چهارشنبه ۱ بهمن ١٣٨٢ – ۲۱ ژانويه ٢٠٠۴۴

بحران انتخاباتي و پي آمدهاي آن

تقي روزبه  t.roozbeh@freenet.de

دواشتباه محاسبه

وقتي شوراي نگهبان در ارتباط با دفترخامنه اي، بلند پروازانه ليست سياه و بلند بالايي از اصلاح طلباني را که نبايد از صافي شوراي نگهبان رد شوند نهائي کرد، اساس موفقيت خود را بربي عملي و انفعال متعارف اصلاح طلبان و ازجمله رد صلاحيت شدگان و قبل از همه به تمکين کامل دو مهره کليدي اصلاح طلبان يعني خاتمي و کروبي، ونيز ايجاد شکاف بين اصلاح طلبان رد شده و رد نشده استوار ساخته بود. غافل از آن که اصلاح طلبان به منتها اليه نقطه عقب نشيني و به نقطه ماقبل از سقوط به دره رسيده اند. نقطه اي که در آن جا  قانون "صيانت نفس" هرچند در نازل ترين و محدودترين معناي خود، وارد عمل مي شود. و غافل از آن که در شرايط "بزخوئي" اکثريت بسيار بزرگي از مردم نسبت به انتخابات نمايشي، آن دسته از اصلاح طلبان که توانسته اند از فيلترشوراي نگهبان عبور کنند چگونه خواهند توانست در نمايشي چنين رسوا شرکت کنند، بدون آن که به يک انتحار سياسي مبادرت نکنند؟.

وقتي خديجه کديور-که يک پايش در بساط کارگزاران رفسنجاني قراردارد و پاي ديگرش دربساط کارگزاران خاتمي- مي گويد بدون تأييد رد صلاحيت  شدگان حاضر به شرکت درانتخابات نيست ويا هنگامي که  فرزند وزيراطلاعات مي گويد شرمنده هستم واز شوراي نگهبان دعوت مي کند که از شرمندگي نجاتش دهند، يا حتي کساني چون  کروبي و محتشمي مي گويند که با يک نقشه حساب شده خواسته اند مارا درنزد مردم بدنام کنند، فقط با اعتراض حذف شدگان مواجه نشده  بلکه با اعتراض عبورکردگان از صافي شوراي نگهبان نيز مواجه شده است. مهلت يک هفته اي جبهه دوم خرداد به دولت براي روشن شدن تکليف رد صلاحيت شدگان، بيانيه مجمع روحانيون مبارزو تهديد ضمني به عدم شرکت در انتخابات، اطلاعيه هاي گوناگون تشکل هاي وابسته به دولت واصلاح طلبان درحمايت از تحصن و تأکيد برعدم سازش به عنوان شاه بيت اکثر بيانيه ها و سخن راني هاي حمايتي،جملگي نشان مي دهند که برخلاف تصورجناح تماميت خواه، "ازقضا سرکنجبين موجب افزايش صفرا شده" وبجاي  تشديد تشتت در صفوف اصلاح طلبان شاهد، همزباني نسبي آنان گرديد. و باين ترتيب معلوم شد که لقمه برداشته شده بيش ازحجم دهان بوده است. سرمقاله نويس روزنامه اعتماد درتوصيف اين وضعيت مي نويسد: اکنون سنگي درچاه به ظاهر متروکي افتاده و غول خفته اي را درته چاه بيدارکرده است که مهار آن به عقل و تدبير نيازدارد( چرا که سکوت و نظاره گري درميان دانشجويان و وساير اقشار جامعه يک خاموشي منفعل و خنثي نيست). نمايندگان  معترض را به لب بامي کشانده اند که پرتگاهش منظري به نام"خيابان جهان" است.

نقطه کور

بي ترديد پيش روي وسبقت تماميت خواهان درنقطه مشرف به خاکريز انتخابات، وارد نقطه کورشده و دامنه عملکرد مؤلفه هايي چون درجه همگرائي وايستادگي نيروهاي وابسته به حريف، بازتاب "بزخوئي" اکثريت عظيم مردم به اصلاح طلباني که آن ها را متهم به بي عملي، سازش و راه اندازي بالماسکه انتخابات مي کند، وبالأخره تنظيم مناسبات سياسي-اقتصادي بين المللي ازطريق شل و سفت کردن تسمه نقاله آن توسط قطب ها و قدرت هاي جهاني، نظيرصدور قطعنامه پارلمان اروپا درحمايت از تحصن نمايندگان و دادن پوشش خبري وسيع به آن براي ناکام ساختن بايکوت "صدا و سيماي لاريجاني"، بگوش رسيدن زمزمه نظارت بين المللي بر انتخابات و ياصدور قطعنامه سازمان ملل در باره نقض حوق بشر، به تعويق افکندن و مشروط ساختن قول و قرارها،از جمله کمک هاي اقتصادي که بهنگام نوشيدن جام زهرامضاي بازرسي تأسيسات اتمي به رژيم داده بودند، جملگي بيرون از ميدان ديد او قرار دارد. معادله ساده اعمال سياست سرکوب در داخل و مذاکره و سازش با خارج-که گسيل حسن روحاني دبير امنيت شوراي عالي در مقطع زمان کنوني- تبلور برجسته آن است، دردنياي امروز ديگر پاسخگوي وضعيت چند بعدي و چند مجهولي نيست.

خط قرمز روشن مي شود

متحصنين به خاتمي وکابينه او فشار وارد مي آورند که الآن ديگر وقت ايستادگي رئيس جمهور دربرابرتعرض به قانون است. چرا که مسير عقب نشيني به پايان خودرسيده و ديگر جاي بيشتري براي عقب نشيني- مگر سقوط از بام قدرت- نمانده است. سرمقاله نويس ياس با درج واقعيت فوق، ازرئيس جمهورخواست که  خط قرمز خود را در دفاع از قانون اساسي و حقوق ملت مشخص کند و برآن پافشاري نمايد.

 خاتمي درطي سخناني آشکارتر از هميشه ابراز داشت، شعارمن اعتدال است هم بعنوان راهبرد و هم راهکار. او درديدار با متحصنين و طي سخناني درپشت درب هاي بسته با صراحت بيشتري سخن گفت. درپاسخ به سخنان نماينده شيراز که ازوي پرسيده بود که تاکجا با اين جريان(اعتراض نمايندگان) هست، گفت من تا جائي ادامه مي دهم که به اسلام و منافع نظام ضربه نخورد. و هرجا که احساس کنم نظام ضربه مي خورد متوقف مي شوم! عده اي بمن مي گويند که شفاف سخن نمي گوئي و از خط ما خارج شده اي! پاسخ من به آقايان اين است که شما از خط من خارج شده ايد. من به اصل نظام وفادارم وهمواره درچهارچوب آن حرکت کرده ام.  او درهمين سخنان ازنمايندگان دعوت مي کند که به تحصن خود پايان دهند و اجازه دهند که مشکل پيش آمده ازطرق قانوني پپگيري شود.

باين ترتيب پس از تيترسازي هاي مبالغه آميزدرارتباط با تهديد به استعفاي رئيس جمهورتوسط روزنامه هاي وابسته به اصلاح طلبان، وي آب پاکي به روي نمايندگان ريخته و بآنان گوشزد کرد که بهتر است قبل از آن که وي مذاکراتش را با شوراي نگهبان شروع کند، آن هائي که سندي و پرونده اي دال برعدم صلاحيت دارند خودشان را کنار بکشند!.

وقتي خاتمي مي گويد که اسناد مربوط به کارناوال عاشورا و قتل هاي زنجيره اي را- و البته او نگفت بسياري ديگر را نيز- هم چنان درکمد خويش دارد و اعلام مي دارد که" درپيگيري مسائل تا جائي پيش مي روم که اصل نظام به خطر نيفتد" به روشني خط قرمز خود را کشيده و نشان مي دهد که طرح و پيگيري  مسائلي چون قتل هاي زنجيره اي، کوي دانشگاه،  قتل زهرا کاظمي و يا مسائلي نظير حق انتخابات آزاد  و حقوق بشر و نظاير آن  .... همه وهمه مشروط به آنست که به اصل نظام خدشه وارد نشود. واز آن جا که بطور مشخص طرح همه اين پرونده ها به آبرو و حيثيت نظام ضربه مي زنند، از اين رو بهتراست که هم چنان درکمد وي بمانند و خاک بخورند، تا در فرصت ديگري – پايان دوره رياست جمهوري، به عنوان خاطرات تلخ و شيرين 8سال رياست جمهوري، به کمد کتابخانه ملي نقل مکان کرده و شايدروزي ،مثلا 50 سال بعد، به عنوان اسرارطبقه بندي شده دولتي سوخته شده و بي خطرانتشارپيداکند. باين ترتيب وي با صراحت کامل اعلام مي دارد که دردفاع از نظام با هيچ کس و لوکارگزاران خود سر شوخي ندارد تا مبادا کسي  درمورد عزم او گمان باطل بخود راه دهد  وخداي ناکرده درذهن خود ازوي "گورباچف جمهوري اسلامي" را تداعي کند.

او درتيم راه پيمائي اصلاح طلبان نقش پيش قراول پنجرشده اي را دارد که دچار سرمازدگي شده و ترجيح مي دهد که در ميان برف ها دراز بکشد. اما ديگراني که باندازه او بفکر خودکشي از ترس مرگ نيفتاده اند، به دليل عملکردهمان قانون "صيانت نفس" تا کنون، حاضرنشده اند به درخواست وي و مهدي کروبي پاسخ مثبت بدهند.

اولين گام هاي سازش

وقتي خامنه اي برخورد سرد و تحقير آميز با استانداراني را که پس ازانتشاراتمام حجت يک هفته اي، آن ها را بحضورپذيرفته بود با نخوت و تهديد ضمني به پايان برد، خوب مي دانست که اگر قرار به دادن  امتيازي يا امتيازکي ولو درحرف هم باشد، بايد آن را درمذاکره با عناصر کليدي جناح  رقيب مصرف کرد ونه  در سطح "خرده پاياني" چون استانداران، که پس گرفتن اتمام حجتشان به اشاره اي ازسوي خاتمي و مهره هاي اصلي جناح رقيب بند است. باين ترتيب او ضمن تأکيد بر اصل احراز صلاحيت ها و در ذيل آن، با تبصره تخفيف دهنده اي درمورد نمايندگان کنوني مجلس و البته با تأکيد براين که مبادا به گردن کلفت ها و ياکساني که عليه اشان پرونده محکمه پسندي وجود  دارد امتيازي بدهند، از شوراي نگهبان خواستار رعايت تسامح بيشتري شد. او گفت احراز را حتمي بگيريد، اما دايره آن را تنگ نگيريد.التزامي درحد مجلس. بااين همه شاهديم که قبل ازآن که کوچکترين اقدام عملي دراين راستا صورت بگيرد، براساس شعارعقب نشيني به کيلومتر و پيشروي به سانتيمترو با سبقت درعقب نشيني- بلافاصله وزير کشور طي سخناني اتمام حجت يک هفته اي استانداران را باطل مي سازد.  بيانيه شماره هشتم از پيدايش نقطه هاي مثتب و اميد بخش سخن به ميان مي آورد. محمد رضا خاتمي مي گويداگر به سخنان رهبري توجه شود مشکل حل مي شود. جبهه مشارکت همايش ردصلاحيت شدگان درمرکز را لغو مي سازد. علي تعالي از ممنوع بودن هرگونه تجمع در برابر مجلس خبر مي دهد. تمام تدابير و اقدامات لازم براي آن که اعتراضات  بصورت "بهداشتي" و درمحدوده کاملا کنترل شده پيش برود بکارگرفته مي شود، تا مبادا از جرقه حريقي برخيزد و مردم از شکاف بوجود آمده براي به ميدان آمدن و گشودن راه پيش روي خود بهره گيرند.

 بااين همه نمايندگان متحصن باتوجه به سابقه درخشان جناح حاکم در"پاي بندي به وعده هاي خود"- مانند لغو حکم اعدام آغاجاري- وبا درنظرگرفتن هنرشناخته شده آن  دردفع الوقت و تشکيک حول اظهارات خامنه اي مبني براين که آيا حکم حکومتي(ولائي) بشمار مي رود يا حکم ارشادي، باهدف ايجاد تشتت و خاموش کردن شعله هاي اعتراضي حاضرنشدند عليرغم درخواست هاي مکرر خاتمي و کروبي با طناب پوسيده آنان به درون چاه بروند. آن ها ترجيح دادند که فعلا با آميزه اي از چانه زني واعتراض درقالب تحصن و روزه سياسي و اشکال محتمل ديگر به انتظار نشانه هاي مطمئن تري از عقب نشيني جناح حاکم و اجراي قول و قرارهاي وي به نشينند.

حلقه هاي سه گانه طناب

الف- وقتي که اصلاح طلبان متحصن از همان آغاز حرکت خود مي گويند که اين گره را تنها رهبر مي تواند بازکند و درانتظار دستورالعمل او بسر مي برند –انتظاري که با جواب طعنه آميز رهبر به استانداران پاسخ مي گيرد که پس چرا مي خواهند اراده وي را بجاي مجاري قانوني به نشانند!- درواقع هم به اقتدار مطلقه رهبري عليرغم ادعايشان در مخالف با آن دخيل مي بندند و لاجرم  آن را برسميت مي شناسند و هم خود را درمعرض وضعيت مخاطره آميزو ناگزيرتمکين به تصميمات رهبري قرار مي دهند که بي ترديد عليرغم برخي امتيازات مقطعي ناشي ازمصلحت نظام، درمجموع همراه افراطيون جناح حاکم بوده و خواهان حذف نهائي آنان است.

ب- وقتي رهبري اين امتياز را با دفاع از اصل احراز صلاحيت ها بعنوان حق حتمي شوراي نگهبان هم راه مي کند اولا در بحبوحه يک امتياز مقطعي و افکندن طعمه اي کوچک دربرابر اصلاح طلبان، اصل نظارت استصوابي را-که اين روزها باوام گرفتن از واژه سلاخي، نظارت استسلاخي نام گرفت- دوقبضه کرده و درواقع دو مرحله اي کردن انتخابات را بعنوان قاعده  رسميت مي بخشد.

ج- وقتي اصلاح طلبان چنان بهداشتي عمل مي کنند که حرکت هم بلحاظ دامنه خواست ها درمحدوده مطالبات کم دامنه ومعين زنداني شود و هم با بکارگيري تمامي اقدامات از ورود جنبش هاي اجتماعي به صحنه سياسي ممانعت به عمل آيد، خود را سخت دروضعيت شکننده و مخاطره آميزي قرار مي دهند که هم ازسوي مردم به عنوان بازيگران خيمه شب بازي انتخاباتي مورد تمسخر قرار مي گيرند وهم  زير فشارروز افزون جناح حاکم. واين يعني تداوم بازي با "تور قانون" که رشته هاي اصليش در دستان حريف قرار داشته و به تجربه ديده ايم که با هرتلاش تازه اي رشته هاي جديدتري بردست و پايشان بسته مي شود.

شکنندگي

جمهوريت در"جمهوري اسلامي"، همواره نامي عاريه اي و مسخ شده براي پنهان ساختن ماهيت حکومت اسلامي بوده که هم چون قبائي براي مهار يک جنبش انقلابي و ضدسلطنتي بکارگرفته شده است. آن چه  در ادبيات سياسي اصلاح طلبان بعنوان دوره "جمهوري" سوم درپي "جمهوري" اول (دوران خميني) و "جمهوري" دوم (دوران پس از جنگ) بکارگرفته شد، تلاشي بود براي مهار جنبش جمهوري خواهي و لائيک که به مقتضاي حال و هواي روزتن پوش مردم سالاري ديني برتن ولايت فقيه کرد و البته درواقعيت امر نه فقط دوران تثبيت نبوده است که دوران زوال بوده است. از آن لحظه که دستگاه ولايت فقيه پي برد که مردم به پاي انتخابات نخواهند آمد مگر آن که به نفي نظام حاکم رأي بدهند، درواقع دوران به تن کردن لباس عاريتي "جمهوري" به پايان خود رسيد. مضمون اصلي کشمکش بين دوجناح  نيزچيزي جز جدال بين حکومت اسلامي با روتوش وحکومت اسلامي بدون روتوش نبوده است. بااين همه دوران سوم دوران افول و عقب نشيني و زهرنوشيدن هاي پياپي است، که جناح حاکم موقعيت خود را بيش از آن که مديون اقتدارواقعي خويش باشد، مديون آچمزشدگي ناشي ازاعتدال گرائي مفرط اصلاح طلبان ازيکسو و انتقال و تکوين جنبش ضد استبدادي و دمکراتيک ازمرحله "درخود" بسوي "براي خود" است.  اکنون نيز هردو جناح تلاش دارند که با انتقال ثقل مبارزات به محدوده منازعات درون حکومت و قطب بندي جامعه پيرامون اين کشمکش ها، از فراگيرشدن و تثبيت جنبش ضداستبدادي-دمکراتيک دربرابر کل نظام بعنوان قطب تعيين کننده، ممانعت به عمل آورند. قطبي که با تحريم 14ميليون نفري انتخابات دوره دوم رياست جمهوري حضورغافگيرانه خود را به نمايش گذاشت و درانتخابات شوراي اسلامي شهر و روستا پژواکي جهاني يافت واکنون  مي رود که باتحريم گسترده انتخابات هفتم مجلس شوراي اسلامي به مثابه رفراندومي عليه حکومت اسلامي، حضوري تعيين کننده يافته و مهرو نشان خود را برروندهاي سياسي-اجتماعي بکوبد.

حضوري که،

- سازش هاي دو جناح با يکديگر را به شکست کشانده و باايراد فشار به حکومت موجب تشديد تضادهاي دروني و روند فروپاشي آن خواهد شد. واين برخلاف تصورنادرستي است که گمان مي کند، شکل گيري قطب مستقل و دمکراتيک موجب يگانگي و يک پارچگي حکومت مي شود.

- موجب زوال کامل مشروعيت رژيم درسطح جهاني شده و با به شکست کشاندن تلاش آن  براي سازش با قدرت هاي جهاني، موجب تشديد فشارهاي بين المللي درراستاي هدف هاي اين جنبش دمکراتيک مي گردد.

- ومهم تر از همه، بستري مناسب براي رشد و حضور سراسري جنبش هاي هاي اجتماعي ونيز تقويت زمينه هاي جايگزين آلترناتيو محسوب مي شود.

 

                                                                                      20 ژانويه 2004-30 ديماه 82