"درباره اتحاد
جمهوريخواهان دمکراتيک و لائيک"
حيدر تبريزی
مسأله سامانيابی و اتحاد
جمهوريخواهان دمکراتيک و لائيک در شرايط بحرانی منطقه و ايران که جامعه ما آبستن تحولات جدی است، به امری مبرم و
فوری تبديل شده است.
هفتاد سال مبارزه آزاديخواهانه عليه سلطنتهای
مستبد، سرنگونی رژيم سلطنتی در انقلاب بهمن، و بيست و پنج سال تجربه استبداد مذهبی
و مبارزه عليه آن، زمينههای نيرومندی
برای شکلگيری جنبش جمهوريخواهانه، دمکراتيک و لائيک
بوجود آورده و سرنوشت مبارزه برای آزادی و دمکراسی را به شکلگيری
و گسترش اين جنبش گره زده است. اما جمهوريخواهان دمکرات و لائيک عليرغم گستردگی و
پرشمار بودنشان که خود حاصل يک قرن مبارزه آزاديخواهانه در ايران است، بدليل
پراکندگی تاکنون نتوانستهاند، حضور
مستقل و مؤثری در صحنه سياسی داشته و گامهای جدی در راستای گسترش و سامانيابی
جنبش جمهوريخواهانه دمکراتيک و لائيک در ايران به پيش بردارند.
هرگونه بیتوجهی يا تعلل
نسبت به اتحاد نيروهای اين طيف اين خطر جدی را در بردارد که اين بار نيز مبارزه
آزاديخواهانه مردم در استقرار و نهادی کردن دمکراسی، همچون دورههای
گذشته ناکام بماند.
اما چگونه میتوان در راه
سامانيابی و اتحاد اين طيف گسترده که در
برگيرنده نيروهای متشکل، نيمه متشکل و غيرمتشکل، با گرايشات فکری- سياسی مختلف و
متنوع و با تجربيات و پيشينههای متفاوت میباشد
گام برداشت؟ سه پرسش در اين رابطه کليدی بنظر میرسد که پاسخهای
روشن و مشخص میطلبد. اين سه سؤال عبارتند از :
۱- سامانيابی و در
نهايت اتحاد جمهوريخواهان دمکرات و لائيک، برچه بنيادهای سياسی بايد استوار گردد
يا به بيان ديگر حول چگونه منشور، پلاتفرم يا بيانيهای بايد پيش
رود و تحقق يابد؟ اين سند مشترک کدام اهداف و چه راهبرد سياسیای
را بايد شامل شود؟ ۲- اين اتحاد چه اشکال يا ساختارهائی میتواند
به خود بگيرد؟ ۳- از همين امروز چه گامهای مشخصی در
اين راستا میتوان و بايد برداشت ؟ که من در اين نوشته
به دو سؤال اول میپردازم.
۱- مضمون سياسی اتحاد
اتحاد گسترده جمهوريخواهان دمکرات و لائيک، تنها میتواند،
اتحادی سياسی باشد. اين اتحاد نه تنها به معنی نفی هويت فکری- سياسی نيروهای اين
طيف نيست و نمیتواند باشد، بلکه بر بنياد پذيرش پلوراليسم
فکری- سياسی و احترام به افکار و عقايد هر فرد و جمعی میتواند شکل
بگيرد و رشد و گسترش يابد. تنوع فکری- سياسی اين طيف نه نقطه ضعف، بلکه نقطه قوت
آن بشمار میآيد و نشانه گستردگی اجتماعی- طبقاتی جنبش
آزاديخواهانه دمکراتيک و لائيک در ايران است.
جمهوريخواهی، دمکراسی طلبی و لائيسيته، فصل مشترک
هويت سياسی، نيروهای اين طيف بشمار میآيد که هرکدام
هويت فکری- سياسی مستقل، سابقه و پيشينههای متفاوت
دارند.
فصل مشترکی که هويت عمومی سياسی مجموعه اين طيف را
مشخص میکند و ضروری است که بصورت اهداف اصلی، روشن
و مشخص بيان شده و در سند مشترک نيز گنجانده شود، تا اتحاد، هويت سياسی مستقل و
مشخصی در صحنه سياسی بتواند
بيابد. بدون مشخص کردن اين اهداف، نه اتحاد هويت مستقلی کسب میکند
و نه میتوان در جهت شکلگيری جنبش
مستقل جمهوريخواهانه دمکراتيک و
لائيک گامهای جدی برداشت.
اتحاد صرفا برای اعلام اهداف نيست، بلکه علاوه بر
آن بمنظور پيشبرد مبارزهای متحد و
مؤثر در عرصه مبارزه سياسی
نيز هست. اعلام اهداف روشن و صحيح بدون مبارزه سياسی جدی، به رودخانهای
میماند که آبی در آن جاری نباشد. اينجاست که
جهتگيری اصلی سياسی يا راهبرد عمومی سياسی
(مشی عمومی سياسی) مطرح میشود. ترسيم
خطوط اصلی راهبرد سياسی يا جهتگيری اصلی
سياسی و توافق حول آن، برای پيشبرد مؤثر مبارزه سياسی ضروری است.
طبعا روشن و مشخص کردن خطوط اصلی راهبرد سياسی و
توافق حول آن بمعنی توافق حول تمامی اجزاء راهبرد سياسی نيست، بلکه توافق حول جهتگيری
اصلی، يا اصلیترين خطوط راهبرد سياسی ضمن پذيرش تفاوت و
اختلافات در چنين چارچوبی است. بدون چنين توافقی و مشخص کردن آن، پيشبرد مبارزه
سياسی با سمتگيری اصلی مشخص، امکانپذير
نيست. اگر اتحاد بمنظور تلاش برای رشد و گسترش و سامانيابی
جنبش جمهوريخواهی دمکراتيک و لائيک و فراروئيدن آن
به جنبش نيرومندی در عرصه سياسی باشد، اين نکته مهم را حتما بايد در نظر داشته
باشيم که چنين جنبشی دارای سمتگيری سياسی
اصلی مشخصی بايد باشد.
سمتگيری اصلی
سياسی در حقيقت بخشی از هويت سياسی يک جنبش، اتحاد يا نيروی سياسی بشمار میآيد.
و برای آنکه اتحاد جمهوريخواهان بتواند هويت سياسی روشنی بيابد، اهداف و
سمتگيری اصلی خود را نيز بايد مشخص
نمايد و اتحاد جمهوريخواهان دمکرات و لائيک بر چنين بنيادهای سياسی میتواند
شکل گرفته و استوار گردد و سند مشترک نيز بايد دربرگيرنده اين اهداف و سمتگيری
اصلی باشد. اگر از اين زاويه به اتحاد جمهوريخواهان دمکرات و لائيک بنگريم، به اين
نتيجه میرسيم که عليرغم ميل و خواست عمومی برای
اتحاد فراگير و هرچه گستردهتر اين طيف،
بدليل اختلافات جدی حول اهداف و راهبرد عمومی سياسی، اتحاد تمامی طيفهای
جمهوريخواه امکان پذير نيست. بعنوان نمونه گرايشی در ميان جمهوريخواهان، خواهان
حذف هدف جمهوری بمنظور پيشبرد راهبرد سياسی مبتنی بر ائتلاف با سلطنتطلبان
میباشد. ديگر طيفهای
جمهوريخواهی که بر هدف جهوری تأکيد داشته و اتحاد با سلطنت طلبان را نفی میکنند،حول
کدام اهداف و چه راهبرد عمومی سياسی مشترک میتوانند با اين
گرايش توافق کرده و مبارزه مشترکی را پيش ببرند؟ حذف يا پذيرش
جمهوری؟ اتحاد با سلطنت طلبان يا نفی آن؟ اختلافات اساسی در اهداف اصلی و راهبرد
عمومی سياسی زمينهای برای اتحاد اين گرايش
با ساير طيفها، فراهم نمیکند.
بجز اين گرايش، بخشهای ديگر اين
طيف، حول اهداف اصلی؛ جمهوری، دمکراسی و لائيسيته عليرغم تفاوتشان (بويژه در
برخورد به مسأله مليتها
در ايران) کمابيش مشترک هستند ولی حول راهبرد عمومی سياسی اختلافات جدی وجود
دارند. يک گرايش سمتگيری اصلی سياسیاش
در راستای پيشبرد اصلاحات است و با آشکار شدن بنبست اصلاحات
در جستجوی راهی برای خروج از اين بنبست میباشد.
گرايش ديگر، سمتگيری اصلی سياسیاش
تأکيد بر ضرورت برچيدن بساط حکومت خودکامه دينی برای تحقق مردم سالاری و دمکراسی،
جمهوری دمکراتيک و لائيک میباشد. اين دو
سمتگيری اصلی سياسی اساسا متفاوت، قابل جمع
بست در راهبرد عمومی سياسی واحدی نمیباشد. و خطوط
اصلی دو راهبرد سياسی اختلافات اساسی را نشان میدهد.
آيا میتوان حول
اهداف اصلی متحد شد و مسأله
راهبرد عمومی سياسی را کنار گذاشت؟ هيچ فکر جدی سياسی از چنين ايدهای
نمیتواند دفاع کند. چرا که اين بمعنی نفی
ضرورت راهبرد سياسی در فعاليت سياسی است.
راه ديگری که میتواند پيشنهاد
شود اينست که حول اهداف اصلی مشترک میتوان متحد شد
و مسأله راهبرد عمومی سياسی را با مکانيزمهايی از قبيل
رأیگيری، اقليت و اکثريت حل کرد. يک چنين
مکانيزمهايی البته تا آنجا که به اختلافات و تفاوت
نظرهايی در چارچوب خطوط اصلی راهبرد سياسی متشرک برمیگيرد کاملا
عملی است ولی حول خطوط اصلی راهبرد سياسی و هنگامیکه جهتگيریهای
اصلی سياسی کاملا متفاوتی مطرح میشود، در
چارچوب يک اتحاد سياسی، آنهم در شکلی باز و جنبشی قابل اجرا نيست. اتحاد سياسی
بر پايه اهداف اصلی مشترک و سمتگيری
سياسی اصلی مشترک میتواند شکل
بگيرد و در يک مرحله پايدار بماند. اين مسأله بويژه در پايه ريزی اتحاد و آغاز
حرکت مهم میباشد. بهمين دليل نيز به نظر من، با وجود
دوسمتگيری سياسی اصلی کاملا متفاوت، اتحاد اين
دو طيف امکان پذير نيست.
سه گرايش سياسی عمومی در طيف نيروهای جمهوريخواه
دمکرات و لائيک در حال شکلگيری است.
۱- گرايشی که خواهان حذف جمهوری برای پيشبرد سياست
اتحاد با سلطنتطلبان میباشد.
۲- گرايشی که جمهوری، دمکراسی و لائيسيته را،
اهداف اصلی بشمار آورده و سمتگيری سياسی
اصلیاش در راستای اصلاحات است.
۳- گرايشی که جمهوری، دمکراسی و لائيسته را اهداف
اصلی بشمار آورده و سمتگيری اصلی
سياسیاش تأکيد بر ضرورت برچيدن نظام جمهوری
اسلامی برای تحقق جمهوری دمکراتيک لائيک میباشد.
تلاش برای اتحاد مجموعه اين سه گرايش نه عملی است
و نه در خدمت رشد و سامانيابی و هويتيابی
جنبش جمهوريخواهانه دمکراتيک و لائيک میتواند قرار
بگيرد و تلاش اصلی بايد راستای اتحاد فراگير نيروهای هرکدام از اين گرايشها
متمرکز شود.
۲- اشکال و ساختارهای اتحاد
اشکال و ساختارهای اتحاد خود مسألهای
بسيار مهم است که از پيچيدگی خاصی برخوردار است و يافتن اشکال و ساختارهای مناسب و
ارائه طرحی کامل کار ساده و آسانی نيست. ايدههای مختلفی در
اين رابطه طرح شده است، خود من نيز در اين عرصه، بيشتر جستجوگری هستم که تأملهايم
را برای دامن زدن به بحثها مطرح میکنم،
ولی ابتدا حول برخی ايدههائی که در
اين باره طرح شده است و بنظر من نادرست میباشد مکث
کوتاهی میکنم.
نخستين ايدهایکه
ازجانب برخی از امضاءکنندگان بيانيه "برای اتحاد " مطرح شده، تلقی از
اتحاد جمهوريخواهان به مثابه يک حزب سياسی يا تبديل اتحاد جمهوريخواهان در آينده
به يک حزب سياسی است. چنين ايدهای نه تنوع
فکری-سياسی اين طيف را در نظر میگيرد و نه اين
واقعيت را که در درون اين طيف احزاب و سازمانهای سياسی
متعددی وجود دارند و در حقيقت خواهان انحلال تشکلهای سياسی
موجود و ايجاد حزبی واحد از جمهوريخواهان است. حال آنکه بنظر من، اتحاد
جمهوريخواهان اتحادی است سياسی، که نه هويت فکری- سياسی شرکت کنندگان در اين اتحاد
را نفی میکند و نه هويت تشکيلاتی آنان را و نه تنها
مغايرتی با فعاليت متشکل گرايشات و جريانهای
فکری-سياسی مختلف ندارد، بلکه بايد بتواند بر بستر يک جنبش گسترده، زمينه تقويت و
شکلگيری تشکلهای سياسی،
انجمنها، کانونهای فرهنگی،
تشکلهای صنفی و را (که برای نهادينه شدن
دمکراسی در ايران، حتمی و ضروری است) فراهمتر نمايد.
طبعا ايجاد حزب يا سازمان سياسی جمهوريخواه حق مسلم هر جمعی است، ولی آن را با
اتحاد گسترده جمهوريخواهان نبايد يکی گرفت.
ايده ديگری که مطرح شده، اتحاد تشکلهای
سياسی را پايه قرار میدهد. اتحاد
عمل پايدار برای دمکراسی، کمابيش منعکس کننده چنين ا يدهايست. اين
"اتحاد" تاکنون طرحی که بتواند اتحاد فراگير با نيروهای غيرمتشکل و نيمه
متشکل را بوجود آورد، ارائه نکرده است و عملا هم نتوانسته در اين راستا گام
بردارد. برخی از اين دوستان، انتظار دارند که جمهوريخواهان پراکنده متحد شده و
متشکل شوند و سپس به مثابه يک تشکيلات به اين اتحاد بپيوندند. انتظاری که کاملا به
دور از واقعيت است. در شرايطی که بخش عمده فعالين سياسی در سازمانها و احزاب متشکل
شده باشند، چنين ايدهای کاربرد مؤثری دارد ولی
در شرايط کنونی که نيروهای نيمه متشکل و غيرمتشکل وزن سنگينی دارند، چندان راهگشا
نيست، هرچند که در عرصه همکاری احزاب و سازمانها تلاشی است
کاملا مثبت.
در شرايط مشخص کنونی، اتحاد جمهوريخواهان دمکرات و
لائيک، نياز به اشکال و ساختارهای نوينی دارد که از همان آغاز کار نمیتوان
آنها را بطور کاملا مشخص و قطعی، تعيين نمود. در عمل و در جريان فعاليتهای
مشترک، ساختارها بايد، تغيير يافته، تحول يابد و بتدريج شکلهای
کمابيش مشخصتر به خود بگيرد. پويائی ساختارها از همان
آغاز کار، يکی از شرايط ضروری برای رشد و شکوفائی و تحکيم اتحاد میباشد.
از همين امروز قابل پيشبينی است که
اين اتحاد شکلی کاملا نوين و ساختارهائی پيچيده خواهد داشت. ولی در آغاز کار از
ساختارهای ساده بايد شروع کرد و بتدريج ساختارها را تکامل داده به سمت پيچيدگی
آنها حرکت کرد.
من با اين ايده که امروز بنشينيم و طرح تشکيلاتی
پيچيدهای را با تمام جزئياتش روی کاغذ بياوريم و
از فردا شروع کنيم جمهوريخواهان را در قالب اين طرح تشکيلاتی بريزيم، موافق نيستم.
اين بيشتر به بناکردن يک ساختمان شبيه است. که براساس امکانات و مصالحی که داريم پروژهای
را با تمام جزئياتش طراحی کنيم و بسرعت ساختمان را بناکرده و به پايان رسانيم.
در عرصه فعاليت سياسی - تشکيلاتی، و سازماندهی، نه
با مصالح بیجان بلکه با انسانهای زنده
سروکار داريم و يک چنين روشی را نمیتوان بکار
گرفت. کسانی که تجربه کار سازمانگرانه دارند و تعدادشان در صفوف جمهوريخواهان کم
نيست، به مشکلات و پيچيدگی اين امر بخوبی واقفاند.
ارائه چنين طرحهای کاملی با
تمام جزئياتش، اگر از روی بیتجربگی در کار
سازمانگرانه نباشد، نشانه ذهنيگرائی است. بويژه آنکه شکل دادن به
اتحاد جمهوريخواهان که در برگيرنده طيف گستردهای از نيروهای
متشکل، نيمه متشکل و غيرمتشکل، با گرايشات فکری-سياسی متنوع، با تجارب و پيشينههای
متفاوت، عدم شناختها، داوریها
و پيشداوریها، اعتمادها
و بیاعتمادیهای متقابل
نسبت بهم هستند، بمراتب دشوارتر و بغرنجتر است و
تجربه کاملا نوينی برای همه ماست.
من شکلگيری اتحاد
جمهوريخواهان را بيشتر به رشد جنينی میتوانم تشبيه
کنم که تازه نطفه بسته است و بايد شرايط مساعدی برايش ايجاد کرد که بتواند رشد کند
و تکامل يابد.
من طرفدار حرکت در تاريکی يا خودبخودی و کور هم
نيستم. میتوان و بايد
از هماکنون درباره شکلی که اين اتحاد در آينده میتواند
بخود بگيرد و ساختارهائی که بايد بوجود آيند، انديشيد و طرحهای
عمومیای را هم ارائه داد. اين به ما امکان میدهد
با چشمانداز حرکت کنيم و گام برداريم ولی نمیتوان
از روی مراحل ضروری برای رشد و تکامل جهيد و ضربتی عمل کرد.
ارزيابی خود من نيز اينست که اتحاد جمهوريخواهان
دمکرات و لائيک در اشکالی باز، منعطف و جنبشگونه و با
بهرهگيری کامل از پيشرفتهای
تکنولوژيک در امر ارتباطات، میتواند تحقق
يابد و بر متن چنين چشماندازی است که
درباره گامهای مشخصی که همين امروز میتوان
در اين راستا برداشت، میانديشم و
جستجو میکنم. ولی تدوين طرحی تشکيلاتی با تمام
جزئياتش و تلاش برای ريختن ضربتی جمهوريخواهان در چنين قالبی را روش نادرستی میدانم.
از چه اشکالی و با چه ساختارهائی اتحاد میتواند
آغاز گردد؟ پيش از هرگونه بحثی در اينباره، اين
نکته مهم را بايد در نظر داشت که شرايط فعاليت در داخل و خارج از کشور، اساسا
متفاوت است و در نتيجه ساختارها نيز بايد متفاوت باشد. يافتن ساختارهای مناسب در
ايران عمدتا بر دوش کسانی است که خود در بطن شرايط قرار دارند، هرچند ديالوگ و همفکری
نيروهای داخل و خارج، در اين باره ضروری و مهم میباشد. من در
اين نوشته وارد اين بحث نشده و به خارج از کشور میپردازم.
يکی از مسائلی که از همان آغاز پاسخ روشنی بايد به
آن داده شود، نحوه شرکت تشکلها در اين
اتحاد است. آيا تشکلها از طريق نمايندگانشان
در اين اتحاد شرکت میکنند يا اعضاء تشکلها
بطور فردی شرکت میکنند؟ شرکت تشکلها
از طريق نمايندگانشان در فعاليت
جمعیای که شکل باز، منعطف و جنبش گونه دارد،
اساسا عملی نيست. همانگونه که شرکت تشکلهای سياسی در
انجمنهای دمکراتيک، کانونهای
فرهنگی، تشکلهای صنفی و نه از طريق نمايندگانشان،
بلکه با شرکت شخصی اعضاء اين تشکلها صورت میگيرد،
در اين اتحاد نيز شرکت تشکلها از طريق
شرکت شخصی اعضاء تشکلها بايد صورت بگيرد.
کسانيکه در فعاليتهای جمعی اتحاد شرکت میکنند
همه از حقوقی برابر بايد برخوردار باشند. و وابستگی يا عدم وابستگی به تشکلی،
تمايزی از اين لحاظ نبايد محسوب شود.
فعاليت جمهوريخواهان دموکرات لائيک عرصههای
متنوعی از فعاليتهای ادبی، هنری، فرهنگی،
فکری و سياسی را در بر میگيرد. برخی
فعاليتها نظير فعاليتهای ادبی و
هنری، و اساسا خصلت کار فردی يا گروهی محدود را دارد و متحد کردن چنين فعاليتهائی
نه عملی است و نه ضرورت دارد و به ابتکار فردی يا گروهی، و آزادانه بايد پيش برود.
پيشبرد متحدانه فعاليتهای سياسی و
سياسی - عملی ضرورتی است که اتحاد جمهوريخواهان بايد بتواند به آن پاسخ مناسبی
بدهد و برای تحقق آن ساختارهای لازم را ايجاد کند.
اين فعاليتها را در خارج
از کشور کلا به دو دسته میتوان تقسيم
کرد :
۱- فعاليتهائی که خصلت
محلی (شهری يا کشوری) دارند از قبيل ؛ آکسيونهای محلی،
برگزاری جلسات به مناسبتهای مختلف،
ارتباطگيری مستقيم با ايرانيان ساکن محل، ارتباطگيری
با احزاب و سازمانها، سنديکاها، نهادها و
در محل، تبليغ و ترويج از کانال رسانههای عمومی
محلی و
۲- فعاليتهائی که خصلت
سراسری دارند از قبيل موضعگيری و تحليلهای
سياسی، فعاليتهای تبليغی و ترويجی از طريق انترنت يا
رسانههای عمومی سراسری و بينالمللی،
سازماندهی بحثهای سياسی و فکری و
فعاليتهای دسته اول،
ضرورتا در يک محل (شهر يا کشور) و اساسا با شرکت افراد همان محل بايد سامان داده
شود. ساختاری که برای پيشبرد اين فعاليتها میتواند
شکل بگيرد، ساختاری است محلی. حرکت برای ايجاد اين ساختارها با تجمع ساده افراد
جمهوريخواه دمکرات و لائيک ساکن يک شهر، تشکيل جلسات برای همفکری و يافتن
ساختارهای مناسب برای پيشبرد فعاليتها، میتواند
آغاز شود. تجربيات چندی در اين زمينه وجود دارد. يک چنين تجمعهائی
از همان گام اول با دو مسأله اصلی روبرو میشوند :
۱- تعريف هويت سياسی جمع،
۲- مناسبات جمع و ساختارهائی که برای پيشبرد
فعاليتها بايد بوجود آيد.
تعريف هويت سياسی جمع، در گام اول ضروری است و
بدون آن پيشبرد فعاليت سياسی ممکن نيست. در نتيجه جمع مجبور میشود
با صرف وقت و انرژی سند هويت خود را تنظيم کند. ولی اگر سندی بطور مشترک و با شرکت
بيشترين بخشهای اين طيف تنظيم شود و اين سند هويت در
يک گردهمآيی گسترده سراسری نهائی شود، در آن صورت
جمعهای شهری که تشکيل میشوند،
اين سند هويت مشترک را میتوانند مبنا
قرار دهند. در اين صورت ما با دهها سند که در
اساس مشترک خواهند بود، مواجه نخواهيم شد. علاوه بر اين سندی که با همفکری گستردهتری
تدوين و نهائی شده از کيفيت مطلوبتری برخوردار
خواهد بود و هم صرف انرژیهای جداگانه
برای تنظيم سندهای متعدد ضرورتی نخواهد داشت.
بحث مناسبات و ساختار جمعهای شهری را
نيز میتوان به بحثی عمومی تبديل کرد و با همفکری
گسترده به راهحلهای درستتری
دست يافت. ولی در آغاز حتما لازم نيست که الگوی واحدی در همه جا بکار گرفته شود،
بتدريج و با تبادل تجارب اشکال را میتوان همگون
کرد. تجربه تدارک سمينار پاريس به ما نشان داد که تشکيل گروههای
کار در چنين جمعهايی از جمله ساختارهايی
است که میتواند بکار گرفته شود.
با تشکيل و رشد جمعهای شهری، در
مرحله بعدی، ضرورت همآهنگی فعاليتها در سطح
کشوری، قارهای و سراسری مطرح خواهد شد که با همفکری
برای آن راههايی بايد جستجو کرد و يافت. انتخاب کسانی
برای هماهنگی از سوی هر جمع شهری و تشکيل جمع هماهنگی در سطح کشوری، قارهای
يا سراسری به عنوان نمونه میتواند راه حلی
باشد. جمع هماهنگی با استفاده از انترنت و تشکيل جلسات پالتکی میتواند
در موارد ضروری برای همآهنگی تصميم بگيرد و اگر لازم بود، ساختار ويژهای
را برای مناسبات خود پيشبينی کند.
برای پيشبرد فعاليتهايی که جنبه
سراسری دارند نيز بايد نهادهائی ايجاد شود. اين نهادها نمیتوانند
محلی باشند وگرنه کيفيت مطلوب نخواهند داشت. به عنوان نمونه اگر بخواهيم سيت
انترنتی داشته باشيم. بجای آنکه چندين سيت در کشورهای مختلف بوجود آيد، درست اينست
که يک سيت با مشارکت دوستانی که در کشورهای مختلف هستند ايجاد شود، که قطعا از
کيفيت بهتری برخوردار خواهد بود. برای اداره يک سيت انترنتی به هيچوجه لازم نيست
کسانی که آن را اداره میکنند در يک
محل زندگی کنند. و يا مسأله موضعگيریهای سياسی در
قبال رويدادهای ايران و جهان را در نظر بگيريم، بجای آنکه هر جمع شهری، مستقلا
موضعگيری نمايد، بايد بتوان نهاد و مکانيزمهائی ايجاد کرد که موضعگيری واحدی صورت
بگيرد که از تأثيرگذاری به مراتب بيشتری برخوردار خواهد بود. يک چنين نهادی چگونه
میتواند تشکيل شود و از مکانيزمهای
بحثهای عمومی پالتکی، سمينار و به چه نحوی در
اين رابطه میتوان بهره گرفت، چنين نهادی در گردهمائی
عمومی سراسری بايد برگزيده شود يا به نحو ديگری، مسائلی است که روی آنها بايد فکر
کرد و راههای مناسب را يافت.
از همان گامهای نخستين
همپای تلاش برای سامان دادن جمعهای محلی،
نهاد يا نهادهائی هم برای پيشبرد فعاليتهای سراسری
بايد بوجود آيند. اينکه چه نهاد يا نهادهائی را میتوان در آغاز
کار ايجاد کرد، به توانائیها و ظرفيتهای
جمعی که حرکت مشترک را میخواهند آغاز
کنند و ميزان تفاهمهای جمع، بستگی دارد.
پاريس - اکتبر ۲۰۰۳
به نقل از :
http://www.sedaye-ma.org/