انتخابات مجلس هفتم:
ارزيابی دلايل موافقان و
مخالفان شرکت فعال
اگر اصلاح طلبان بر شروط خود پافشاری
کنند در اصل جامعه مدنی ايران را قوی کرده اند و در هنگامه های
خطر و بحران به کار حفظ ايران میآيند.
تکيه بر شروط از سوی اصلاحطلبان
برداشتن همان پرچم دموکراسی خواهی است که سالها است گنجی ها، اشکوری ها،
عبدی ها، آقاجری ها، صابری ها، عليجانی ها،
رحمانی ها(و ديگران) در زندان های انفرادی افراشته نگاه
داشته اند.
جان کلام، اصلاح طلبان فقط در شرايطی می توانند
به شرکت فعال و رسمی در انتخابات بينديشند که شرايطشان برای اين حضور احراز شده
باشد.
حميدرضا جلائیپور
سايت امروز
هماکنون که سه
ماه به برگزاری انتخابات مجلس هفتم باقی است، اگر به اظهارات اصلاحطلبان
داخل کشور توجه کنيم، متوجه میشويم کسی به
دنبال تحريم اتنخابات نيست. اما در اينکه اصلاحطلبان در
انتخابات مجلس «فعال» يا غيرفعال» شرکت کنند، اختلاف نظر وجود دارد. اين نوشته سعی
دارد ابتدا خلاصه دلايل طرفين را مطرح کند و سپس به ارزيابی آنها بپردازد.
اصلاحطلبانی که از
«شرکت فعال» دفاع میکنند حدافل به سه دليل
اشاره میکنند، اول، اگرچه شعارهای اصلاحطلبان،
که توسعه سياسی بود، در ساختار حکومت جمهوری اسلامی به صورت قانون در نيامد و از
ناحيه حکومت اجرا نشد(به غير از اجرای قانون شوراهای شهر و روستا)، ولی دموکراسی
فرآيندی است که يک شبه به انجام نمیرسد. لذا در
هر صورت بايد از هر فضای انتخاباتی به نفع مطالبات دموکراتيک استفاده کرد اگرچه
اين مطالبات ذره ذره و به تدريج بدست آيد. دليل دوم، گفته میشود
آن دسته از اصلاحطلبانی که از انسداد
حقوقی و سياسی موجود ناراحتند، میتوانند به
نارضايتی و اعتراض خود ادامه دهند، ولی در فرآيند اين اعتراض، آيا بهتر آن است که
اصلاحطلبان با مجلسی که اکثريت آن در دست حاميان
اصلاحات است روبرو باشند يا مجلسی که در خدمت مخالفان اصلاحات است؟ سوم، عدم
مشارکت فعال چندان معنا ندارد، زيرا حتی در صورت عدم مشارکت فعال اصلاحطلبان،
حدود پنجاه درصد مردم در انتخابات شرکت میکنند. ممکن
است در شهرهای بزرگ، مشارکت مردم کم باشد ولی میتوان پيشبينی
کرد که در کل ايران(اعم از شهرهای بزرگ، کوچک و روستاها) حداقل همان ۴۹% که در
انتخابات شوراها شرکت کردند در انتخابات مجلس هفتم هم شرکت کنند. اتفاقا همين ۴۹%
مشارکت، وضعيت ايدهآل مخالفان اصلاحات است.
زيرا هدف آنها که گرفتن مجلس است حاصل میشود و بعد هم
شعار میدهند که دموکراسی ما مثل بقيه دموکراسیها
در جهان، نرمال است. مثلا میگويند در اغلب
کشورهای صنعتی هم ميزان مشارکت سياسی بين ۴۵% تا ۶۵% است و ايران هم از اين قاعده
مستثنی نشده است. بنابراين، اصلاحطلبان معتقدند
به هر صورت بايد در انتخابات شرکت فعال داشت و حداقل با يک مجلس کم ضرر فرآيند
دموکراسی خواهی را ادامه داد. حتی اگر در شهرهای بزرگ مشارکت مردم ۲۵% هم بشود باز
پيروزی با اصلاحطلبان است. لذا انفعال
انتخاباتی غيرقابل دفاع است.
در برابر ادله فوق، عدهای ديگر از
اصلاحطلبان معتقدند که اگر شروط اصلاحطلبان
در انتخابات تحقق نيابد(که يکی از آنها عدم حذف کانديداهای اصلاحطلب
در مجلس و اصلاحطلبان غيرحکومتی است)
حداقل بنا به سه دليل نبايد در جريان انتخابات «فعال» بود. اول، شرکت فعال اصلاحطلبان
در انتخابات به معنی کولی دادن مجانی به مخالفان اصلاحات است. مخالفانی که همچنان
جمهوری اسلامی را گروگان گرفته و آن را بصورت يک تئوکراسی چندنفره(و با تأسی به
انواع نهادهای موازيی - يا دولت پنهان - در برابر ارکان انتخابی حکومت) اداره میکنند.
لذا اصلاحطلبان با مشارکت فعال خود فقط به يک
انتخابات نمايشی در يک تئوکراسی مشروعيت میدهند و اندکی
سيمای انحصاری مخالفان اصلاحات را در داخل و خارج کشور بزک میکنند.
لذا اگر «مشارکت فعال» در انتخابات گذشته توجيه داشت اينک در انتخابات مجلس هفتم
قابل دفاع نيست. از اين رو، در حالی که مخالفان اصلاحات به رغم تجمع مطالبات مردم
و فشارهای بينالمللی، علاقه ندارند با دادن امتياز به
مردم مشروعيت و اقتدار خود را بالا ببرند. چرا بايد اصلاحطلبان با حضور
فعالشان در انتخابات به آنها بی چشمداشتی مشروعيت بدهند و دايه دلسوزتر از مادر
باشند. دليل دوم، نفوذ مؤثر اصلاحطلبان اتفاقا
بر روی آن پنجاه درصدی نيست که در هر حال در انتخابات شرکت میکنند
بلکه بر روی آن سی درصدی است که از مؤثر بودن شرکت در انتخابات مأيوس شدهاند.
اگر مقياس را انتخابات دوم خرداد بگيريم اين گروه تقريبا ۳۰% از کل کشور و ۵۰%
جمعيت کشور را در شهرهای بزرگ تشکيل میدهند.
انتخابات شوراها در اسفند ۸۱ نشان داد اين عده در انتخابات شرکت نکردند و در يکسال
گذشته هم اقدامات مؤثری برای جذب آنها (که مهمترين بخش
توسعه يافته جمعيت ايران را تشکيل میدهند) انجام
نشده تا مردم راضی شوند. لذا با علم به اينکه احتمالا مخاطبان مأيوس اصلاحطلبان
در خانه مینشينند، اصلاحطلبان برای
فعال کردن کدام مخاطب میخواهند در
انتخابات فعال شوند؟ دليل چهارم، اين درست است که مخالفان اصلاحات با مصادره
جمهوری اسلامی و بیاثر کردن ارکان انتخاباتی
آن، عملکرد اصلاحطلبان را در اصلاح ساختار
سياسی ايران ناکام کردند اما آنها اين کار را به قيمت بیاعتبار کردن
خودشان در داخل و خارج از کشور انجام دادند (آنها اگر اعتبار داشتند ديگر در جريان
انتخابات مجلس هفتم مجبور نبودند که اصلاحطلبان را حذف
کنند). هماکنون کارنامه مخالفان اصلاحات کارنامهای
است که درآن، انديشمندان، فعالان سياسی، روزنامهنگاران و
دانشجويان و وکلا زندان میشوند، مطبوعات
به صورت فلهای بسته میشوند، قانونگذاری
مجلس سد میشود، مميزی کتاب اعمال میشود
و ... اما با حذف اصلاحطلبان و بدون
حضور فعال آنها در مجلس هفتم آنها مسئول يک انتخاب نمايشی نيز هستند. و انجام
انتخابات نمايشی کارنامه نقض حقوق بشر مخالفان اصلاحات را سياهتر
میکند. لذا بنابر چهار دليل مذکور اين اصلاحطلبان
معتقدند شرکت فعال آنها در انتخابات قابل دفاع نيست.
چه ارزيابی میتوان از
ارزيابی موافقان و مخالفان شرکت فعال در انتخابات داشت؟ اگر شرايط و متغيرهای
تعيين کننده فعالی تغيير نکند، به نظر میرسد حتی اگر
اصلاحطلبان تمام دلايل مخالفان «شرکت فعال» را
هم قبول نداشته باشند، بنا به چهار دليل ذيل تنها بايد پس از تحقق شرايط اصلاحطلبان
(که يکی از آنها عدم حذف کانديداهای اصلاحطلبان است) در
انتخابات بصورت رسمی و فعال شرکت کنند. اول، بطور سنتی تعداد نمايندگان نزديک به
اصلاحطلبان، حتی اگر اصلاحطلبان
به صورت رسمی و فعال حضور نداشته باشند(تا حدودی با فعاليت خود نمايندگان تأييد
صلاحيت شده و دوستانشان) تضمين شده است. مخالفان اصلاحات حتی اگر تمام سازمانهای
بسيجکننده را (که از محل بودجه عمومی تغذيه میشوند)
بسيج کنند باز نمیتوانند تمام کرسیهای
مجلس را به خود اختصاص دهند. همچنان که در انتخابات شوراها غير از شهرهای بزرگ،
نتوانستند. اتفاقا اگر مخالفان اصلاحات تجربه انتخابات شوراها را در شهرهای بزرگ
در انتخابات مجلس هفتم هم تکرار کنند به احتمال قوی عواقب ناخواسته جدی دارد.
عواقب ناخواسته آن اين است که مطالبات مردمسالاری را به
عمق جامعه میبرد. مخاطبانشان میپرسند،
مگر چه شده که سازمانهای حکومتی بسيجکننده
بايد در انتخابات به جای احزاب سياسی عمل کنند؟ اتفاق دفاع از مردمسالاری
و دفاع از انتخابات آزاد در ميان نيروهای ارزشی و جبههرفتهها
جدیتر است. لذا حتی بدون فعاليت فزاينده اصلاحطلبان،
مجلس هفتم لزوما ضداصلاحات نخواهد بود. اين درست است که تجربه انتخابات دوم خرداد
به اين زودیها تکرار نمیشود ولی تجربه
انتخابات شوراها در شهر تهران هم تکرار نخواهد شد. دليل دوم، اگر اصلاحطلبان
بر روی شرايط خود پافشاری کنند، آنگاه شايد دولت خاتمی هم در صورت حذف اصلاحطلبان
به صرافت بيفتد و زير بار انجام يک انتخابات نمايشی نرود. زيرا اگر قرار باشد
اصلاحطلبان موجود در مجلس هم حذف شوند، دولت
خاتمی چه حرفی برای مردم دارد. دولت خاتمی قرار بود به مخالفان آزادی بدهد ولی هماکنون
نه فقط برخی از دوستانش بيش از يکسال است که در زنداناند بلکه
دوستان و ياران اصلاحطلب او هم در مجلس ششم
حذف میشوند. دليل سوم، پافشاری اصلاحطلبان
بر روی شرايط خود، حتی اگر از صحنه سياسی هم حذف شوند اما اين خاصيت را دارد که
ديگر در قبال اجرای اموری که قدرتی برای اجرای آن ندارند، در برابر مردم مسئول نيستند
و دستکش سفيد برای پنجههای حذفکننده
مخالفان اصلاحات نمیشوند.
دليل چهارم، اگر روند حذف اصلاحطلبان
در مجلس هفتم ادامه پيدا کند اين بدين معنا است که روند بیتدبيری
مخالفان اصلاحات، به رغم نارضايتیهای داخلی و
در مخاطره بودن وضع ايران در جامعه جهانی، تداوم يافته است. اتفاقا در اين وضعيت
مسئوليت اصلاحطلبان سنگينتر است. آنها
نبايد به هر قيمت در انتخابات مشارکت فعال داشته باشند و از صداقت خود در پیبندی
به سازوکارهای دموکراسی دفاع کنند. زيرا تداوم بیتدبيریهای
موجود يک پيامد اساسی در هنگامههای بحران برای
ايران خواهد شد. اين پيامد، تداوم روند بیاعتباری و
اصلاحناپذيری جمهوری اسلامی در داخل و خارج
است(اين وضعيت در شرايط فعلی که مجلس ششم و خاتمی حضور دارد دقيقا قابل لمس نيست).
در چنين وضعيتی آنچه که میتواند از کيان
ايران(و محتوای فرهنگی و دينیاش) دفاع کند
اتفاقا بخش جامعه مدنی با آبرو و نهادهای مستقل از حکومتاند. لذا اگر
اصلاحطلبان بر شروط خود پافشاری کنند در اصل
جامعه مدنی ايران را قوی کردهاند و در
هنگامههای خطر و بحران به کار حفظ ايران میآيند.
تکيه بر شروط از سوی اصلاحطلبان برداشتن
همان پرچم دموکراسی خواهی است که سالها است گنجیها، اشکوریها،
عبدیها، آقاجریها، صابریها،
عليجانیها، رحمانیها(و ديگران)
در زندانهای انفرادی افراشته نگاه داشتهاند.
جان کلام، اصلاحطلبان فقط در شرايطی میتوانند
به شرکت فعال و رسمی در انتخابات بينديشند که شرايطشان برای اين حضور احراز شده
باشد.