در انتظار یک معجزه
"جبهه مشارکت"
و انتخابات مجلس هفتم
با نزدیک شدن انتخابات مجاس هفتم بحث و گفتگو
درباره شرکت یا تحریم این گزینش روز بروز گرمتر میشود. گذشته از تحریم کنندگان
حرفه ای که روی سخن با آنها نیست، برای بیشترین دیگرانی که دراینباره اظهار نظر میکنند
تنها سخن برسر یک تصمیم است: شرکت درانتخابات یا تحریم آن. مشکل اینها در آنجا
نهفته است که اینبار نیزرفتار مردم از پیش پاک سنجیدنی نیست و "رهنمود“هاییکه
داده میشود براستی تیری به تاریکی است. چنانچه داستان این ماجرا به اینجا پایان
مییافت باکی نبود؛ تاکنون تیرهایی فراوان به تاریکی پرتاب شده و دنیای ما هنوز هم
زیرو رو نشده است. ولی هرگاه معجزه ای رخ ندهد و در تاریکی تیری به هدف نخورد کاسه
کوزه ها سر مردم شکسته میشود که آنها "به خطا" رفته اند و یا
"خودزنی" کرده اند ( تو بخوان که، نادانند).
در این شرایط "قحط وفا" براستی که
همه نگرانند و هراسناک از دور ماندن مردم از انتخابات. حاکمیت نگرانست، زیرا با در
نظر گرفتن فشارهای کنونی بین المللی، عدم مشروعیتش بیشتر نمایان میشود. اصلاح
طلبان حکومتی نگرانند، از آنجاییکه مردم به ناتوانی و درماندگی آنها در پیشبرد
اصلاحات از درون نظام اسلامی حاکم پی برده اند و اپوزیسیون داخل و خارج(غیر خودی) نگرانند،
زیرا که برنامه ای برای برونرفت از این "بن بست" ندارد و دستبالا
میتواند در سایه اصلاح طلبان حکومتی گام بردارد. براستی که در برش کنونی باید یک
نابینای سیاسی بود تا درنیافت که
هر دگرگونی محسوس تنها برپايه جنبش مردم بدست ميايد، آنهم مردم نه همچون
سیاهی لشگر رای دهنده!
در این میان جایگاه اصلاح طلبان
حکومتی و در راسشان "جبهه مشارکت" ازهمه تباه تر است. درماندگی اسفناک
این "جبهه" در "بیانیه راهبردی پنجمین کنگره جبهه مشارکت
اسلامی" آشکارا دیدنی و دریافتنیست. از سویی
از مردم پوزش میخواهد که:
اين
فراكسيون از همه راههاي ممكن بهره جست تا بتواند شوراي نگهبان و ساير اركان نظام
را متقاعد نمايد كه مصوبات مجلس ششم به عنوان بيان خواستهها و مطالبات ملي به
تأييد برسد و به مرحله اجرا در آيد. متأسفانه در اين زمينه همسو كردن نهادهاي
غيرانتخابي در تمكين به رأي مردم و همراهي با مطالبات متجلي شده ملت در
مصوبات مجلس چندان نتيجه بخش نبوده است. از اين بابت از ملت بزرگوار كه به اين
تلاشها اميد بسته بودهاند پوزش می خواهيم.
و
از سوی دیگر:
ما بر اين باوريم كه چنانچه انتخابات آزاد و عادلانه برگزار
گردد و مردم آزادانه بتوانند نامزدهاي مطلوب خود را بيابند، مجلس هفتم نيز ادامه
قدرتمندتر و راسختر اقدامهاي اصلاحي مجلس ششم خواهد بود.
نخست، آیا نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که پس از انقلاب اسلامی در ایران
هیچگاه "انتخابات آزاد و عادلانه" برگزار نشده است؟ آیا گزینش بین سلطنت
و یا جمهوری اسلامی، که حتی هواخواهان آن نیز نمیدانستند چگونه سامانیست، گزینشی
آزاد و عادلانه بود که درآن شرایط پر شور و غیر سیاسی، مردم را در برابرش گزاردند؟ مگر "امام (ره)" نبود که در برابر پیشنهاد "جمهوری
دمکراتیک اسلامی" مهدی بازرگان گفت:"جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر، نه
یک کلمه بیشتر". پس از آن گزینش هم بمردم هیچگاه اجازه داده نشد تا
"نامزدهای مطلوب خود را بیابند". آیا نامزدی عزت الله سحابی را در برابر نامزدهای "خودی" ناطق نوری و
محمد خاتمی پذیرفته شد؟
وانگهی آقایان نیک میدانند که حتی انتخابات آزاد آنها هم
برگزار نخواهد شد:
متأسفانه زمينهسازيهايي كه در جناح مقابل مشاهده ميشود، به ويژه
رفتارهاي غيرقانوني و اعمال تضييقات و پروندهسازيهايي كه براي اعمال نظر و رد
صلاحيت گسترده نامزدهاي اصلاح طلب صورت ميپذيرد و بهرهبرداريهاي جناحي كه از
هم اكنون از نهادهاي اجماعي و عمومي و مؤسسات عمومي و عامالمنفعه براي جريان سازي
و تأمين هزينههاي انتخاباتي و تقويت جريان سياسي مقابل اصلاحات ميشود، اين
نگراني وجود دارد كه زمينههاي مشاركت ملي فراهم نگردد.
از اینرو این پندار بی زمینه ای بیش
نیست که:
"چنانچه انتخابات آزاد و عادلانه
برگزار گردد... ، مجلس هفتم نيز ادامه قدرتمندتر و
راسختر اقدامهای اصلاحی مجلس ششم خواهد بود."
گویی مجلس ششم، جز چند نماینده انگشت شمار، بسیار "قدرتمند" و
"راسخ" بود که مجلس هفتم بتواند از آن پیشتر برود. تنها باری که مجلس
ششم پایداری نشان داد همانا پشتیبانی از لقمانیان، نماینده همدان بود و بس. مجلس
ششم هرگز نخواست از "تجربه لقمانیان" و پایداری بویژه دانشجویان در
برابر حکم اعدام آغاجری بیاموزد که "رهبر" هم میتواند در برابر ایستادگی
نمایندگان و دانشجویان پس بنشیند. از اینرو "این فراکسیون" درست همه
توانهای خود را بکار نگرفت و پیکارجویانه رفتار نکرد. "این فراکسیون" به
دینسالاران بسیار نزدیکتر از آن بود وهست تا نداند که آنچه برای "شورای نگهبان و ساير اركان
نظام" مطرح میباشد
تنها و تنها قدرت است
و نه "اعتقاد" به "تمکین به رای
مردم". جناح راست هرگز پنهان نکرده است که نمیخواهد به رای مردم تمکین کند.
لذا پاک روشنست که در شرایط کنونی تنها با نیروی بیمیانجی مردم میتوان او را به
تمکین واداشت. ولی برای چنین پنداشتی "جبهه مشارکت" هیچ
"تصوری" ندارد:
در شرايط موجود كشور و با
توجه به زير ساختارهاي فرهنگي و ملي هيچ جايگزين قدرتمندي را براي نظام جمهوري
اسلامي به گونهاي كه حاوي آرمانهاي انقلاب اسلامي و بنيانگذار فقيد آن باشد، نميتوان
تصور كرد.
بدینگونه
در آغاز، نبود یک "تصور جایگزین"، نهاده میشود بی اینکه رابطه "آرمانهای انقلاب" با
امروز روشن گردد. گویی نمیتوان هیچ رابطه منطقی و تاریخی میان انقلاب و آرمانهایش
با " شرایط موجود" نشانداد. آنچه وجود دارد تنها "فاصله هایی"
میان "برخی بینش ها و روش های" امروزیست :
البته ميان برخي بينشها و
روشها كه امروز به نام جمهوری اسلامي اعمال میشود با آن جمهوری اسلامی كه مورد
نظر امام خمينی (ره) و مورد اقبال بخشهای گوناگون ملت ايران بود فاصلههائی روشن
وجود دارد. اصلاحات آمده است تا از اين فاصلهها بكاهد و امور را آنگونه سامان
دهد كه حقيقت جمهوری اسلامي كه جمهور آن آحاد ملت ايران و همه ايرانيان و اسلام آن
منبعث از قرائت رحمانی از آيينالهی اسلام است نمايان شود. جمهوری اسلامی كه بر
اساس آرای ملت و سازوكارهای مردمسالارانه معنا میيابد.
کاستن
از"فاصله های" میان آرمانهای بگل نشسته انقلاب و حاکمیت مافیای زر و زور و تزویر، این نیز از آن
رویاهاییست که از درون سر به بن بست رسیدگان میتراود. "حقیقت جمهوری
اسلامی" همین است که روزانه هچون برایندی از کنش و واکنش جناحها و ارکان
گوناگون جمهوری اسلامی پدیدار گشته و اعمال میشود، که در آن نباید سهم اصلاح طلبان
حکومتی (بویژه خود محمد خاتمی) را هم نادیده گرفت.
برای
توجیه درخواست از مردم به شرکت در انتخابات به استدلالی پناه برده میشود که بسیار
میلنگد:
اگر علت شكل گيري جنبش اصلاحات حضور
اقشار مختلف مردم به عنوان حاملان اصلي تفكر اصلاحطلبي در پاي صندوقهاي رأي و در
خرداد 76 بود، بقاي اين جنبش نيز در گروي چيزي جز حضور مردم حامي تفكر اصلاحطلبي
در پاي صندوقهاي رأي نيست. از اين روي نخبگان، روشنفكران و اصلاحطلبان بايد
بكوشند كه شرايط را به سمتي سوق دهند كه زمينه و انگيزههاي لازم براي حضور و
مشاركت مردم حامي اصلاحات در پاي صندوقهاي رأي فراهم آيد.
اگر"حضور
اقشار مختلف مردم ... در پای صندوق های رای" علت "شکل گیری جنبش
اصلاحات" بود، پس علت "حضور اقشار مردم" چه بود؟ در این استدلال
"جبهه مشارکت" و دیگر گروه های همجنس دو گره بنیادی نهفته است. نخست
اینکه ازجنبشی سخن رانده میشود که هستیش تنها "درپای صندوق های رای"
تعریف میگردد. روشنست که چنین جنبشی پس از هر گزینش تا گزینش دیگر خانه نشین گشته
و تنها در درون سر اصلاح طلبان ذخیره میشود و برون از پندارهای دست و پا شکسته آنها
هستی ندارد؛ و از نهم اسفند که میان آن پندارها و واقعیت اجتماعی گسستگی چنان روشن
نمایان گشته است، دست بدامان "نخبگان و ..." برده میشود که دیگربار با
کوششی رازآمیخته "جنبش و مشارکت مردم" را به "حضور" بطلبند و
"در پای صندوق های رای فراهم" آورند. براستی که نمیتوان از این
بهتر"پیوند" یکسویه، بیمارگونه و مختل اصلاح طلبان حکومتی را با مردم
نمایان کرد. "جنبش" اصلاح طلبان حکومتی و "بقای" آن براستی که
جز فراخواندن و آوردن مردم همچون یک سیاهی لشگر رای بده به "پای صندوقهای
رای" معنی دیگری ندارد.
دوم اینکه چون "جنبش" تنها "حضور مردم در پای صندوق های
رای" است و بس، جای شگفت نیست که آنها همواره کوشیده اند هر تکان مردمی را که
بوی جنبش دیگری میدهد، نخست آرام کرده و بخوابانند و سپس چنانچه آرام نشد ناگزیر به
لب تیغ انحصارگران قدرت و خشونت واگذارند که مبادا نظام جمهوری اسلامی به خطر افتد.
آیا میان "جبهه مشارکت" و آن سازمانیکه با سربلندی و شجاعت برنامه اش را
به مردم ارائه میکند تا انتخابش نمایند و در اجرای برنامه اش، مشارکت پویا و راستین
داشته باشند، فاصله زیادی نیست؟
در ادامه
"استدلال" اینکه چرا باید در گزینش آینده "شرکت فعال" داشت
آورده میشود:
پاسخ به اين سؤال كه چرا بايد در انتخابات شركت فعال كرد در
اين نهفته است كه پيش برد اصلاحات در ايران جز از طريق مشاركت عمومي و حضور در
انتخابات و به اعتبار آراي ريخته شده به صندوقها امكان پذير نخواهد بود.
درست است که" جز از طریق مشارکت
عمومی" همانجوری که آشکارا دیده میشود کاری نمیتوان کرد، ولی باز این اصلاح
طلبان حکومتی هستند که"مشارکت" را به "حضور در انتخابات"
فرومیکاهند. روشن است که در اینزمینه باید مایه گذاشت و از همکاری سنجیده و
بیمیانجی مردم نترسید. اینست که بمردم امید میدهد و اعتماد میافریند! آنگاه دیگر
نیازی به ترساندن مردم از مترسک "استبداد داخلی" و دریوزگی رای برای
"اصلاحات" نخواهد بود:
نتيجة قطعي مرگ اصلاحات در ايران يا استبداد داخلي و يا سرسپردگي به
بيگانگان است. از آنجا كه ملت ايـران به طور تاريخي از اين دو وضعيت رنجهاي
بسيـار كشيده است، لذا با فاصله گرفتن از اصـلاحات، سرنوشتي جز دگرگونيهاي خشونتآميز
و از هم پاشيدگي ساختارهاي سياسي و اجتماعي و بحرانهاي شديد در انتظار ايران
نخواهد بود. از اين رو معناي اصلي شركت در انتخابات، تداوم اصلاحات در ايران است.
گویی استبداد کنونی"داخل ایران" چشم پوشیدنیست و
آنچه که بر قربانیان "قتلهای زنجیره ای"، زندانیان سیاسی و جز آنها روا
میشود، استبداد نیست و یا " ساختار سیاسی و اجتماعی" کنونی چنان است، که
تنها "تداوم اصلاحات" میتواند از "بحرانهای شدید" پیشگیری
نماید. براستی که اصلاح طلبان خودی، دریافتی دیگر از واقعیت سیاسی و اجتماعی ایران
دارند تا کسانیکه از طرف آدمربایان "دستگاههای موازی" ربوده شده و پس از
ماه ها شکنجه و آزار در زندانهای بینام و
نشان، به "دادگاه انقلاب" سپرده میشوند.
درحالیکه
"جبهه مشارکت" مردم را از "دگرگونیهای خشونت آمیز" میترساند،
بجای پیکار مصمم با اقتدارگرایان، طبق سیاست چندساله خود، به آنها اندرز میدهد و
میخواهد آنها را متقاعد بکند که برای مشارکت مردم در انتخابات و از آنجا برای بالا
بردن مشروعیت خودشان هم که شده "نشان دهند" که آرای مردم را میپذیرند :
اكثريت مردم وقتي احساس كنند كه رأي آنان در عمل به منزله
زينتي براي بالا بردن مشروعيت بخشي از حاكميت است كه روز به روز بيشتر از افكار و
خواستههاي عمومي فاصله ميگيرد و در حالي كه سنگ و مطالبات آنان را بر سينه ميكوبد،
مايل است امور كشور را تنها با نظر و روش عده محدودي كه سليقه و نظر خود را عين اسلام
و انقلاب ميدانند، اداره كند، تمايلي به مشاركت فعال در انتخابات نشان نميدهند.
بر اين اساس همه اجزاي حاكميت خصوصاً بخشهايي كه با رأي مستقيم مردم تعيين نميشوند
و به گونهاي انتصابي قدرت و اختيارات را با خود دارند، بايد نشان دهند كه آمادگي
اصلاح پذيري و همسويي با رأي مردم را دارند. در اين صورت است كه مردم تصميم ميگيرند
در انتخابات مشاركت فعال داشته باشند.
در این تکه همه بینش و روش ورشکسته اصلاح طلبان حکومتی دیده میشود. آن
جاییکه باید برای آوردن مردم به "پای صندوق های رای" تدبیر، چاره جویی و
پیکار کنند و از این راه اعتماد آنها را بدست آورند، از کسانیکه " با رای
مستقیم مردم تعیین نمیشوند" میخواهند که نرمش نشان بدهند تا "مردم در
انتخابات مشارکت" کنند و هرجا که به سیاهی لشگر نیاز دارند به مردم روی
میاورند که "مشارکت" کنید وگرنه دمار از روزگارتان در خواهند آورد. بدین
ترتیب "مشارکت" چه خود بداند و بخواهد یا نه، خدمت پر بهایی به
اقتدارگرایان میکند، مردم را تا آنجا که در توان دارد آرام کرده و از صحنه سیاست
دور نگه میدارد. ولی مردم چندیست که سخت ناکارایی این روش و نصیحتهای آنها را آزموده
اند و نمیخواهند با چنین سیاستی همراهی
بکنند. نگرانی اصلاح طلبان حکومتی نیز درست از اینست که مردم دیگر نمیخواهند آرا ی
خود را در اختیار آنها بگذارند؛ "وعده به سر خرمن میدهند" گرچه خود نیک
میدانند که که ازین "زمینه" باری بر نخواهند داشت:
پيش شرط فراهم آمدن چنين
زمينهاي، برطرف شدن موانع از مسير تحقق برنامهها و تعهداتي است كه منتخبان ملت
اعم از رئيس جمهور و نمايندگان مجلس در هنگام انتخاب شدن به مردم وعده دادهاند،
وعدههايي كه متضمن نهادينه شدن حق تعيين سرنوشت مردم توسط خود آنان در انتخابات
آزاد است، بدون محدوديتهايي كه تحت عنوان نظارت استصوابي اعمال ميشود. حق آزادي
بيان و داشتن مطبوعات آزاد و مستقل، حق نظارت مردمي بر همه اجزا و اركان حاكميت،
حق آزادي فعاليتهاي سياسي در قالب احزاب و گروههاي قانوني، برطرف شدن انحصارها
در همه زمينهها اعم از سياست و اقتصاد و فرهنگ و شفاف شدن و پاسخگو بودن همه بخشهاي
حاكميت از جمله اين حقوق و وعدههاست.
این "پیش شرط " چنانکه تا کنون آزموده شده
است فراهم نخواهد آمد. برای پدید آوردن آن باید اصلاح طلبان حکومتی از سیاست
مردمگریز خود دست برمیداشتند، کاری که
اکنون دیگر دیر شده است و سخنی هم از آن در میان نیست:
در آستانه برگزاري انتخابات
مجلس هفتم، جبهه مشاركت ايران اسلامي تمام امكانات و سرمايه خود را جهت رفع موانع
مشاركت مردم در انتخابات به كار خواهد گرفت و تلاش خواهد كرد تا به سهم خود زمينه
برگزاري يك انتخابات پرشور را فراهم آورد اما همان گونه كه قبلاً نيز گفته شد
تحقق اين امر مستلزم بروز عزم همه اركان حاكميت به نسبت اختيارات و سهمشان از
قدرت براي بر طرف كردن نگرانيها و نااميديهاي عمومي در انجام انتخابات آزاد
رقابتي و تأثيرگذار كردن آراء مردم است.
در اینجا هم روشن نیست که "رفع موانع مشارکت
مردم" چگونه خواهد بود. کسی مردم را از رفتن پای صندوق رای "منع"
نکرده است جز کردار خود " اصلاح طلبان" که تنها راه نجاتشان را در لزوم"
بروز عزم همه ارکان حکومتی" میبینند.
مردم در گزینشهای پیش از نهم اسفند گسترده
ترین "شرکت" را کردند وگمان نمیرود که بار دیگر گزینشی بدان گستردگی
پدید آید. "اصلاح طلبان" با آن پشتوانه مردمی چه از پیش بردند که اکنون در انتظار پیشبرد کاری با پشتوانه کمتری
بود. براین پایه دورماندن مردم از انتخابات را نمیتوان در نومیدی آنها از دگرگونی
اوضاع رویهمرفته دانست بلکه نومیدی مردم از آنست که از دستان این چهره های
"اصلاح طلب" کاری بر آید. نومیدی مردم را باید نشانی از آگاهی آنها به
این دانست که برپایه این "نظام" کاری از پیش نمیرود. از اینجاست که تازه
مایه های یک دگرگونی در "نظام" حاکم پدید میاید که امید است
"تحمیلی" و " مسالمت آمیز" باشد. کلید گشاینده گره های کنونی،
نیروی بسامان مردم در خیابان است و نه در سیاست ترساندن مردم از یکسو و گدایی
التفات از اقتدارگرایان از دگر سو.
کمال ارس
11.12.2003