قوه ي
قانونگذار با شوراي نگهبان و مجمعِ تشخيص مصلحت نظام جايگزين شد , معادل همه
نهادهاي اجرايي دولت نيز ساخته و آماده شد , و به اين ترتيب مجموعه اي که گويا بخش
« انتخابي » حکومت بود از حيز انتفاع افتاد ؛ طرح کودتايي ائتلافِ راستِ افراطي و
رفسنجاني با انتخاباتِ مجلس هفتم و جايگزينيِ کاملِ مجلس ششم با افراد و
سرسپردگانِ خود تکميل مي شود .
آيا گروه موسوم به « اصلاح طلبان
حکومتي » تا اينجاي قضيه را خوانده بود ؟ اين گروه امروز تنهاترين گروه اجتماعي
ايران است . تحصنِ تاريخي نمايندگان مجلس ششم ايران هيچ حمايت توده اي به همراه
نياورد , هيچ دانشگاهي به تحصن و تعطيلي کلاسها اقدام ننمود , هيچ کارخانه اي
تعطيل نشد و کارگري در اين رابطه اعتصاب نکرد , هيچ دانش آموزي کلاس درس و خيابان
را به عرصه ي طرح مطالباتِ دمکراتيک مردم ايران بدل ننمود , نه کارمندي , نه وکيلي
, نه نويسنده اي و نه هيچکدام از اقشار مختلف اجتماعي به مبارزه اي که جاري بود
نپيوست . تنها دورادور به تماشا نشست و منتظر نتيجه شد . حال مجموعه ي « اصلاح
طلبان حکومتي » مي بايست متوجه شده باشند که نگراني از انفعال مردم در اثر عملکرد
آنان , در اثر سازش ها و چانه زني هاي پشت
پرده شان , تنها نگرانيِ ما براندازان و سرنگوني طلبان نبود , که مي بايست در درجه
ي اول نگراني خودشان باشد .
تحصن نمايندگان که در ابتدا با
ابراز همبستگي بخش بزرگي از مسئولين اجرايي دولتي همراه بود , در مقابل نرمش نشان
ندادن شوراي نگهبان , که در دوره کنوني براي مقابله با مجلس از قدرتي بيکران
برخوردار شده , و همينطور وارد شدن شخص خامنه اي به داخلِ درگيريِ دو جناح به نفع
يکي از طرفين و در مقابل مجلس , تنها ماند .
« رهبر معظم انقلاب ... به تشريح استراتژي و
تاکتيک دشمنان براي تخريب اين انتخابات و به تعويق انداختن آن پرداختند و افزودند
: راهبرد و استراتژي کلي آن ها اين است که انتخابات اول اسفند را تخريب کنند و
مانع برگزاري آن شوند که اين خط مشي کلي را اين روزها در قالب تاکتيک به تعويق
انداختن انتخابات دنبال مي کنند و با انواع تبليغات مستقيم و غير مستقيم و يا روش
هاي ديگر , به مسئولان اجرايي کشور القا مي کنند که شما نمي توانيد انتخابات اول
اسفند را برگزار کنيد و نبايد برگزار کنيد اما دولت و ملت در مقابل اين توطئه مي
ايستند ... دشمنان با تبليغات و روش هاي مختلف سياسي , برخي مسئولان اجرايي را به
کنار رفتن و عمل نکردن به مسئوليت هاي قانوني شان تشويق مي کنند اما همه بايد
متوجه باشند که برگزار شدن انتخابات حق مردم است و هيچ کس حق ندارد با اين حق مهم
مردم بازي کند ... کسي نمي تواند به علت مخالفت با يک روش يا يک پديده , وظايف
قانوني خود را انجام ندهد و شانه خالي کردن از مسئوليت به شکل استعفا يا به هر شکل
ديگر , خلاف قانون و هم حرام شرعي است .» ( کيهان – 16
بهمن – رهبر انقلاب در جمع پرشور هزاران تن از مردم ... )
عجله ي آنان براي انتخابات و
انعقاد مجلس هفتم , خروجِ همه نهادهاي حکومتي از حيطه ي قدرت نهادهاي انتخابي و
کوتاه کردن دست خاتمي از نهادهاي اقتدار و سپردن همه ي قدرت به نهادهاي انتصابي و
در يک کلام برقراري امارات اسلامي ايران است . طرحي که جمعيت موتلفه چند سال قبل
در مجلس طرح نمود , اما از اقبالي برخوردار نشد ؛ طنز روزگار اين جاست که خاتمي غرولند
کنان حال خود مجري طرح جمعيت موتلفه شده است . با اعلام استعفاي اکثريت نمايندگان
مجلس , کابينه ي دولت خاتمي و مجموعه نهادهاي اجرايي آن را در مقابل يک انتخاب
تاريخي قرار داد ؛ انتخابات را برگزار مي کنند يا خير ؟ خاتمي و کابينه ي او تنها
به غرولند اکتفا کردند ؛ کروبي و مجمع روحانيون تصميم به شرکت در انتخابات گرفتند
؛ خاتمي کمر درد گرفت ؛ وزارت کشور و مسئولين برگزاري انتخابات با چهره هاي ترش
کرده کلاه شرعيِ « دستور مقام رهبري » را
عامل برگزاري انتخابات کردند . که شايد گناه از گردن ايشان برداشته شده و به «
مقام معظم » منتقل مي شود !
برگزاريِ انتخابات , و تشکيل
مجلسي فرمايشي با افرادي پيشاپيش تعيين شده , پيش از هر کاري دولتِ خاتمي را با
استيضاح و عدم راي اعتماد به تعدادي از وزرا , از تمامي نهادهاي قدرت دور خواهد
نمود . در جاي ديگري عنوان کرده بودم که بهترين گزينه براي راست افراطي حفظ خاتميِ
ضعيف , بي کفايت و بدون قدرت است ( 3 ) با
شرايط کنوني خاتمي ناچار به هر خفتي در مقابل راست افراطي و شخص خامنه اي خواهند
بود , و خود مجري برقراري امارات اسلامي ايران و حذف جمهوريت از حکومت خواهد بود .
حالت ديگرِ اين مورد مي تواند کسب راي مبني بر عدم صلاحيت خاتمي و اخراج او از
حاکميت باشد . بهر رو آنچه که در آن ترديدي نمي توان داشت , سپردن قدرت باز هم
بيشتر به نهادهاي نظامي و فرماندهان سپاه و حراست نيروي انتظامي خواهد بود .
براي پيشبرد اين طرح از تمام
تهديدات ممکن استفاده نمودند , حسين شريعتمداري و حبيب الله عسکراولادي و جامعه
انجمنهاي صنفي اصناف و بازار و همه مجموعه راست افراطي براي ارعاب مسئولين اجرايي
انتخابات به حربه ارعاب روي آوردند .
« فاز بعدي اين توطئه، استعفاي برخي از
مديران اجرايي، مخصوصاً مديران دست اندركار انتخابات مجلس هفتم است كه طي چند هفته
اخير، زمزمه ها و زمينه سازي هاي مقدماتي آن به وضوح ديده مي شود. هدف اين فاز از
توطئه، بر زمين نهادن چرخه قانوني و روال عادي انتخابات و بحران آفريني ... [ است ] . شواهد موجود نشان مي دهد كه قرار است اين
دسته از مديران اجرايي در آخرين روزهاي نزديك به زمان برگزاري انتخابات مجلس هفتم،
استعفاء بدهند تا مسئولان عالي رتبه نظام براي جايگزيني آنها فرصتي نداشته و
برگزاري انتخابات مجلس هفتم آنگونه كه اين مديران بازي خورده و يا آلوده در پي
آنند ... با تعويق و مانع
روبرو شود. ...
اصلي ترين و مبرم ترين وظيفه مسئولان عالي رتبه نظام آن است كه اين عده از مديران
اجرايي را هم اكنون از كار بركنار كرده و افرادي صالح و متعهد و مخصوصاً آزمون
داده در وفاداري به مردم ونظام را جايگزين آنها كنند. ... و در غير اين صورت با كساني كه بعدها و
در آستانه انتخابات استعفاء دهند به عنوان مأموران قدرت هاي بيگانه- كه مفسد في
الارض بيشتر شايسته آنان است- برخورد كند. ... شايد خواست خداي سبحان بر اين قرار
گرفته باشد، كه در آستانه بيست و پنجمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي و هنگام ورود
انقلاب به دومين ربع قرن از عمر مبارك خود، عرصه كشور از وجود عوامل تابلودار و بي
تابلوي دشمن پالايش شود. و علاوه بر هديه امروز كه با استعفاي 108 نماينده به ملت
ارزاني شد، اخراج مديران اجرايي نالايق و احياناً آلوده نيز هديه اي ديگر باشد. » ( کيهان – هديه
دير هنگام – حسين شريعتمداري – يکشنبه 12 بهمن 1382 )
استراتژي
راست افراطي چيست ؟
« اصلاحات چيني چرا جوابي اين چنين
محيرالعقول در پي داشته است؟ چيني ها چگونه توانستند خود را از قواره يك كشور
مستعمره، به مملكتي داراي ادعاي سروري در دنيا تغيير دهند؟ اين تغيير و تحول اصلاح
طلبانه چگونه بارور شد و نتيجه داد؟ ... در سيستم برنامه ريز و مجري اصلاحات
چيني، خبري از پرگويان بي عرضه و هنر نيست. ... آنجا عفونت فساد اقتصادي را حتي با
اعدام هم داغ مي زنند... نگارنده به نوبه خود موافق استعفا-
بلكه بركناري- چنين مديران و نمايندگاني است. هم مردم و هم دستگاه هاي حاكميتي
وظيفه دارند براي واقعيت بخشيدن به اصلاحات، ابتدا چنين خودباختگان فاقد توانايي و
تدبير و صرفاً صاحب اطوار روشنفكرانه را از عرصه سياستگذاري و مديريت پالايش كنند.
اين لايروبي و رسوب زدايي مقدمه حركت ضربتي براي رساندن ايران به جايگاه شايسته
خويش در عرصه قدرت بين المللي است... اما يقيناً بركناري برخي مديران اجرايي
دور از كفايت به صلاح اصلاحات و تحول مثبت در كشور است.... مردم ما كمتر از يك ماه ديگر
استعفانامه ابدي بست نشينان را امضا و مرخصشان مي كنند؛ انتخابات شوراها طليعه و
بشارت چنين رويكردي بود و بايكوت كمدي تحصن، ادامه آن. كاش رئيس جمهور محترم و
دلسوز نيز به اين آهنگ تغيير شتاب بخشد. بيش از اين نبايد فرصت هاي طلايي را به
تاراج باد داد.» ( کيهان – به خاطر اصلاحات – محمد ايماني - 2
بهمن 1382 )
« اصلاحات چيني » کلام رمز مجموعه
ي راستِ افراطي است . بهار پکن درميدان تين آن من به خون نشست ؛ جنبش اجتماعي اي
که با الهام گرفتن از تحولات برخاسته از پرسترويکا در « شوروي » , خواهان تحولاتِ
دمکراتيک و استقرارِ حقوق انسانيِ شهروندان بود , در مقابل چشم جهانيان به خون کشيده شد . حکومت چين به اتکاي قدرت
اقتصادي برتر خود , دول اروپايي و امريکاي شمالي را به سکوت واداشت . در حالي که
همچنان بالاترين آمار و ارقام سرکوب دگرانديشان به چين تعلق دارد , اما سکوت معني
دار رهبران اروپا و امريکا دست حکومتگرانِ چين را در ادامه ي روشهاي سرکوبگرانه
کاملا باز گذاشته است . رهبرانِ راست افراطي در تلاشند « اصلاحات چيني » را موبه
مو در ايران به اجرا گذارند . سرکوب هرنوع حرکت اعتراضي در داخل کشور , در خون غرق
نمودن مطالباتِ ابتدايي و حقوق شهروندي معترضان , به خيابان آوردن نيروهاي نظامي و
باندهاي شبه نظامي عليه دانشجويان , دانش آموزان , کارگران و کارمندان و ... , و
در عوض حداکثر نرمش در قبالِ اتحاديه اروپا و کاخ سفيد . حکومتي که در قبال
مطالبات اجتماعي توده مردم حتي يک قدم عقب نشيني نکرده و براي سرکوبِ اعتراضاتِ
آنان به وحشيانه ترين روشها تاسي مي جويد ؛ در مقابل سه وزير خارجه ي اروپايي ,
رام و آرام است و به همه ي مطالبات آنان بدون چون و چرا گردن مي گذارد . تيغِ
ذوالقدر , رحيم صفوي و شريعتمداري براي بريدن سرها و زبانها تنها در مقابله با
مردم ايران تيز است .
روند جلب نظر دولتهاي تاثيرگذار
بر تحولاتِ منطقه فقط در محدوده ي پيغام و پسغام براي پل برمر از طريق عواملي چون
حکيم و طالباني نبوده است , در قضيه ي مربوط به اعلام آتش بس حزب الله لبنان و
استرداد اسرا و زندانيان , قدمهاي اوليه براي جلب نظر راست افراطيِ اسرائيل نيز
برداشته شد .
سران جمهوري اسلامي خود از
ناتواني اقتصادي خود آگاهند و توهمِ مقايسه ي خود با چين را نيز در سر ندارند ,
آگاهند که سکوت اروپا و امريکا در قبال نقض بي رحمانه ي حقوق بشر در چين , ناشي از
قدرت اقتصادي اين کشور است ؛ اما براي جلب نظر و حمايت آنان در جهت حفظ حکومت خود
مي کوشند بر تاثيرات سياسي خود بر جريانات تروريستي و بنيادگراي منطقه اي و
همينطور بازار نفت تاکيد کنند . اشتياقِ گروه مسئولين کاخ سفيد به تصاحب مناطق
نفتي و همينطور شعار محوري مبارزه با تروريسم , مايه ي روابط دوگانه و پيدايش
زمينه هاي کار مشترک دو گروه است . راست افراطي اسرائيل , و راست ترين و افراطي
ترين جريانات نو محافظه کار امريکايي که هر دو در قدرت سياسي حضور دارند , در
راستاي پيشبرد استراتژي خود براي تغيير جغرافياي منطقه به حکومتي ضعيف تحت زعامتِ
راست افراطي ايران نياز وافر دارند .
« وزير خارجه ايتاليا پس از بازگشت از تهران اعلام
کرد که مقام هاي جناح محافظه کار ايران از وي و دوستان اروپايي اش خواسته اند تا
امريکا را به گفت و گو با اين جناح متقاعد کند . ...
تحليلگران
رسانه هاي انگليس نيز در گزارشهاي خود ... به ديدار هيأت هاي اروپايي
با چهره هايي چون محمد جواد لاريجاني و حسن غفوري فرد اشاره كرده است. ... حسن غفوري فرد نيز كه
اخيراً رياست خانه احزاب را در اختيار گرفته پس از مذاكره با هيأت اروپايي به
رسانه هاي داخل گفته است كه اروپايي ها را در مورد ماجراي رد صلاحيت داوطلبان قانع
كرده است. گزارش هاي فوق در حالي است كه مطبوعات و رسانه هاي آمريكا، دو ديدار
اخير (جوزف بايدن و خرازي و نمايندگان كنگره و جواد ظريف) را حركتي انديشيده شده
در راستاي هموار كردن فضاي بين المللي براي محافظه كاران تلقي كرده اند. روزنامه
هاي واشنگتن پست و لس آنجلس تايمز با اختصاص گزارش ويژه خود به اين دو ديدار نوشته
اند: گشودن باب مذاكره بين طرف هاي ايراني و آمريكايي در پايان دوره پارلماني
اصلاح طلبان پيام روشني دارد و آن اينكه نهادهاي تصميم گير جناح محافظه كار كه طي
شش سال راه تنش زدايي و مذاكره با آمريكا را بستند اكنون ضمن حذف كانديداهاي اصلاح
طلبان از حل مسأله آمريكا به عنوان يك برگ طلايي بهره مي گيرند. ... از ديد رقيبان دولت خاتمي،
نزديكي و آشتي با آمريكا مي تواند نگراني آنها از بابت فشارها و تهديدات بين
المللي و جلب رضايت عامه مردم ايران را برطرف كند.... روحاني در اين روزها از مخاطبين
اروپايي اش از جمله وزير امور خارجه ايتاليا مي خواهد واشنگتن را قانع سازد كه
محافظه كاران تهران آماده گفت وگوهاي جدي با آمريكا هستند. ... جناح محافظه كار ايران به
اين نتيجه رسيده است كه تنها با برگزاري مجدد روابط با آمريكا خواهد توانست بر سر
قدرت بماند؛ زيرا حمايت مردم را از دست داده است و هرگز نخواهد توانست با اتكا به
آنها اصلاح طلبان را از ميدان به در كند. » (
سايت امروز – چهارشنبه 16 بهمن 1382 )
استراتژي راست
افراطي در جملات اخير شرح داده شده است , قرار بر اين است که با جلب حمايت خارجي ,
به حکومت بپردازند . ايران همچنان از منابع و ثروتهاي سرشاري برخوردار است , که
براحتي مي توان دولتهاي اروپايي و امريکا را به طمع آنان تشويق بر چشم پوشي
بر آنچه که در ايران مي گذرد نمود ؛ سفر
حسن روحاني به فرانسه و ملاقات با شيراک ؛ همزمان معاملات پنهان با دولت آلمان بر
سر تروريستهاي زنداني در آلمان و طرح معاوضه ي آنان با زندانيان اين گروه در
اسرائيل ؛ تاثيرگذاري بر اعلام آتش بس ميان حزب الله لبنان و دولت نژادپرست
اسرائيل ؛ در همين حال تامين و تضمين امنيت براي نيروهاي امريکايي و انگليسي در
عراق و افغانستانِ اشغالي , از طريق تاثيرگذاري بر جريانات اسلامي و بنيادگراي
منطقه , و از همين رو حتي تظاهر به تاثيرگذاري مستقيم بر اين جريانات ؛ مذاکرات
آشکار بر همگان اما مخفي از مردم ايران توسط ظريف به نمايندگي از جانب خامنه اي ,
سفير رژيم در سازمان ملل با سناتورهاي امريکايي , و ... همه نشانه هاي بارزي از
کوشش در جهت چيني کردن شرايط ايران است . امريکا در معادلات سياسي خود با جمهوري
اسلامي , گروه هاي سلطنت طلب و مجاهدين خلق را تنها به عنوان اهرم فشار مورد
استفاده قرار مي دهد , جمهوري اسلامي نيز به همين روش حزب الله , جهاد اسلامي ,
حماس و ديگر گروههاي ارتجاعي و بنيادگرا را به اميد قرباني نمودن و وجه المصالحه
قرار دادن آنان با امريکا حفظ مي کند , در عين اينکه از هر طريق ممکن اشتياق خود
براي مورد خطاب قرار گرفتن را , به مسئولين کاخ سفيد اعلام مي کند . شرط آنان نيز
ورود به عرصه ي بين المللي , و خروجِ «
نقض حقوق بشر در ايران » از مباحث دولتهاي
اروپايي و امريکا است.
کودتاي مورد
نظر راست افراطي در حال انجام است . « اصلاح طلبان حکومتي » از ترس بروز
کودتا در تمامي سالهاي اخير به مانع و
رادعي در مقابل هر نوع حرکت مستقل توده اي بدل شدند ؛ کودتا صورت گرفت و آب هم از
آب تکان نخورد . مقاومت در مقابل کودتا تنها توسط توده ي مردم امکان پذير است ,
کودتا را نمي توان با مذاکرات پشت پرده ؛ نامه هاي سربسته و مخفي نمودن اخبار و
اطلاعات از مردم ؛ پيغام و پسغام فرستادن , التماس و گله از مجريان کودتا نزد رهبر
کودتا ؛ دعوت به سکوت مردم در مقابل اقداماتِ برنامه ريزي شده ي مجريان ؛ ارجاع به
دهه هاي آينده و ... به مقابله رفت ( 4 ) . تنها مقاومت جدي که در طول تمام حرکاتِ
کودتاچيان از جانبِ « اصلاح طلبان حکومتي » صورت پذيرفت , زماني بود که ديگر بسيار
دير شده بود . تحصن نمايندگان مجلس در مقابله با کودتا عليرغم اينکه در تاريخ
پارلماني ايران همچنان بمثابه نقطه اي درخشان باقي خواهد ماند ؛ اما مدارا ,
مسامحه , چشم دوختن بر التفاتِ راست فاشيستي , مذاکره ي پشت پرده با سياه انديش و
سياهکارترين جناح حکومتي بر سر منافع جنبش اجتماعي مردم ايران , به سکوت و سکون
دعوت نمودن جنبش دمکراتيک مردم ايران و در نهايت راه بر کودتا گشودن نيز در
کارنامه ي نهايي اين نمايندگان خواهد ماند .
انتخابات
برگزار خواهد شد ؛ اعتراض استانداران و فرمانداران تا زماني که حمايت جناحي از حکومت
را با خود داشت مي توانست عملي شود , اما با تهديدات صورت گرفته و تمکين دولت به
جناح فاشيست حکومتي , هيچيک از استانداران کنوني ( 5 ) جرئت سرپيچي از اجراي دستورات رهبر را نخواهند
داشت , و انتخابات را برگزار خواهند نمود .
« بادامچيان همچنين خطاب به فرمانداران
و استانداران کشور گفت : چه کسي در اين کشور است که نداند تمام استانداران و
فرماندارها همه جز عده معدودي مشارکتي هستند و حالا که نوبت انتخابات شد دست ها رو
شده در حالي که اين ها مجريان قانونند و به اين ها چه ربطي دارد که در انتخابات
شرکت کنند » ( ايسنا – چهارشنبه 22 بهمن 1382 – بادامچيان : ملت به آدم
هايي که غرب از آنها حمايت مي کند راي نمي دهند )
با اجراي
انتخابات , کودتاي راست افراطي به نتيجه رسيده است . آيا با کودتاي کنوني جنبش
اجتماعي مردم ايران قدمهايي به جلو برخواهد داشت ؟ آيا مردم ايران به پيروزي هايي
دست يافته اند ؟ اين پيروزي ها کدامند ؟ در مجموعه ي حکومتي چه اتفاقي خواهد افتاد
؟ در روند تحولاتِ تا کنوني حکومت چه سودي برده و جنبش دمکراتيک مردم ايران چه
مراحلي را پشت سر خواهد گذاشت ؟ چه به سر « اصلاح طلبان حکومتي » کنوني خواهد آمد
؟ آيا حکومت يکدست خواهد شد ؟ حکومتي که در تمام تاريخ حيات خود صحنه ي جنگ و جدال
جناح هاي مختلف حکومتي به قيمت حذف خونين و جنايتکارانه جناح رقيب بوده است , آيا
هرگز به ثبات سياسي دست خواهد يافت ؟
اينها و بسياري سئوالات ديگر را مي بايست در دستور کار نهاد و به آنها پاسخ
گفت . اين سئوالات نمي بايست بي پاسخ بمانند , هر نيروي جدي که قصد تاثيرگذاري بر
روند تحولاتِ سياسي اجتماعي ايران را داشته باشد , بدون انديشه بر اين سئوالات
قادر به نقش آفريني نخواهد بود .
تنها مي توان
شاهد بود که با آماده شدن مقدمات و زمينه هاي حذف کامل جريان موسوم به اصلاح طلبان
از چارچوب حکومتي , افراطي ترين سخنگويان راست افراطي براي دوره اي به سخنگويان
اصلي تحولات بدل شده اند. حسين شريعتمداري
, الله کرم , سران موتلفه , لاريجاني , ذوالنور , ذوالقدر , نقدي , حسينيان و ... گويندگان اصلي تبليغات و
نظرات حکومتي در دوره اخير هستند .
«ترقي قائم مقام بادامچيان در مؤتلفه
اسلامي... افزود: پنجاه درصد نمايندگان متحصن قصد براندازي داشتند كه بعد از
انتخابات تكليف آنان مشخص خواهد شد. » ( سايت امروز – اخبار شنبه 18 بهمن
1382 )
نه اينکه گردانندگان راست افراطي , همکاران و
همدستان لاجوردي در جريان قتل عام زندانيان در سال 1367 و به همين طريق سازمان
دهندگان ترور و جنايت در طي سالهاي دهه هاي 1360 تا محدوده قتل هاي موسوم به « قتل
هاي زنجيره اي » در جريان نبوده باشند , خير . آنان از مدتها پيش خود را آماده
بازگشت به دورانِ کشتارهاي گروهي کرده بودند , جلاداني که گويي تنها خون و جنايت
عطش آنان را فرومي نشاند , از مدتها پيش از کودتا , دشنه در کف خون مي طلبيدند .
« هفته ها و ماههاي آينده , احتمالا از روزهاي مهم
تاريخ انقلاب خواهد بود . اين دوره اگرچه مي تواند مانند عبور از يک سربالايي سخت
و نفس گير و پرمحنت باشد , خالي از برکت هم نيست . از طرفي با قدري تسامح مي توان
آن را شبيه روزهاي پرحرارت خرداد و تير 1360 دانست . در آن هنگام , گرچه جريان
منافقين و بني صدر , با دست يازيدن به ترور توانست بسياري از مسئولان نظام را حذف
کند , اما به دليل رو شدن ماهيت واقعي جريانهاي سياسي و فکري , انقلاب اسلامي را
از دامي خطرناک رهانيد .» ( کيهان يکشنبه 5 آبان 1381 – حکايت يک گسست –
محمد مهاجري )
خامنه اي در
تمام دوران « رهبري » خود همواره تابع توازن قوا بوده ؛ هيچگاه نه تصميم گير بوده
و نه ايستادگي بر تصميمات مهم سياسي از خود نشان داده , در اين مورد پس از گرفتن
چراغ سبز از راست افراطي , و پس از سبک و سنگين کردن توازن قواي موجود , خود را به
موضع رهبري کودتا انداخت , و کوشيد با فتوايي , هم مقامي مذهبي براي خود دست و پا
نمايد و هم اينکه فرماندهي کودتا را نيز در کف خود داشته باشد .
« رهبر معظم انقلاب برگزاري انتخابات
اول اسفند را وظيفه دستگاه هاي دولتي خواندند و تاکيد کردند : کسي نمي تواند به
علت مخالفت با يک روش يا يک پديده , وظايف قانوني خود را انجام ندهد و شانه خالي
کردن از مسئوليت به شکل استعفا يا به هر شکل ديگر , خلاف قانون و هم حرام شرعي است
... البته در اين ماجرا , کساني هم هستند که با زياده خواهي و گردن کلفتي مي
خواهند کار خود را به پيش ببرند , اين افراد و گروه , فشارهاي زيادي بر رئيس جمهور
, رئيس مجلس و شوراي نگهبان وارد آوردند اما روساي محترم دو قوه و شوراي نگهبان در
برابر گروه هاي فشار و زياده خواه ايستادگي کردند که جاي تشکر دارد . » (
کيهان – جمعه 16 بهمن – رهبر انقلاب در جمع پر شور هزاران تن از مردم... )
خاتمي نيز که
در دوره اخير به غلط نام گورباچف ايران به خود گرفت , و گويا قرار بود که دوران
نوينِ گلاسنوست اسلامي و گفتگوي تمدن ها را رقم بزند , نه تالي گورباچف , بلکه
تالي خروشچف از آب درآمد ؛ خروشچف نيز به افشاي جنايات دوران سياه استاليني پرداخت
, اما در پي خود سالهاي سرد و خاموش برژنفي را آورد . خاتمي حتي به افشاي جنايات حادث
شده نيز نپرداخت , کنگره بيستمي هم رقم نزد ,
اما طليعه ي سالهايي سرد و سياه , دورانِ جنايت و فجايع بشري راست فاشيستي
جمهوري اسلامي را در مقابل ديدگان نهاد .
کودتاي راست
افراطي جمهوري اسلامي , مطمئنا روزهايي تيره و تار در پي خواهد آورد , بخش بزرگي از
« اصلاح طلبان حکومتي » کنوني مرعوب شده و به سرعت خود را کنار خواهند کشيد , بخشي
نيز با اقرار به خطا و گناه به دامان « اسلام عزيز » بازخواهند گشت . احتمالا برخي
نيز براي عبرت ديگران به عقوبتي سخت تر دچار آيند . پروژه قديمي جمعيت موتلفه در
حال اجراست , هرآنچه که نشاني از جمهوريت و نقش اجتماعي توده اي داشته باشد ,
الزاما از مجموعه حکومتي حذف شده و استبداد سياه فاشيستي جايگزين خواهد شد .
« پرونده «انصاري راد»،
«منتجب نيا»، «هادي قابل» و «محتشمي پور» به دادسراي ويژه روحانيت ارجاع
شد. در پي طرح شكاياتي از سوي مدعي العموم با عناويني چون «نشر اكاذيب» نسبت
به اين نمايندگان مجلس و فعالان سياسي، پرونده آنها به دادسراي جرايم كاركنان دولت
و رسانه ها ارسال شد كه بازپرسي شعبه ششم اين دادسرا نيز پرونده هاي
مذكور را به دادسراي ويژه روحانيت ارجاع داد. ظاهراً اتهامات اين افراد مربوط به
اظهارنظرهاي آنها راجع به انتخابات، شوراي نگهبان و مسائل مربوط به تعيين
صلاحيت هاست. » (
روزنامه شرق – دوشنبه 20 بهمن 1382 )
در عين حال
روزنامه نگاران نيز مطابق معمول در صف دعوت شدگان به دادگاه انقلاب قرار دارند ,
در طي روزهاي اخير , تاج زاده , شمس الواعظين , عيسي سحرخيز , شادي صدر به دادگاه
انقلاب احضار شده اند , 7 روزنامه سراسري کشور مورد تهديد سعيد مرتضوي قرار گرفته
اند , که به خود سانسوري عمل کنند , در غير اينصورت سعيد مرتضوي به حيات آنان
پايان خواهد داد .
همين روش را در
مورد جنبش دانشجويي نيز به کار خواهند بست , جنبش کارگري در روزهاي اخير در شهر
بابک با روش عمل آنان آشنا شد ؛ کشتار کارگران , دستگيري دانشجويان و پراکندن جو
ارعاب در اقشار مختلف اجتماعي به انديشه عملي آنان بدل خواهد شد , باندهاي سياه و
اراذل و اوباش خياباني را مجددا به خيابانها روانه خواهند نمود .
راست ميانه
رژيم سياست غيرفعال کردن جوانان و دور کردن آنان از هرصحنه ي مبارزاتي را دنبال
خواهد نمود , رفسنجاني مدعي است که در 20 سال آينده ايران را به بهترين نحو و به
شيوه مورد نظر خود خواهد ساخت .
« رييس مجمع تشخيص مصلحت
نظام گفت: اگر چشمانداز 20 ساله با موفقيت اجرا شود، درآينده به يكي از بهترين
كشورهاي دنيا تبديل خواهيم شد و رسيدن به اين هدف خيلي سخت و مشكل نيست.» (
ايلنا – چهارشنبه 22 بهمن 1382 )
اما اين جريان
که نقش استراتژ جمهوري اسلامي را نيز به عهده دارد , از توان اجرايي برخوردار نيست
, ناچار است براي اجراي طرحهاي عملياتي خود در صحنه ي اجتماع نيروهاي حاضر و آماده
ي راست افراطي را به کار بگيرد , نيرويي که عمده نهادهاي نظامي , انتظامي و سرکوب
, و همچنين نهادهاي اقتصادي قدرتمندي چون کميته امداد , بنيادهاي شهيد و مستضعفان
, زندانها و ... را در تيول خود دارد . بالنتيجه نقش راست در اين دوره تنها آماده
تر نمودن مقدمات براي حذف اصلاح طلبان به نفع راست افراطي خواهد بود . براي پيشبرد
سياست هاي راست در چارچوب دولتي متعارف , اين حکومت نيازمند ثبات و حرکت هماهنگ
خواهد بود , چنين امکاني با بالا گرفتنِ مجدد تضادها ميان گروه رفسنجاني و راست
افراطي عملي نخواهد بود . باند محسن رضايي و ديگر اطرافيان مجمع تشخيص مصلحت در
اين دعوا قربانيان اوليه خواهند بود ؛ به همان ترتيب که کرباسچي در دعواي جناحين
زيرپاي منافع رفسنجاني له شد ؛ محسن رضايي , زيباکلام و مجموعه ي گرد آمده زير چتر
حمايتي محسن رضايي در مقابله با اوباش و اراذل وابسته به راست افراطي , باندهاي
فاشيستي اي که در دوره ي اخير بيشترين تلاشها را براي بي ثباتي اصلاح طلبان حکومتي
انجام داده اند , در زمان لازم از حمايت رفسنجاني برخوردار نخواهند شد و قربانيان
بعدي اين روند خواهند بود . اين باندهاي فشار و گروههاي فاشيستي بدونِ دريافت سهم
بيشتري از اين سفره گسترده ي قدرت , آرام نخواهند گرفت , فرماندهان نظامي سپاه و
نيروي انتظامي جمهوري اسلامي , گردانندگان اصلي قاچاق به داخل کشور , تنها به
مواهب مادي حکومت اکتفا نخواهند نمود , که اين بار به قدرت سياسي نيز چنگ اندازي
خواهند نمود و جنايتکاراني از گروه شهردار تهران را در پست هاي کليدي قدرت جاي
خواهند داد . از همين رو از هم اکنون مي بايست منتظر شکل گيري بلوک هاي جديد و
تضادهاي درون حکومتي جديد تر بود . از اين دوره به بعد مرکز تضادهاي حکومتي به
جبهه راست حکومتي منتقل خواهد شد , دو دسته اي که هر دو در سرکوب سخت و سنگين
اصلاح طلبان متفق و همدلند , دو شيوه مختلف حکومتداري را مورد نظر دارند و قادر به
همزيستي طولاني مدت نخواهند بود . دور نيست روزي که ياران حسين شريعتمداري و
فرماندهان فاشيست نظامي , اراذل و اوباش خود را با شعارهاي « مرگ بر غارتگر بيت
المال » مجددا به مصاف رفسنجاني بفرستند و دسته ها و باندهاي سياه را به جان
جوانان و زنان در خيابانها بيندازند و گروه هاي « امر به معروف و نهي از منکر » را
مجددا سازماندهي کنند .
« زمين تهي است ز
رندان ... »
پيش از هر چيزي مي بايست به تدقيق
کلام و مفاهيم در اين زمينه پرداخته و سپس اين مبحث را گشود . آنچه که در اين
مجموعه تحت نام « اپوزيسيون » طرح شده و مي شود الزاما صاحب تمامي مولفه هاي يک اپوزيسيون
جدي و مبارزاتي نيست , و شايد به جرئت بتوان ادعا نمود که اين مولفه ها طي سالهاي
طولانيِ اقامت در خارج از کشور , شاملِ بخش بزرگي از مدعيان اين جايگاه نمي شود .
تقسيم بندي سنتي « اپوزيسيون »
ايراني طي سالهاي استقرار جمهوري اسلامي و جنايات و کشتار دهه ي شصت ( 1360 ) و
سالهاي پس از آن , مشتمل بر سلطنت طلبان , مجاهدين خلق و موتلفينِ آنان در « شوراي
ملي مقاومت » و چپ بوده است . هر کدام از جرياناتِ فکري اخير طي سالهاي تبعيد به
تغييراتي دچار آمده , و به نسبت سالهاي اوليه ي خود دگرديسي هايي را از سر گذرانده
اند . سلطنت طلبان پس از مدتي تبديل به « مشروطه خواه » شدند , اما مشروطه اي گره
خورده با نامِ خاندانِ پهلوي . دانشمند و متفکر آنان آقاي داريوش همايون پرچم
دمکراسي به دست گرفت و به مرور تاريخ پرداخت ( 6 ) . مجاهدين خلق پس از حمله
امريکا به عراق و دستگيري مسعود رجوي توسط نيروهاي امريکا و همسرش توسط پليس
فرانسه از معادلات سياسي ايران کاملا خارج شدند و بقاياي آنها در تلاشند تا با جلب
نظر کاخ سفيد , خود را موثرتر و معتبر تر از رضا پهلوي و مجموعه جريانات سلطنت طلب
معرفي نمايند . اما چپ در سالهاي اخير دچار تحولاتِ بيشماري شده است . اولين امر
جدايي کامل حزب توده و « اکثريت » از مجموعه ي موسوم به « چپ انقلابي » بود ؛ در
ميان جريان « چپ انقلابي » نيز بخشي دچار فساد و انحطاط شد ؛ کشتار درون گروهي ,
پيشبرد سياستِ جنگِ داخلي ميان نيروهاي مقاومتِ , تصفيه هاي درون گروهي و ... بخشي
از بيلان عملِ اين مجموعه طي سالهاي اخير بوده است . حاصلِ اين کارنامه ي عمل بي
اعتباري وسيع توده اي بوده است , بطوري که اين جريانات طي ساليان اخير و در اثر
عملکرد خود به گروههايي محدود و چند نفره تنزل يافته اند . ( 7 )
استبداد سياهِ جمهوري اسلامي , با
سرکوب و نابودي حقوق شهروندي , جمهوريت را از مجموعه حيات سياسي – اجتماعي مردم
ايران کاملا حذف نمود ؛ از همين رو جمهوريت به يکي از مطالبات اوليه ي جنبش
دمکراتيک مردم ايران بدل شد . تشکيل گروههاي جمهوري خواه در خارج از کشور , پاسخي
به اين مطالبه ي زمان بود . عمده ي نيروي پايه گذار و سازمانده گروههاي نامبرده ,
افراد , جريانات و جداشدگان از مجموعه ي سازمانها و احزاب چپ مورد اشاره است . در
اين مجموعه نيز سه گروه را مي توان از يکديگر تميز داد . اتحاديه جمهوريخواهان ,
منشور 81 , و گروه نوبنياد جمهوريخواهان لائيک و دمکرات .
در فرصت کنوني نمي توان به تفصيل
به هريک از گروهبندي هاي مورد اشاره پرداخت , که اين امر لازم و همچنين مستلزم
فرصتي جداگانه خواهد بود . اين نگارنده نظر خود را متوجه جريان چپ انقلابي خواهد
نمود , و به کوتاهي نحوه نگرش و پرداختن اين جريان به تحولات روزمره ايران را مورد
بررسي قرار خواهد داد .
جديدا و در پي گردهمايي گروه
موسوم به جمهوريخواهان متشکل از طيف وسيعي از اکثريت , جداشدگان از حزب توده و
باقي ماندگان کنفدراسيون دانشجويان و محصلين ايراني , گروهي ديگر اين بار متشکل از اعضا و همينطورجداشدگان بخشي
از سازمانهاي چپ انقلابي در اروپا تحت عنوان جمهوريخواهان دمکرات و لائيک شکل گرفت
. چگونگي و زمانِ شکل گيري اين جريان , ترکيب و مجموعه ي تشکيل دهنده آن و ... در
گفتار کنوني مورد بحث من نبوده و نيست , بلکه توجه خود را متوجه نحوه نگرش اين
دوستان به روند تحولات در ايران و چشم انداز آنان از آينده خواهم نمود .
غرض از تشکيل هر جمع و گروه سياسي
تاثيرگذاري بر روند تحولات اجتماعي است ,
و براي اين امر هرگروه و دسته اي به تحليل رويدادها و تحولات مي نشيند و بر اساس
تحليل مذکور , نحوه ي دخالت و تاثيرگذاري خود بر روند تحولات را تعيين مي نمايد .
گروه و دسته اي قادر به بيشترين تاثيرگذاري بر روند تحولات خواهد بود که چشم انداز
روشني از روند تحولات آينده و اينکه چه خواهد شد داشته و مخاطبين خود را براي
مقابله و يا همراهي با تحولات آينده از نظر ذهني آماده نموده باشد . معيار اين امر
نيز تعداد نفرات و اعضاي آن گروه دسته نبوده , بلکه ميزان واقعي بودن تحليل هاي
سياسي آن گروه است , از طريق تحليل سياسي دقيق , پيش بيني و آناليز تحولات اجتماعي
است که گروهي , دسته اي , يا حزبي در موقعيتِ سخنگويي جنبشي اجتماعي قرار مي گيرد
. آيت الله خميني با شناخت دقيق لحظه و درک تحولات جاري اجتماعي از فردي ناشناخته
براي نسل جوان ايران , به فاصله کوتاهي به موضع رهبري اين جنبش افتاد . خميني نيز
در ابتداي کار خود حمايت توده اي وسيع با خود نداشت , بلکه اين حمايت توده اي و
وسيع را طي مبارزه ي اجتماعي مردم ايران و درک موقعيت زماني آن کسب نمود .
دو نفر از پايه گذاران اصلي
جمهوريخواهان دمکرات و لائيک تحليل مشترکي
از روند تحولات ارائه دادند و در همان جا اتفاقا به کودتاي درون حکومتي نيز اشاره
کردند .
« ... اين فشارها توام با فشارهاي ديگر ( از فشار
نهادهاي بين المللي زير نفوذ ايالات متحده گرفته تا فشارهاي اقتصادي , سياسي و
رواني دستگاه بوش پسر ) مي تواند موقعيت حکام ايران را به شدت متزلزل کند . و اين
موقعيت متزلزل و مخاطره انگيز , بستر مساعد وقوع کودتاهاست . راست است که وجود
نهادهاي موازي در جمهوري اسلامي ( ارتش / سپاه پاسداران , نيروهاي انتظامي / بسيج
... و به ويژه لباس شخصي هاي حزب اللهي ) امکان اجرا و انجام کودتا در ايران را
بسي فروکاسته است ؛ اما نبايد چنين احتمالي را به کلي از نظر دور داشت . در صورت
تداوم فشارها امکان دارد که سپاه پاسداران دست به کوتا زند ؛ آيت الله منتظري را
جاي خامنه اي نشاند , طاهري را جاي مشکيني , نوري را جاي خاتمي و « دولت در سايه »
اصلاح طلبان مغضوبِ مشروطه خواه را جاي « اقتدار گرايان » حاکم ! جا به جايي ولايت
مطلقه فقيه با ولايت مشروطه ي فقيه , گرچه مايه ي خرسندي نئومحافظه کاران امريکايي
ست , گزين مطلوب آن ها براي ايران نيست . ... » ( از اصلاحات تا
براندازي : تنگناها و چشم اندازها – محمود باباعلي , ناصر مهاجر)
روند تحولات و آنچه در روزهاي
اخير مي گذرد , جهت گيري جريانات و جناحهاي درون حکومتي در جريان تضادها و درگيري
هاي اخير , ميزان صحت و سقم اين پيش بيني ها را پيشاپيش در مقابل ديدگان گذاشته
است . اين تحليل سياسي از روند تحولات و رويدادها در روزهاي آينده البته برخاسته
از دستگاهي انديشگي است , دستگاهي که قادر به برقراري ارتباطي منطقي با واقعيات و
حيات روزمره نيست ؛ دستگاهي که در نحوه تحليل و آناليز وقايع , واقعيات را منطبق
بر ديدگاهها و پيش فرض هاي خود مي نمايد .
گذار زمان ؛ سالهاي طولاني اقامت
در خارج از کشور و دور ماندن از واقعيات اجتماعي ايران ؛ در نظر نگرفتن ترکيب جديد
جمعيتي ايران ؛ ملحوظ ننمودنِ فاکتور بسيار مهمِ نسل نوين ايران در ارزيابي هاي
سياسي ؛ نسلي که در پي ربع قرن تبليغ رژيم از مرگ و شهادت و هر چه که به اين نحله
مي پيوندد بيزار و در پي زندگي است ؛ نسلي که از مطالبات انساني و دمکراتيک خود
قدمي دست نکشيده است , اما شيوه هاي مبارزاتيِ خود را بر اساس ميزان تجربيات خود
تنظيم کرده ؛ نسلي که اعتماد نمي کند , و در عمل سياسي خود البته به محاسبه هزينه
ي هر حرکت مي پردازد ؛ نسل نويني که از چپ انقلابي ايران هيچ شناختي ندارد , و
تنها شناخت او البته به همت رژيم و دستگاههاي تبليغاتي اين رژيم از جناياتي است که
زير عنوان « چپ انقلابي » صورت گرفته . عدم شناخت اين نسل , نسلي که بيش از شصت
درصد جامعه ايران را تشکيل مي دهد , نسلي که نيروي هر حرکت اجتماعي در آينده است ,
الزاما به جدايي از اين نسل خواهد انجاميد . و به ناچار چنين ارزيابي هاي سياسي نه
چندان قابل اعتمادي در پي خواهد داشت .
در پايان مي بايست به ياد آورد که
روزهايي بسيار سخت در پيش است . باندهاي سياه و شعارهاي « يا روسري يا توسري »
مجدد به زندگي مردم راه خواهند يافت , آدم ربايي , جنايت , تجاوز و قتل شهروندان
به بخشي از عمل روزمره آنان بدل خواهد شد , نهادها و ارگانهاي جنبش توده اي , آنچه
که طي سالهاي اخير از درون جنبش دمکراتيک مردم ايران سربرآورد , زير فشار و سرکوب
سهمگين قرار خواهند داشت . کانون نويسندگان , کانون وکلاي دادگستري , نهادهاي
برخاسته از درون حرکت هاي جمعي معلمان و فرهنگيان , نهادهاي دانشجويي و در راس
آنان دفتر تحکيم وحدت و ... آماج حملات و ايلغار راست افراطي و باندهاي فاشيستي
حکومتي قرار خواهند داشت . قاضي مرتضوي و سيد مجيد و ميثم حاکم بر جان و مال و
حيات همگان خواهند شد ؛ روزنامه ها و منابع خبر رساني زير فشار شديد قرار خواهند
گرفت و احتمالا در روزهاي آينده شاهد تعطيلي و به محاق توقيف فرو رفتن روزنامه
هايي ديگر خواهيم بود , و اين ها همه از نتايج سحر است ...
روزهايي سخت در پيش است , اماده
باشيم .
27 بهمن
1382
سيامند
( 1 ) يکي از اين پيش بيني ها به صاحبِ اين قلم بر مي
گردد , که در آغازِ تحصن نمايندگان به تداومِ آن خوشبين نبودم , مراجعه کنيد به «
انتخابات آزاد و تحصن نمايندگان مجلس » .
( 2 ) نوعِ درکِ اين گروه از اين
مبانيِ دمکراتيک و حقوق شهروندي نيز مي بايست مورد بحث و مداقه قرار بگيرد ؛ مبتکر
و مبدع مبحثِ « خودي و غير خودي » کسي به جز آقاي محمد سلامتي دبيرکل سازمان
مجاهدين انقلاب اسلامي نيست . هر چند که امروزه اولين قربانيان اين مبحث خودشان
هستند .
( 3 ) مراجعه کنيد به « نکاتي پيرامون
دوره دوم رياست جمهوري محمد خاتمي » از همين نگارنده , از تاريخ تهيه ي اين مطلب
چيزي حدود نزديک به دوسال مي گذشت , بدليل حادث شدن تحولاتي جديد آن را منتشر
نکرده بودم , با بازخواني مجدد آن نکاتي را قابل طرح مجدد يافتم
( 4 ) گويي تراژدي تاريخي 28 مرداد
1332 , و نقشِ بي عمل , سازشکارانه , مسالمت جو و ... حزب توده , اين بار با کمدي
اصلاح طلبان حکومتي ايران تکميل شد . تشابه تاريخي اين دو واقعه ؛ هماهنگيِ کودتا
چيان و قدرت هاي خارجي , در مورد اخير اتحاديه اروپا و کاخ سفيد , بي کفايتي و
سازش جويي و همينطور بي اعتباري اجتماعيِ جريان مدعي رهبريِ حرکات ضد کودتا , در
مورد حزب توده در سالهاي ابتداي دهه 1330 و اصلاح طلبان حکومتي درست نيم قرن بعد
چشمگير است .
( 5 ) مي بايست در نظر داشت که مسئولين اجرايي و
گردانندگان حکومتي در سامانه حکومت جمهوري اسلامي عموما پست و مقام خود را بدليل
رفاقت , وابستگي سببي و يا نسبي به يکي از مسئولين درجه اول حکومتي , يا آخوندي از
آخوندهاي مجموعه حکومتي بدست مي آورند ؛ اين امر در رابطه با استانداران و
فرمانداران در نقاط مختلف کشور نيز جاري است , در نتيجه مسئولين اجرايي حکومتي ,
عموما نه افرادي متخصص , تعليم ديده براي پست مورد نظر , بلکه قوم و خويش يکي از
آخوندها و از اعضاي يکي از باندهاي حکومتي است , اين افراد بسته به ميزان نزديکي
يا دوري حاميِ خود در حکومت به روندِ جاريِ اتفاقات است , که توانايي برخورد و
تصميم گيري دارند , با تهديداتي که توسط رهبر و اطرافيان صورت پذيرفت , و پروسه ي
حذفِ حاميان اين افراد از مجموعه ي حکومتي در روند تحولات اخير , اميد بستن بر عدم
اجراي انتخابات توسط اين بخش از سامانه ي حکومتي , به عنوان انتخاباتي فرمايشي ,
واهي خواهد بود .
( 6 ) بازخواني تاريخ توسطِ آقاي داريوش همايون هم
حديثي است که بايد حتما خواند . بخصوص بازخواني تاريخي ايشان از کودتاي 28 مرداد .
نگاه کنيد به « 28 مرداد » از آقاي داريوش همايون در هفته نامه شهروند ᾀ شماره 822
– جمعه 28 شهريور 1382
( 7 ) در اين مبحث مقصود اين نگارنده
, گروههايي است که از سلامتِ سياسي و امنيتي برخوردارند ؛ باندهاي جنايتکاري که
زير عنوان سازمان سياسي , حزب و ... در برخي موارد با آلودنِ نامِ و اعتبار جنبش
مبارزاتي « فدايي » , « کمونيسم » , « کارگر » و ... اقدام به کشتار درون گروهي و
اعدام و کشتار مبارزين کرده اند , نه بمثابه جرياني مبارزاتي و انقلابي , بلکه مي
بايست در کاته گوري باندهاي سياه مورد بررسي قرار بگيرند . به همان شيوه که يکي از
مطالباتِ جنبش دمکراتيک مردمِ ايران , محاکمه ي همکاران دو رژيمِ شاه و جمهوري
اسلامي دخيل در سرکوب بوده است , دستگيري و محاکمه ي مسئولان اين جنايات نيز , در
دستور کار هر فردِ خواهان استقرار دمکراسي در ايران قرار دارد .