جمعه ۲۸ آذر ۱۳۸۲ - ۱۹ دسامبر ۲۰۰۳ ۳

گفتگو با باقر پرهام، نويسنده و جامعه شناس

'رفراندوم يگانه راه حل مسأله ايران است'

 

"انتخابات در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی بی معناست. به همين دليل امروز همه احساس می کنيم که گرايش به تحريم و شرکت نکردن روز به روز بيشتر به انتخاب غالب مردم برای انتخابات مجلس هفتم تبديل می شود. يعنی انتخاب نکردن و رأی ندادن، چنانکه گفتم به نوعی رأی دادن تبديل شده است. معنای اين رأی دادن منفی به نظام اين است که نظام بايد تغيير کند تا رأی مردم به صورت مثبت منشأ اثر شود."

 

بی بی سی

 

·       آيا انتخابات در ايران به عنوان شکل و شيوه غالب مبارزه برای تحول و اصلاح مديريت سياسی جامعه به امری نهادينه، پايدار و جدی بدل شده است؟ يا به جد گرفته شدن انتحابات در دوم خرداد 76 و اسفند 78 و حتا خرداد 80 پديده ای گذرا بوده است؟

"اگر منظور از اين سوال و نهادينه شدن انتخابات اين باشد که آيا مردم ايران به ارزش آرای خود پی برده اند و آن را به عنوان يک حربه مبارزه در مسايل به قول شما مديريت سياسی جامعه بر روش های ديگری چون تروريسم و مبارزه مسلحانه چريکی و هر گونه عمل قهر آميز بنيادگرايانه ای از اين مقوله ترجيج می دهند پاسخ من مثبت است. مردم ما به محض آنکه احساس کنند که شرايط برای اظهار نظر آنان در مسايل سياسی آماده است، و اين اظهار نظر در شرايطی آزاد و بدون دخالت عوامل دولتی يا خارجی و مانند اينها صورت خواهد گرفت بی ترديد در انتخابات شرکت می کنند. "

"در چنين صورتی حتا اگر لازم باشد با دادن رأی سفيد يا منفی نظرشان را اعلام خواهند کرد به شرطی که بدانند در اعلام نتايج رأی گيری و خواندن آرايشان تقلب نخواهد شد. در خرداد 76 مردم چنين احساسی داشتند و به شم سياسی خود دريافتند که انتخابات آزاد خواهد بود. به همين دليل در آن شرکت کردند. ولی اگر احساس کنند که انتخابات آزاد نيست، يعنی امکان دارد در صورت دادن رأی سفيد مثلاً آرايشان خوانده نشود يا اگر احساس کنند که نتيجه انتخابات حتا اگر مانند مورد 76 به درستی اعلام شود نفس خود انتخابات بی نتيجه است، در اين صورت شرکت نمی کنند و رأی نمی دهند. رأی ندادن هم اما خودش نوعی رأی دادن است و مردم اين را در انتخابات شوراهای شهری نشان دادند. به نظر من در انتخابات دوره هفتم نيز نشان خواهند داد. پس ما با پديده مهمی رو به رو هستيم. پديده مهم اين است که مردم به ارزش رأی خود پی برده اند و آن را به صورت مثبت مثل رأی دادنشان به افراد مورد نظر در موردی که احساس می کنند انتخابات آزاد است، يا منفی مثل رأی ندادن و شرکت نکردن مانند زمستان 81 يا چنانکه تا حالا انتظار می رود در زمستان 82 در عمل نشان می دهند."

 

·       به نظر شما در انتخابات دوم خرداد 76 چه اندازه شور حاکم بود و چه اندازه شعور؟

"به نظر من هم شور بود و هم شعور. منتها شعورش به صورت سلبی بود و شورش به صورت ايجابی. يعنی چه؟ يعنی اينکه مردم در ضمير خود شايد فکر آن را هم کرده بودند که حتا اگر نتيجه آرای آنان و انتخاب فرد يا افراد مورد نظر به تغييری نيانجامد، دست کم اين آخرين امتحان را هم بکنند و آخرين فرصت را به نظام برای تغيير و اصلاح بدهند. امروز اگر می بينيم که مردم تقريباً يکپارچه می گويند اين رژيم اصلاح ناپذير است، يا اگر می گويند نظام مذهبی بی فايده است و دين و دولت بايد از هم جدا باشند، اينها به نظر من تبلور ايجابی همان شعور سلبی در ناخودآگاه ديروزشان است."

 

·       برخی اصلاح طلبان مذهبی و طرفداران چپ و راست آنها در داخل و خارج از کشور انتخابات را تنها راه تغيير و اصلاح امور می دانند. در مقابل برخی از مخالفان جمهوری اسلامی را عقيده بر آن است که انتخابات در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی راه به جايی نمی برد و حاکميت اسلامی اصلاح پذير نيست. با توجه به آن که همگان از ضرورت تحول سياسی در ايران سخن می گويند آيا انتخابات را شيوه ای کارآمد، موثر و درست برای تحول می دانيد؟ اگر انتخابات در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی و با شرايط کنونی راهی کارآمد و درست نيست پس راه کارآمد و درست کدام است؟ چه شيوه ای را پيشنهاد می کنيد؟ آيا جز اشکال کلاسيک انقلاب و کودتا که هر دو در ايران معاصر امتحان خود را پس داده اند، اشکال ديگری می تواند برای تحول در ايران پيشنهاد شود؟

"انتخابات در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی بی معناست. به همين دليل امروز همه احساس می کنيم که گرايش به تحريم و شرکت نکردن روز به روز بيشتر به انتخاب غالب مردم برای انتخابات مجلس هفتم تبديل می شود. يعنی انتخاب نکردن و رأی ندادن، چنانکه گفتم به نوعی رأی دادن تبديل شده است. معنای اين رأی دادن منفی به نظام اين است که نظام بايد تغيير کند تا رأی مردم به صورت مثبت منشأ اثر شود."

"راه کارآمد و درست برای خروج از بن بست فعلی به نظر من رفراندوم است. رفراندوم يگانه راه دمکراتيک و مسالمت آميز برای حل مسأله ايران است. بايد رفراندومی خارج از چارچوب نظام و قانون اساسی آن و زير نظارت مراجع بين المللی صورت گيرد تا مردم نظرشان را نسبت به ادامه يا برچيده شدن نظام فعلی بگويند. و در صورت علاقه به برچيده شدن نظام فعلی نوع نظام آينده را هم تعيين کنند. نظام آينده به گونه ای که همه گرايش های سياسی ايران را راضی کند و هيچ قشری احساس نکند که حق تعيين سرنوشت از آن سلب شده است به نظر من در دو شکل خلاصه می شود. جمهوری و پادشاهی مشروطه. مجلس موسسان بايد تدوين يک قانون اساسی جديد برای هر يک از اين دو نظام را در صورتی که مردم به آنها رأی دادند به عهده بگيرد."