«اتحاد جمهوريخواهان»
از اتحاد افراد تا اتحاد
جبههها
کوششی که زير نام «اتحاد
جمهوريخواهان» انجام ميگيرد، چنانچه کار به درستی پيش برود، تا رسيدن به برنامه و
سازمانمندی راه درازی در پيش ندارد. بايدهای بسياری هست که همراهان را واميدارد تا
برای کوتاه کردن اين راه و رسيدن به تشکل بر تلاشهای خود بيافزايند.
امير مومبينی
amir.mombeini@chello.se
کوششی
که اکنون زير نام «اتحاد جمهوريخواهان» انجام ميگيرد، چنانچه کار به درستی پيش
برود، تا رسيدن به برنامه و سازمانمندی راه درازی در پيش ندارد. بايدهای بسياری
هست که همراهان را واميدارد تا برای کوتاه کردن اين راه و رسيدن به تشکل بر تلاشهای
خود بيافزايند. ويژگیهای اين اتحاد، عاملهايی
چون جمهوريخواهی، مخالفت کامل با قدرت و قانون نادموکراتيک، جداخواهی سياست از دين
و کيش، ترکيب نيروها و تا اندازهای همگرايی
سياسی بدور از قبيلهگرايی، اميدهايی
در ميان آزديخواهان راستين برمیانگيزد. آنان
که در اين اتحاد هستند همه همگون نمیانديشند و
رفيق و برادر و سرور تاريخی-حزبی همديگر
نيستند. اما گونهگونی فکر و تاريخ و تحزب
نافی باهمبودن و نوآغازيدن نيست. در مبارزهی
فکری و ايدئولوژيک گوش اتحاد شنواتر از گوش تفرقه است. اگر ادعای انديشهی
مستقلی را داشته باشيم، و اگر اين انديشه واقعا انديشه باشد، يعنی برای اثبات و
گسترش خود به جای ايمان و زور بر شناخت و منطق متکی شود، آنگاه از اين اتحاد همچون
بستری بهتر برای کوشش مستقل خود نيز پشتيبانی خواهيم کرد. اين که در جمع
جمهوريخواهان کسانی هستند که در گذشتهی نزديک در
سنگر شديدترين همستيزیها با يکديگر
بودند خود گواه وزش هوايی تازه در فضای سياسی ايران است.
در لزوم تشکيل حزب فراگيرسوسيالدموکراتها
تلاش برای رسيدن به تشکل نسبتا پايدار
جمهوريخواهان گاه با تلاش برای يکدست کردن کامل تشکل مورد نظر همراه ميشود. چنين
امری اگر با رعايت حقوق و محاسبهی حساسيتهای
همهی متحدين همراه نباشد ميتواند به همگرايیها
آسيب برساند. بهتر است پيش از آن که در بارهی شکل تشکل
گفته و نوشته شود به کسان و نيروهايی انديشه شود که موضوع
و محتوای اين تشکل هستند و با محاسبهی وضعيت همهی
متحدين طرح وحدت ريخته شود. هرگونه تحميل و تحريکی به تحمل و تحرک نيروها آسيب
ميرساند و کار همگرايی و اتحاد را دشوار ميکند.
بيشتر نيروهای «اتحاد جمهوريخواهان» را دارندگان
انديشهی سوسيال دموکراسی (در مفهوم باز آن) تشکيل
ميدهند. نيروهای ملیگرای خواهان جمهوری جدا
از دين و کيش، اکثر نيروهای اصلاحطلب برآمده از
جنبش کمونيستی پيشين، و اکثر منفردين درون اتحاد جمهوريخواهان در چارچوب سوسيالدموکراسی
جای ميگيرند. نيروهای جبههی ملی ايران
هيچ ربطی به همنامان خود در ناسيونال فرونتهای
اروپايی ندارند بلکه همتای اروپايی آنان سوسيال دموکراتها هستند. روشن است که
سوسيال دموکراسی نيز چندگونگی خود را دارد و از انديشهی در حد خود
راديکال نزديک به کمونيسم اروپايی تا شکل بسيار کمخواهشدهی
سوسيال دموکرسی را ميتوان در آن يافت. با اين همه، تمام گرايشهای
سوسيالدموکراتيک درون اتحاد جمهوريخواهان بر سر
دموکراسی، رژيم جانشين، روش مبارزه و حدی از سوسياليزاسيون در جامعه همانديشی
دارند و بر همين پايه ميتوانند (اگر که بخواهند) در گسترهی بزرگی از
نبرد سياسی همکاری کنند و همسازمان شوند.
من با اين که خود سوسيال دموکرات نيستم بلکه با جنبش سبزهای انقلابی پيوند دارم و
خود را منتقد تند سوسيال دموکراسی میيابم، درست و
سازنده ميدانم که بگويم بهتر آن است همرزمان سوسيال دموکرات برای همرای کردن خود و
همراه شدن با ديگر تشکلهای سوسيال
دموکراتيک موجود در کشور جهت تشکيل سازمان سياسی مشترک و فراگير سوسيال
دموکراتهای ايران اقدام کنند. کمبود يک حزب نيرومند سوسيال دموکرات در ميدان سياست
ايران خلأ بزرگی برای مبارزات دموکرايک جاری است. نبود تشکل فراگير سوسيال
دموکراسی در شرايط مشخص جامعهای ايران
نشانهی هنوز فراهم نبودن شرايط لازم برای مجموع
جبههی نيروهای جمهوريخواه لائيک برای تأثير
گذاری جدی بر روند رويدادهای پيش رو
است.
موکول کردن تشکيل حزب فراگير سوسيال دموکراتهای
ايران به قانع شدن و توافق سازمانهای سياسی برای تشکيل آن، موکول کردن تشکيل اين
حزب به انحلال گروههايی که ميتوانند نيروی
آن باشند، منتظر ماندن برای ذوب شدن اين گروههای سياسی در
حزب بزرگ سوسيال دموکراتها، اينها
راههايی است يا بیسرنجام و يا
بسيار دشواری آفرين. بیسرانجامتر
و دشوارتر اين تفکر است که همهی سازمانها
و گروههای سياسی مايل به سوسيال دموکراسی فاتحهی
خود را بخوانند و در جريانی که خود را عمده و محور ميداند حل شوند. چنين کاری شدنی
نيست. حزب فراگير سوسيالدموکراتهای
ايران ميتواند بدون چنين چشمداشتهايی روند
تشکيل خود را آغاز کند. با توجه به وضعيت ميتوان تشکيل يک حزب فراحزب، يعنی يک
تشکل گستردهی متشکل از افراد مستقل و اعضای احزاب و
سازمانهای موجود را در دستور قرار داد. اين حزب فراحزب ضمن پذيرش واقعيت و موجوديت
احزاب و سازمانهای همخط و مرتبط با خود، ضمن
پذيرش حق اعضای خود برای حفظ عضويتشان در حزب وسازمان اوليهی
خويش، ضمن پذيرش دست کم موقتی اصل دو تابعيتی حزبی، به سازماندهی حزبی خود اقدام
ميکند و به صورت يک حزب تمام عيار وارد صحنهی سياسی ايران
ميشود.
توجه من به امر تشکيل حزب فراگير سوسيال دموکرات
به دلايل زير است:
۱- ضرورت سوسيال دموکراسی برای ايران، برای
دموکراسی در ايران و برای ورود سياست حرفهای به يک
جريان جدی و نامکتبی در ايران.
۲- در شرايط جامعهی ما
آلترناتيو دموکراتيک غير مکتبی واقعیتر (نمیگويم
بهتر!) از سوسيال دموکراسی نميتواند به وجود بيايد. نه کمونيسم شانسی دارد، نه
اسلاميسم دموکراسی میآورد و نه ناسيوناليسم
خاکپرست دموکراسی ميخواهد.
۳- مناسبترين و مؤثرترين نمايندهی
سياست ايران در رابطه با غرب و در مسير بهسازی مناسبات خرد شدهی
ايران با جهان سوسيالدموکراتها ميتوانند
باشند.
۴- حرکتی که هماکنون زير
عنوان اتحاد جمهويخواهان پيش میرود ميتوانست
بدون اين که نيروهای خيلی زيادی را از دست بدهد زير عنوان جمهوريخواهان سوسيال
دموکرات اعلام موجوديت کند. واقعيت اين است که روح اين جريان سوسيال دموکراسی است
و اين روح پی جسم خود ميگردد و اين جسم را هم پيدا خواهد کرد. از اتحاد
جمهوريخواهان خواه ناخواه يک وحدت سوسيالدموکراتيک سر
بر خواهد آورد.
جبههی جمهوریخواهان
چه سوسيالدموکراتهای
درون اتحاد جمهوریخواهان حزب خود را تشکيل
بدهند چه نه، سوسيال دموکراسی تنها يکی از نيروهای اتحاد جمهوريخواهان است و نه
همهی آن. در اين اتحاد انديشهها
و گرايشهای ديگری هست که نه ميخواهند در يک حزب فراگير حل شوند و نه لزومی دارد که
چنين کاری کنند. انديشهای که همچنان
آرمانش برچيدن نظام کاپيتالستی و انجام انقلاب اجتماعی است (کمونيسم يا سوسياليسم
دموکراتيک راديکال)، انديشهای که دفاع از
دموکراسی را با دفاع از نظام کاپيتاليستی پيوند ميزند و انديشهای که به جنبش جهانی سبزها تعلق دارد، اينها لزومی ندارد که با
هم و همراه با سوسيالدموکراتها
در حزب يگانهای قرار بگيرند. حل کردن اين تنوع فکری و
جنبشی در يک حزب ناقض دموکراسی و پلوراليسم و نافی وحدت واقعی است. پس، در اتحاد
جمهوريخواهان سرنوشت اين نيروها چه خواهد شد؟
چه بخش بزرگ نيروهای اتحاد در پی تشکيل حزب خود
برآيند چه نه، کليت اتحاد لازم است تشکيل يک جبهه بدهد. جبههی
جمهوريخواهان دموکرات ايران واقعیترين امکان
برای ما است. همانگونه که آمد، نه تشکيل جبهه نافی تشکيل حزب از سوی نيروهای
خواهان حزب است و نه بر عکس. اين دو کار ميتواند به موازات هم پيش برود و مکمل هم
بشود. ما ميتوانيم تشکيل جبهه را هدف مشترک همايش آينده اعلام کنيم، در عين حال
ياری کنيم تا کسانی که ميتوانند در يک حزب واحد قرار بگيرند چنين حزبی را تشکيل
بدهند و آن را به يکی از يگانهای جبههی
جمهوريخواهان بدل نمايند. هرگونه تلاشی برای تشکيل يک حزب به حساب متوقف کردن روند
تشکيل جبه و يا انحلال حزبها و گرايشهای ديگر، موفق نخواهد بود و نسبت به هدف
اتحاد بدبينی به وجود میآورد. اگر
حزبی بخواهد در حزب بزرگتری حل و يا ذوب شود خود بايد تصميم بگيرد. کسی که در مسير
اتحاد جمهوريخواهان پرخاشگرانه نسخهی انحلال حزب
يا سازمان ديگری را مينويسد در واقع تنها رابطهی خود با طرف
مقابل را منحل ميکند. اگر کسی دلايلی برای انحلال سازمان ديگری دارد به عنوان نظر
فردی نميتوان از طرح آن جلوگيری کرد. اما هرگونه پيوند دادن چنين نظراتی با امر
اتحاد جمهوريخواهان مردود و برای بسياری از همراهان غيرقابل تحمل است. دموکراسی
قبل از آن که آزادی باشد رعايت است، رعايت حق و حقوق ديگران. در اين رعايت هيچ نوع
«به ويژه» و «به خصوص»ی وجود ندارد.
جبههی جبههها
در کنار مسايل بالا ما با يک مسألهی
بسيار مهم ديگر رو برو هستيم. گروههای ديگری از
جمهوريخواهان دموکرات (بيشتر با خاستگاه چپ) جداگانه در تلاش همانندی برای متحد
کردن جمهوريخواهان هستند. کوشش آنها هيچ مغايرتی با کوشش اتحاد جمهوريخواهان
ندارد. ميتوان همينگونه که پشتيبان اين اتحاد هستيم از آن اتحادها نيز پشتيبانی
کنيم. تلاش برای متوقف کردن يکی از اين کوششها بسود ديگری
تنها زمانی مفيد است که تمايل و توافق دوجانبه وجود داشته باشد. هميشه ميتوان بحث
کرد و پيشنهاد داد. اما مهم اين است که واقعيت در نظر گرفته شود و با توجه به آن
راه حل پيشنهاد شود. آيا دو يا سه يا شمار بيشتری از اتحادها و جبههها
نميتوانند گردآيند و اتحاد بزرگتری را تشکيل دهند؟ ميتوان همزمان، در کنار طرح
وحدت سوسيالدموکراتها و اتحاد جبههای
مجموع نيروهای درون اتحاد جمهوريخواهان، طرح اتحاد اتحادها و تشکيل يک جبههی
بزرگتر را نيز پيش برد. پيروزی زمانی است که بتوانيم به آنگونه سازمان سياسی دست
يابيم که بتواند ظرفيت اتحاد همهی افراد،
احزاب، جنبشها و جبهههای
جمهوريخواه و دموکرات را داشته باشد. ما ميتوانيم همه با هم برای هدفهای مشترکمان
متحد شويم، از جمله برای اين هدف که اتحاد را زمينهی توأمان
تبادل انديشه و مبارزهی انديشهها
کنيم. در يک جبههی بزرگ هر فکری ممکن است
امکاناتی بيشتر از معمول برای طرح خود بيابد.
پس
همايش ژانويه را به تصويب جبهه و انتخاب گروهی
برای پيشبرد امور آن اختصاص دهيم.