شنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۲ - ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳

هنگامه شهيدی در سمينار «زن و اطلاع رسانی برای دموکراسی در ايران»:

زن بودن و خبرنگاری در يک کشور اسلامی دو برابر مشکل است

 

تابستان امسال زمان بدی برای زنان فعال روزنامه نگار ايرانی بود . چند زن به خاطر انتشار ايده های خود به حبس های تعليقی محکوم شدند، شورای نگهبان قانون مصوب مجلس در رابطه با الحاق ايران به کنوانسيون منع تبعض زنان را وتو کرد و يک زن خبرنگار در حين بازجويی ۷۷ ساعته به قتل رسيد. زهرا کاظمی يک خبرنگار کانادايی ايرانی بود که پس از ضرب وشتم درزمان بازداشت در ايران در ماه جولای فوت کرد. هنوز هم هيچکس به درستی نمی داند چه کسی مسئول مرگ زهرا کاظمی است

 

. ۳۵ زندانی سياسی همگی تنها به دليل نشر يا طرفداری از اصلاح طلبان به زندان محکوم شدند، ده روزنامه نگار ايرانی در زندان هستند و هفتاد روزنامه نگار تحت محاکمه قرار دارند. از يکصد نشريه تعطيل شده همگی نشريات اصلاح طلب بوده اند ، در اين ميان پانصد روزنامه نگار شغل خود را از دست داده اند که بيش از نيمی از آنها را زنان روزنامهنگار تشکيل میدادند.

 

هنگامه شهيدی

www.hengamehshahidi.com

 

فدراسيون ملی مطبوعات ايتاليا، به مناسبت روز جهانی حقوق بشر، به احترام خاطره زهرا کاظمی، خبرنگار ايرانی - کانادايی که در زندان جمهوری اسلامی به قتل رسيد، همزمان با اعطای جايزه نوبل صلح به شيرين عبادی، نشستی يک روزه با عنوان «زن و اطلاعرسانی برای دمکراسی در ايران»، در شهر رم برگزار نمود.

هنگامه شهيدی به عنوان روزنامهنگار و مدافع حقوق زنان و مطبوعات در کميسيون حقوق بشر اسلامی، به همراه «مهرانگيز کار» در اين سمينار سخنرانی نمودند، متن سخنرانی هنگامه شهيدی که همزمان با اهدای جايزه صلح نوبل به شيرين عبادی صورت میگرفت بدين شرح ميباشد:

هنگامه شهيدی-

 

 هنگامی که آقای خاتمی رييس جمهوری اسلامی ايران برخلاف همه انتظارات به برکت تلاشهای گسترده زنان ايران و ساير گروههای اجتماعی در انتخابات سال ۱۹۹۷ به پيروزی رسيد زنان ايرانی بر اين گمان بودند که اين دوره، دوره تحسين و ستايش از تلاشهای زنان و محقق شدن حقوق قانونی، اجتماعی و سياسی آنان است اما اقدامات صورت گرفته در دوران اول و دوم رياست جمهوری خاتمی حاکی از اين واقعيت بود که کانون توجه از مسائل مربوط به زنان به مسائل گسترده ومقدماتی تری از جمله جامعه مدنی، آزادی بيان و نقض قانون که کل جامعه را در بر می گيرد معطوف شده است .

زنان در جهان با مشکلات و چالشهای پرشماری روبرو هستند و همواره اين زنان هستند که بار جنبه های منفی روند توسعه را بر دوش می کشند. در روند تحولاتی که پس از انقلاب اسلامی از نظر اجتماعی و اقتصادی صورت گرفت حضور زنان به عنوان نيمی از جمعيت ۶۶ ميليونی ايران در اجتماع را افزايش داد و با وجود ديدگاههای اوليه امام خمينی که به نظرمی رسيد مخالف حضور زن در عرصه اجتماعی باشد پس از پيروزی انقلاب جنبش زنان در ايران تقويت شد و عواقب اقتصادی و اجتماعی جنگ ايران و عراق زنان را وادار به توسعه و گسترش حضور در اجتماع کرد. اينگونه به نظر ميرسد وضعيت زنان در ايران با کشورهای جهان سوم و مسلمان تفاوت دارد و بر خلاف باور و احساس ايجاد شده توسط رسانهها زنان ايرانی حضور جدی در زندگی روزانه جامعه خود دارند. آمارها حاکی از آن است که بيش از ۵۰ درصد دانشجويان دانشگاههای ايران را زنان تشکيل میدهند، ۱۴ زن در پارلمان ايران حضور دارند و علی رغم اينکه زن بودن و خبرنگاری در يک کشور اسلامی دو برابر مشکلتر است بيش از نيمی از اعضای تحريريههای مطبوعات را در ايران زنان تشکيل ميدهند. پيدايش نشريههايی همچون روزنامه "زن" وماهنامه "زنان" بيانگر همين امر ميباشد. هر چند روزنامه "زن" به مدير مسئولی و مشارکت فعال فائزه هاشمی دختر هاشمی رفسنجانی رييس جمهوری سابق ايران که تنها روزنامه زنان در جهان بود بيش از يکسال دوام نياورد اما زنان روزنامه نگار را به مشارکت بيشتر در مطبوعات تشويق کرد و فعاليت زنانی که در روزنامه او فعاليت داشتند در روزنامه های ديگر که به بيان اصلاح طلبان «مطبوعات دوم خردادی» و به بيان محافظه کاران «مطبوعات زنجيره ای» شهرت يافتند ادامه يافت و از ميان آنان زنان شايستهای هم اکنون اين فعاليت را ادامه ميدهند...

عوامل موثر در تشويق و روی آوردن زنان به حرفه روزنامه نگاری

- ورود زنان در روزنامههای دوم خردادی به عنوان موجوداتی لوکس و عدم تغيير در تصور مديران ازاين جايگاه ...

- جذابيت اين حرفه و برخورد با افراد مشهور و کانونهای قدرتمند در جامعه ...

- استفاده ابزاری از زنان در کسب اخبار و پيگير بودن آنان در اين زمينه...

- رواج ديدگاههای سنتی برخی از رهبران مذهبی ايران و محدوديت هايی در زمينه ايفای نقش زنان در جامعه و موانع ديکته شده توسط سنت ...

- استفاده برخی از زنان از مطبوعات به دليل کمبود احزاب برای رسيدن به قدرت از پلکان مطبوعات که عليرغم تمام اين تلاشها تا کنون در ايران تنها يک روزنامه نگار زن به مجلس راه يافته است...

- افزايش سطح تحصيل زنان نسبت به مردان و روی آوردن زنان در جستجوی کار به اين حرفه که اکثرا تناسبی با تحصيلات آنها ندارد ...

 

چالشهای پيش روی زنان در مطبوعات ايران

 

۱- نابرابری پستهای اجرايی

پيش نويس منشور ملل متحد سال ۱۹۴۵ به عنوان نخستين سند بين المللی بر اصل حقوق برابر زن و مرد و برابری ذاتی انسانها اشاره دارد و اعلاميه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸ نيز که توافقی جهانی در مورد حقوق انسانی است برمسائلی از قبيل امنيت شخصی، امنيت اجتماعی و امنيت روانی همه افراد اجتماع تاکيد دارد. با اين حال مسائل اجتماعی و سياسی و اقتصادی عموما موجب گرديده که در بسياری موارد زنان از دايره تعريفها و تفسيرهای رايج در مورد اين حقوق اساسی انسانی بيرون گذاشته شوند و مقام زن تا حد مقام درجه دوم و حتی پايين تر يا مبتنی بر مصالح خاص در مسائل مربوط به حقوق انسانی تنزل يابد. زنان در رسانه ها از حق برخورداری از ارتقائ مقام برخوردار نيستند. نابرابری پست های اجرايی در مطبوعات ايران بيداد می کند.به عنوان مثال ميان يک زن و يک مرد که همزمان با يکديگر به کار مشغول می شوند پس از مدتی کوتاه مرد بدون هيچ تلاشی از زن همکار خود در تصاحب پستها پيشی می گيرد و اين فقط به دليل نگاه جنسيتی در مطبوعات است.آنچه مشکلات و مسائل زنان را دامن می زند افراط و کليشه کردن نقشهای جنسيتی متفاوت است به گونه ای که زنها از يک سری عرصه ها که نوعا مجاری ثروت و قدرت در آن جای دارد محروم شوند يا در بعضی عرصه ها مثل عرصه خانوادگی محصور گردند...

 

۲- عدم باور نسبت به زنان

مشکل اساسی زنان روزنامه نگار ايران اين است که بصورت کلی باورهای صحيح نسبت به زنان درجامعه و حتی جامعه زنان وجود ندارد. ما هرچقدر قانون برای حمايت از زنان تدوين کنيم تا زمانی که سطح فرهنگ جامعه ، زنان را به عنوان اشخاصی دارای حقيقت انسانی و دارای حقوق انسانی نداند و نپذيرد هيچ فايده ای ندارد. ميدان ندادن به زنان برای تجربه و عدم خودباوری زنان و نبود «جسارت» و «اتحاد» در ميان آنان که روز به روز افزوده ميشود موجب به حاشيه راندن آنان در صحنه های اجتماعی شده و در شرايط برابر احراز پست مديريتی حتی در زمانی که فضا برای پذيرش مديريت زنان در مطبوعات آماده است برخی مسائل مانع از انتخاب آنان می شود. بسياری معتقدند زنان روزنامه نگار دارای اعتماد به نفس چندانی برای احراز پست مديريت نيستند در حالی که اين انديشه درستی نيست. بسياری از مديران مسئول انتخاب زنان را به عنوان سردبير يا دبير گروه سياسی خطر پذيرميدانند و در بسياری از آنان هنوز جايی برای انتخاب مدير زن وجود ندارد. به نظر اينجانب ارتقای سطح نقش مديريتی زنان در مطبوعات نيازمند حرکت تشکل يافتهای است که حتی «انجمن روزنامه نگاران زن» هم از انجام آن ناتوان است. اين انجمن در حال حاضر ابزاری است برای کسب قدرت تا دفاع از حقوق صنفی زنان روزنامه نگار. و فقط در مقاطع انتخاباتی برای فعاليت های سياسی اعلام حضور ميکند که حتی در فعاليت سياسی انتخاباتی گذشته خود در تلاش برای زنان روزنامه نگار دچار نوعی «پارادوکس» شد.

برای حفظ تعادل در بدنه مطبوعات بايد به تناسب افزايش تحصيلات و توانايی زنان تغييرات اساسی در ترکيب مديريتی مطبوعات صورت گيرد. متاسفانه علی رغم تصور افکار عمومی روزنامه نگاران چندان روشنفکر نيستند و به همين دليل زنان در محيط مطبوعات هميشه اعضای درجه دوم محسوب ميشوند. حضور يک زن در شورای سردبيری که اتفاقی نو محسوب می شود هنوز هم با واکنش مواجه است وآنها از سوی مسئولان روزنامه و مراکز خبری جدی گرفته نمی شوند . بيش از نيمی از اعضای تحريريه ها زن هستند در حالی که در حوزه تصميم گيريها و سياستگذاری اين مقدار به کمتر از دودرصد تقليل مييابد. هيچ کس به صورت مشخص از پيشرفت زنان و دسترسی آنان به دبيری سرويس يا مراحل بالاتر جلوگيری نميکند اما موانع ناديدهای وجود دارند که تا امروز سردبيری روزنامه را شغلی غير قابل دسترس برای زنان کرده است. توليد خبر با حرارت و دوندگی و حقوق کم حق زنان است و مردان در کمال آرامش و به دور از دغدغه های خبری يادداشت مينويسند و عکسهای فيگوردار را کنار مطالب خود جای ميدهند و در محيط های کم استرس به موقعيتهای آينده و صندليهای مديريتی در محافل سياسی ميانديشند. اکنون وضعيت زنان روزنامه نگار ايرانی ايستادن در نقطهای ساکن است. اوج پيشرفت يک زن روزنامه نگار ايرانی دبيرسرويس شدن در سرويسهای کم دردسر مانند اجتماعی و حوادث است. تعصبات دينی و مذهبی جامعه باعث ميشود مردان به علت ارتباط بيشتر با يکديگر زنان را کمتر در ميان جمع خود راه دهند و برای آنها سقفهای شيشهای تعريف کنند لذا از اين روست که زنان در تصميم گيريهای تحريريهها کمتر ديده ميشوند و حتی امکان حضور در صحنههای خبری برای زنان نسبت به مردان به مراتب کمتر است و حتی مساله اجتماعی مانند مساله حجاب و اعمال مقررات پوششی گاه باعث ايجاد حائلی ميان زنان روزنامه نگار و ساير اعضای تحريريه يعنی مردان می شود..

 

۳- مرد محوری در تحريريه های مطبوعات ايران

سيستم تحريريههای ايران به سوی «مرد محوری» پيش ميرود. اين حرف در واقع تاييد اين معناست که شخص برتر مرد است و ما زنان بايد خود را به هويت مردانه نزديک کنيم؛ يعنی برداشتن و حذف يک سری نقشهای زنانه مثل اولويت ندادن به نقش مادری و همسری. ما نميتوانيم از واقعيت ارگانيزم زنانگی چشم پوشی کنيم. من می گويم مردها بايد مرد بمانند و زنها هم زن. ولی عملا نتيجه اين شده که من که زن هستم بايد دو برابر آنچه مرد همکار من در عرصه روزنامهنگاری تلاش ميکند تلاش کنم. در الگوی اشتغال مطبوعات ساعت ۲ بعد از ظهر تا ۱۰ شب ساعت کاری زنان روزنامه نگار هم تعريف ميشود و يک زن عليرغم مشکلات «همسر بودن» و «مادر بودن» بايد همپای مردان همکارش بر سر کار خود حاضر شوند تا بتوانند حقوق تقريبا مساوی و مزايای مادی کاری با آنها داشته باشد. در اين ميان مديريت حق مردان است و کار زنها توليد مطلب است وکارمردان پا بر شانه های زنان گذاشتن و از آن بالا رفتن و رشد کردن...

 

۴- عدم جسارت روزنامه نگاران زن در ساختار شکنی

زنان مثل هميشه تاريخ برای رشد و ترقی خود به دليل زن بودن با درخواستهای غير منطقی مواجه می شوند که مانع از به ثمر رسيدن کار آنها می شود.در صورت نوآوری يا جسارت يا سنت شکنی يک زن روزنامه نگار ايرانی بايد آمادگی شنيدن شايعه پراکنيهای شغلی را که گاه حريم خانواده آنها را مورد تعرض قرار ميدهد داشته باشد. هنوز هم در جامعه مردانی هستند که از ديدن يک خبرنگار سمج متعجب ميشوند يا او را ناسالم ميدانند. اگر زنی ساختار شکن باشد همه او را پس ميزنند و به اين دليل زنان روزنامهنگار به دليل ترس از طرد شدن از هنجارشکنیها میپرهيزند. اگر زنی به دليل نوشتن مطلبی يا ايراد سخنی پايش به زندان کشيده شود در بسياری از موارد حتی خانوادهاش هم اين به اصطلاح «ننگ» را نخواهد پذيرفت. اگر پای زنی به بازداشتگاه باز شود در صورتی که همسرش دارای تفکرسياسی يا گرايشات سياسی نباشد صد در صد او را طلاق خواهد داد و در نتيجه اين عوامل باعث می شود زنان با احتياط بيشتری گام بردارند و به همين دليل از ظرفيت ريسک پذيری کمتری نسبت به مردان برخوردارند. اين موضوع در زنان متاهل و مادران روزنامه نگار بيشتر مشهود است تا افراد مجرد. انگ های اجتماعی، مسائل دادگاهی و فروپاشی زندگی شخصی هزينه ريسک در ميان زنان را بالا ميبرد که اصولا صرف ندارد کسی وارد اين وادی شود مگر آنکه اهداف عاليه ديگری را در پس ذهن داشته باشد حتی به قيمت اينکه زندگی خانوادگی اش را فدا کند...

 

۵- کمبود زنان روزنامه نگار با سابقه و حرفه ای در مطبوعات ايران

طی چند دهه گذشته که فرهنگ پيمودن شتابان نردبان ترقی افزايش يافته است و رسانهها در نبود احزاب يکی از مهمترين ابزارهای رسيدن به قدرت محسوب می گردند . بيگاری دادن زنان به مردان برای رسيدن به اهداف عاليه رواج يافته است. اين امر باعث شده تا روزنامه نگاران زن باسابقهای که به سن بازنشستگی رسيده باشند نداشته باشيم چرا که تقريبا ۸۰ درصد افرادی که به اين عرصه وارد ميشوند اين عرصه را بستری برای ورود به جنبشهای بزرگ تلقی ميکنند و در اولين فرصت هم به دليل درآمد اندک و هم به دليل نداشتن امنيت شغلی مجبور ميشوند اين حرفه را رها سازند. از اين روست که رسانهها نتوانستهاند افراد با سابقه و حرفهای در دل خود داشته باشند تا تجربياتشان را به نسلهای بعدی منتقل کنند. با توجه به اين موضوع است که ميبينيم ميانگين سنی افراد روزنامه نگار بويژه زنان بسيار پايين است و تقريبا به ندرت می توان زنانی را پيدا کرد که در اين حرفه بازنشسته شده باشند. البته خود سانسوری و فشار حاکم بر مطبوعات نيز باعث شده زنانی که در اين عرصه فعال بودند تحريريهها را ترک کرده و دختران جوان بی هدف و بی انگيزه با اهداف پيمودن پلکان ترقی از اين راه جای آنان را بگيرند. در تحريريههای روزنامههای ايرانی با فوجی از دختران جوان مواجه خواهيد شد که حاضرند با حقوق کم کار کنند. آنها تاوان فرار از چارچوب ها و محيط بسته خانه و خانواده و سنت را ميپردازند و حاضرند استثمار شوند اما بگويند هستند و وجود دارند...

 

۶- شرايط اقتصادی زنان روزنامه نگار

در صورت بررسی و مطالعه شرايط اقتصادی و تاثيرات آن بويژه بر روی زنان اين تاثيرات را در سطح اجتماعی می توان در دستمزد کمتری که در قبال کار برابر با مردان دريافت ميکنند و بيشتر در معرض خطرات ناشی از مسائل و مشکلات اجتماعی قرار دارند جستجو کرد. زنان خبرنگار کارگران ارزان قيمتی هستند که ميشود به مدت طولانی از آنها به عنوان کارآموز کار کشيد. با توجه به سيل جمعيت جوان و جويای نام و کار بيشتر مطبوعات آنان را به کار ميگيرند و از علاقمندی آنان به نوشتن و نامور شدن سواستفاده کرده و بدون در نظر گرفتن امکانات ابتدايی چون حق استفاده از مرخصی استحقاقی، حق برخورداری از امنيت شغلی، حق استفاده از فرصتهای استخدامی يکسان، حق دريافت دستمزد برابر، حق برخورداری از رفتار يکسان در مسائلی که دارای ارزش برابرند، قضاوت يکسان در ارزيابی کيفيت کار مشابه و حق استفاده از بيمه های اجتماعی به ويژه در دوران پيری آنها را با حقوق کمتر از مردان به کار ميگيرند. با توجه به اينکه زنان در ايران نان آور خانه محسوب نميشوند و بيشتر آنها به اين حرفه به عنوان سرگرمی يا کمک خرجی خانه نگاه ميکنند از اين رو صاحبان رسانهها و کارفرمايان از اين شرايط سواستفاده کرده و با پرداخت حقوقهای ناچيز آنها را به استخدامهای موقت در ميآورند که اين از موارد آسيب پذيری زنان است. همچنين به دليل فشار بر روزنامهنگاران توانا از سوی حاکميت ودولتی شدن عرصه اطلاع رسانی در سالهای پس از توقيف فله ای مطبوعات پرداختهای پايين باعث شده تا آنان عرصه را خالی کرده و ورود افراد بی تجربه و فاقد صلاحيت و توانايی به مطبوعات آسان تر شود و چون بیتجربگی و کار آنها قيمتی ندارد با هر ميزان حقوق اندکی به کار تن می دهند...

 

۷- موارد خاص

اگر زن روزنامهنگاری بچه دار شود يا متارکه کند از جامعه روزنامه نگاری کشور حذف ميشود و بسيار سخت است که بتواند خود را در اين فضا حفظ کند. اخراج به دليل بارداری ويا استفاده از مرخصی زايمان و تبعيض در اخراج بر اساس وضعيت زناشويی بارها در جامعه مطبوعاتی ايران رخ داده است. برای زنان روزنامه نگار اجازه مرخصی زايمان با حقوق و مزايای اجتماعی بدون از دست دادن شغل قبلی ارشديت يا مزايای اجتماعی امری تقريبا محال است .

ايجاد فرصتهای يکسان جهت بهره مندی از بورسها و ساير مزايا و اعزام روزنامه نگاران زن به خارج از کشور برای ماموريت درشرايط روزنامه نگاری ايران فراهم نيست. برای کار در تحريريه زنان بايد همپای مردان تلاش کنند اما برای سفرهای خارجی يک زن را يا تنها به ماموريت نمیفرستند و يا تمايلی به اين کار نشان نميدهند. البته در کشوری که تا چند سال پيش نمايندگان زن مجلس برای سفر خارج از کشور بايد رضايت همسرانشان را کسب ميکردند جای تعجب نيست که برای سفر يک زن روزنامه نگار به ماموريت اجازه همسرش را بخواهند، مسئلهای که در جنگ عراق برای شخص من پيش آمد و مديرمسئول روزنامه برای ارائه معرفينامه به من جهت سفر داوطلبانه (نه ماموريت) به جنگ عراق از من درخواست کرد که رضايت نامهای از همسرم بياورم تا مسئوليتی متوجه روزنامه نباشد و اينجا سوال من اين است اگر زندگی زناشويی را يک شراکت تعريف کنيم درجايی که برای رفتن زنی به ماموريت حتما اجازه شوهر لازم است چرا برای ماموريت مردان اجازه همسرانشان لازم نيست؟

 

دوستان گرامی

تابستان امسال زمان بدی برای زنان فعال روزنامه نگار ايرانی بود . چند زن به خاطر انتشار ايده های خود به حبس های تعليقی محکوم شدند، شورای نگهبان قانون مصوب مجلس در رابطه با الحاق ايران به کنوانسيون منع تبعض زنان را وتو کرد و يک زن خبرنگار در حين بازجويی ۷۷ ساعته به قتل رسيد. زهرا کاظمی يک خبرنگار کانادايی ايرانی بود که پس از ضرب وشتم درزمان بازداشت در ايران در ماه جولای فوت کرد. هنوز هم هيچکس به درستی نمی داند چه کسی مسئول مرگ زهرا کاظمی است. يکی از موارد ضعف در اين ميان سيستم سياسی از هم گسيخته ايران است. دولت و مجلس اصلاح طلب ايران نمی توانند بدون کمک قوه قضاييه از زير پا گذاشته شدن «حقوق بشر» جلوگيری کند و اين قوه همچنان سعی در خفه کردن اصلاح طلبان دارد. ۳۵ زندانی سياسی همگی تنها به دليل نشر يا طرفداری از اصلاح طلبان به زندان محکوم شدند، ده روزنامه نگار ايرانی در زندان هستند و هفتاد روزنامه نگار تحت محاکمه قرار دارند. از يکصد نشريه تعطيل شده همگی نشريات اصلاح طلب بوده اند ، در اين ميان پانصد روزنامه نگار شغل خود را از دست داده اند که بيش از نيمی از آنها را زنان روزنامهنگار تشکيل میدادند. اين مسائل همگی نشان دهنده اين است که قوه قضاييه اصلی ترين عامل نقض حقوق بشر در ايران است.

با اين حال زنان روزنامه نگار ايران که با جنبه های مثبت و منفی زندگی روزانه مواجه هستند برای دستيابی به صدايی قويتر و مشارکت بيشتر در عرصه سياسی اطلاع رسانی فعاليت می کنند. آنها برای اجرای عدالت در نهادهای سنتی تلاش می کنند و هر چند قانون از آنها حمايتی نميکند اما اميد دارند که سنت جديدی را ايجاد کنند که با برداشتهای غير متعصبانه و اعتدال و توازن سازگار باشد. زنان روزنامهنگار که آينده ايران را خواهند ساخت به منظوررفع جنبههای منفی زندگی روزانه خود همراه با ديگر اقشار اجتماعی تلاش ميکنند تا در آينده شاهد جامعهای مدنی، آزاد و قانونمند باشند و در انتظار روزی هستند که در ايران حکومت قانون برقرار شود و با همه زنان همانند مردان رفتار گردد...

 

هنگامه شهيدی (ايتاليا، رم) -۱۹ آذر ماه ۱۳۸۲ (۱۰ دسامبر ۲۰۰۳)