به
نام خدا
گره هاي استراتژيك توسعه كردستان
سيد هاشم هدايتي دانشجوي دكتراي
مديريت
hashemhedayati@yahoo.com
مقدمه :
مدتهاي
مديدي است بحث در مورد علل عقب ماندگي كردستان به موضوعي جدي در بين صاحبان فكر
وانديشه تبديل شده وهر فرد وگروه از منظر خود به كنكاش پيرامون آن پرداخته است ،
در دهه هاي اخير نيزكوشش شده است زير نام توسعه وتوسعه يافتگي علل توسعه نيافتگي
اين منطقه مورد پژوهش قرار بگيرد . دوربودن بخش خصوصي از فعاليتهاي پژوهشي ، علمي
وكارشناسي ، به دلايل متعدد ازجمله هزينه بر بودن اين قبيل كارها وسيطره نگاههاي
سياسي بر فضاي منطقه ودولتي بودن اكثر فعاليتهاي پژوهشي ، موجب شده است بررسيهاي نسبتا علمي وكارشناسي
حول موضوع توسعه در كردستان ، همچون ساير مناطق كشور ، توسط سازمانها ونهادهاي
دولتي ، ويا با حمايت ونظارت آنان انجام پذيرد . از جمله سازمان برنامه وبودجه ،
استانداري ودستگاههاي بخشي در حوزه هاي كشاورزي ، صنعت ومعدن وتاحدي بازرگاني مهمترين وگسترده ترين كار در اين زمينه
مطالعاتي است كه حدود ده سال پيش توسط گروه هامون در سازمان برنامه انجام گرفته
است . در اين طرح مطالعاتي ، كه حد اكثر بهره اش زينت بخشيدن به كتابخانه هاي چند
دستگاه محدود استاني بوده است ، كوشش شده است توسعه كردستان با يك ديد تقريبا جامع
توسط كارشناسان مربوطه در تمام حوزه هاي اقتصادي ، فرهنگي واجتماعي مد نظر قرار
بگيرد . بررسي نقاط قوت وكاستي هاي اين طرح وطرحهاي مشابه موضوع اين نوشته نيست و
اينكه چرا اينگونه طرحها در مرحله اجرا
مورد بي مهري قرار مي گيرند هم ، مد نظر نويسنده نيست . محوري كه براي اين
مقاله بر گزيده شده است نيم نگاهي به مقوله توسعه در كردستان از منظر رويكرد
استراتژيك است . ادعاي اين نوشته اين است كه فارغ از ميزان توانمندي وكاستي هاي
كارشناسي اين چنين مطالعاتي ويا ميزان توجه به تحقق عملي آن ، برخوردار نبودن از
ديد استراتژيك مهمترين ضعف آن است . دليل اين ادعا ونكات اساسي كه در توسعه
كردستان توجه به آنها ضروري است در ادامه اين نوشته بيان مي شود :
از همان آغاز تولد رويكرد استراتژيك در عرصه
مديريت تا حال كه نظريه ها ، مدلها
وتكنيكهاي جديدي در مديريت استراتژيك پاي به ميدان نهاده اند، توجه به محيط در
كنار انسجام داخلي ، وحتي قوي تر از آن وجود داشته است . از نگاه انديشمندان
برجسته مديريت استراتژيك ، همچون پورتر ، هانگر و ديويد . آر . فريد دو محيط دور
ونزديك در تدوين استراتژي براي هر مجموعه ومنطقه اي مد نظر قرار مي گيرد . محيط
نزديك يا محيط رقابتي همان فضايي است كه سازمان يا منطقه مورد مطالعه جايگاه خود
را در آن پيدا مي كند . منابع ، رقبا ي موجود وجديد ، توان رقابت هريك از حاضران
در صحنه رقابت عواملي هستند كه محيط نزديك را به وجود مي آورند . واما آنچه در
محيط دور يا محيط اجتماعي بايد مورد توجه قرار بگيرد عبارتند از : عوامل طبيعي ،
اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي وسياسي .
مغفول ماندن عناصر مهم ومؤثري چون سياست وفرهنگ در
مطالعات رايج در كردستان و حتي در سطح ملي از كاستي هاي اساسي اين طرحها است .
چنانكه مشاهده مي كنيم در برنامه هاي توسعه ملي هم عنوان برنامه اقتصادي ، اجتماعي وفرهنگي بيان
مي شود كه اولا فاقد عنصر سياسي است وثانيا در تعريف فرهنگ به يك سري شاخصها ي
سطحي وظاهري اكتفا مي شود وفرهنگ را در سطح مفروضات اساسي مد نظر قرار نمي دهند .
در مورد خاص توسعه كردستان نيز گريز از مقوله سياست وفرهنگ در طرحهاي مطالعاتي
موجود به وضوح مشاهده مي شود . به منظور پرهيز ازاطاله كلام در زير به اختصار به
مواردي ازگره ها و مسائل استراتژيك توسعه كردستان اشاره مي شود اميد آن دارم در
آينده با همكاري همه مديران دلسوز ، كارشناسان
توانمند ونهادهاي مدني وحمايت دولت
، طرح تدوين استراتژي كردستان پياده شود .
مسائل استراتژيك توسعه كردستان :
براي دست يابي به تعريف مشترك با خوانندگان محترم
در مورد مفهوم مسائل استراتژيك بايد گفت : منظور ما از مسائل استراتژيك ، مسئله يا
مسائلي است كه اولا مبناي تصميم هاي استراتژيك قرار مي گيرند وثانيالحاظ كردن آنها
در تدوين استراتژي سازمان يا جامعه مورد نظر را در مقايسه با سازمانها يا جوامع
مشابه ويا رقيب در جايگاه برتر قرار مي دهند. از آنجا كه بحث ما در اينجا جامعه
كردستان است ميتوان گفت مسائلي استراتژيك هستند كه استراتژيستها وبرنامه ريزان
كشور ومنطقه را براي تعيين دور نما وچشم انداز كردستان كمك مي كنند وبي توجهي به
آنهاهم موجب در جا زدن وسرگرداني شده وهم
امكان كسب سهم بيشتر در بازار رقابت را از آنها سلب مي كنند. همانطوري كه بررسي ها
نشان مي دهد اصولا رويكرد استراتژيك در مديريت از بستر نظامي بر خاسته است ودر
واقع استراتژي براي تسخير قلعه ها ودستيابي به اهداف مهم در عرصه رقابت با رقبا
طراحي مي شود . در همين مورد اگر بتوان جذب قلوب كردها وايجاد رضايتمندي در آنها
از سوي كشورهاي ايران ، تركيه ، عراق وسوريه وحتي قدرتهاي بزرگي چون آمريكا واروپا
را به عنوان هدف اساسي واستراتژيك دانست، گرچه صرف رضايتمندي بدون توجه به فرايند
دموكراتيك تحقق آن كافي نيست ، مسائل استراتژيك نقاط قوت وضعف ونيز فرصتها
وتهديدهايي هستند كه مورد توجه قرار دادن آنها به دولتمردان ايران ايران كمك مي
كند در اين بازار رقابت گوي سبقت از رقيبان خود بربايند . از اين منظر ذيلا به
مواردي اشاره مي كنيم كه بدون توجه به آنها طراحي هر برنامه اي براي توسعه كردستان
كشور مارا در موقعيت رقابتي مناسبي با رقبا قرار نمي دهد
يك . شايد بتوان نبود يك استراتژي مشخص ملي در
مورد اقليتهاي قومي ومذهبي در ايران را مهمترين عنصر مفقوده برنامه هاي توسعه اي
در مناطقي مثل كردستان دانست . اگر كشور را به مثابه يك مجموعه كلان در نظر بگيريم بدون برخورداري از استراتژي ها ،
سياستها وخط مشي هاي ملي در هيچ حوزه كاري ومنطقه جغرافيايي نمي توان به برنامه
ريزي دراز مدت توسعه اي دست يازيد . وقتي استراتژي كلي نظام در مورد كردستان تدوين
نشده باشد ، علي القاعده چشم انداز ، نگرش وديدگاههاي نظام حاكم ناشناخته مي ماند
. بدون شناخت اين ديدگاهها نمي توان اهدافي را تعريف كرد . وقتي اهداف مشخصي تعريف
نشده باشند چگونه مي توان برنامه توسعه را طراحي نمود در حاليكه برنامه ها
درراستاي اهداف، موجوديت مي يابند. بعيد
نيست جدايي مردم منطقه از حاكمان ، ويا
دست كم وجود فاصله بين آنها وحكام كشور باعث شود كه توافق همه جانبه اي در مورد
چشم انداز مشخص حاصل نشود . در هر حال اگر مردم كردستان را بخشي از ايران فرض كنيم
بايد بين ايشان ودولتمردان وحتي ساير هم
وطنان ، تعريف مشتركي به دست آيد، تعريفي كه بگويد : مردم كردستان كي هستند ؟ چه
مي كنند ؟ به كجا مي خواهند برسند ؟ نقطه مطلوبي كه كردستان و كردها مي خواهند ويا
مي توانند به آن برسند كدامست . اين مسئله را نمي توان منكر شد كه در حال حاضر
توافق چنداني بين مردم كردستان وحتي نخبگان وگروههاي سياسي ونهادهاي مدني آنها با
دولتمردان كشور در مورد اينكه كردستان در بهترين شرايط مي خواهد به كدام نقطه برسد
وجود ندارد. به همين خاطر در مورد اينكه كردها ايرانيان اصيلي هستند كه به مانند
يك شهروند درجه يك مي توانند از همه فرصتها ، برابر با فارسها وشيعيان برخوردار
باشند ويا در مورد آزادي كردها در آموزش زبان مادري وانجام مراسم مذهبي در هر نقطه
از كشور چالشهايي وجود دارد!
دو . شناخت توانمنديها وكاستي هاي كردستان از اهم
مسائلي است كه بدون آن پيمودن مسير توسعه مقدور نيست. گاهي تصور مي شود با احصاء
اعداد وارقامي پيرامون تعداد آدمها ، اموال واحشام ومايملك كردستانيها مي توان وضع
موجود آنها را شناخت ، غافل از اينكه اين اعداد وارقام زماني كارسازند كه متوجه
مسائل اساسي باشند . بدون شناخت ديدگاهها ، فلسفه زندگي ، باورها ، ارزشها ،
آرزوها ، نيازها ، مطالبات واولويتهاي مردم كرد ، بدون توجه به فرهنگ اين
منطقه ، وحتي فراتر ازهنجارها وارزشها ،
بدون درك مفروضات اساسي آنها، يعني آنچه رويكرد آنها به زندگي را تعريف مي كند ،
نمي توان مسير توسعه كردستان را تعيين كرد . به علاوه شناخت ميزان رضايتمندي مردم
، برداشت آنها از اثربخشي سيستم حاكم بر كشور ومنطقه يك ضرورت انكار ناپذير است .
چگونه مي توان در تداوم وضعيت فعلي برنامه ريزي نمود در حاليكه نمي دانيم مردم از
وضع موجود رضايت دارند يانه ؟!چگونه مي توان درپي برنامه ريزي براي توسعه مردم كرد
بر آمد در حاليكه هويت آنها تعريف نشده باشد ؟! آيا كردها داراي هويت مشخص ومنحصر
به فردي هستند ؟ اين هويت حول چه چيزي شكل گرفته است ؟ هيچ پرسيده ايم محور اساسي
هويت كردها از منظر خود آنان چيست ؟ آيا نظام حاكم تعريف خودرا از هويت كردها به
صراحت وبه طور شفاف بيان كرده است ؟ كجا در كدام سند با كدام عملكرد مؤيد ؟اگر
پاسخ مثبت است، آيا اين تعريف با تعريف
خودكردها همخواني دارد؟
سه . اگر عرصه برنامه ريزي توسعه را عرصه رقابت
تلقي كنيم ، كه تلقي درستي است ، آيا رقباي اين عرصه شناسايي شده اند؟ آيا برنامه
مورد نظر ما در مقايسه با برنامه رقباي ما از مزيتهاي ويژه اي برخورداراست ؟ اين
مزيتها كدامند ، اگر رقابت دولتهاي قدرتمند جهاني مثل امريكا و اروپا ونيز همسايگان غربي ايران ، يعني تركيه وعراق
ويا طرحهاي گروههاي سياسي مخالف نظام براي
جذب قلوب كردها را موضوع اين رقابت بدانيم مي توتن پرسيد كشور ما در برنامه هاي
خود چه مدل والگوهايي را كه داراي مزيت ويژه باشند ودر مقايسه با مدلها والگوهاي
رقبا توان رقابت داشته باشند ، ارايه كرده است . گرچه ورود به برخي موضوعات چالش
زا در شرايط فعلي را مناسب نمي دانم اما تحولات اطراف وواقعيتهاي موجود وادارمان
مي كند اندكي شفافتر به مسائل بنگريم . در محافل عمومي وخصوصي داخل وخارج گفته
وشنيده مي شود كه آمريكائيها فضا را براي الگوي فدراليسم در عراق فراهم كرده اند .
ظاهرا كردهاي آنجا هم از اين مدل استقبال كرده اند. كردهاي تركيه كه سالهاي سال
است زير دست يك رژيم ضدكرد مورد ستم هستند اكنون با يك مدل اروپايي براي حل مسئله
كردها مواجه اند ، كه رفتارهاي گروههاي سياسي ومردم كردستان تركيه نشانگر اين است
كه از اين قضيه استقبال مي كنند .گروههاي سياسي ونخبگان كرد هم هر يك به فراخور از
مدلهاي فوق گرفته ته دعوت به استقلال كامل كردها وحتي دولت بزرگ كردي سخن به ميان
مي آورند.حال سؤال اين است : كشور ما چه
مدلي ارايه كرده است ؟ آيا الگوي قانون اساسي ج.ا.ا از چنان شفافيتي برخوردار است
كه بتوان بر آن مدل نام نهاد ؟ آيا ازويژگيهاي قابل رقابت با مدلهاي امريكا
واروپايي وگروههاي سياسي كرد برخوردار است ؟اگربه حافظه خود مان مراجعه كنيم درمي
يابيم گروههاي سياسي كرد ايران از اواخر حكومت قاجار ، كه ولايت كردها بر ديارشان
مخدوش شد تا عصر تمركز گراي رضاخاني وفرزندش محمد رضا وتا كنون از مدل يا الگويي
به نام خود مختاري ياد كرده اند وظاهر قضيه نيز گوياي اين واقعيت است كه مردم
كردايران هم از اين خواست حمايت كرده اند . والبته مخالفت مردم كردستان با گروههاي
كمونيست مخالف انقلاب اسلامي را نبايد ، سهوا ، به حساب مخالفت مسلمانان كردستان
با خودمختاري دانست . كما اينكه مرحوم مفتي زاده به عنوان ليدر جريانهاي اسلامي
كردستان در سالهاي 57تا60از مدلي به نام خودمختاري اسلامي تحت عنوان حكومت شوراها
، نام برد .از آن زمان هم تا كنون كردهاي طرفدار انقلاب اسلامي ، گرچه به صراحت از
مدل خاصي نام نبرده اند ، اما همواره خواهان برخورداري از اختيار تعيين سرنوشت خود
ومشاركت در اداره امور ملي ومحلي بوده اند .
خوبست تعارف را كنار بگذاريم واين واقعيت را دريابيم كه دغدغه حكومت در
ميان كردها جدي است ، دغدغه اي به فاصله آرزو تا واقع بيني ! چنانچه درك واقعيتها باعث مي شود در شرايط
موجود براي كسب اختيارات بيشتر در چارچوب مرزهاي بين المللي كشورهاي متبوع خود
كوشش نمايند . قوت گرفتن يا تضعيف تحقق آرزوي ديرين كردها در هريك از كشورهاي
ايران ، تركيه ، عراق يا سوريه بستگي
مستقيم به رفتار حكومتهاي اين ممالك با آنها دارد . تحولات جهاني وتجارب گذشته نيز
اين مهم را تائيد مي كند كه اگر اين كشورها نتوانند دريك پروسه دمكوكراتيك
رضايتمندي كردهاي هم وطن خود را به دست آورند بدون شك نگرشهاي تند تري نضج خواهد
گرفت. حال چگونه مي توان بدون توجه به چنين مسئله مهمي برنامه توسعه كردستان را
طراحي وبه موفقيت آن اميدواربود ؟!
چهار . وقوف به منابع طبيعي وپتانسيلهاي اقتصادي
ونيز ظرفيتهاي بازار در منطقه كردستان از شرايط لازم تدوين استراتژي واقع بينانه
است . آنچه به تبعيت از برنامه هاي توسعه اي كشور در كردستان در حوزه اقتصاد انجام
گرفته است به خوبي نشان مي دهد كه پتانسيلهاي موجود ومزيتهاي نسبي اين منطقه مورد
كم توجهي قرار گرفته است . ذكر چند نمونه ، دلايل اين ضعف راتا حدي روشن مي سازد
: درياچه زريبار مريوان ، كه يكي از پديده
هاي منحصر به فرد طبيعت است ، مي تواند به عنوان محور توسعه بخشهايي از كردستان
مورد توجه قرار بگيرد . اما آنچه مشاهده مي شود جز شعار وتعريف خشك وخالي چيزي
عايد نشده است . ساخت يك فرودگاه و تبديل مريوان به يك منطقه آزاد تجاري مي توانست
اين هدف را محقق سازد . البته همگان مي دانيم تبديل مريوان به يك مركز توريستي
وتجاري بين المللي نيازمند سرمايه گذاري عظيم دولتي است ونبايد انتظار داشت مردم
محروم منطقه چنين كار مهمي را به نتيجه
برسانند مگر اينكه اجازه ورود سرمايه گذاران خارجي با تامين امنيت كامل داده شودكه
خود اين نيازمند تغيير نگرش امنيتي به مناطق مرزي واعتماد به هم وطنان كرد است.
وجود معادن غني سنگ آهك ،سنگ آهن وسنگهاي تزئيني مي توانست قروه ، بيجار وديواندره
را به يك قطب صنايع فلزي وغير فلزي تبديل كند . اما آنچه به چشم مي خورد يك
كارخانه سيمان است كه اولا طرح آن به نام سيمان ديواندره مربوط به قبل از انقلاب
است وثانيادر مقايسه با ظرفيتهاي سنگ آهك منطقه بسيار ناچيزاست. ويك كارخانه در
حال ساخت ذوب آهن كه ده ساله شدن فاز اول اين پروژه گوياي اين امر است كه دولت
تمايل عميقي براي تكميل آن ندارد ويا اهميت راه اندازي آن را درك نكرده است .البته
تصادفا هم اين وهم سيمان آن سوي گردنه !قرار دارند . وتعدادي سنگبري غير مدرن
وناكافي كه عموما بدون رعايت صرفه هاي مقياس وناتوان از حضور در عرصه هاي رقابت
ملي وجهاني از سوي بخش خصوصي راه اندازي شده اند وبعيد به نظر مي رسد توان تبديل
منطقه به يك قطب سنگ را دارا باشند درحالي كه سالانه ميليونها تن سنگ تزئيني تراش
نخورده از كشور خارج مي شود . بخش كشاورزي
استان به خصوص در مناطقي مثل سارال ودشتهاي قروه وديواندره وبيجار وباغهاي مريوان
وبانه مي توانست با استفاده از سيستمهاي آبياري مدرن به مراكز مهم كشت وصنعت تبديل
شوند ، اما آنچه در عمل مشاهده مي شود حركت لاك پشتي است كه با اين روند كشاورزي
منطقه سالهاي سال به جايگاه واقعي خود نمي رسد. نكته نگران كننده اين است ، درحالي
كه پتانسيلهاي خدادادي منطقه اينگونه مورد بي توجهي قرار مي گيرند دولتمردان شعار
صنايعي را سر مي دهند كه ايجاد آنها در مقايسه با بخشهاي توريستي ، معدني وكشاورزي
قابل رقابت نيست . اينكه چرا استاندار اسبق كردستان شعار! پتروشيمي كردستان را به
ايجاد صنايع چوب وكاغذ ترجيح مي داد ، در حاليكه ظرفيت استان در زمينه توليد درخت
صنوبر غير قابل انكار است ، سؤال برانگيز است . اينكه چرا استاندار فعلي كردستان
به جاي حمايت جدي از صنايع معدني وكشاورزي ،
شعار! پتروشيمي ولاستيك وپلاستيك ومونتاژتراكتور را سر مي دهد ويا استاندار آذربايجانغربي به
متقاضيان سيمان پيشنهاد مي كند بهتر است پي گير پتروشيمي باشيد و...به ظاهر معلوم
نيست. اما اندكي تعمق در كاستي هاي پيشتر بيان شده از جمله شفاف نبودن ديدگاه دولت
در قبال كردها تاحدي دلايل امر را عيان مي سازند. درد مندانه بايد گفت خط مشي هاي
تلويحي ونانوشته دست كم ، خشي از حاكميت كشور، باعث پديد آمدن يك ديدگاه متعفن
امنيتي نسبت به كردستان شده است كه گويا از تداوم پيوستگي كردها به سرزمين
آباواجداديشان ، ايران، اطمينان ندارند. با همين نگرش بدبينانه است كه نمي خواهند
صنايع غير وابسته ومتكي به پتانسيلهاي منطقه در كردستان جان بگيرد . لذا وقتي
ناچار به سردادن شعار توسعه منطقه مي شوند ، نگاهشان به صنايعي است كه اگر بيست
وچهار ساعت گردنه صلوات آباد بسته شد از آهن پاره اي بيش نباشند! از سوي ديگر توجه
به كل ارقام سرمايه گذاري شده در مناطق كردنشين ، به خصوص مناطق سني نشين كردستان
،در مقايسه با ساير مناطق كشور به خوبي نشان مي دهد در بيست وپنج سال گذشته برنامه
دراز مدتي براي توسعه كردستان مد نظر نبوده است
وتعداد معدودي واحد صنعتي ، مثل سيمان وذوب آهن وانگشت شمار واحدهاي موفق بخش
خصوصي ناشي از پي گيريهاي ويژه برخي از نيروهاي كردستاني ويا در جهت اهداف خاص
ساسي بوده است ونه در چارچوب برنامه مدون از پيش تعيين شده ملي . البته تاكيد
نويسنده روي برنامه ريزي ملي ودولتي به منزله نفي نقش وجايگاه بخش خصوصي در توسعه
نيست ،بلكه مي خواهم بگويم بدون فعال شدن
دولت واجراي طرحهاي بزرگ ، عقب ماندگيهاي كردستان تاصد سال ديگر ، با اين روند نه
تنها جبران نمي شود بلكه فاصله آن با ساير مناطق توسعه يافته كشور بيشتر مي
شود.البته مسئولان امر نيز از اين مسئله بي اطلاع نيستند ، اما چرا فكري اساسي نمي
شود ، به همين مسئله اي مربوط است كه اشاره شد.
پنج . نيروي انساني هر جامعه ، از نگاه انديشمندان
مهمترين سرمايه اصلي آن جامعه در مسير توسعه وپيشرفت است ودر اين ميان نقش مديران
اهميت ويژه دارد. از سوي ديگر گسترش مشاركت مردمان هر منطقه در اداره امور نيازمند
نيروي انساني كارآمد ومديران توانمند است . اين سؤال كه چرا( به اقرار مسؤلان عالي
رتبه نظام) ، سهم كردها در شبكه مديريت ملي ومحلي كم است دو پاسخ دارد : پاسخ اول
گفته شود در منطقه نيروي توانمند وجود
ندارد كه در اين صورت بي توجهي نظام به تربيت نيروي كارآمد مطرح مي شود وطرح سؤال
ديگر كه چرا طي بيست وپنج سال نتوانسته يا نخواسته مديران كاآفرين پرورش دهد ؟
چراكه در اين مدت طولاني مي شد دهها وصدها فرماندار ومديركل واستاندار و، حتي ،
وزيررا آموزش داده وبه شبكه مديريت كشور تحويل داد ! پاسخ دوم ، بگوئيم نيروي توانمند وجود دارد. اگر چنين است، كه قراين مؤيد آنست، پرسش ديگري
مطرح مي شود كه علت عدم به كارگيري آنها چيست ؟
باز هم دردمندانه ، وتاحدي سربسته بايد گفت ، خط قرمزهايي كه سر راه پيوستن
كردهاي سني به برخي سازمانها ، يگانها ونهادهاي سياسي ، امنيتي ، نظامي وامنيتي
وحتي فرهنگي در سالهاي اخير ايجاد شده است گويا باز همان ضعفي است كه در بحث مربوط
به عدم بيان شفاف ديدگاه نظام در مورد چشم انداز كردستان پيش آمد . آيا حكومت
ايران كردها را هم وطن مي داند ، اگر چنين
است چرا در برخي جاها نامحرم وغير خودي تلقي مي شوند ؟ مقايسه آمار كردهاي اهل
سنتي كه بيست وپنج سال پيش دراين گونه مراكزاستخدام شده اند با آمار هاي جديد پرده از يك درد بي درمان بر مي دارند كه ريشه
در مبهم ماندن تكليف جايگاه اقليتهاي قومي ومذهبي واز جمله كردها در حكومت
دارد.البته اگر خوشبين باشيم واين گونه رفتارها را ناشي از يك تعريف خاص اعلام
نشده ندانيم . در هر حال اين مقوله ، مقوله اي استراتژيك است و ما مادام ارزشهاي
مشترك هم وطنان را تعريف نكنيم ، مادام در تعريف هم وطن دچار ترديد وابهام باشيم
بعيد مي دانم پيشرفته ترين طرحهاي توسعه اي پاسخ مثبت بگيرد. ذكر موارد فوق از باب
طرح موضوع بود وگرنه مسائل مهم ديگري نيز وجود دارند كه قابل طرح است . انشاء الله
در آينده نزديك بحث استراتژي نظام در قبال كردها را به چالش خواهيم كشيد!