جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۸۲ – ۱۳ فوريه ٢٠٠۴

درجستجوي روزهاي  برباد رفته

          سارا ارمني   

   asar@noavar.com      

 

 

اگر آثار كافكا درآغاز قرن بيستم سبك رمان نويسان را تحت تاثير قرار داد، پروست ،نويسنده و منتقد فرانسوي از نيمه دوم قرن بيستم تاكنون نظر داستانسرايان جهان را بخود جلب كرده.به نظر او رمان يعني خاطره نويسي هنرمندانه.به تاكيد بعضي از مورخين ادبيات ،براي شناخت رمان در قرن بيستم كافي است به آثار پروست مخصوصا به رمان هفت جلدي او يعني: در جستجوي زمان بربادرفته، توجه شود.والتر بنيامين منتقد آلماني مينويسد:تمام آثار جاوداني ادبي،پايه گذارمكتبي جديد ميشوند يا منحل كننده مكتبي قديمي.باآمدن پروست ادبيات رئاليسم و پست رئاليسم اروپا نيز عقب نشيني كرد،گرچه اوخوددرآثارش از فن هاي رئاليسم استفاده مينمود .

يكي از توانايي هاي خاص انسان داشتن خاطره قوي و سيستماتيك و امكان مراجعه به آنها است. پروست ميگويد يكروز غمگين،تنها و بيمار،درحاليكه به گذشته ها فكر ميكردوبعضي از خاطرات خودرابياد مي آورد،تصميم گرفت كه نويسنده شود.او مينويسد:باروي كاغذآوردن خاطرات ،ميتوان آنها را به هنروياحتاواقعيات تبديل نمود.نويسنده ميتواند رسانه يك خاطره باشد. با كمك خاطرات يعني رابطه انسان باخود،ميتوان واقعيات گذشته وفراموش شده رادوباره زنده نمود .يك رمان زماني موفق است كه خواننده، خود،زندگي و سرنوشت اش رادرآن باز بيابد.رمانهاي موفق آثاري انسانشناسانه قرن نيز هستند.ادبيات،رسانه اي است براي درك نقش خود و ديگران. پروست در كنار جويس از پيشگامان رمان نويسي مدرن است.عده اي اورا رود نيل زبان و ادبيات اروپا ميدانند. گرچه خاطرات و يادآوريها گاهي دردآور و آزاردهنده هستند،نويسنده ولي باتبديل اينگونه به زبان وهنر،خودراازمزاحمت آنهارها مي نمايد. شرح و توصيف دررمان ميتوانند از منبع خاطرات تغذيه كرده باشند و خاطرات سپس به صورت شرح و توصيف ادبي به وقوع پيوسته باشند.

مارسل پروست در سال 1871 در خانواده پزشك مرفه اي درفرانسه به دنيا آمد و در سال 1922بعدازرنجهاي فراوان و طولاني دراثربيماري آسم و تنگي نفس، درگذشت.گروهي بيماري آزاردهنده او را دليل مراجعه قوي اش به گنجينه حافظه وخاطرات و گذشته ها ميدانند.بيماري آسم او باعث شد كه مارسل پروست هميشه در حال و وضعيت خطرناكي زندگي كند،يعني وضعيتي غيرقابل پيش بيني وتهديدكننده براي انسان درچرخش هستي و زمان.اودررمان دورانساز ادبي:درجستجوي زمان بربادرفته،فلسفه نقش و گذشت زمان را هنرمندانه مطرح كرد.پروست نه تنها به معرفي جامعه قبل از جنگ جهاني اول پرداخت،بلكه تجزيه،سقوط و ازهم پاشيدگي طبقه اشراف را در سر گردنه ورود به قرن بيستم نيز نشان داد. گرچه اوبه سبك هنري باروك

مينويسد،ولي نجات و خوشبختي بشر رادرآن دنيا نمي بيند،بلكه در هنر اين جهاني.به نظرپروست شغل نويسندگي،فعاليتي پيرامون موضوعات نيست بلكه كاري است زيباشناسانه .هنر به نظر او يعني صرفنظر از ارضاء احساسات خود، به نفع كشف و معرفي حقيقت. پروست ميگويد،هنر توانايي آفرينش واقعيت رانيزدارد.باكمك هنروادبيات بايدزندگي راشفاف و روشن نمود.وظيفه هنرمندموفق،ناخواسته خدمت به ميهن نيزهست.اومينويسد،لحظه اي درزندگي پرفرازونشيب اش نبود كه به هنر و احساسات دل انگيز ويا ناخوش آيند فكر نكرده باشد.

اوباكمك مقوله اي سكولار بنام هنر سعي نمود به رمان نقشي جديد يعني وظيفه اي اوتوپي مانند و نجات بخش دهد.به نظر بعضي از جامعه شناسان،رمان دراروپا موجب شد كه مدرنيته بخشي از فرهنگ اجتمايي و صفات شخصي انساني گردد.

پروست مينويسد:عشق،عكس العملي است در برابر غم ها و افسرده گي هاي انسان،چه مساجد جامعي كه ناتمام ماندند و در انتظار نسلهاي آينده ويران شدند. پروست از نظر فلسفي زير تاثير برگسن و از نظر زيبايي شناسي دنباله رو نظرات روسكين انگليسي بود.سبك نويسندگي اش تقليدي است از سه قرن منتقدين ادبي فرانسه.نويسندگان مورد علاقه او : استاندال-بودلر-فلوبر- بالزاك و سن سيمون بودند.به نظر پروست رئاليسم يعني اينكه واقعيات را به كمك خلاقيت ادبي به زيبايي تبديل كنيم. دو كتاب : قصر،نوشته كافكا- و در جستجوي زمان بربادرفته،نوشته مارسل پروست، را از پايه هاي فرهنگ مدرنيته غرب به حساب مي آورند، گرچه عده اي با خود خواهند گفت : چه فرهگي،چه مدرنيته اي !.