شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۲ - ۲۰ دسامبر ۲۰۰۳

 

نامه ای سربسته و لاک و مهر شده به خدمت حضرت حجت الاسلام محمد خاتمی!

 

آقای خاتمی شما از کدامين مجلس نشانی داده ايد که در رأس امور است؟ آيا چنين مجلسی در ايران به قول شما اسلامی، اصولا جا دارد و يا درکشورهای اروپائی است؟ اين مجلسی که شما از آن چنين ياد کرده ايد، همان مجلسی نيست که شريعتمداری مدير منتصب رهبر در مؤسسه ی کيهان آنرا گاودانی ناميد؟ مجلسی که يک سوم نمايندگانش به خاطر نطق در مجلس پرونده در دادگاه عدل اسلامی دارند و قوه ی قصابيه منتظر پايان دوره اش روزشماری ميکند تا آنان را به زندان افکند، در رأس چه نوع اموری جا گرفته است؟

 

دکتر محمدعلی مهرآسا

 

نام کامل اين مقاله « نامه ای هم سربسته و لاک و مهر شده به رسم نامه های اداره ی پست حکومت آخوندی که به دست مردم ميرساند، به خدمت حضرت حجت الاسلام محمد خاتمی رياست قسمتی از معرکه ی ولايت فقيه!» می باشد

جمعه ۲۸ آذر ۱۳۸۲ - ۱۹ دسامبر ۲۰۰۳

آقای محمد خاتمی رئيس بی مسمای جمهوری در حکومت آخوندی در تاريخ ۲۴ آذر ماه ۱۳۸۲ خورشيدی اطلاعيه ای صادر کرده که در شماره ۲۶۶۸ روزنامه ی «ايران» در همان روز به چاپ رسيده است. اين روزنامه جمله ای از آنرا به شرح زير بزرگنمائی کرده و به ديد همگان رسانده است:

«رئيس جمهوری شما در پاسداری از اجرای قانون انتخابات و دفاع از حقوق مردم ايستاده است!»

با خواندن همين سرتيتر که توسط روزنامه انتخاب شده است، تکليف ما خوانندگان و مردم آگاه به کارکرد شش سال رياست بی قدرت آقای خاتمی، برای سردادن يک قهقه ای جانانه به خاطر موقع شناسی ی ايشان روشن ميشود.

باهم اطلاعيه ی آقای رئيس بی جمهور حکومت اسلامی در مورد انتخابات مجلس هفتم اسلامی را بخوانيم.

«ملت شريف ايران»

«روايت تازه ای که شما از مردمسالاری دينی و دموکراسی، با مجاهدت و آگاهی عرضه کرده ايد، شأن و مرتبتی تازه به ايران اسلامی بخشيده است. مجلا و مظهر اين مردمسالاری، انتخابات است و شما با انتخاب مکرر خود به اين نماد آزادی وسرفرازی جلوه ای تازه می بخشيد.

اين سخن بلند که مجلس در رأس امور است، همچون خود جمهوری اسلامی ميراث گرانسنگ امام بزرگوارمان است و به درستی نشان ميدهد که اراده ی عمومی که بيانگر اجماع و وحدت است، مظهر تکثر مردمی نيز هست. به ديگر سخن«جمهور» در تکثر آرا و انديشه ها و مشيی سياسی، هويت واقعی خود را در مجلس باز می يابد. همه نهادهای ديگر در کنار مجلس قادرند به معنی واقعی از مشروعيت مردمسالارانه برخوردار باشند.

در مهار قدرت و توزيع آن نيز نقش مجلس انکار ناشدنی است و همچنانکه با قانونگذاری و نظارت در تمامی امور کشور عبور از قوانين و مقررات را ناممکن و يا دست کم دشوار ميکند.

در موقعيت کنونی ايران که درسطح منطقه و جهان در عرصه ی ابتلا و آزمونی ويژه قرار گرفته است، به يقين تنها راه عبور از اين گذرگاه حساس تاريخی، حضور قانونمدار ملت و اصلاح روزافزون امور در چهارچوب معيارهايی است که اراده ی ملت در جريان انقلاب بزرگ اسلامی آنرا ترسيم کرده است. بيرون از اين راهکار، افق آينده مبهم و خطرپذير است و بی گمان تمامی آحاد ملت که صاحب انقلاب و ارباب حکومت و مايه ی عزت کشورند، در ادامه ی اين راه و روش مصمم و مسئوليت پذيرند.

ضرورت حضور همه ی سلايق در مجلس انکار ناشدنی است و اين مهم تنها در صورتی محقق ميشود که تمامی افراد و گرايشها و احزاب و جمعيتها در اين عرصه حضور يابند و مجلس به معنای واقعی خانه ی ملت باشد.

بی اعتنائی به اين مهم موجب ميشود که مجلس نه مظهر اراده، وحدت ملی و تکثر اجتماعی، بلکه نماينده ی بخشی از گرايشهای اجتماعی باشد. در فرصتی که ثبت نام داوطلبان نمايندگی مجلس آغاز شده (است)، از تمامی کسانی که به سرنوشت اسلامی و ملی اين کشور علاقه مند هستند، درخواست می کنم با مشارکت خود، عرصه را برای اعمال اراده ی فراهم کنند. بی گمان ثبت نام افارد با گرايشهای گونانگون بستر ساز اين مشارکت خطير است.

رئيس جمهور شما در پاسداری از اجرای دقيق قانون در جريان انتخابات و دفاع از حقوق قانونی مردم ايستاده است و سوگندی را که در پيشگاه ملت ايران خورده (است)، همواره پيش چشم دارد و در اين لحظه ی حساس و مهم بعد از لطف خداوند، مستظهر به اراده ی جمعی، حضور هوشمندانه و آزادانه تمامی مردم ايران هستيم که يکی از مظاهر اين اراده ی جمعی ثبت نام برای نمايندگی مجلس است.

از خداوند متعال برای ملت بزرگوار سعادت و نيکبختی آرزو ميکنم و اميدوارم با مشارکت شما، مجلس آينده، مجلسی مستقل، مظهر اراده ی عمومی، نماينده ی مطالبات ملت و ناظر بر عرصه ی قدرت در جامعه باشد.

اينک که رهبر معظم انقلاب برگزاری انتخابات باشکوه را از همه طلب کرده است و ملت بزرگوار نيز راز و رمز حاکميت برسرنوشت و مصلحت ملت و کشور را در حضور شاداب خود ميداند، برهمه ی ما دست اندرکاران اعم از ناظر و مجری است که بيطرفانه در چارچوب قانون و با اصل قراردادن آزادی انتخابات و پاسداری از حق مسلم مردم در انتخاب شدن و کردن، وظيفه ی قانونی خود را به درستی بشناسيم و رضايت خدا و مردم را بيش از پيش جلب کنيم.»

کاری به انشای اطلاعيه نداريم. اما لفاظی و بازی با واژه ها از مختصات عالمان! دين است و مختص خاتمی نيست.

زمان انجام يکی ديگر از انتخابهای فرمايشی نزديک شده است و نمايش حضور مردم در صحنه و پای صندوقهای رأی، مورد توجه شديد زعمای حکومت اسلامی قرار گرفته است که آن را ضرورتی حياتی برای بقای نه فيزيکی بلکه آبروی خود ميدانند. زيرا سالهاست که بقايشان در زور نهفته است و نه در حضور و غياب مردم. پس چه بايد کرد؟

بی آبروئی و حقارت اسفند ماه سال گذشته در گزينش مأموران شورای شهر و روستا در زير نام و عضو شورا و در جامه ی نماينده با رأی۵ % مردم، رسوائی و فلاکتی چشمگير برای حکومت ولايت فقيه فراهم کرد؛ و مضافا انتصاب يک قاتل به عنوان شهردار تهران از سوی مأموران عضو شورای شهر که دستورش را از بالا گرفته بودند، رذالت سران حاکميت را بر تمام ملت ايران آشکار کرد و بر ميزان تنهايی و ايزوله شدن رژيم در سطح بين المللی هم به شدت افزوده شد.

بی ترديد انتخابات مجلس هفتم اسلامی نيز چيزی در همان حدود و محدوده است و مشارکت مردم برای تعيين «هيچ» به همان هيچ تنزل خواهد يافت. زيرا بر همگان روشن شده است که حکومت ايران را نهادهای انتصابی ميگردانند و تمشيت ميدهند و وجود چند بنياد به ظاهر انتخابی صرفا جنبه ی نمايشی دارد و بود و وجودشان يک نوع زينت المجالس است. اکنون با توجه به عدم علاقه ی مردم و جو دلسردی و تنفر جامعه از هرنوع گزينش غربالی و حديده ای که رايج است، آقای خاتمی به تقلا افتاده است و دست و پای بی حاصل می زند تا ملت را به آزمودن دگرباره ی آزموده ها وادارد و به قول خود با تکثرگرائی در نامزدها زمينه ی شرکت انبوه مردم را فراهم سازد. با شرمندگی بايد بگويم: اين بار آقای خاتمی بسيار آخوندوار و ملا صفت، تا حد بروز وقاحتی نمايان خود را کوچک کرده است.

اکنون تکه تکه فرمايش آقای خاتمی را بررسيم و پی گيريم که اين رئيس منفعل با آن کارنامه ی تاريک، چگونه به خود پروا داده است که در تنگنای موجود دست به سوی مردم دراز کند و به ملت متوسل شود و از مردمان تقاضای حضور در صحنه ای کند که فقط هياهويی است برای هيچ. پس خطابم به سوی او است.

آقای خاتمی! ممکن است به روشنی بفرماييد، روايت تازه ی ملت از «مردمسالاری دينی و دموکراسی که به ايران اسلامی شأن و مرتبت تازه بخشيده است» چيست؟ شما در همين نيم جمله، از دين و اسلام نام برده ايد و به زعم خود خواسته ايد مردم را با موادی که در ذهنيت خودتان لانه دارد، رنگ کنيد. درحاليکه دقيقا بر عکس نظر شما، ملت ايران ديگر رنگ نميگيرند و فريب نمی خورند. آنان مدتهاست مصمم اند و در اين تلاش اند تا دين و مسلمانی را همچون گذشته ها در مسجد و پستوی خانه ملاقات کنند و آنرا کاملا از صحنه ی سياست دور سازند و از دامن دولتمداری برون اندازند. شما از کدامين شأن و مرتبت سخن ميگوييد؟ اگر شأن و مرتبتی هست مربوط به مبارزه ای است که اين ملت عليه استبداد فقيهان در پيش گرفته اند و برايش جايزه ی صلح نوبل ميگيرند. اين فراورده ها ميوه ی تلاش مردم است برضد حکومتی که شما يکی از چرخهای بی حرکت آن شده ايد.

تکثر گرايی در ثبت نام تعداد نامزدها و افزودن برشمار داوطلبان در نهايت چه سودی برای گزيننده و برگزيده دارد؟ تکثر و افزايش شمار نامزدها در محيطی که سرانجام کار را دوازده نفر از مريدان ولی فقيه رقم ميزنند، متضمن چه منافعی برای ملت است؟

شما از کدامين مجلس نشانی داده ايد که در رأس امور است؟ آيا چنين مجلسی در ايران به قول شما اسلامی، اصولا جا دارد و يا درکشورهای اروپائی است؟ اين مجلسی که شما از آن چنين ياد کرده ايد، همان مجلسی نيست که شريعتمداری مدير منتصب رهبر در مؤسسه ی کيهان آنرا گاودانی ناميد؟ مجلسی که يک سوم نمايندگانش به خاطر نطق در مجلس پرونده در دادگاه عدل اسلامی دارند و قوه ی قصابيه منتظر پايان دوره اش روزشماری ميکند تا آنان را به زندان افکند، در رأس چه نوع اموری جا گرفته است؟ آيا منظورتان همان مجلسی است که هرچه را تاکنون بافته و می بافد، شورای نگهبان فقها رشته کرده اند؟

آقای خاتمی! پنهان از ديد و باور شما نيست که مجلس ششم شورای اسلامی از همان ابتدای کار، به علت اندکی فضول بودن اعضا (البته به زعم فقيهان) و کمی پا از حريم رهبر بيرون نهادن کثيری از نمايندگانش، با تمام وجود از رأس امور سقوط کرد و در قعر و انتهای امور قرارگرفت و نمونه ی بارزش به خاک سپردن دو لايحه ی مهم دولت خود شما در مورد انتخابات و قدرت رياست جمهوری بود. اگر فکر ميکنيد ملت ايران اين واقعيت هولناک و درعين حال مضحک را فراموش کرده است، سخت در اشتباهيد. ملت ايران دريافته است، در برهه ی کنونی، منتخبش زمانی کارا ست و موقعی سخن و عملش مورد توجه است که در مقام ولايت ذوب شود. مردمان هموطن شما فهميده اند، آنچه را آنها می خواهند، ولی فقيه نمی پسندد؛ و آنچه را ولی فقيه می پسندد، تنفر آنان را بر می انگيزد. پس بدون آنکه باهم مشورتی کرده باشند، خرد جمعی به آنها دستور داده است که تجربه ی بيهوده ی گذشته را تکرار نکنند و خود را در دامچاله ای که حاکميت ولايت برای مشروعيت بخشيدن به نظام مستبد و فاقد وجاهت خود در پيش پايشان تعبيه ميکند نيندازند. ملت ايران بعد از يک ربع قرن شکيبائی و مبارزه ی آرام و ناآرام، و با مطالعه در سياست و اجتماع و مشاهده ی حکومتها در اين دهکده ی جهانی، مفهوم واژه ی مردمسالاری و دموکراسی را می شناسد و ميداند که مردمسالاری، پديده ای زمينی است و نوع دينی و غير دينی ندارد- دموکراسی، اسلامی و غير اسلامی نمی شناسد- استبداد در جامه ی دين، شقی ترين و بی رحمترين نوع استبداد است- به ياد دارد که نظام موجود پايه اش بر روی اعدام بيست و چند هزار هموطنش استوار شده است و... پس شما از کدام نهاد سخن ميگوييد و قدرت کدام افسونگر را به رخ اين ملت آگاه می کشيد؟ مطمئن باشيد که بازی با کلمات و لفاظی های بی جای شما و سود بردنتان از واژه های دهن پرکن مانند: «مظهر تکثر- اراده ی عمومی- اجماع- وحدت- جمهور و...» نه فريبی را سبب ميشود و نه مشروعيت از دست رفته ی شما رئيس دولت مفلوک و منفعل را باز ميگرداند و نه والوری برای نظام ايجاد ميکند.

آقای خاتمی لطفا بيدار شويد و بی فايده بر طبل تهی نکوبيد و در جنگل وحوش دم از قانون و مقررات نزنيد! در سرزمينی که هر نماينده ی مردم- هر دگر انديش- هر صاحب تفکر و هر فعال سياسی که در محفلی و مکانی سخن براند بلافاصله مورد حمله و ضرب و شتم صحابه و هواداران چماقدار مقام ولايت قرار گرفته و رهسپار بيمارستان ميشود؛ و هيچ کس به عنوان مسئول اين هجومها و توحشها معرفی و يا تحت تعقيب قرار نمی گيرد، دم زدن از قانون و مقررات عرض خود بردن است.

آقای خاتمی! فراموش نکنيد که به موقعيت ايران کنونی در منطقه و جهان همه واقفند و شما و همکارانتان هيچ نکته ای برای پنهان کاری نداريد. وزن اين موقعيت اگر در زير صفر نباشد، بی شک عددی چشمگير نيست. نظامی که شما را به عنوان رئيس جمهوری به مردم تحميل کرده است، ده ها بار به خاطر کارکرد استبدادی و تروريستی از جانب جوامع حقوق بشر بين المللی محکوم شده است و نتيجتا در جهان متمدن رسوا است. پس بر ابروی کور وسمه کشيدن خطاست

آقای خاتمی! شايد خنده دارترين بخش اطلاعيه ی شما همان جمله ای است که روزنامه ايران به عنوان سرلوحه برگزيده است: «رئيس جمهور شما در پاسداری از اجرای قانون انتخابات و دفاع از حقوق مردم ايستاده است» اين ادعا با توجه به مقدار قدرت و کارآيی و برش شما و نمود شجاعت و شهامتتان در شش سال و اندی رياست جمهوری، اگر مؤدبانه از واژه ی دروغ در موردش چشم بپوشيم، لاف و گزافی بيش نيست. شما از اجرای کدام قانون انتخابات سخن ميرانيد؟ همان قانونی که به دستور ولی فقيه توسط شورای نگهبان مأمور ولايت، زباله شد؟ با ادعايتان در برابر کدام حقوق مردم می ايستيد و در اين مدت شش سال کدام حق ملت را مطالبه کرده ايد؟ آقای خاتمی حقوق مردم را فراموش کنيد. فقط اعلام کنيد شما مهمترين و بالاترين قدرت انتخابی کشور! تاکنون کدام ايستادگی برای دريافت حق خود و کدام مقاومت برای رهيافت به موضع قانونی ی خويش را به ملت نشان داده ايد تا مردم گزافه ی جديدتان را پذيرا شوند؟

آقای خاتمی! مردمان در درون و برون ايران متوجه اين نکته های ی بديهی شده اند که هر نوع انتخابات در کشور ولايت فقيه، گونه ای انتصابات است که حاکمان هربار با صرف هزينه های کلان از خزانه ی کشور، تنها تأييدش را از ملت ميخواهند- حاکميت ايران را نهادهای انتصابی می چرخانند و نه بنيادهای انتخابی- زمام امور ايران دردست ولی فقيه و اصحاب اوست، نه رئيس جمهوری و مجلس شورا- حاکميت اسلامی در چنگ فقيهان تشنه ی قدرت و ثروت است، نه در اختيار ملت و نمايندگانش- مخلوط دين و دموکراسی معجون تلخی است که مسموميت جامعه را فراهم کرده است- مردمسالاری دينی چيزی جز تعبد خشک از قوانين اعماق تاريخ نيست.

اما شوخی و مزاح زيبای شما بخش پايانی در پاراگراف آخر است که ميگوييد:«رهبر معظم انقلاب برگزاری انتخابات باشکوه را از همه ملت طلب کرده اند...و الخ»

نگارنده برای همين روشنگری و اين ندائی که به ملت داده ايد، به شما شادباش ميگويد. زيرا «آفتاب آمد دليل آفتاب» اين درخواست رهبرمعظم! با آن همه محبوبيت که در ميان مردم دارد و با آنهمه نفوذ کلام که در اين چهارده سال نشان داده است! کافی است که مردمان را با ولع و شتاب بيشتری به پای صندوقهای رأی بکشاند!

آن يکی پرسيد اشتر را که هی از کجا می آيی ای فرخنده پی

گفت از حمام گرم کوی تو گفت خود پيداست از زانوی تو

آقای خاتمی مطمئن باشيد نمايشنامه ی کمدی ی اسفند ماه ۱۳۸۱ در اسفندماه امسال نيز بر پرده ی اجتماع ايران تکرار می شود؛ ترديد نکنيد.

کاليفرنيا دکتر محمد علی مهرآسا