" تحريم انتخابات "
عمل آگاهانه منطبق بر حقوق بشر
و امتناع از تسليم
" تحريم انتخابات "مخالفت
مردم با اقتدارگرايان دينی و حاکميت فقها، بيان تقاضای عمومی برای گسترش آزادی و
دموکراسی ، نشانه گسست از سنتها وانعکاس اين حقيقت است که سعادت و خوشبختی فقط در
جامعه ای محقق خواهد شد که آحاد آن بدور از اجبار و هراس از آزاديهای مدنی و
انسانی برخوردارند
دريادل توانا
۲۳/۹/۱۳۸۲
hasantavana@yahoo.com
سئوال اساسی ،که ذهن افراد جامعه را به خود مشغول
ساخته است و با نزديک شدن به زمان برگزاری انتخابات هفتم مجلس شورای اسلامی بيش از
پيش شنيده می شود اين است که: چگونه می توان برموانع موجود بر سرراه گسترش آزادی،
استقرار دموکراسی و ارتقاء سطح حقوق بشر در ايران غلبه نمود؟؟
آيا با شرکت در انتخابات و اعلام نظر در صندوق
رای، امکان حل مسالمت آميز مسئله در چارچوب نظام حقوقی -سياسی موجود وجود دارد؟
چرا اصلاح طلبان حکومتی عليرغم حمايت گسترده مردم
وبدست گرفتن قوای مجريه و مقننه نتوانستند حداقل تغييرات را عملی سازند؟
توانائی و امکانات نظام ولائی و نهادهای انتصابی
کدامست که می توانند با نقض مستمر و گسترده حقوق شهروندان ،آزادی انديشه و بيان را
سرکوب و از انجام اصلاحات سياسی - اجتماعی که مردم با رای خود خواستار انجام آن
شده بودند جلوگيری نمايند؟ يا با "استفاده ابزاری از دين " به طرق مختلف
آزادی و اراده مستقل مردم را به انقياد کشند؟؟؟
بی ترديد اين تناقص يعنی ناتوانی اصلاح طلبان
حکومتی و قدرت وتوانائی نهادهای انتصابی ريشه در ساختار حقوقی -سياسی نظام ولائی
دارد
بررسی و دقت در رخدادها ،نشان می دهد که :
- تمايل اصلاح طلبان حکومتی به درآميختن با قدرت و
حتی احساس يگانگی با آن
- توهم خوش بينانه به اينکه هميشه رای مردم با
انهاست
- اصرار به حفظ ائتلاف دوم خرداد به منظور استفاده
از پتانسيل دموکراتيک قانون اساسی حاکم در پيشبرد اصلاحات
- بی توجهی به نقش نيروهای جمهوری خواه و دموکرات
خارج از قدرت حاکم در سازماندهی پويش های اجتماعی و مردمی
- عدم توجه به نقش مردم ونيروی سازمان يافته مردمی
در اعمال فشار به تماميت خواهان و ارتقاء دموکراسی
- عقب نشينی تدريجی و مستمر با ايده حفظ نظام
سياسی و رفع تهديد خارجی
اگرچه بعنوان ضعف های جدی و اساسی در پروسه تحولات
، کيفيت ائتلاف دوم خرداد و عملکرد جرياناتی که هدايت آنرا در دست داشتند واقعيتی
انکار ناپذير محسوب ميگردند اما ناکامی و شکست آنان در پيشبرد اصلاحات و تحقق
شعارها و برنامه های اصلاحی صرفا محصول ضعف ها و سياست های اشتباه يا عدم شجاعت
رهبران اين جريان نبوده است بلکه نشانه بن بست نظام حقوقی - سياسی و تناقص های
موجود در آن است . به بيانی ديگر بايد تناقص اساسی و آشکار موجود يعنی - ناتوانی
اصلاح طلبان دوم خردادی و قدرت و توانائی نهادهای انتصابی - را در ساختار حقوقی
سياسی نظام ولائی حاکم جستجو نمود همان ابهامات و تناقصاتی که شکست اصلاح طلبی
درون قدرت را قطعی ساخت و منجر به آن گرديد که جبهه دوم خرداد کارائی خود را از
دست بدهد در معرض فروپاشی قرار گيرد تا جائيکه جريانات و گرايش های جبهه دوم خرداد
در راستای علائق و منافع ، رفتارهای متفاوتی عليرغم توافقات به عمل آمده نشان
دادند . گرايش راست با تمايلات سنتی مثل مجمع روحانيون مبارز برای بقا در قدرت و
حفظ نظام با طرح شعار برتری استبداد داخلی بر سلطه خارجی ، همبستگی و پيوند با
اقتدار طلبان را منطبق بر منافع و علائق خويش تشخيص دادند
گرايش های ميانه ،فرصت طلبانه و رذيلانه به انتظار
وزش باد و تشخيص کفه سنگين ترازوی قدرت ،ضمن مخالفت با تعميق اصلاحات ، سياست صبر
و انتظار را پيشه کردند اماجناح چپ ، با تمايل به تحولات عميق و راديکال ، بدنبال
شکل بخشيدن به ائتلافی نوين با مجموعه نيروهائی است که تا به حال غير خودی بحساب
می آمدند . اين گرايش با تاکيد بر ضرورت عقلانيت سياسی و آگاهی از وجهه اجتماعی و
سياسی نيروهائی که تاکنون از قدرت اسلامی حاکم دور بوده اند خروج از قدرت و تشکيل
جبهه دموکراسی خواهان را هدف خويش اعلام کرد (۱)
دفتر تحکيم وحدت به عنوان مهمترين تشکل دانشجوئی
پيش از همه از ائتلاف دوم خرداد فاصله گرفت تا پايان و شکست اصلاح طلبی در قدرت را
صريحا اعلام کند .
مجموعه اين روند ها نشان می دهد که از منظر سياسی
اجتماعی جامعه ايران در نقطه عطفی بسر می برد که مشخصه بارز آن ، تحرک جنبش های
اعتراضی اجتماعی در راستای تحولات راديکال و تغيير آرايش نيروها بر مبنای استراتژی
و برنامه است دراين شرايط جمهوری خواهان و دموکراسی طلبان سکولار ، که همواره ،
بصورتی قاطع به نقص حقوق انسانی و شهروندی ، تبعيض و خشونت عليه زنان ، سرکوب
آزاديهای مدنی و..... توسط نظام ولائی مخالفت کرده اند و از شايستگی و استحقاق
مردم ايران در دستيابی به آزاديهای دموکراتيک ، رفاه ، سعادت و نيکبختی حمايت بعمل
آورده اند آيا می توانند مردم ايران را به تکرار اقدامی در چارچوب نظام ولائی (
شرکت در انتخابات) دعوت نمايند که بارها آزموده اند و بی اثر بودن آن مشخص و محرز
می باشد؟؟؟ آنهم در زمانی که نيروی عظيم مردم ايران از اصلاح طلبان درون حکومت
سرخورده و مايوس شده اند در نهايت بی اعتمادی به تماميت خواهان دينی چشم اميد به
نيروهائی دوخته اند که تا کنون از نظام ولائی دور بوده و غير خودی به حساب می
آمدند. وجهه اجتماعی و سياسی اين نيروها نزد مردم دقيقا از اين منظر است که در
حاکميت نبوده اند.
دغدغه مردم ايران غلبه و تفوق بر افتدارگرايان است
که با استفاده ازالگوها و فرهنگ تحريف شده سعی می کنند استبداد حاکم را حفظ نمايند
اين تفکر به روحانيون امکان می دهد با استفاده ابزاری از دين ،هاله قداستی با توسل
به خرافات و سنت های تحريف شده به گرداگرد خود بسازند خود را به عنوان نمايندگان
خدا و دارای مشروعيت الهی به مردم تحميل کنند و از اينطريق حق نظارت وسيع بر
نهادهای اجتماعی برای خويش قائل شوند مخالفين و منتقدين خود را "مفسد فی
الارض " و " محارب با خدا" معرفی کرده و آشکارا ضمن تحقير مردم و
نهادهای انتخابی ، صريحا در برابر خواست و اراده آگاهانه عمومی ، از "
برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه" ممانعت بعمل آورند.بعلاوه فساد فراگير
مقامات دولتی و ناکارآمدی دستگاهها و نهادها ، بطور بی سابقه ای افزايش يافته است
فساد، فحشا و گسترش اعتياد به مواد مخدر در کنار مشکلات فرساينده اقتصادی ، نه
تنها تحمل را از مردم سلب کرده است بلکه کانون خانواده ها را در معرض فروپاشی قرار
داده است . فرصت های برابر برای اشتغال و تامين زندگی وجود ندارد وزمينه های عمومی
برای امنيت شغلی و اجتماعی از ميان رفته است . اين دسته از مسائل که بصورتی گذرا
به آن اشاره گرديد از مولفه هائی هستند که منجر به تعميق شکاف دولت - ملت و تقسيم
جامعه به دوقطب حاکم - محکوم شده است .
بنا براين مخالفت مردم با اقتدارگرايان دينی و
حاکميت فقها، بيان تقاضای عمومی برای گسترش آزادی و دموکراسی ، نشانه گسست از سنت
ها و انعکاس اين تفکر است که سعادت و خوشبختی فقط در جامعه ای محقق خواهد شد که
آحاد آن جامعه بدور از اجبار و هراس ، آز آزادی های مدنی وانسانی برخوردار باشند .
امری که ساختارهای حقوقی اسلامی حاکم ، مانع اصلی تحقق آن است
مجموعه اين روندها ،بخش مهمی از مردم ايران را به
پذيرش راهکار "تحريم انتخابات " ترغيب نموده که منطبق بر حقوق بشر و
انديشه و عمل آگاهانه است . مضمون محوری اين رويکرد مخالفت قاطعانه با اقتدارو
استبداد دينی ، دفاع و حمايت ازدموکراسی و برگزاری" انتخابات آزادو
عادلانه" و اصل" آزادی انتخاب" می باشد ." تحريم
انتخابات" نه تنها انفعال نيست بلکه امتناع از تسليم در مقابل ارعاب و تهديد
نظام ولائی است بيان صريح اين حقيقت است که" زمان انقياد و سرکوب مطالبات به
حق مردم و تحديد آزاديهای اجتماعی و سياسی توسط اقليتی غير انتخابی بسر آمده
است". چشم بستن بر اين واقعيات ، پيروزی و برقراری دموکراسی را به رويای دست
نيافتنی تبديل می سازد.
جمهوری خواهان سکولارضمن پرهيز از نگرش سنتی ، با
ارائه برنامه جديد و راديکال به منظور تغيير وضع موجودمی توانند ائتلاف نوينی را
سازماندهی نمايند که مبتنی بر دموکراسی ، حقوق بشر و پلوراليسم سياسی باشد . اين
ائتلاف با دفاع از تنش زدائی در روابط بين المللی و اعلام پايان دشمنی و خصومت با
همه کشورها و دول جهان می تواند در راستای همکاری جهانی در ترويج و بسط دموکراسی
قدرت و وسعت بيشتری بگيرد و متولی جنبش دموکراسی در ايران گردد بر اين اساس
-همه نيروهائی که اهميت منافع ملی را درک می کنند
ودگرگونی بنيادين قدرت سياسی با سمت گيری دموکراتيک و لغو تفويض تمامی قدرت به يک
فرد با هرنامی را می پذيرند
- آزادی و دموکراسی را به عنوان رويکرد اجتماعی می
پذيرند
- به خردورزی و مشارکت عمومی برای هدايت و مشروعيت
نهادهای اجرائی تمکين ميکنند
- به رای و نظر آحاد جامعه ارج می نهند
- و حاضرند بپذيرند که فارغ از انگيزه های
ايدئولوژيک و دينی برای تحقق مردمسالاری و تغيير ساختار حقوقی -سياسی حاکم بر
بنيان حاکميت مردم تلاش کنند
می توانند در اين ائتلاف دموکراتيک نوين حضور فعال
داشته باشند
دستيابی به اهداف ، ضرورت تشکيل اين اتحاد را
الزامی کرده است انعطاف پذيری ، هوشمندی و درايت نخبگان تحقق آنرا ميسر می سازد
چراکه افراد اجتماع ايران آماده پذيرش انديشه و رويکرد جديدی است که بر خلاف
تماميت خواهان و اقتداگرايان دينی به رای و نظر مردم متکی باشد و آزادی را با همه
الزاماتش وسعت بخشد اين ائتلاف ضمن افزايش اميد ، اعتماد عمومی را جلب و در بدنه
اجتماع تحرک توام با نشاط ايجاد خواهد کرد .
درک اين حقيقت که " بومی بودن دموکراسی
منافاتی در انطباق جنبش دموکراسی ملی با روندهای جهانی ندارد" ايجاب می کند
ائتلاف ملی برای دموکراسی در مبارزه جهان مدرن با تروريسم و ممانعت از توليد
وتکثير سلاحهای هسته ای همگام و همصدا شود . همانگونه که دموکراسی جهانی و نهادهای
بين المللی از تحولات دموکراتيک ملی حمايت می کنند برای ارتقاء سطح حقوق بشر و
پايبندی به موازين دموکراسی حکام مستبد را تحت فشار قرار می دهند جنبش دموکراسی
ملی نيز بايد در روندهای جهانی ، مبارزه با تروريسم ، تنش زدائی و.... با جامعه
جهانی همکاری نمايد چراکه برخورداری از زندگی سعادتمندانه و جستجوی خوشبختی و صلح
به آحاد جامعه انسانی تعلق دارد و اين پيوستگی و همکاری نزديک توان جنبش دموکراسی
را مضاعف می سازد همچنانکه" توهم نظامهای مستبد و ضد دموکراتيک را در حفظ
ساختارهای منسوخ می شکند" اگرچه با استهزاء مستبدين روبرو شود نبايد موجب هرا
س از اتهامات واهی مثل " عامل امريکا" و" نوکر اجانب" گردد.
چون اين پيوند و همبستگی ،پتانسيل جنبش ملی را در دفاع از منافع ملی افزايش می دهد
. تجربه نشان می دهد که اقتدار طلبان مستبد دينی حاکم بر ايران در مقابل عوامل
جهانی توان مقاومت را ندارند و بسيار سريع تسليم می شوند.
نيروهائی که می خواهند در وضعيت موجود متولی جنبش
باشند بايد بدور از تنگ نظری و پيشداوری ، با تعامل انديشه ، خردورزی و تعميم
مشارکت ، عقلانيت سياسی خويش را نمايان سازند.