پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۸۲ - ۲۷ نوامبر ۲۰۰۳

 

کودکان اسرائيلی و فلسطينی

 

 

نوشته Leah TSEMEL

لوموند ديپلماتيک

http://ir.mondediplo.com

 

والدين من درست قبل از قتل عامی که قسمت اعظم خانواده ام درآن کشته شدند اروپا را به مقصد مکانی- که فلسطين ناميده می شد و ما آن را اسرائيل می ناميم - ترک کردند تا زندگی بهتر وامنيت يک کشور را برای من فراهم کنند. پس از حدود شصت سال نمی توانم بگويم که آنها موفق شده اند، کاملا" برعکس. به نظر می رسد تمام کسانی که می خواستند کشور اسرائيل را بنا نهند، نمی دانستند که ساختن آينده ای جديد بر پايه بيدادگری امکان پذير نيست. هم اينک بيش از سی سال است که از فلسطينی ها در دادگاههای اسرائيلی دفاع می کنم و معذلک با تمام تلاش خود برای فهماندن اين حقيقت انکار ناپذير به قاضی ها، هميشه موفق نبوده ام. وضعيت هر روز بدتر می شود و سال گذشته برای يک قدم به جلو ، مجبور شدم دو تا سه قدم به عقب بردارم.

نويسنده ای به نام " ديويد گراسمن" درباره " دگرگونسازی " زبان ای صحبت می کند که توسط نيروهای اشغالگر اسرائيلی اختراع شده است. " اشغال " به " آزاد سازی" تبديل شده است. " استعمار" به "استقرار صلح " ، " کشتار" به "هدف گيری" ... اين تلاش در کتمان جنايت به راديکاليزه شدن زبان در نزد فلسطينيان نيز انجاميده است. پيشترها که فلسطينيان در بين المقدس برای مشاوره نزد من می آمدند درباره " سرباز" يا " اشغالگر" که برای مثال گوسفند آنها را دزديده بود حرف می زدند، ولی امروز کودکان فلسطينی همانند بزرگترهايشان ديگر از اين کلمات استفاده نمی کنند. آنها آشکارا می گويند Elyahud (يهودی ها): " يهوديها کارت شناسائی مرا توقيف کردند" ،" يهودی ها مرا زدند" ، " يهودی ها خراب کردند " ... و غيره . دولت اسرائيل که بدين ترتيب نماينده همه يهوديهای جهان شده است چقدر مرا می ترساند ، زير در آينده همه يهوديها با برچسب سرباز ، پليس و اشغالگر شناسائی خواهندشد.

کودک فلسطينی که از لغت Elyahud برای خطاب کردن يهوديها، افراد دارای يونيفرم ، افراد دارای کاکی (کاسکت) استفاده می کند، در آينده در آغوش تعصب و خشک انديشی خواهد افتاد. ولی اشتباه نکنيم. تعصبی اينگونه نزد يهودی ها نيز تقويت می شود. بر روی ديوارهای شهرهايمان می توان عبارت " عربها بيرون" يا " مرگ بر عربها" را به زبان عبری خواند.

تا جايی که، دولت اسرائيل ما چنين آشکارا درباره آقای ياسرعرفات ، رئيس جمهور منتخب فلسطينيها صحبت می کند: او را بکشيم؟ تبعيدش کنيم؟ يا با انجام يک انتخابات رئيس جمهور ضعيف تری انتخاب کنيم که بتوانيم هرچه می خواهيم توسط او بدست آوريم؟

طبيعتا" قربانيان اصلی اشغال و ظلم و ستم از هر دو طرف کودکان هستند. قوانين مصوب پيش از سال ۱۹۴۸ که در دوران تحت الحمايگی بريتانيا، پيش از استقلال اسرائيل رواج داشتند، هنوز اجرا می شوند. اين قوانين به هر قدرت اشغالگری اجازه اعمال مجازاتهای دستجمعی را می دهد.

من اخيرا" در دادگاهی موفق نبودم. سعی کردم به نام يک انجمن دفاع از حقوق بشر در برابر تخريب خانه يک جوان فلسطينی مقاومت کنم، او دريک عمليات انتحاری، با انفجار بمب نزديک کمپ نظامی درحوالی تل آويو کشته شده و هشت نفر ديگر را نيز به کشتن داده بود. قانون مصوب دوران تحت الحمايگی (بريتانيا) می گويد که خانه کسی که درعمليات شرکت کرده، بايد ويران شود. زمانی که خانواده آن جوان راخواستم تا به آنها بگويم که در دادگاه موفق نبوده ام وخانه به زودی تخريب خواهد شد، مادر اوبه من گفت " می دانستيم که اميدی نيست، و ساعتهاست که آن خانه را تخليه کرده ايم".

خيلی کم اتفاق می افتد که وقت داشته باشيم تاخانه را قبل از اجرای حکم تخليه کنيم. تخريب خانه، فقط کسی را که قانون را زيرپا گذاشته تنبيه نمی کند، بلکه خانواده اورا نيزهدف می گيرد، اغلب ، ارتش بدون تفکر اين کار را انجام ميدهد: " شما فقط پنج دقيقه وقت داريد که خانه را تخليه کنيد". همه چيز نابود می شود، حتی مبلها و وسايل شخصی. گاهی از اين خانواده ها می پرسم ظرف اين چند دقيقه چه چيزهائی را برمی داريد می گويند: " مدارک تحصيلی بچه ها" باخوشحالی می گويم " چه خوشبينی ای! "

کودکان يا برادران وخواهران تروريستهای فلسطينی برای بقيه عمرشان تحت تاثيراين وقايع خواهند بود. در وضعيت اشغال نظامی، آنها حق ترک کشور ، جابجائی از شهری به شهرديگر، ادامه تحصيل در جای ديگر، يا ديدن نزديکان خود را در زندان ندارند. دراين سالهای اخير، خانواده تروريستهای فلسطينی به عنوان تنبيه کوچ داده می شوند. از آغاز انتفاضه جديد کليه شهرها و روستاهای سرزمين های فلسطينی اشغال شده تحت محاصره و منع عبور ومرور کامل قرار دارند وتانکهای اسرائيلی به دلخواه به آنها وارد يا از آنها خارج می شوند. کودکان فلسطينی ورزش جديدی انجام می دهند که عبارتست از بالا رفتن از تپه ها، کوهها و کليه موانع ايجاد شده توسط اسرائيلی ها برای جلوگيری از عبور از يک شهر يا يک روستا به ديگری. اگر اين « ورزش » در بازيهای المپيک وجود داشت، فلسطينی ها حتما" صاحب مدال طلا می شدند.

آقای آريل شارون درحال احداث يک " ديوار امنيتی" بين اسرائيل و فلسطيين است که مرز های تعريف شده سال ۱۹۶۷ را رعايت نمی کند.هدف از احداث اين ديوار در وحله اول ايجاد نوعی آپارتايد بين ساکنان يهودی و فلسطينی وسپس غصب زمينهائی است که هنوز توسط مهاجرين يهودی تحت کنترل دولت اسرائيل قرار نگرفته اند.

اگر نمايش مادران فلسطينی کودکانی که مشغول بالا رفتن از موانع هستند به نظر خنده دار است ولی حوادث هولناک بيشتر و بيشتر می شوند. به تازگی سربازان اسرائيلی از عبور يک زن باردار فلسطينی در حال زايمان از يک پست کنترل جلوگيری کرده اند و باعث مرگ کودک شد ند.

ظلم و ستم و تحقير هر روز بيش از روز پيش می شود. اگر پدری بخواهد کودک خود را از دهکده ای نزديک رام الله... به بيمارستانی برساند بايد ساعتها راه برود. واين پدر چه تحقيری را بايد تحمل کند، يک ريش سفيد قوم بايد برای عبور ازپست کنترل به سربازان التماس کند؟ چه تصويری از والدين در ذهن کودک نقش خواهدبست؟

کشتار جوانان که جای خود دارد، مانند همان کودک ده ساله ای که نزديک يک پست کنترل در خروجی بيت المقدس به خاطر پرتاب سنگ کشته شد ، يا پرتاب بمبی به وزن يک تن روی غزه (که بالاترين تراکم جمعيتی را درتمام دنيا دارد) توسط هواپيمای اسرائيلی که منجر به کشته شدن شانزده کودک گرديد ... هم اکنون سه سال است که "محمدالدوره" کوچک در آغوش پدر جان به جان آفرين تسليم کرده است، اويک سمبل نيست بلکه تجربه ای است که هر روز اتفاق می افتد.

قسمتی از اين تراژدی عظيم به شباهت اين دوملت بر می گردد. دوستی اروپائی از من سوال کرد که چگونه سربازان می تواند يهوديان عرب را از اعراب غير يهودی شناسائی کنند درحاليکه همه به هم شبيه هستند. چيزی راکه شنيده بودم به او گفتم " سرباز مستقيما" در چشمان فرد نگاه می کند واگر چشمان او چشمان يک يهودی بود، او حتما" عرب است ".

روزی درمرز فلسطين شرقی و غربی، ۱۵۰ فلسطينی را با سنين مختلف دريک پارک عمومی ديدم. آنها ازنوار اردن می آمدند ومجوز معتبر اسرائيلی نداشتند. با اطمينان از خودم به عنوان يک زن سفيد پوست ، يهودی و وکيل سعی کردم با اين مردان و سربازان صحبت کنم و مشکل را حل کنم . سربازان باتری تلفن های همراه اين مردان را ضبط کرده و به آنها دستور داده بودند که صحبت نکنند. آنها ساکت سرجای خود ايستاده بودند و من ناگهان احساس حماقت کردم زيرا آنها وضعيت را بهتر از من درک می کردند. آنها می دانستند که اگر به من جواب دهند برايشان گران تمام خواهد شد ودخالت من هيچ ارزشی ندارد.

حاکميت تحميلی سربازان و پليس اسرائيل بسيار سنگين تر از سيستم قضائی است که من نماينده آ ن هستم . به پريمو لوی (۱)Primo levi فکر می کردم درحاليکه باخود می گفتم اوبايد خيلی خرسند باشد که زنده نماند تا ببيند که اينبار ملت ديگری است که قربانی يهوديان شده است.

نخست وزير سابق اسرائيل "گلدان ماير" می گفت که "افزايش جمعيت افسار گسيخته فلسطينيان هرشب باعث کابوس من می شود". در ۲۹ اوت گذشته ، مجلش کنست لايحه ای را به تائيد رسانده که درصورت ازدواج يک مرد اسرائيلی با يک زن فلسطينی در سرزمينهای اشغالی، همسر حق ورود به اسرائيل را ندارد وهربچه ای که متولد شود و دراولين سال تولد نام اوثبت نشود، اسرائيلی محسوب نخواهدشد. ما باتمام قوا درحال مبارزه با اين سياست تمايز هستيم، که بايد جرات گفتن نام اصلی آن را داشته باشيم : نژادپرستی.

چگونه می توانيم از عاملين عمليات انتحاری ياد نکنيم؟ آنها کودکان فلسطينی هستند. از ميان آنها کسانی را می شناسم که کشته شده اند و کسانی که زنده اند. اشتباه نکنيم آنها اينکار را نمی کنند چون به آنها وعده هفتاد دوشيزه باکره را در آنسوی شهادت داده اند ويا چون شستشوی مغزی شده اند. اگر اين جوانان از کليه قشرهای جامعه داوطلبانه برای مرگ آماده اند، برای اين است که احساس نا اميدی عميقی می کنند . آنها اين حس را دارند که چيز زيادی برای از دست دادن ندارند وشايد با اين کار حداقل افتخاری کسب کنند. درباره جامعه ای مانند فلسطين که کودکانی آماده مردن تربيت می کند يا جامعه ما که می تواند گروه های مخفی ای بوجود آورد که قادرند خود روی بمب گذاری شده ای را دربيت المقدس نزديک يک مدرسه دخترانه پارک می کنند، چه می توان گفت؟

کشتن کودکان به تمايلی جنون آسا تبديل شده است! از آغاز آخرين انتفاضه، ۷۰۰ فلسطينی و ۱۰۰ اسرائيلی زير ۱۶ سال جان خود را از دست داده اند. درسه سال اخير ، ارتش و پليس اسرائيل ۳۸۲ کودک فلسطينی را کشته اند و ۷۹ کودک يهودی نيز جان خود را از دست داده اند.

کودک اسرائيلی بودن امروز، در اسرائيل يک کابوس است. می ترسيد که سوار اتوبوس شويد، به بازار يا منزل يکی از دوستان برويد، قبل از ورود به هرجايی سربازان شما را تفتيش می کنند. واين مغلطه بيمارگونه ، که من با آن مبارزه می کنم ، مبنی براين که تاريخ قتل عام يهوديان (" مردم جهان از يهودی ها متنفرند، ماهميشه قربانی بوده ايم" ) و « قربانی شدن» جديد اسرائيلی ها (" ماقربانی هستيم زيرا فلسطينی ها مار می کشند با هم مرتبطند.

اين مقايسه قابل قبول نيست. درگذشته ما قربانی بوده ايم، ولی هم اينک اين مائيم که ديگران را قربانی می کنيم. پس از سی وشش سال اشغال، دومين نسل ساکن در سرزمينهای اشغالی به نام انجيل صحبت می کنند. چگونه می توانيم از وطن جديد خود جداشويم؟ " درست پس از ۱۹۶۷ ، سربازان جوان از خود می پرسيدند؟" آيا ماحق داريم زمينهای ملت ديگری را فتح کنيم؟ از اين پس عملا" ديگر سئوالی پرسيده نمی شود. تمامی سربازان جوان توجيه شده اند. همگی آنها در پستهای کنترل به کارگمارده شده اند، حتی يکی از آنها پيدا نمی شود که در نيمه های شب خانواده ای را برای دستگيری عضوی ازآن از خواب بيدار نکرده باشد.

تعداد کمی از سربازان، که البته هر روز بيشتر می شوند، از انجام خدمت سربازی در سرزمينهای اشغالی سرباز می زنند. تعداد بيشتری از اسرائيلی ها می گويند " نمی خواهم خود را دراين کار درگير کنم". اميد ديگر ما به والدين است ، اين والدين قهرمان فلسطينی که برخلاف اشغال، تنفر را به کودکان خود نمی آموزند، به آنها اجازه نمی دهند که با اسرائيلی ها مانند هيولا رفتار کنند، با آنها درباره عقايد مختلف موجود بين اسرائيلی ها صحبت می کنند. به آنها ياد می دهند که درباره مردم براساس رفتار آنها قضاوت کنند نه براساس اصل و ريشه آنها.

می خواهم به اين مادران فلسطينی بگويم " صبور وخوش بين باشيد، به رسميت شناختن دو طرفه ممکن است ، ما قبلا" نتيجه کار سازمان آزاديبخش فلسطين (OLP) را ديده ايم. هم اکنون ، درجهان (در سال ۱۹۶۷ اينطور نبود) تمايل عمومی برای تشکيل يک دولت فلسطينی در همسايگی دولت اسرائيل وجود دارد . نسل بعد را آماده کنيد زيرا آينده حامل خبرهای خوب خواهد بود". می خواهم به مادران اسرائيلی که برای صلح مبارزه می کنند يادآوری کنم که آنها قبلا" درجنگی پيروز شده اند وحالا بايد آنرا ادامه دهند. " سازمان چهارمادر". برگرفته از چهار مادر انجيل " ، اين پيروزی را بدست آورده که ارتش اسرائيل بايد از لبنان خارج شود. سازمان ديگری به نام زنان سياه پوش ، هم اينک به مدت ۲۰ سال است که هرهفته برضد اشغال راه پيمائی می کنند به آنها می گويم. " شما پيروز خواهيد شد" .

گروه ديگری نيز از زنان اسراييلی وجود دارد که در کنار سنگر ها جمع می شوند و در کنار سربازان، پسران خودشان، می ايستند وبه آنها و همچنين به فلسطينی ها می گويند : " ما با اين نژاد پرستی وجه مشترکی نداريم، ما عليه آن هستيم"

" نوريت پلد" که پدر اويک ژنرال عاليرتبه بود، به خاطر صلح مبارزه می کند. دختر اوکه نوجوانی بيش نبود درمرکز بيت المقدس طی يک عمليات انتحاری توسط نوجوانی فلسطينی کشته شد (۲). اين زن به جای برگزيدن تنفر صلح را انتخاب کرده و سازمانی تشکيل داده که والدين فلسطينی و اسرائيلی قربانی تروريسم را گردهم می آورد و برای صلح مبازه می کند.

هنگاميکه او در سال ۲۰۰۱ جايزه ساخاروف را دريافت کرد، درمقابل پارلمان اروپا ، ابراهيم ، پدر افسانه ای اسحاق و اسماعيل سمبل دوملت را ياد کرد. ابراهيم می خواست برای اثبات ايمان خود به خداوند اسحاق را قربانی کند که خداوند او را از اينکار بازداشت و برای او گوسفندی فرستاد تا به جای پسرش قربانی کند. " اگرنخواهيم که کره زمين ما پر از کودکان مرده باشد، ما مادران بايد صدای خود را بلند کنيم و ساير صداها را خفه کنيم. مابايد کاری کنيم که همه دنيا صدای خداوند را بشنوند که به ابراهيم می گويد " دستت را بر روی کودک بلند مکن "

۱ - پريمو لووی ، از بازماندگان اردوگاه اشويتس که در کتاب " اگر يک انسان بود" مشاهدات خود را بيان کرد. اين کتاب شهرت جهانی يافت و به مثابه کتاب مرجع در مورد جنايات فاشيسم تبديل شد. او که متولذ ۱۹۱۹ بود در سال ۱۹۸۷ خودکشی کرد.( م)

۲ - رجوع شود به مقاله نوريت پلد، " بی بی تو چه کردی " لوموند ديپلماتيک ، اکتبر ۱۹۹۷